به یاد عارف
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
صدای آواز بلبلان و در هم آمیختن نوای گنجشکی و روان شدن آبی در برکه و زوزه باد در برگ درختان بید ، هوش از دل رند عاقل برکند و گوش نوازی اش آرامش و دل ربایی در او برانگیزد.
هنر سجع در طبع شعری که به قالب هنرمندانه ساخت موسیقایی در می آید و با طنینی خوش در می آویزد طبعا شنیدنی و دل انگیزست.
اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب
گر ذوق نیست تو را کژ طبع جانوری
در فقه امامیه ، موسیقی (ساز و آواز ) آمیخته به غنا و در نظر اکثریت صدای زن برای مرد بیگانه حرام و من حیث المجموع در خوش بینانه ترین حالت و بدون قیود مزبور خالی از اشکال نیست ؛ لیکن بین مطرب و هنرمند در این بین حتما فرق و تمایزی است . لذا نباید تمجید یا تقبیح از این کسوت را به دید مطلق دینی نگریست. یعنی وقتی درباره شاعری ، نویسنده ای، بازیگری ، خواننده ای و حتی فیلسوف و دانشمند و خلاصه دیگرانی به جز عالم و فقیه دینی سخنی به تعریف می رود نباید با جبهه و جبه غضب به آن تاخت که:
إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ ۗ(فاطر -۲۸)
استاد محمد رضا شجریان به تعبیر کثیری از اهل فن ، خسرو آواز ایران و مورد احترام خواص و عوام بود که افتخار داشت چه بسیار سال ها نوای دلنشین او مهمان سفره افطار مردمان این مرز و بوم بود و چه نواهای توام با مضامین عرفانی و اخلاقی که از شعرای صاحب نامی چون حافظ و سعدی با صدای خوش او به نیوش پارسی زبانان درآمد و با خود پند به نیکی و دوست داشتن و معرفت به محبوب به همراه داشت؛ حال هر که از ظن خویش چه محبوب زمینی و چه معبود آسمانی را تصور و فهم می کرد . استاد قاری حاذقی هم بود و از اینجا به راه موسیقی رفت.
به هر نوع ، ایشان اگرچه در مختصات ساز و آواز که بدایتا تضاد ذاتی آن با نظر کثرت دستگاه روحانیت شرح شد زندگی گذراند و بعضا نظرات و رفتار و زندگی متفاوت از باورها و عقاید معمول و معروف مورد نظر رسائل عملیه داشت که خداوند ابتلائات دنیوی به خصوص آزارهای متداوم چهار دهه اخیر به ایشان و بیماری دردناکش را ذخیره توشه آخرتشان قرار دهد و روح او را در آرامش جاودانه بیاساید ؛ چه آنکه آن مرحوم هیچگاه خود را در مقابل دین و مردم قرار نداد و نه برای دینار و درهمی مطربی و ثناگوی قدرت شد و نه دچار توهم قدرت و مفتون شهرت که برای آرمان و علایقش سعی در موفقیت حرفه خود داشت که آثار آن را می توان در زنده نگاه داشتن همان رنج سی ساله فردوسی یعنی ادبیات فاخر فارسی که مشحون با ادب و فرهنگ و اخلاق و معرفت است ، دید.
شاهد مثال های فروانی از قرآن و حدیث می توان بهره جست اما آنچه مستندا یافتم آن است که از رسول خدا (صل الله علیه و آله) روایت شده است که فرموده اند:
كان على الطّريق غصن شجرة يؤذى النّاس فأماطها رجل فادخل الجنّة.
یعنی شاخه ای از درخت روی جاده بود که موجب اذیت مردم می شد. فردی آمد و این شاخه ی مزاحم را از جاده دور کرد و به سبب همین یک عمل کوچک خداوند او را بهشتی کرد.
که به نظر می رسد مرحوم ایشان فارغ از آن اختلافات و قرائت های دینی توانست با صدا و هنر خود ، چه غم هایی از دل های مردمان این دیار بزداید ؛ ان شاءالله خداوند نیز با نظر رحمانی به جوار رحمت خویش مستوفی اش گرداند.
همه از دست غیـــــــر ناله کنند