هفت ويژگي انسان معنوي(پاره اي از گفت و گوي دين معنويت عقلانيت) اثر استاد مصطفي ملكيان و نقدی بر آن

اولين ويژگي انسان معنوي اين است که «چه بايد بکنم؟» اولين مساله زندگي اوست و هر مساله ديگري غير از «چه بايد بکنم؟» تنها زماني برايش اهميت مي‌يابد که حل آن در پاسخ اين سوال تاثير داشته باشد. به ميزان تاثيري که حل هر مساله ديگري در حل اين مساله «مادر» دارد براي آن مسايل اهميت قايل است و به آنها مي‌پردازد. اگر مسايلي باشند که حل آنها در حل مساله «چه بايد بکنم؟» هيچ تاثيري ندارد، اصلاً به آنها نمي‌پردازد. حتي اگر مي‌پردازد به اين‌که آيا خدايي هست يا نه، آيا زندگي پس از مرگ هست يا نه و آيا جهان متناهي است يا نامتناهي، نظام جهان اخلاقي است يا نه و ....


نکته
دوم اين‌که زندگي انسان معنوي اصيل است، عاريتي نيست. زندگي اصيل يعني زندگي‌اي فقط بر اساس فهم و تشخيص خود. بنابراين، در اين زندگي تقليد، تبعيت از افکار عمومي‌، تحت تاثير هيجانات عمومي ‌قرار گرفتن، تعبدهاي بلادليل و ... وجود ندارد و انسان فقط بر اساس عقل و وجدان اخلاقي خود زندگی می‌کند هرچه را بر اساس عقل و وجدان اخلاقی، درست تشخيص داد به آن عمل مي‌کند وگرنه آن را پس مي‌زند.


ويژگي‌هاي
سوم انسان معنوي آن است که به کل جهان هستي رضا داده است، از جمله به درد و رنج‌ها و شرور اين جهان. در عين اين‌که همه تلاش خود را براي بردن امور به سمت و سوي نيکوتر انجام مي‌دهد، به کل نظام هم رضا داده است. درست مثل اين‌که شما کل خانه‌تان را دوست داريد، اما البته اگر آجري در آن ميان لق شد يا شکست، سعي مي‌کنيد آن را بر جاي خود بگذاريد.

ويژگي
چهارم اين‌که براي انسان معنوي بسيار مهم است که امور تغييرپذير را از امور تغييرناپذير تفکيک کند، تا تمام هم و غم خود را صرف امور تغييرپذير کرده و با امور تغييرناپذير کلنجار نرود. آن‌گاه در ميان امور تغييرپذير هر کدام را به بهترين صورت تغيير مي‌دهد.

ويژگي پنجم انسان معنوي اين است که تفاوت‌ها را کاملاً هضم کرده و پذيرفته که خود با تمام انسانهاي ديگر متفاوت است. اين مساله را هم به لحاظ اخلاقی و هم به لحاظ روانشناختي پذيرفته است.


ويژگي
ششم اين است که انسان معنوي با هيچکس مسابقه نمي‌دهد. فقط با خودش مسابقه مي‌دهد. اين مسابقه هم در سمت و سوي خاصي قرار دارد. متاسفانه من و امثال من که انسان معنوي نيستيم اولاً در تمام زندگي مشغول مسابقه دادن با ديگرانيم و اين مسابقه هم در «داشتن»‌هاست. انسان معنوي اما هميشه خود را فقط با خودش در حال مسابقه مي‌بيند و آن هم نه در «داشتن»‌ها بلکه در «بودن»‌ها. آن‌گاه نتيجه اين مي‌شود که مدام از خود مي‌پرسد: آيا من بهتر از اين که هستم مي‌توانم باشم؟ اگر نمي‌توانم باشم معلوم است که از امور تغييرناپذير است. اگر مي‌توام بايد با خود مسابقه بدهم و همين طور به طور متوالي از خودم پيش بيفتم. چنين انساني طبعاً چون با کسي رقابت ندارد واجد دو ويژگي احسان و تواضع با دو معني پيش گفته، مي‌شود.

ويژگي هفتم انسان معنوي اين است که در مقام نظر حقيقت‌طلبي، در مقام عمل عدالت‌طلبي و در مقام احساس و عاطفه نيز عشق‌ورزي پيشه کرده است. اين به نظر من شروط و حدود لازم است، اما ممکن است موارد ديگري هم باشد.

ادامه نوشته

شاهدان خاموش

شاهدان خاموش نام استدلالی است که شنیدنش ، خالی از لطف نیست. عزیزی از من درخواست کرده بود که با گذاشتن فرصت 20 دقیقه ای ، نظرم را برای ایشان ارسال کنم.

فایل شنیداری شاهدان خاموش


فلسفه شمشیر دو لبه است و می تواند گاه با منطق و گاه با سفسطه همراه شود. استدلال شاهدان خاموش در محتوا دارای اعتبار و در متن دچار تشویش هایی است. ظاهرا منطق خود استدلال در قالب دلایل خود که غالبا صحیح به نظر می رسد ، سعی در القای عمدی یا سهوی مطالبی ناثواب را که اساس هستی را زیر سوال می برد ، بهره می گیرد.

عنصر تاکیدی و تذکیری مقاله که ذهن مخاطب را با خود درگیر می سازد ، کلمه ی "شانس" بوده و برای مخاطب این مفاهمه را پدید می آورد که عناصر شکست و پیروزی انسانها در تاریخ با این مقوله همراه بوده است ، حال آنکه پذیرفتن این کلمه به معنای رد نظام عللی و معلولی در جهان است ، پس در نظام بی علت و معلول ، استدلال معنا ندارد ، چون استدلال ، ساخت یافته از چند منطق و آفریننده ی یک نتیجه است ، در حالیکه اگر نظام آفرینش دارای نظام عللی و معلولی نباشد ، پس اصلا چیزی به نام استدلال وجود ندارد.

اما بهره گیری از از عنوان تازه ی "شاهد خاموش" می تواند راهگشای بسیاری از مشکلات پیشروی برای در نظر گرفتن راه حل های بهتر و جامع تر گردد.

پایان سخن آنکه به نظر می رسد ، علی رغم آغاز خوب استدلال در معرفی عناوینی که ممکن است در بررسی هر موضوع دیده نشود ، پایان سخن در ارتباط دادن عنصر شانس به کسب موفقیت و علت شکست ها ، نا مانوس است


اعدام زورگیران ، محفل بحث کاربران شبکه های اجتماعی

 اقدام چندساله ی پلیس امنیت ایران در برخورد با مزاحمین جان و ناموس ملت اگرچه در برخی اوقات با اشتباهاتی فاحش از حیث برخوردهای سلیقه ای ، سیاسی و سهوی و عمدی شکل گرفته است  ،اما نفس برخورد با اشرار و مفسدان که این روزها بر تعدادشان افزوده گردیده است نیز ، امری بدیهی و غیر قابل انکار است.

حدود چند ماه قبل و در کمال تعجب پای صحبت احدی از دوستان در خصوص علت زخم های صورتش نشسته بودم که با پیشآمد هولناک زورگیری و شکستن شدن شیشه ی اتومبیل توسط زورگیران برای اخاذی چند صد هزار تومان پول دریافتی از دستگاه های خودپرداز مواجه گردیده بود و متاسفانه پلیس او را به علت مجهول بودن رسیدگی به شکایت و احتمال آسیبهای دیگر و به خصوص آسیب رسانی به همسر و فرزند مضروب فیه ، از شکایت برحذر داشته بود.

ادامه نوشته

غرور

بودا به دهی سفر كرد ...

زنی كه مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد.بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد.

كدخدای دهكده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید !

بودا به كدخدا گفت : یكی از دستانت را به من بده !!!

كدخدا تعجب كرد و یكی از دستانش را در دستان بودا گذاشت.آنگاه بودا گفت : حالا كف بزن !!!

كدخدا بیشتر تعجب كرد و گفت: هیچ كس نمی‌تواند با یك دست كف بزند ؟!!

بودا لبخندی زد و پاسخ داد : هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این كه مردان دهكده نیز هرزه باشند.

شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی

                                                هر لحظه به دام دگری پا بستی

گفت شیخا ، هر آنچه گویی هستم

                                                اما تو هر آنچه می نمایی هستی

معصوم فرمود ، از نشانه های مومن آن است که خود را از دیگری بالاتر نداند. اما آنچه که امروز جامعه ی دینی دیروز و شکل گرفته بر محور ایمان ما را تهدید می کند و حال و احوال معصومانه ی پیر و برنای ما را به یغمای بی خیالی از دین و آموزه هایش می برد ، همین داستان فخر متدینان ماست. تقریبا بیش از نیم یا حتی حدود 70 درصد از مجموعه ی همکاران و دوستانی را که می شناسم ، کمیتی را در دین می لنگند ، یا بر حدودات قاصرند و یا از معروفات غافل ، اما پیشینه شان یا از نطفه ی مذهبی روییده و یا احوالشان در منبر و مسجد گذشته ، لیکن امروز چون آهویی سرگشته ، از شکارچی می گریزند.

