شکایت از که کنم خانگی است غمازم

در اینکه "ماهی از سر گنده گردد نی ز دم" شکی نیست و در اینکه از قضا "فساد سیستمی" بر کشور همه گیر شده است نیز اختلافی بین علمای جامعه شناسی بعیدست وجود داشته باشد. اما وقتی به ریز اجزای سیستم نگاهی می اندازی متوجه می شوی که جزء جزء اشکال سیستم دارای نقص است.
لقمه حرام و هضم راحت مال شبهناک ، قوت غالب ، قاطبه مردم شده و جزء اندکی از مردم که از ربا و سود و دیرکرد و ... دوری جسته اند همه مردم در این امر غوطه ورند.
قراردادی داشتیم با ارگانی شبه دولتی که در آن تعدادی نیرو قرارداد کرده بود ؛ روند قرارداد به گونه ای بود که هم پرسنل و هم ارگان مزبور متوجه این امر بودند که شرکت نوعی واسطه مالی است و جز دریافت سود اندک نقشی ندارد ولی چون نهایتا همه چیز روی کاغذ به نام شرکت بود ، در این روند شرکت باید پاسخگوی قانونی بود.
القصه در اتمام زمان قرارداد؛ مبلغی از ارگان مزبور بدهی به شرکت و پرسنل ما ولی چون همه چیز به نام شرکت بود ، اجبار به پرداخت تتمه مطالبات پرسنل توسط شرکت بود وگرنه قانونا ما در معذور بود. پرسنل مزبور از هر راهی (برگشت چک، تهدید و..) وارد شدند و شرکت برای رفع از معذور مجبور به تحمل زیانی دیگر برای دفع خطرات قانونی شد. از 13 نفر صاحب طلب فقط دو نفر در مقابل طومار من که مجملش این بود که "من راضی به پرداخت این مبلغ نیستم" به خود ترسیدند و تنها یک نفر هیچگونه اقدامی نکرد و مابقی با تمسخر و استهزاء این استدلال من ، به راحتی اقدام کردند و مطالبه خود را به زور قانون و تهدید گرفتند.
و این است جامعه ما ، آماری که می توان از کسر 1 به 13 یا نهایتا 2 به 13 فهمید!؟

البته از اینکه بخواهم تک جانبه به قاضی رفته و خوشحال برگردم و همه حق را به جانب خود ببینم احتراز دارم و فقط جای تاسف من آن است که به چه جامعه ای که رسیدم که نسلی که از فرزندان یک انقلاب مردمی و اسلامی متولد شده و امروز جزء قشر نسبتا متوسط جامعه است (با حقوق های حدود 3 میلیون تومان) بر سر یک مبلغ 2 میلیون تومانی (چه صاحب چک محق باشد و چه نباشد) جمله ی "راضی نیستم- به خدا شکایت می برم- حلال نیست و..." کوچکترین تاثیری ندارد و با تمسخر و بی اهمیت به آن نگاه می کند. جامعه ای که در آن نه اهمال بلکه عمد در سبک شمردن حجاب ، حیا ، خمس ، نماز، روزه در آن موج می زند؛ جامعه ای که از لائیک ترین کشور ها و بی قید ترین انسان ها هم ، بی قید تر و بی خدا تر شده و فقط برایش خودش محور است.
چند روزی پیش بود که می دیدم در جنب یک مسجد در یک محله ی ، خانمی با همسرش نشسته و روسری انداخته است و با تفخر و اطمینان از صحت کارش به همسرش لمیده است ، انگار که در کنار سواحل مدیترانه ای یا راین در اروپا نشسته است ، ناخودآگاه یاد تصاویر بازدید باراک اوباما از مسجد معروف استامبول افتادم که همه همراه زن ایشان ، حجاب داشته وارد مسجد شدند.

مشکل جامعه ی ما گرفتاری مان به خودمان است ، به اینکه فکر را تعطیل کرده و صرفا به نوک بینی خودمان چشم انداز داریم.

اَعوُذُ بِاللّهِ مِن نَفْسی وَ لِسٰانی وَ بَصَری وَ قَلْبی وَ الشَیطٰانِ الرَجیم

سفه نفسه

http://abezendagi.blogfa.com/post/592

 

مطلب خط قرمز را مرور می کردم و بسیار نگران بودم که مکناد راه خطا رفته و به افراط گراییده ام!!!
لذا مجددا با خود غور کردم و به قول امروزی ها کلنجار رفتم.دیدم که قرآن می فرمایید تنها سفها و نادانان از آیین ابراهیم علیه السلام رویگردان اند و من نیز ذاتا بسیار از مجانین هراس دارم و سعی در دوری از ایشان در هر کوی و برزن دارم ،پس بیراه نیست که اگر در زندگی نیز از آدم های به ظاهر عاقل و سالم که از دین روی برگردان اند فاصله بگیرم تا از شر بی دینان در امان بمانم.

وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ ۚ (بقره/130)

البته این مطلب و سخن به منزله کنار گذاشتن و دوری جستن از وظایف انسانی که شارع مقدس بر عهده ی مسلمین گذاشته نیست و به قول آن عارفی که گویند بر درب خانه اش نوشته بود"بر این خانه به هر سائلی نان دهید بی آنکه از اعتقادش سوال کنید" نمی توان از این رهگذار گذشت.