هفت ويژگي انسان معنوي(پاره اي از گفت و گوي دين معنويت عقلانيت) اثر استاد مصطفي ملكيان و نقدی بر آن

اولين ويژگي انسان معنوي اين است که «چه بايد بکنم؟» اولين مساله زندگي اوست و هر مساله ديگري غير از «چه بايد بکنم؟» تنها زماني برايش اهميت مي‌يابد که حل آن در پاسخ اين سوال تاثير داشته باشد. به ميزان تاثيري که حل هر مساله ديگري در حل اين مساله «مادر» دارد براي آن مسايل اهميت قايل است و به آنها مي‌پردازد. اگر مسايلي باشند که حل آنها در حل مساله «چه بايد بکنم؟» هيچ تاثيري ندارد، اصلاً به آنها نمي‌پردازد. حتي اگر مي‌پردازد به اين‌که آيا خدايي هست يا نه، آيا زندگي پس از مرگ هست يا نه و آيا جهان متناهي است يا نامتناهي، نظام جهان اخلاقي است يا نه و ....


نکته
دوم اين‌که زندگي انسان معنوي اصيل است، عاريتي نيست. زندگي اصيل يعني زندگي‌اي فقط بر اساس فهم و تشخيص خود. بنابراين، در اين زندگي تقليد، تبعيت از افکار عمومي‌، تحت تاثير هيجانات عمومي ‌قرار گرفتن، تعبدهاي بلادليل و ... وجود ندارد و انسان فقط بر اساس عقل و وجدان اخلاقي خود زندگی می‌کند هرچه را بر اساس عقل و وجدان اخلاقی، درست تشخيص داد به آن عمل مي‌کند وگرنه آن را پس مي‌زند.


ويژگي‌هاي
سوم انسان معنوي آن است که به کل جهان هستي رضا داده است، از جمله به درد و رنج‌ها و شرور اين جهان. در عين اين‌که همه تلاش خود را براي بردن امور به سمت و سوي نيکوتر انجام مي‌دهد، به کل نظام هم رضا داده است. درست مثل اين‌که شما کل خانه‌تان را دوست داريد، اما البته اگر آجري در آن ميان لق شد يا شکست، سعي مي‌کنيد آن را بر جاي خود بگذاريد.

ويژگي
چهارم اين‌که براي انسان معنوي بسيار مهم است که امور تغييرپذير را از امور تغييرناپذير تفکيک کند، تا تمام هم و غم خود را صرف امور تغييرپذير کرده و با امور تغييرناپذير کلنجار نرود. آن‌گاه در ميان امور تغييرپذير هر کدام را به بهترين صورت تغيير مي‌دهد.

ويژگي پنجم انسان معنوي اين است که تفاوت‌ها را کاملاً هضم کرده و پذيرفته که خود با تمام انسانهاي ديگر متفاوت است. اين مساله را هم به لحاظ اخلاقی و هم به لحاظ روانشناختي پذيرفته است.


ويژگي
ششم اين است که انسان معنوي با هيچکس مسابقه نمي‌دهد. فقط با خودش مسابقه مي‌دهد. اين مسابقه هم در سمت و سوي خاصي قرار دارد. متاسفانه من و امثال من که انسان معنوي نيستيم اولاً در تمام زندگي مشغول مسابقه دادن با ديگرانيم و اين مسابقه هم در «داشتن»‌هاست. انسان معنوي اما هميشه خود را فقط با خودش در حال مسابقه مي‌بيند و آن هم نه در «داشتن»‌ها بلکه در «بودن»‌ها. آن‌گاه نتيجه اين مي‌شود که مدام از خود مي‌پرسد: آيا من بهتر از اين که هستم مي‌توانم باشم؟ اگر نمي‌توانم باشم معلوم است که از امور تغييرناپذير است. اگر مي‌توام بايد با خود مسابقه بدهم و همين طور به طور متوالي از خودم پيش بيفتم. چنين انساني طبعاً چون با کسي رقابت ندارد واجد دو ويژگي احسان و تواضع با دو معني پيش گفته، مي‌شود.

ويژگي هفتم انسان معنوي اين است که در مقام نظر حقيقت‌طلبي، در مقام عمل عدالت‌طلبي و در مقام احساس و عاطفه نيز عشق‌ورزي پيشه کرده است. اين به نظر من شروط و حدود لازم است، اما ممکن است موارد ديگري هم باشد.

ادامه نوشته

تنبلی یا بیکاری مشکل از سوی خودمان یا دولتمان

انسان ها عادت دارند که سو و فلش مشکلات را به سوی طرف مقابل خود معطوف دارند.هر چند راقم سطور نیز از این قاعده مستثنی نیست ولی همچون دیگر منتقدان که این روزها عددشان بارها برابر بیشتر از کسانییست که در گود و میدان به مقابله با مشکلات برآمده اند ، به واگویی حداقل یک مشکل بزرگ در فرهنگ اقتصادی کشور می پردازد.