معدود عالمان و عامرانی از پیروان آدم تا خاتم المرسلین را می توان یافت که ماموری مسلوب از پندارها و وسائس خویش و مسحور به تعلیم سترگان محضوض یافته در ظرف معنا باشند ، چه آنکه تصلیب مسیح ، گوساله سامری ، سقیفه ، عاشورا و دهها کج روی پیروان راستین یک مکتب در فواصلی کوتاه از درک زندگانی مردان آسمانی ، نشان از این واقعیت دارد که "غرور" از دینداری ، بزرگ ترین راه زایل کردن داشته های دینی خود و عاملی برای کشانیدن دیگران در این منجلاب است ، تا آنجا که بنا بر قول تفسیر عظیم المیزان ، آیه ی 120 سوره ی نساء در رد فخر فروشی اهل ایمان نازل آمده است که:

يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلاَّ غُرُورًا   

دلا غافل ز سبحانی چه حاصل

اسیر نفس شیطانی چه حاصل

بود قدر تو برتر از ملائک

تو قدر خود نمی دانی چه حاصل

 

 

 

 

 

 

نقبی بر منابر شهر

جناب مستطاب آقاي حاج سيد موسي شبيري زنجاني(دامه عزه)

سلام علیکم،

سابقه ي ارادت فدوي به آن جناب ، با نقل آداب خضوع حاصل از گران سنگي علم و تقواي ناشره تان در محضر علماي متاخر به دست آمده و بعضا طلاب از گوشه و كنار سركار را سرآمد علماي رجال شناس حديث مي شمارند . تحقيق و تاليف نكات جنابعالي را هم در خصوص اصالت زيارت عاشورا اخيرا تورق كرده و در همين باب نيز مسدع گرديده ام.

اخيراً خيل انحرافات در خصوص واقعه ي عظيم عاشورا ، نقلاً و متناً و تفسيراً به اوج خود رسيده  و متاسفانه اقل علما، خلاف قديماً بر زدودن آفات اين فتنه در تكاپويند.

مطلبي كه امسال در ميان جمع تازه شنيده هاي از منابر براي حقير دغدغه ايجاد كرده است ، تفسيريست در خصوص اشاره ًعلي بن الحسينً سلام زيارت عاشورا بر علي اكبر(س) به جاي علي اوسط( حضرت سجاد(ع) !؟ ) كه امسال از ميان منابر شهر شنيده شد. 

مقام حضرت علي اكبر كه امكان جانشيني پدر را در امامت و ولايت مسلمين داشت بر هيچ شيعه شناسي پوشيده نيست ، ليكن مقام امامي كه نيلاً و حقاً بر اين جايگاه

 جلوس كرده ، يقيناً اعظم عظماست و به شمه ي حقير اين تفاسير شأن امام را به مغلطه مي برد ، ولايت امام سجاد ، حياً و ميتاً بر مقام شامخ حضرت علي اكبر اولاست و لاجرماً سلام دوم زيارت عاشورا بر مقام والاي ايشان است ، چه آنكه گرچه حضرت زينب(س) و حضرت عباس(ع) با فداكاري هاي خويش كربلا را در تفسير حقيقي خويش ياري رساندند اما حقاً مصلحتي بر ماجرا در عدم ذكر نام مستقيم در اين حديث قدسي بوده است . عده اي به بهانه ي تجليل از مقام حضرت علي اكبر(س) به كوچك كردن مقام امام سجاد(ع) رفته اند و به جاي درست كردن ابرو ،  چشم را كور كرده اند.

روشنگري حضرتعالي در اين خصوص مورد امتنان است.

 

مدعا از سخن تا عمل

چند سال پیش و از زبان یکی از چهره های نامدار اصلاح طلبی – روشنفکری در خصوص شخصیت چهره های محوری اصولگرایی – حکمرانی که با برداشت های شخصی که از دین ، خدا و معنویت دارند ؛ مستوجب اعمالی می شوند که باید شرح آن را در زمره ی شنیع ترین رفتارهای حاکمان با مردمان زمان خود دانست ، مقاله ای را می خوانم.

زیباکلام می گفت که شخصا با چهره هایی نظیر شریعتمداری(مدیرمسئول کیهان) و صفار هرندی(وزیر فرهنگ دولت نهم) آشنایی دارد و از رحیم القلب بودن ایشان چنان مطمئن است که تصویری از قطره اشکی بر گوشه ی چشم ایشان در هنگام زمزمه آیه الکرسی روزانه بر ذهن دارد؛ ولی برداشت های آنان از دین ، دنیا ، مادیات و معنویات از آنان چهره هایی ساخته است که سلف یا کالبد همیشان ، بسیاری را به جرم ضدیت فکری با آنچه را که ایشان و موالیشان از دین و مبانی آن می انگارند ، به طرد ، توهین ، افترا و گاه زندان و چه آنکه اعدام و ترور می سپارند.

وقتی در کودکی و نوجوانی به حکایتی از شرح احوال بزرگان یا بیتی زیبا و آیتی شگفت آور در قضای روزگار بر می خورم ، قصد نیل به آن  مسیر در زندگی آتی خویش را نشانه می رفتم ، اما در کنار هر آبی ،چاهیست که اگر حواست نباشد در قهقرای آن غرق می شوی.

مخاطب را نمی دانم اما خود گرفتار درد ضعف  زدودن زنگار از دل و استغنای آن به تلمیحی از احوال مشایخ و زهادی هستم که عاشقانه به عرفان متعالی رخ نمایانده و ملکت دنیا را به حلاوت روی دوست به پشیزی فروخته اند .

ز دست دیده و دل هر دو فریاد   

                                                   که هر چه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش زفـــولاد    

                                                      زنم بر دیده تا دل گـــردد آزاد

آی دشوارست این مسیر که هرگاه که عزمت را برای رسیدنش جزم کنی ،  مسیلی می بینم دلربا که چشم بصرت آنرا نعمت و چشم بصیرت آنرا نغمت می داند.آی بی رحم است این راه که در خود باید از شیرین ترین لحظه هایی که عمری در فکرش بودی بگذری . آی بی تابت می کند وقتی می بینی بر سر ارزش ها باید از کنار لرزش ها بگذری ، بگذری از نامت ، از غرورت ، از مالت ، زندگی ات تا بشوی تازه جنید و شیخ حسن خرقانی و که و که ، که اگر بخواهی عین القضات شوی و حلاج که باید از جان شیرین بگذری.

و بگذریم از این احوال که بر سر ما این حکایت برآورد که:

هر چه گفتیم جز حکایت دوست                          

در همه عمر از آن پشیمانیم

سعدیا بی وجود صــــــــحبت یار                         

                                                   هـــــمه عالم به هیچ نستانیم

 

مسمای نام نهادن روز ولادت حضرت معصومه (س) به عنوان روز دختر

در احادیث داریم که هر گاه خواستید زیارت حضرت زهرا(س) را بنمایید به زیارت حضرت معصومه بروید.

نقل است که شاه سعودی که در ایران به سر می برد برای همنشینی و دیدار با آیت الله بروجری(ره) مرجع بزرگ تقلید شیعیان جهان ابراز تمایل کرد ولی ایشان از به حضور پذیرفتنشان در قم طفره رفته و در پاسخ مریدان برای عدم این دیدار ، آن را به علت عدم اعتقاد پادشاه سعودی به زیارت حضرت معصومه در جریان سفر به قم دانستند که  قاعدتا نمی خواستند مستوجب پدید آمدن این برحرمتی گردند

عدم ازدواج حضرت را به دلیل قحط مردی همتراز مقام ایشان در عالم وجود برای همسری ایشان دانسته اند و  یقینا نیز شخصیتی چون ایشان که زیارت مضجع مطهرش با زیارت بانوی بی نشان عالم همتراز است را باید مردی چون مقام علی ابن ابیطالب همسان ایشان پدید می آمد تا فخر دامادی چنین دردانه ای را بر پیشانی زند

ذکر القاب و نسب ها و سبب ها و حتی جنسیت ها فقط ویژگی بازشناخت انسانها از یکدیگر و دلایلی همچون توالی نسل ، تفاوت عصر و بهانه ی بزم و دهها علم ناشناخته و یا کشف شده ی بشر را به همراه دارد، همچنان که قرآن می فرماید:

یا أیُّهَا النّاسُ إِنَّا خَلَقناکُم مَن ذَکَرٍ وَ أُنثَی وَ جَعَنَاکُم شُعُوباً وقَبَائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم إِنَّ اللهَ عَلیم خبیر(سوره حجرات،آیه 13(

کوتاه سخن آنکه ، نام نهادن روز ولات ابوالفضل العباس به نام روز جانباز ، زینب کبری روز پرستار ، امام حسین روز پاسدار ، امام حسن هفته ی اکرام و دهها عنوان اینچنین فقط برای تجلیل خوبان عالم در کنار برگزیدگان الهی است و گرنه :

