فروشگاه های زنجیره ای و هویت گمشده محله ها
قدیم تر ها بقالی ها دفتری داشتند که نام بیشتر همسایه ها را در آن میشد پیدا کرد ، چه قدر جنس برده و چه قدر بدهکار است. حتی در همین روزگار خودمان نیز ، سوپرمارکت ها که مدرن شده ی بقالی های دیروز اند با مشتریان سلام و علیکی داشتند و بعضا اعضای یک خانواده را حتی به چهره و قیافه هم شده می شناختند.
اگر ماستشان ترش بود به مشتری همیشگی نمی دادند و اگر چیزی (مثل امروزها از روغن و مرغ و...) کمبود و قحطی بود یواشکی به مشتریانشان می دادند.
مردم کسبه شان را می شناختند و حتی بعضی وقت ها از آن مغازه ای که کم انصاف تر در قیمت و کیفیت می دانستند هم خرید می کردند تا سلام و علیکشان را با او حفظ کنند.
رشد قارچ وار فروشگاه های زنجیره ای در این سال ها اگرچه نیاز جامعه و ظاهرا نشانگر رشد و پیشرفت است ولی با خود همه ی مزایای همان بقالی های قدیم را از بین برده است و متاسفانه در کشور ما که کثرت چیزها با دغل و فریب کاری همراه است ؛ این صنف نیز مجبور به همراهی با جمع گردیده است ، تا جاییکه بعضا قیمت ها در تب و تاب برچسب هایش یا میان ثبت تند تند صندوق دار جابجا می شود و اصلا خریدار متوجه اصالت آن نمی شود یا آنکه به بهانه تخفیف با تبلیغات پرطمطراق مشتری جذب ولی نهایتا اجناس بنجل یا متفاوت با کالای مشابه و اصل به مشتری فروخته می شود و سر مشتری بی کلاه می ماند. فروشگاه های زنجیره ای موجب شده اند که نه تنها کاسبی فروشگاه های محلی کساد شود ، چه آنکه موجب به دلیل نوع کار خود موجب کاهش تعداد نیروی به کار گرفته شده می شوند.
نتیجه آنکه تاسیس فروشگاه های بزرگ و زنجیره ای ضرورت جامعه روز است اما مناسبات و قوانین و الزاماتی میخواهد که بعید می دانم به این زودی در روزگار ما پیاده شود .
همه از دست غیـــــــر ناله کنند