چند ازین الفاظ و اضمار و مجاز        

سوز خواهم سوز با آن سوز ساز

آتشی از عشق در جان بر فروز         

سر بسر فکر و عبارت را بسوز

عاشقان را هر نفس سوزیدنیست         

بر ده ویران خراج و عشر نیست

  در درون کعبه رسم قبله نیست         

چه غم از غواص را پاچیله نیست

 

پیامبر چهره ی رحمانی انسانیت

انتشار فیلم موهن در خصوص پیامبر عظیم الشان اسلام در کنار حوادث دیگری که در چند ساله ی گذشته در خصوص وهن جناب ایشان در دنیای پر رمز و راز کنونی و در دهکده ی جهانی اطلاعات رخ داده است ، بار دیگر لزوم شناخت این دُرّ زیبای بشریت را به انسانها نوید می دهد . این واقعه به خصوص برای جوانان نوپا و مستغرق در دنیا تکنولوژی روزگار نوین ، فتح بابی است تا با این تلنگر بدخواهان به شان والا و چهره ی رعنای ایشان توجهی دوباره نشان دهند ، چه آنکه:

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

محمد کودک یتیم مانده عبدالله که چهره ی درخشان و سیرت و ضمیر صافش اگر مختوم به پیامبری نمی گردید نیز وجودی بود بی بدیل در زمان خویش ، چه آنکه او برگزیده ی خدیجه بود ، ثروتمند قریش و از بزرگان شبه جزیره و دردانه ی ابوطالب بود ، بزرگ مکه. حتی بدخواهانی که سال ها پس از اعلان رسالتش با او جنگیدند ، به غیر از منادی که او از جانبش آمده بود با او بر سر چیز دیگری اختلاف نداشتند . راست بود و صادق. این را می توان از تاریخ گواه خواست . از آنجایی که  وقتی با هزاران نفر از یارانش وارد مکه شد، می توانست عوض آن همه آزار و اذیتی که کفار و مشرکان کرده بودند را سرشان بیاورد.
یکی از یارانش هم داد می زد:«الیوم، یوم الملحمه!» یعنی امروز روز جنگ است.
فرستاد جلویش را گرفتند. بعد به علی گفت بلند بگویید:«الیوم، یوم المرحمه!» یعنی امروز روز مرحمت و گذشت است.

پیامبر پس از جریان ابلاغ رسالتش با ده ها و صدها رنج ویران کننده از سوی دشمنان قسم خورده ی اسلام و شخص خویش مواجه می گردد ، اما هر گاه راه توبه و بازگشت پیش می آمد ، آغوش پیامبر برای پذیرش باز باز می نمود. نمونه های فراوانی در این موضوع را می توانیم در روزهای سخت و دشوار رسالت پیامبر مهر و محبت اشاره داریم. از بخشش وحشی تا صاحبان او(ابوسفیان و هند) تا داستان طائف و بخشش خالد و عَمر و عُمر که ای کاش در این فقره ی آخر تساحل و تسامح را به کنار می گذاشت و یکبار برای آنکه فاطمه اش ، پاره ی تنش و علی آن جان پیامبر در امان بمانند ، گناه مخالفتش را نمی بخشید.

خداوند رسول الله (ص) را اینگونه خطاب می فرماید که ای رسول ما، اگر تو اخلاق نیکو نداشتی مردم به دور تو جمع نمیشدند و پیامبر نیز می فرماید انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق و اما عجیب آنکه دین و پیامبری (اگرچه همه ی ادیان از یک ریشه اند و نام احمد نام جمله انبیاست)که بیش از همه در بسط و تبیین اخلاق و ارتقای فرهنگ انسانی و توجه به حذف تبعیضات جنسیتی ، نژادی ، قومی و حتی مذهبی کوشیده است ، اینگونه مورد بی مهری قرار می گیرد. محمدی که نامش و یادش و عشق و انتظار به ظهورش در همه ی ادیان ابراهیمی رفته است:

بود در انجیل نام مصطفی         

آن سر پیغامبران بحر صفا

بود ذکر حلیه‌ها و شکل او         

بود ذکر غزو و صوم و اکل او

طایفهٔ نصرانیان بهر ثواب         

چون رسیدندی بدان نام و خطاب

بوسه دادندی بر آن نام شریف          

رو نهادندی بر آن وصف لطیف

نام احمد این چنین یاری کند         

تا که نورش چون نگهداری کند

نام احمد چون حصاری شد حصین          

تا چه باشد ذات آن روح‌الامین

حجب و حیا و افتادگی محمد(ص) که نازپرود آسمان و زمین بود ، تا آنجا می رسید که در داستان دیدار اول بارش با جبرئیل چنان شد که مولانا می گوید:

مصطفی می‌گفت پیش جبرئیل          

که چنانک صورت تست ای خلیل

مر مرا بنما تو محسوس آشکار         

تا ببینم مر ترا نظاره‌وار

گفت نتوانی و طاقت نبودت         

حس ضعیفست و تنک سخت آیدت

گفت بنما تا ببیند این جسد         

تا چد حد حس نازکست و بی‌مدد

چونک کرد الحاح بنمود اندکی          

هیبتی که که شود زومند کی

شهپری بگرفته شرق و غرب را          

از مهابت گشت بیهش مصطفی

چون ز بیم و ترس بیهوشش بدید          

جبرئیل آمد در آغوشش کشید

اما در پایان داستان ، مولانا نقبی از اسرار جلیلش به میان می آورد که:

احمد ار بگشاید آن پر جلیل          تا ابد بیهوش ماند جبرئیل

وجود این نعمت بی بدیل چنان است که قرآن در سوره انفال در آيه 33 می فرماید:

وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُون‏

ولى (اى پيامبر!) تا تو در ميان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد و (نيز) تا استغفار مى‏كنند، خدا عذابشان نمی كند.

اگرچه مفسران در تفسیر این آیه سخن از وجود عذاب در صورت عدم حیات پیامبر برای مجازات قوم ایشان دانسته اند ولی مگر می توان پیامبر را حتی پس از آنکه جسمش در خاک آرمیده است ، مرده ای همچون من و ما دانست.وقتی وارد می شوی به آن صحن و سرا و سلامی می دهی به قبه الخضرا، انگار پیامبر را می بینی که ایستاده است و بر تو سلام می دهد ، سلامت را می گیری، احوالت می پرسد ، حاجتت را می دهد و اگر کمی بیشتر با او مانوس شوی شاید....

خوشا بحالت کاریکاتوریست دانمارکی و تو ای فیلمساز آمریکایی و تو ای کشیش تری جونز که محمد را خطاب خود کرده ای ، محمدی که آنقدر ماخوذ به حیاست که وقتی عرب جاهل از حجرات او را خطاب می دهد ، جلویش پای را دراز می کند ، رعایت ادب احوال او را نمی کند ، آن قدر محمد تحمل می کند که خدا آیه می فرستد تا دیگر چنان نکنند ، یا آن احوال یهودی را که بر روی او هر روز خاکروبه می افکند در روز غیبتش می پرسد و تفقدش می کند :

ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما        

ای از تو آبستن چمن و ای از تو خندان باغ‌ها

ای بادهای خوش نفس عشاق را فریادرس        

ای پاکتر از جان و جا آخر کجا بودی کجا

ای فتنه روم و حبش حیران شدم کاین بوی خوش         

پیراهن یوسف بود یا خود روان مصطفی

ای جویبار راستی از جوی یار ماستی         

بر سینه‌ها سیناستی بر جان‌هایی جان فزا

ای قیل و ای قال تو خوش و ای جمله اشکال تو خوش         

ماه تو خوش سال تو خوش ای سال و مه چاکر تو را

لبیک یا علی(ع)

مقام رهبری

با سلام

دینداری به لطف سیاستهای مزورانه ی برخی از زراندوزان که سودای دنیایشان تنها پس از انقلاب از تاج و تخت به منبر و عمامه تغییر پیدا کرده است روز به روز در کشوری که قرنها ام القرای امت اسلامی بوده است تنزل پیدا کرده و دین چه در هسته ی خود که حاوی اصول حاکم و چه در پوسته و در قالب فروع عملا به ورطه ی استغراق رفته است.

حضرت آیت الله

دین مبین اسلام که سه دهه ی پیش تمرکز دهنده ی یک انقلاب مردمی حتی در جناح ناباوران به آن بود و موتور محرکه ی جوانانی سر از پای نشناخته که حدود یک دهه را نیز جان و مال خویش را فدای نگه داشت آن نمودند، امروز حداقل در صحنه ی اجرا و عمل دارای روحی زنده و حرکتی پاینده نیست.

واقعه ای که علت تدارک این نامه بود در میان دهها حادثه ای که قلب و جان مرا به عنوان یک علاقه مند به دین و آموزه های گران سنگ آن به درد آورده است قابل تامل برای جنابعالی که رهبر دینی و مذهبی این کشور و دارای مسئولیت قانونی در رهبری کشوری هستید ، می باشد.



Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA

در دو روز گذشته و به هنگامه ی نماز صبح در دو شهر توریستی اردبیل و آستارا و در کنار دهها چادر برپاشده ی مسافرین ، وقتی برای ادای این فریضه ی واجب الهی برخاستم ، نه تنها با قلت حضور افراد انگشت شماری که شاید در میان بیش از 1000 نفر حاضر در آن محدوده ی کوچک حضور داشتند برخورد کردم تاسف بار تر آنکه یا همچون بازار بزرگ آستارا با آن شهرت کشوری ، نمازخانه ای برای اداری نماز نبود و یا همچون پارک بزرگ شورابیل که محل تجمع ده ها که نه بیش از یکصد چادر مسافرتی گردشگران بود ، نمازخانه ی آن بسته شده بود.

ادامه نوشته

دین در محضر بزرگان

سالروز شهادت امام صادق تسلیت باد

سوال بسیاری از عوام این است که چرا روز شهادت امام صادق(ع) در میان شهادت دیگر ائمه تعطیل و این خسارت کاری و مالی برای کشور حادث گردیده است با این مقدمه به سراغ دینداری امام می رویم:

ادامه نوشته

وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ

فقیه عالی قدر حضرت آیت الله جوادی آملی(حفظکم الله)

با سلام و تحییات؛

اگرچه سلسه مباحث خیار خارج فقه آن مقام شامخ بر نیوش مومنین از رسانه ی ملی به همراه زمزمه های  مرجعیت فقهی جنابعالی لقب فقاهت را بر شما در صفت خطابه ظاهر نماینده است ، اما اشتهار شما در تفسیر قرآن کریم به همراه انتساب بی واسطه ی شما در تلمذ مقام سید الاستاد خویش ، مفسر کبیر قرآن کریم مرحوم علامه ی طباطبایی(طاب ثراهما) شما را در زمره ی عالمان این رسته یعنی تفسیر قرآن کریم که شامل معارف عمیق فقهی ، فلسفی ، کلامی ، حکمی ، عرفانی و دیگر علوم جلاله است ، نشانیده و تفضل جرعه نوشی از این معرفت عظیم را به شما هبه داشته است.

محاجه به واسطه ی علم کثیر شما و عمل قلیل حقیر میسر نیست ولیکن شاهد مثال هایی در خصوص موضوع حداقل برای برچیدن وظیفه ی امر به معروف و نهی منکر از حقیر خالی از لطف نمی باشد

وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ(توبه - 71)

و مردان و زنان با ايمان دوستان يكديگرند كه به كارهاى پسنديده وا مى‏دارند و از كارهاى ناپسند باز مى‏دارند

هر چند در عالم وجود نمی توان لزوما احاطه داشتن انسانی بر علم و کتاب و دانشی را به معنای عمل بر گفته ها و کردارهای آن علم و کتاب و دانش دانست چه آنکه شایدمی توان یکی از بزرگترین مفسران انطاق امیر المونین در کتاب شریف نهج البلاغه را جرج جرداق مسیحی دانست که علی رغم محفوظ داشتن بسیاری از جملات این کتاب در 200 بار مرور آن و همچنین انتساب او به عنوان یکی از مریدان این سخن و کلام همچنان در مذهب و ردای خویش بازمانده است. همچنین است مفسران بزرگ علم اخلاق و معرفت که خود گرفتار بی اخلاقی شده و مصداق آیت زیر گردیده اند که:

أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿۴۴- بقره﴾

آيا مردم را به نيكى فرمان مى‏دهيد و خود را فراموش مى‏كنيد با اينكه شما كتاب [خدا] را مى‏خوانيد آيا [هيچ] نمى‏انديشيد

سابقه ی روشن شما در عدم قرار گرفتن در زیر بیرق باطل و به خصوص نطق پایانی خود در آخرین نماز جمعه ی شهر قم و همچنین  بی حرمتی هایی که در قبال مواضع حقه ی شما در سال های گذشته صورت پذیرفته است ، شما را در مقام مثال فوق نگنجانیده و هماره در افوام عموم شما را مبری از اهل ظلم نموده است ، اما برخی خاصّه ی ارادتمندان در حقیقی یا تقیه بودن تایید شما بر مسئولین سیاسی و مذهبی کشور ابهام و آن را مستوجب تعطیل احکام قرآنی دانسته اند.

فارغ از دیدگاه های سیاسی و بدون استناد به حکم مرجعیت و مسئله ی ولایت فقیه که سطور فراوانی از شما در این خصوص به کتابت آمده است ، آیا حوادثی همچون اعدام های بی محاکمه و عجولانه ی ابتدای انقلاب و همچنین کشتارهای سال 67 که مورد اعتراض فقیه عالیقدر مرحوم منتظری قرار گرفت ، شکنجه های زجرآور ، رد صلاحیت نامزدهای انتخاباتی ، هجمه بر مطبوعات و شکستن قلم های نویسندگان ، عزل مرحوم منتظری و افترائات به ایشان ، عزل بنی صدر و افترای خیانت بدون محاکمه به ایشان ، طویل المدت کردن جنگ ، داستان آقای شریعتمداری و دهها خطای بنیانگذار انقلاب ؛ مجوز ترورهای مخالفین ، حوادث 18 تیر 1378 ، دستبرد در آرای مجلس ششم ، قتل های زنجیره ای ، حبس و شکنجه ی معترضین و مخالفین به وخیم ترین اوضاع ، حوادث سال 1388 ، توهین به مقام مرجعیت و وهن مرحوم منتظری و صدها اشتباه فاحش رهبری نظام حداقل برای قدری تفکر از سوی شما که سال ها با قرآن کریم و آیات متعدد آن مانوس بوده اید کفایت نکرده است تا حداقل نه در رد که در تایید ایشان ، سخن سرایی نکرده و راه و چاه را یکی نخوانید.

تعدد آیات ظلم به مقدار کیفیت آن از کوچکترین خطا تا بزرگترین آن را بارها در خلال سخنانتان به تفسیر رفته اید و مستحضرید که این صحیفه ی مقدس به چه  میزان بر این عنصر تاکید دارد ، چه را و که را ظالم می داند و چه عهدی از علما در مقابل ظلم گرفته است.

لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿۱۲۴- بقره﴾

پيمان من به بيدادگران نمى‏رسد

اصفات خاصه ی حق سبحانه و تعالی و ائمه ی معصومین که از دّر کلام شما برمی خیزد هنگامیکه با تمجید و تایید شما بر حضرات صدرالاشاره تمزیج می گردد ، مستوجب تشکیک در عظمت و بلندی آنان است ، چرا که قیاس حیّ و حاضر بر مصداق مثالی شما ممزوج گردیده و این هاله ی ابهام را به وجود می آورد که ذات اقدس حق بر چنین ظلمه ای رضایت و رفتار معصومین (علیه و علیهم افضل الصلوات) بر چنین مداری بوده اند.

الله الاعلم

 

 

 

 

میانجی اتحاد

آقای حاج شیخ علی اکبر هاشمی

سلام علیکم،

نقش محوری شما در بین علمای حکومتی و در صدر آنها مقام رهبری و علمای فقهی و حوزی که هر یک به ظن خویش ،شما را از واثقان خود می دانند و همه بر روی نفوذ و قدرت شما تاکید دارند ، مسئولیتی عمده برای شما در دو مسئولیت سیاسی و فقهی اقتضا می کند.

یکی از مسائلی که در چند سال گذشته و به خصوص سال جاری مستوجب افتراق در بین ملت مسلمان ایران گردیده است و می رود تا با بی تدبیری هر دو گروه به آتش برافروخته شعله ور گردد ، بحث ثبوت هلال ماه نو و برداشت های هر یک از گروه ها در این خصوص است.

تبلیغات فزاینده ی رسانه های بیگانه که این مسئله ی کوچک و قابل حل فقهی را به وجود اختلاف در بین مراجع تفسیر نموده بودند ، می تواند باعث کمرنگ شدن اتحاد بین احاد ملت و تضعیف همپیمانی ملی گردد ، چه آنکه عید بزرگ فطر در اثر این افتراق به کام مردم در سال جاری به تلخی گرایید و شاهد تفرقه در انجام مراسیم عید نه در کل امت بلکه در یک شهر و حتی یک خانواده بودیم.

نقش شما در مجاب داشتن اتحاد بین مراجع در این خصوص چه در ابعاد فقهی و چه ابعاد ملی می تواند ضامن این اتحاد و در پس آن همگرایی بین مسلمین و ملت مسلمان ایران گردد ، مبرهنا جنابعالی با درک وضعیت منطقه و تیزی شمشیر از روی بسته دشمنان علیه ملت ایران ، در این خصوص به ایفای نقش تاریخی خود عمل خواهید کرد

وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَأُوْلَـئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ.

یدالله مع الجماعه

محضر مقام رهبری

باسلام

دینی که  در وجه ی اجتماعی دارای حکم و روال نباشد را نمی توان آئینی جامع دانست ، چرا که فرد در درون اجتماع می بالد و گذران خود را در آن آغازیده و به پایان می رساند.

دین بزرگ اسلام با درک این حقیقت بزرگ ، آئین و مکتبی را متشکل از دساتیر فردی و اجتماعی موزون داشته و در این میان برای اتحاد گرویدگان به خویش مناسک و مراسیمی را همچون اعمال عظیمی حج ، اقامه ی نماز و آئین مسجد ، خمس و زکات ، جهاد و مسئله ی مبتلابه امروز ما ، سرور اعیاد متبرک را مفروض داشته است.

عید بزرگ فطر و قربان از اعیاد بزرگ مسلمین است که در جشن و سرور و بزرگی و پاسداشت آن بین کلیه ی مسلمین اتحاد غیرقابل گسستی در دیرینه تا کنون نمود داشته است، لیکن متاسفانه در سال های اخیر و به واسطه ی نگاه تک بعدی علمای حاضر به مسلئه ی ثبوت هلال ماه نو ، تلخی افتراق در کام مسلمین بروز نموده و عملا ندای "نسئلک به حق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا " افتراق را تجربه کرده است و با شقه داشتن مسلمین ، حلاوت این عید بزرگ را تلخ نموده است

پایکوبی رسانه های بیگانه و در صدر آنها بنگاه سخن پراکنی بی بی سی در اظهار و اعلام هفت رای مرجع عالی در مخالفت با شما ، این سوال را برمی انگیزاند که آیا مراجع عظام تقلید از درک خطرات این افتراق و بهانه به دست دشمنان دادن در این موقعیت خطیر ناتوانند؟!

هر چند اعلام تعطیلی دو روزه به مناسبت عید سعید فطر با پیشنهاد دولت و تصویب مجلس که مبرهنا تایید جنابعالی را به همراه داشته است و همچنین سخنرانی شما در خطبه ی دو سال پیش عید فطر و تبیین ریشه ی فقهی موضوع به جای دامن زدن به اختلافات سیاسی ، ثواب این اتحاد را متوجه جنابعالی ساخته است ، لیکن انتظار می رود که جنابعالی با نگاهی جامع بر موضوع در خصوص چنین مسائلی ،اصل را بر مصلحت نظام و آئیین نهاده و با تمسک به زمان امام در مستند قراردادن فتوای قاطبه ی علمای قم به جای تشکیل ستادهای استهلال و رای موثقان و موکلانتان ، آتش این فتنه را خاموش دارید.

وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

اتحاد رمز پیروزیست

حضور محترم حضرت آیت الله حاج سید علی سیستانی(دام عزه)

باسلام وتحییات

عدم تمسک شما به علمای متقدم و متاخر در خصوص مساله ثبوت هلال نو اگرچه جای تعجب دارد ، لیکن به دلیل وجود ابعاد فقهی موضوع ورود به آنرا در حیطه و گلیم فکری خویش نمی دانم ، هر چند هنوز خاطره ی حرام اعلام داشتن برخی از سوغات فرنگی در میان مسلمانان از سوی مراجع دینی از ذهن و زبان تاریخ خروج نکرده است و به نظر می رسد دعوای چشم مسلح و غیر مسلح نیز در همین راستا بین فقهای معاصر تا سال ها گریبانگیر وحدت مسلمین باشد.

 اعلام تعطیلی دو روزه ی شوال از سوی دولت که در پس بروز چنین اختلافاتی در اعلام عید همراه بوده است ، ثواب اتحاد و نزدیکی بین مسلمین را به سوی مصوبان و مسببان آن سوق داده است تا ریشه ی اختلاف کمتر بروز و ظهور داشته باشد.

هشدار علمای مقیم انگلستان در  هفته ی گذشته مبنی بر وجود تفرقه میان مسلمین که به الطاف مراجع محترم به تفرقه میان تشیع نیز سرایت کرده است در خیل هشدارهای دیگر مسلمین نیز ظاهرا بر شما کارگر نیفتاده است و اصرار شما بر فردی بودن شئونات این احکام و بستگی آن به مقلد ادامه دارد.

حضرت آیت الله

اجتماعی بودن برخی احکام دین همچون برپاداشتن نماز ، ایتای زکات ، حج و مسائلی در این زمره بر هر عقل ناقصی نیز مبرهن است ، چه آنکه شارع مقدس با تبیین وجود عید که در ادبیات اجتماعی یک واقعه ی جمعی محسوب می شود و همچنین حرام اعلام داشتن  روزه که از محبوب ترین اعمال نزد اوست ، مفهوم اتحاد را برای ما معنا می دارد ، چه آنکه وجوب نماز عید در زمان حضور معصوم و خواندن دعای قنوت و ندای "نسئلک به حق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا "  که همگی بر اجتماع عید بر مسلمین حکایت دارد ، نشان از اراده ی شارع بر اتحاد عید بر مسلمین است و مسئله با اوقات صلاه متفاوت است.

حضرت آیت الله

محصور نمودن شما از جمع به بهانه ی موج ترور و خشونت در عراق توسط جمعی که فی الحال و به دلیل غیر شفاف بودن وضعیت اطلاع رسانی از سوی دفتر و بیت شما ، وثاقتی از حسن نظرشان در دسترس نیست ، ریشه ی چنین برخوردهای سلبی و فتاوی شگفت آوری از سوی جنابعالی است که در آن صلاح و فلاح اتحاد و نزدیکی و مودت در بین مسلمین نادیده مانده است و چنین اتفاقات نامیمونی رخداد کرده است.

حضرت آیت الله

مصداق آیه ی چنگ زدن به ریسمان الهی در زمان کنونی از فتوای مراجع امروز باید برخیزد و گناه تشت ها و اختلافات مذهبی امروز چه در جهان اسلام و چه در بین ادیان و همچنین میان ملت ها که آثار رقت بار آن در کشتار مسلمانان میانمار ، اشغال عراق و افغانستان و در دیگر مظالم بر مسلمانان ریشه دوانده است در چنین تصمیمات غلطی از سوی بزرگان برخاسته است ؛ جسارت کنید و از برافروخته شدن چنین آتش های زیر خاکستری ممانعت کنید و بیگانگان و معاندان را که در این امر و بروز اختلافات سر از پا نشاخته و مدام در رسانه های دیداری و شنیداری خود خبر از تحلیل این اختلاف را می دهند ، مایوس کنید

الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون

تبلیغات در دنیای مدرن

شرکتی برای تبلیغ شـــیشه های ضد گلولش 3میلیون دلار رو تو شیشه گذاشته و این شـــیــــشه رو در یکی از ایستگاه های اتوبوس نصب کرده است


 

تبلیغ جالبی بود از نگاه کسب و کار ، اما از نگاه انسانی تاسف بار بود که انسان با آن مقام خیلفه اللهی به کجا رسیده است که باید برای محدود داشتنش در جلوگیری از زشتی ها و پلشتی هایی این چنینی به فنآوری های گران قیمتی مشابه ایمیل مذکور متوسل شده و ما را چنان به خود مشغول دارند که حتی بر دستآوردهایشان هم متشکر شویم در حالیکه روزانه هزاران کودک از اثرات سوء هاضمه ی غذایی جان می دهند. اصولا دستآوردهای صنعتی غرب علی رغم ارائه ی آسایش و رفاه بشری ، در خود چنین مفاهیمی را هم گنجانده است که اگر آن را از زندگی یمان جدا نسازیم دچار توهمی می شویم که اندیشه ی صنعتی غرب ممکن است بر ما وارد سازد ، پند مولانا در خصوص آیینه بودن مومنان بر یکدیگر می تواند در این خصوص راهگشا باشد که چه موضوع و مفهومی می تواند مورد نشر و تبلیغ قرار گیرد ، چرا که:

مؤمنان آیینهٔ همدیگرند

  این خبر می از پیمبر آورند

پیش چشمت داشتی شیشهٔ کبود

زان سبب عالم کبودت می‌نمود

گر نه کوری این کبودی دان ز خویش

خویش را بد گو مگو کس را تو بیش

تو بزن یا ربنا آب طهور

تا شود این نار عالم جمله نور

گر تو خواهی آتش آب خوش شود

ور نخواهی آب هم آتش شود

 

رمضان

وقتی به مناسبت ماه مبارک رمضان ، ایمیلی همگانی به دوستان و نزدیکانم زدم، شخصی پاسخ داد:

آقا وجدانن خدا به این بزرگی چرا اینجوری مهمونی میگیره ؟؟؟؟  فکر نمی کنی که فقط درصد خیلی کمی هستند که فکر می کنند این عذاب دادنا نوعی مهمونیه و ثواب داره ؟؟

 

در پاسخشان نوشتم:

این دهان بستی دهـــــــــــانی باز شد                    

تــــــا خورنده لقمه های راز شد

لب فرو بند از طعام و از شـــــــــراب                    

ســوی خوان آسمانی کن شتاب

چند خوردی چرب و شیرین از طعام                    

امتحان کن چند روزی در صیام

چند شب ها خواب را گشتی اسیــــر                    

یــک شبی بیدار شو دولت بگیر

ادامه نوشته

تدبر

أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا ﴿۸۲- نساء﴾

آيا در قرآن نمى‏انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى‏يافتند

اخیرا به علت مشاهده ی این همه اختلاف در دینداری ما و وهابیون اهل عربستان و با مطالعه ی مختصری که از علت این فاصله پیدا کردم ، آنرا در نتیجه ی برداشت هایی از همین قرآن یافتم.

 تدبر در سور کریمه و به طور کلی در کلیه ی نشانه های الهی برترین عبادات است.

قال الامیرالمومنین (ع): التفکر فی الاء  الله نعم العباده «غررالحكم، ص 56، ح 534»

اما گاهی ما در قرآن تدبری نموده و تاویلش را در عالم ماده مشاهده می کنیم و گاهی حاصل ذهن و برداشت خودمان را بر تعبیر قرآن نسبت می دهیم. البته این یک بحث بسیار طویل است که از قضا دیشب در رسانه ی دوم سیما ، آیت الله سبحانی بر آن الحاح داشت. طرف مباحثه ی ایشان نیز بیشتر روشنفکرانی هستند که با بالا بردن پرچم معتزله سعی در تفاسیری غیر تفاسیر معمول و مرسوم در چندساله ی گذشته ارائه داده اند. ادامه ی این بحث از حوصله ی این نوشتار خارج است.


Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

اما قرآن بنابر نص صریح دارای آیات محکم و متشابه است.

                                 

هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ ﴿۷- آل عمران﴾

اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره‏اى از آن آيات محكم [=صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پاره‏اى] ديگر متشابهاتند [كه تاويل‏پذيرند] اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنه‏جويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مى‏كنند با آنكه تاويلش را جز خدا و ريشه‏داران در دانش كسى نمى‏داند [آنان كه] مى‏گويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمى‏شود


ادامه نوشته

زلزله

تیتر روزنامه ای به عنوان تمسخر در گفته ی دبیرکل حزب الله ایران(آیت الله خرازی) این مطلب را ذکر کرده بود که:

"تحلیل فقاهتی رابطه ی زلزله بر اساس مبانی دینی: زلزله تجلی غضب مقام ولایی اهل بیت بر ضد منکرات با چگالی بی نهایت است "

عزیزی ، این تیتر را با عنوان": هرچی فیزیک خوندید رو بریزید دور که صاحبش اومد !!!" برایم ایمیل کرده بود ، در پاسخش نوشتم:

کثرت انسانها ، نصیحت را به جهت احساس مضیقه بر خویشتن نمی پسندند که البته هنر ناصح نیز در نوع پذیرش موثر و شدت و حدت آن پدیده ی غالب در این موضوع است.

به سبب گذران بیشتر صرفه ی وقتم  در چند ساله ی اخیر در فعالیت کاری و همچنین دوره داشتن تعددی از همکاران و پرسنلی که به شکرانه ی الهی نیز عددشان کم نیست ، کمتر نقد و گفتمانی از سوی من با ترش رویی و تندی مخاطبم همراه بوده است که شاید مرا در این روال جسورتر کرده است تا این انتظار را داشته باشم که فکر و نظر من به دید مخاطب صحیح به نظر رسد.


ادامه نوشته

نامه ای به مقام رهبری در خصوص اوضاع حرمین شریفین

در کنار حرم امن الهی و از مکه ی مکرمه این سطور را بر شما می نگارم . اکنون من و برآمده از خشم ظلم بر ملت مسلمان ایران و سکوت علما در قبال این مظالمم.  کاسه ی صبرم از توهین ، ظلم و رفتارهای زشت و زننده ی خادمین (خائنین) حرمین شرفین لبریز شده است و مهمترین مسئله ام عدم موضع گیری ایشان در قبال این مظالم است.

اعدام پنج زائر ایرانی در روزهای اخیر ، هتک حرمت زنان ما در نگاه ناروای و شور چشمانه ی این بی صفتان بر ایشان و حتی تلصیق آن ناپاکان بر  زنان ما برای عدم تبرک جستن و یا صفوف نماز ، توهین بر تقدس ما بر اماکن متبرکه و تندی کلام و خشونت رفتار در برخورد با ایرانیان و از همه دردناکتر داستان بقیع که هر لحظه اش یادآور کوچه های بنی هاشم و روزهای رنج فاطمه است ، ما را در این احوال به غیرت و خشم آورده است.

عدم واکنشی صریح و بازدارنده در این قبال عزت و شرف مسلمین و شیعیان علی ابن ابیطالب را بیش از پیش و به واسطه ی این همه ی تقیه و به تعبیر اینجانب ضعف و عدم دانستن علم پلتیک و قدرت و اقتدار به خطر می اندازد. شعب ابی طالب ما نه تحریم های بین المللی برای متاع قلیل دنیاست که این قبیل سرافکندگی ها ما را به قهقرا می کشاند.

به نظر می رسد مسئولین بعثه درک صحیحی از رفتارهای آل سعود ندارند و جنابعالی باید از اشخاص دارای صلاحیت برای تشرف به حج و مشاهده ی نزدیک این رفتارها بهره و موضعی درخور و از سر عزت ملت ایران را اتخاذ فرمائید

نامه ای به آیت الله سیستانی در خصوص اوضاع حرمین شریفین

محضر آیت الله سیستانی(دام ظله)

ظاهرا سکوت شما در قبال ظلم به مسلمین و به خصوص شیعیان و به صورت علی حده بر ایرانیان مسلمان پیرو مکتب تشیع استمرار دارد.

جزاکم الله خیرا!!!

از زمان مرجعیت جنابعالی تاکنون بزرگترین مظالم همچون بی حرمتی به ساحت مرجعیت ، توهین ، افترا و کشتار مردم در داخل کشور ایران هیچ واکنشی را از سوی جنابعالی برنیانگیخته و حتی اخبار رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران حاکی از تایید شما بر  مسئولین امر در کشور می باشد که انشاله وارونه جلوه کرده باشند.

حضرت آیت الله

سکوت شما و عدم صدور حتی یک موضع گیری رسمی برای دلخوشی به مظلومان و محرومان و مستضعفان ایران ، انشاله شما را همچون سکوت کنندگان در جریان عاشورا قرار ندهد و به مثابه تقیه ائمه ی هدی در مقابل ظلمه باشد.

اما اکنون حقیر در کنار حرم امن الهی و از مکه ی مکرمه این سطور را بر شما می نگارم که البته مطمئن از مطالعه آن توسط شما نبوده و رسم پاسخ  شما را در هیچ توجیه شرعی و عقلی نمی بینم ، اکنون من و برآمده از خشم ظلم بر ملت مسلمان ایران در داخل کشور و سکوت شما و دیگر همکسوتانتان که انشاله بر مدار تمسک بر مکتب اهل بیت باشد ، کاسه ی صبرم از توهین ، ظلم و رفتارهای زشت و زننده ی خادمین (خائنین) حرمین شرفین لبریز شده است.

اعدام پنج زائر ایرانی در روزهای اخیر ، هتک حرمت زنان ما در نگاه ناروای و شور چشمانه ی این بی صفتان بر ایشان و حتی تلصیق آن ناپاکان بر  زنان ما برای عدم تبرک جستن و یا صوف نماز ، توهین بر تقدس ما بر اماکن متبرکه و تندی کلام و خشونت رفتار در برخورد با ایرانیان و از همه دردناکتر داستان بقیع که هر لحظه اش یادآور کوچه های بنی هاشم و روزهای رنج فاطمه است ، ما را در این احوال به غیرت و خشم آورده است.

حضرت آیت الله

نشستن و تکیه دادن بر کنج خانه و عزلت گرفتن را چه سود ؟!

حداقل امسال را حج ابراهیمی برپا کنید تا از نزدیک از وقایع این ظلم آشکار آگاه شوید.

دریغ از آنکه مرحوم جدّ اعلایم (شیخ العلمای شهر قزوین) بر تقلید بر شما به واسطه ی شاگردیتان بر مکتب آیت الله خویی تاکید داشت ، انشاله لیاقت حمایت آن مرحوم و دیگر بزرگان اهل علم را بر خود محفوظ دارید.

یکسال گذشت.

نمی دانم باید جشن گرفت یا عزا.

یکسالی است که نوشته هایم را اغلبا در پاسخ به ایمیل هایی است که به دستم می رسد در وبلاگ می گذارم تا گذر زمان آنرا به فراموشی نسپارد.

بعضی مذمتم می کنند از نوشته هایم ، برخی پاسخ نمی دهند و برخی هم تشویق و تمجید می کنند.

  

آنهایی که هجو گفته هایم را می گویند بسیار دوست می دارم ، چون می دانم حداقل به خاطر نوشته هایم راه ضلالت را در پیش نمی گیرند. آنهایی که پاسخی را نمی دهند نگرانم می کنند که مبادا سکوتشان به علامت رضا باشد و آنهایی که به تمجید حرف و سخنم می پردازند بدنم را به لرزه در می آورند  ، چرا که:

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند       نه هر که آینه سازد سکندری داند

هزار نکته ز موی باریکتر اینــــجاست        نه هر که سـر بتراشد قلندری داند

 

خوب نوشتن مهم نیست ، جوهره ی نوشته باید خوب باشد.

خیلی از همین خوش گفتار ها و خوش قلم ها ، سقیفه ی بنی ساعده ساختند ، بساط حکمیت درست کردند و حسین را به هزار بهانه در کربلا تنها رها کردند. یادم می آید که سال پیش به مناسبت آنکه در سایتی ، یکی از مسئولین شهری عکس رهبر و رئیس جمهور را بالاتر از از جمله ی "سلام علی آل یاسین" گذاشته بود متنی نوشتم و از او به هزار دلیل و آیه خواستم که از این ناپسند احراز کند ، برایم نوشته بود که قلم شما چون دستان گرگی است که در دستکش سفید آیات و روایات بر دین هجمه آورده است.

خدا رحمت کند ، مرحوم پدر دکتر شریعتی را . می گفت علی باید به تو کتاب و کاغذ و قلم و سیگار بدهند و تا هر چه میتوانی بخوانی و بنویسی. حالا شده حکایت ما در این همه اوج کاری شرکت ، چون چنین ایمیل هایی که بویی از معرفت را در میان ده ها ایمیل کاری و چرند و پرندی که از هر دری سخنی رانده اند ، می بینم ، دامنم از دست می رود و ساعتی را به چند جمله ای نوشتن می گذرانم. دست آخر هم فکر می کنم باید به جرم تشویش اذهان عمومی ، پاسخگوی خلق و خالق باشم که هر در و دروازه ای را به هم می دوزم و شعر می بافم.

معلمی داشتم، روزی مرا دید و یاد مرحوم جد بزرگوارم کرد . می گفت جوان بودم و جاهل ، حرفهای فراخ تر از دهانم می زدم. پدرم دست مرا گرفت و پیش ایشان برد و گفت ، هر چه سوال داری از ایشان بپرس ایشان شیخ العلمای شهر است. دقایقی صحبت کردم. دست آخر ایشان گفت، پسرم این راه است و من هم این قدر بیشتر نمی دانم.هر چی خواهی کن.

دو صد گفته چون نیم کردار نیست و من صد ره از این غافله جدایم.

دعا کنید مصداق أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ نباشیم.

 

ما گدایان خیل سلطانـیم              شـــــــهربند هوای جانانیم

بنده را نام خویشتن نــبود            هر چه ما را لقب دهند آنیم

 گر برانند و گر ببخشایند           ره به جـــــای دگر نمیدانیم



دعا

الدعا یرد القضا و لو ابرم ابراما

دعا قضا را تغییر می دهد حتی اگر قطعی شده باشد.

 

توجه داعّی به مدعّو که بعضا به نام  حضور و واسطه قلب معنا می گردد ، مهمترین حلقه ی این اتصال است، بنابر این الفاظ و اضمار بریّ از این توجه بوده و اگر نگوییم پوسته لااقل هسته ی تقبل آن نیست.

مولانا علیه رحمه در داستان موسی و شبان ، نور معرفتی را که حق سبحانه و تعالی بر دل موسی می ریزد  این چنین می سراید:

ناظر قلبيم اگــــــــــــــر خاشع بـــــــــود            گر چه لفظ و گفت ناخاضع بــــــــود

چند از این الفاظ و اضمار و مجاز                      سوز خواهم سوز با آن سوز ساز

 

پس اول سخن آنکه بند الفاظ ما را به خود نپیچد و به قول بزرگی ، کرده ی ما نه به عادت عمل که به غایت آن باشد که :

اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش  که به تلبیس و حیل دیو مسلمان نشود

اما دوم کلام و نکته این سخن بر آن است که ، دعا اگر تنها لقلقه زبان و نه بیان خواست درون قلبی باشد ، برکتی را بر خود به واسطه ی بی حرکتی ما نخواهد دید.

از مکافات عمل غافل مشو                                 گندم از گندم بروید ، جو ز جو

طلب روزی ، رفع و دفع غم ، استخلاص و دیگر اطلاب این ادعیه و ده ها خواست و طلب دیگر ما در ادعیه منوط به حرکات و رفتارهای ماست. حدیثی از حضرت رضا(ع) گویای این مطلب است که" کسی که از گناهی توبه کند در حالی که از آن دست برنداشته و آن را بجای می آورد همچون مسخره کننده پروردگار خویش است.(اصول کافی جلد 4 صفحه 172 )

 توبه بر لب شبحه بر کف دل پر از شوق گناه  معصیت را خنده می آید ز استغفار ما

 

وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ ﴿۱۸۶-بقره﴾

و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى‏كنم ، پس آنها بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا راه يابند (و به مقصد برسند(


لبیک اللهم لبیک

گریه ی شام و سحر شکر که ضایع نگشت         قطره ی باران ما گوهر یکدانه شد

امام صادق(ع)فرمود:هر کس سوره نباء را قرائت کند و هر روز بدان مداومت داشته باشد قبل از اینکه سال تمام شود،ان شاءالله به زیارت خانه ی خدا موفق خواهد شد

.

کم کم داشتم ناامید می شدم. آخر یکسال از این عهد گذشته بود و حتی پولی در بساط برای ثبت نام دولتی که تنها راه تشرف به این راه است را نداشتم. تازه اگر موفق به این کار می شدم حداقل باید دو تا سه سال دیگر مشرف می شدم.

شاگرد مرحوم جد معززم ، بارها در خلال منابر ترحیم ایشان و دیگر محافل تذکیر  ، ایشان و دیگر علمای اعلام را چه در زمان حیات و چه در زمان ممات مستوجب برکت می دانست و این برکه و میمونی نیز باردیگر بر ما رقم کشیده شد تا به واسطه ی هدیه ی جواز تشرف به جده، همراه ایشان مشرف گردم.

عهد ما با لب شيرين دهنان بست                     ما همه بنده و اين قوم خداوندانند

ادامه نوشته

امپراتور و ملکه ژاپن

اگه حدس زدید

 

اگر گفتید این دو نفر چه کاره هستند؟

 

http://s3.picofile.com/file/7381257311/89405_389.jpg

 

 

 

کارگر؟

 

 

بازنشسته ؟

 

 

بی کار ؟

 

 

 

…………………………

 

**

 

*
***

 

***

 

***

 

***

 

***

 

***

 

****

امپراتور و ملکه ژاپن

 

 

ادامه نوشته

پاسخی بر یک مدعا

ایمیلی به دستم رسید با ذکر مفصل زیر:

در روایات اسلامی آمده که کفار مکه از پیامبر اسلام (ص) تقاضا کردند برای صدق دعوی خود ماه را به دو نیم بشکافد و به او قول دادند که اگر چنین نماید به دین اسلام و صدق گفتار او ایمان خواهند آورد... آن شب آسمان صاف و ماه به صورت کامل (بدر) بود، پیامبر (ص) از خداوند خواست تا آنچه را که کفار مکه از او خواسته اند به آنها نشان بدهد تا ایمان بیاورند... خداوند دعای پیامبرش را اجابت کرد... و سپس ماه به دو نیم شکافته شد، نیمی در کوه صفا و نیم دیگر در کوه قیقعان در مقابل آن قرار گرفت.

کفار مکه که در حال مشاهده این واقعه بودند گفتند که محمد (ص) ما را سحر کرده است، سپس گفتند اگر او ما را سحر کرده باشد نمی تواند همه مردم را سحر کند، ابوجهل گفت: "صبر کنید تا یکی از اهل بادیه بیاید و از او سئوال کنیم که آیا انشقاق ماه را دیده است یا نه، اگر تایید کرد ایمان می آوریم و اگر نه معلوم می شود که محمد (ص) چشمان ما را سحر کرده است."

 بالاخره یکی از اهالی بادیه به مکه آمد و این خبر را تصدیق کرد و آنگاه ابو جهل و مشرکان گفتند: "این سحر مستمر است" و آنگاه این آیات مبارک نازل شد ... "اقتربت الساعه وانشق القمر ..." باری این موضوع پایان یافت و مشرکان ایمان نیاوردند.

در یکی از نشستهای دکتر زغلول النجار در یکی از دانشگاههای انگلیس، وی در خصوص معجزه شق القمر در صدر اسلام به دست پیامبر (ص) به عنوان یکی از معجزات پیامبر (ص) که توسط ناسا به اثبات رسیده است صحبت می کرد. در این میان یکی از حاضران که به اسلام خیلی توجه و اهتمام داشت به نام "داوود موسی بیتکوک " که در حال حاضر نیز رئیس حزب اسلامی بریتانیاست ماجرای مسلمان شدن خود را اینگونه نقل کرد:

    "هنگامی که می خواستم در مورد اسلام تحقیق کنم یکی از دوستانم ترجمه ای از قران کریم به زبان انگلیسی را به من هدیه کرد و من نیز بطور اتفاقی آن را باز کردم و اتفاقا سوره قمر آمد. سپس شروع به خواندن کردم ....و ماه شکافته شد... وقتی به این جمله رسیدم از خود پرسیدم آیا واقعا ماه شکافته شده است؟؟! سپس با ناباوری کتاب را بسته و به کناری گذاشتم و از تحقیق در باره اسلام هم منصرف شدم و دیگر سراغ آن کتاب هم نرفتم.

و اما پاسخی بر این ایمیل:


ادامه نوشته

به بهانه ی یک یادداشت از بی بی سی

یادادشت سایت بنگاه خبرپراکنی بی بی سی در ارائه ی تحلیلی از فضای ماتم و عزای کشور در یک ماهه ی گذشته که از دو بعد اعتقادی و روانشناسی به آن نگریسته شده بود از سوی برخی رسانه های داخلی به عنوان توهین به مقام حضرت زهرا(س) تلقی گردیده بود ، به همراه دیگر تحلیل ها ، سخن ها و نظرات جسته و گریخته پیرامونی موجبات تهیه ی این یادادشت را فراهم آورد.

در بخشی از این یادادشت آمده بود: سالگرد درگذشت حضرت فاطمه (س) در گذشته تعطیل نبود.حتی رسانه ها الزامی برای به‌کارگیری عنوان «شهادت» را نداشتند. بی بی سی افزود: تازه یک ماه از ایام شادمانی های نوروزی گذشته و جامعه ظرف چند هفته ناگهان به اصطلاح تغییر فاز می دهد. تاثیر این نوسانات روحی بر روان جمعی مردم محتاج مطالعات و بررسی های کارشناسانه است اما چیزی نیست که بتوان نادیده گرفت. قشری از ایرانیان ناراضی و حتی دیندار نیز گلایه می کنند که اصرار به ایجاد حال و هوای عزاداری به دفعات زیاد در تقویم کشور باعث ایجاد افسردگی و تشویق رفتارهای ریاکارانه می شود.

ادامه نوشته

معنای دین در اسلوبی پیدا و پنهان

بعد از قرون وسطی و هجمه ی اروپا به کلیسا و ظهور پروتستانیزم در مقابل کاتولیک ها و تسری این امر در مذهب مسیح به فرق و نحله های گوناگون و همچنین تاثیر پذیری ادیان دیگر از این سقم و روش ، شاهد تغییر و تحوالاتی بنیادین در شیوه و آئین دین داری مردمان بوده ایم. اگر در زمان ابراهیم (ع) مردم به بت ها تمسک جسته و برای پیشرفت و تعالی خود آنها را پرستش می کردند ، یا در زمان فرعونیان و نمرودیان ، مردم آدمی را از جنس خدا و صاحب اختیار خویش می دانستند ، اما با پرستش و اعتقاد به عجز خویش برای رسیدن به پیشرفت های دنیوی و یا اخروی(در صورت اعتقاد به جهانی دیگر) غافل نبودند.

بعد از داستان رنسانس و ورود بشر به دنیای مدرنیته ، اسلوب و روش های بشر تغییر کرد . بشر خود را محور آینده ی خود دانسته و نسبت به نیرویی ماوایی برای رسانیدن خود به مقصود و هدف که یقینا شرایطی بهتر از دنیای ماسبق خود را دارد فاصله جسته است. در پست مدرنیزم که از اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم شیوع پیدا کرده است ، بسیاری از اندیشه های گذشته و مکتوب بشر که طی قرن های متمادی به آن حصول پیدا کرده بود ، دچار تغییر و تحول شده و محورهای اندیشه رو به سوی دیگری نهاده است. شاید ذکر مثال گالیله و داستان اعدام او به خاطر مخالفت با یک نظر دینی به عنوان مشهور ترین علت این قبیل چرخش ها برای همه ی صاحبان اندیشه و اهل فکر و کتاب معرف حضور باشد.

اصولا انسان پس از رنسانس دچار این سوال گردید که اولا آیا چیزی به نام مذهب با معاریف درونی خویش اعم از خدا ، رسول ، کتاب و برنامه ی زندگی و نیروهای ماورائی وجود دارد و ثانیا محدوده ی قدرت و تعریف و تاثیر گذاری آن کجاست.

ادامه نوشته

از علی تا علی راهی نیست؟!

اولین بار ذکر این جمله توسط یکی از روزنامه های ارگانی جناح موسوم به راست و در وصف و کرامات رهبری نظام و به جهت تشابه اسمی ایشان با امام اول شیعیان به کار رفت.

امام علی (ع) در نزد اکثریت مسلمانان و در طول ادوار تاریخی این دین ، به دلایلی همچون اولین مومن به نبی مکرم اسلام(ص) ، داماد ایشان و همسر سرور و سالار زنان عالم و ده ها کرامات و تفضیل دارای ارج و قرب فراوانی نزد مسلمین به جز عده ای از ایشان همچون امویان ، سلفی ها ، وهابی ها و چندین فرقه ی کوچک است تا جائیکه عده ای پا را از ویژگی های انسانی ایشان فراتر گذاشته و به مذهب "علی اللهی" در آمده اند . این شخصیت تاریخی که دارای وجاهت و اهمیت والایی در نزد نبی مکرم اسلام و دارای مقام شان نزول آیات فراوان به جهت اعمال و کرداری خارق العاده از منظر پاس داشتن ارزش های انسانی است ، مورد ستایش و راهبری بسیاری از اندیشمندان و بزرگان اهل سنت است .

سعدی ، سخن سرای بزرگ ادب فارسی که قصیده ی طولانی او در مدح آفریدگار و نبی و خلفای راشدین شهرت دارد ، هنگام رسیدن به مدح ایشان ، چنین می فرماید که:

کس را چه زور و زهره که وصف علی کند                                    جبار در مناقب او گفته هل اتی

که اشاره به قول مشهور در شان نزول سوره ی مبارکه هل اتی را دارد.

مولانا که هنوز نیز به جهت سبک فکر و اندیشه اش در دنیا می تازد و پس از قرن ها ، کتاب او در یکی از سال های قرن 21 ، پرفروش ترین کتاب سال ایالات متحده ی آمریکا به عنوان نماد فکر و اندیشه ی مغرب زمین که در اوج پیشرفت دستاوردهای دنیوی قرار دارد ، چنین می سراید که :

از علی آموز اخلاص عمل    شیر حق را دان منزه از دغل

او در این داستان به مبارزه ی علی(ع) با پهلوان پرقدرت عرب اشاره می دارد که چون در جنگ و پس از پیروزی امیرارتش اسلام بر او ، آب دهان بر او نمود و علی(ع) از کشتن او به خاطر حفظ ارزش خالص بودن عملش درگذشت ، سپس مولانا که فکر و ذهن او عالمی را به خود مشغول داشته است ، از او می پرسد:

راز بگشا ای علی مرتضی                  ای پس سوء القضا حسن القضا

در هر نوشته ای باید به معرفی موضوع پرداخت و سپس مدعای خود را ثابت کرد.

ادامه نوشته

امام علی علیه السلام چگونه بود

وقتی

در زمان  ابوبکر، ابوسفیان به او پیشنهاد اقدام مسلحانه برای بدست گرفتن قدرت را داد، محکم رد کرد.

 

وقتی
 
شورشیان، خانه عثمان را محاصره کردند و آب را بروی اهل خانه بستند، پسرانش را به محافظت از خانه گماشت و به اهل آن آب رساند.

 
وقتی

 مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بیسابقه از او خواستند که حاکم شود گفت “مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید، من هم کمکش میکنم”.
 
اینطور که برخیمیگویند نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد و از هرفرصتی استفاده کند.

 
اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد. بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت “به خانه روید و مطیع  باشید”. گفت “در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد به حق کنید که من ایمن از خطا  نیستم مگر اینکه خدا نگهم دارد”. 

 

 

 

ادامه نوشته

گلشیفته

انتشار تصاویری برهنه از گلشیفته فراهانی و انعکاس وسیع آن در رسانه های داخلی و همچنین موضع گیری های متفاوت افراد در مواجهه با این خبر و به خصوص مشاهده ی خبر مذکور در صدر اخبار سایت یاهو و اعلام نظر هزاران نفر به خصوص به زبان فارسی موجب شد که در این خصوص ، یادداشتی را بنگارم:

  تن ادمی شریف است به جان ادمیت

نه همین لباس زیباست نشان ادمیت

اگر ادمی به چشم است و دهان و گوش و بینی

چه میان نقش دیوار و میان آدمیت

هر کسی مسئول فکر و عقیده و رفتار خویش است و اگر امروز به هر علتی این حرکت را که به نظر صحیح و اخلاقی و شرعی به نظر نمی رسد با ضرس قاطع محکوم نماییم. اگرچه از منظر وظیفه به منطق عمل کرده ایم اما جانب انصاف را رعایت نکرده ایم.
باید به غیر دیدن این عکس از زبان گلشیفته هم بشنویم که به چه منطقی به چنین بی اخلاقی روی آورده است و از کسانی که همچون او از این حرکت دفاع می کنند بپرسیم که چه ویژگی مثبت را در این حرکت دیده اند

مرحوم آیت الله طالقانی هنگامی که مردم در ابتدای انقلاب به شهر نو ها حمله آورده و زنان را به علت تن فروشی می آزردند با ناراحتی این عمل را محکوم و فرمودند

الیمین و الشمال مضله و طریق الوسطا هی الجاده


و چه اندوهناک که امروز بسیار به طالقانی و اندیشه های او نیازمندیم