پروژه ی آرشیو الکترونیک شرکت در یکی از استان های همجوار و اجرای پروژه های متعدد خدماتی به خصوص نصب بیش از 3000 پورت اینترنت پرسرعت در استان توسط گروه شرکت های نگارشبکه در چند ماهه ی جاری ، بر مدعای چند ساله ی مدیریت محترم عامل گروه مبنی بر وجود مشکل فرهنگ بیکاری به جای مشکل اصل بیکاری را نزد حقیر به تصدیق برد که متاسفانه آمار بیکاری موجود در کشور ، بیش از آنکه متوجه دولت به عنوان عامل اشتغال آفرین باشد به میزان آمادگی شاغلان مرتبط می گردد.

به تجربه و در اثر مصاحبه منجر به استخدام و یا منوط به  درخواست حرفه ای از سوی کارفرما به متقاضی ، چند نکته ی زیر در تصدیق مدعای مقاله مستتر است:

ادامه نوشته

اعدام زورگیران ، محفل بحث کاربران شبکه های اجتماعی

 اقدام چندساله ی پلیس امنیت ایران در برخورد با مزاحمین جان و ناموس ملت اگرچه در برخی اوقات با اشتباهاتی فاحش از حیث برخوردهای سلیقه ای ، سیاسی و سهوی و عمدی شکل گرفته است  ،اما نفس برخورد با اشرار و مفسدان که این روزها بر تعدادشان افزوده گردیده است نیز ، امری بدیهی و غیر قابل انکار است.

حدود چند ماه قبل و در کمال تعجب پای صحبت احدی از دوستان در خصوص علت زخم های صورتش نشسته بودم که با پیشآمد هولناک زورگیری و شکستن شدن شیشه ی اتومبیل توسط زورگیران برای اخاذی چند صد هزار تومان پول دریافتی از دستگاه های خودپرداز مواجه گردیده بود و متاسفانه پلیس او را به علت مجهول بودن رسیدگی به شکایت و احتمال آسیبهای دیگر و به خصوص آسیب رسانی به همسر و فرزند مضروب فیه ، از شکایت برحذر داشته بود.

ادامه نوشته

پیش فروش قبر

محضر مقام رهبری

سلام علیکم

اگرچه وجود منکرات متعدد در کشور جمهوری اسلامی ، ظاهرا به پدیده ای عادی مبدل گردیده و بعید به نظر می رسد که جایی برای پاسخگویی مسئولین به  شبهات و موارد اختلافی فقهی ، وجود داشته باشد تا خاطر شریف را به آن مکدر سازند ولی انتظار می رود که به سان دیگر توجیهات موجود در فروع و اصول که حداقل نمایشی برای مبراسازی مساله است نیز در این امور مترتب گردد.

حضرتعالی به عنوان مرجع رسمی دینی  که بر اساس اصول قانون اساسی وظیفه ی رهبری کشور را بر عهده دارید یقینا بر پاسداشت حد و حدود الهی واقف و بر آن محتاط هستید و بر اساس اصول مصرح در قانون اساسی نیز ، توانایی اجرایی و بازدارندگی آن را داشته و دارید ، حتما نیز گزارشاتی که از طرق مختلف بر شما وارد می آید مقدم بر گزارشات چند دست چرخیده و متاخری همچون گزارش زیر است ، ولی اینجانب بنا بر وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکر ، موظف به ارائه ی گزارش زیر می باشم.

اخیرا شهرداری قزوین ، پس از احداث فاز دوم قبرستان شهر اقدام به پیش فروش آن نموده است که این کار(خرید قبر در زمان حیات) فارغ از آثار منفی روانی برای داشتن جامعه ای شاداب ، در برخی نقل قول های حدیثی نیز مکروه شمرده شده است و این موضوع(کراهت خرید قبر در زمان حیات ) نظر اکثر علماست.

پس از آغاز نگارش موضوع ، این ذهنیت تا پایان نامه با نگارنده همراه بود که در کشوری که منکرات بزرگی همچون دروغ و وعده ی کذب  ،نقل و نبات مسئولین آن شده است و یا باد موافق و یا عزم ضعیف ناظرین و حافظین قانون را یارای مقابله با آن نیست ، طرح چنین مسائل جزئی که در آن اختلاف فقهی نیز در بین علما مترتب است ، مصداق نیامدن بهار به یک گل در زمستان است ، اما :

کُلّکُم راع و کُلّکُم مَسئولٌ عَن رَعیَته

ویزا

مسئله ی تحریم و فشارهای فزاینده ی ابرقدرتهای جهانی ، در سال های گذشته و به خصوص پس از انقلاب برای کشور ما مسائل متعددی را به وجود آورده است .

 در دنياي جهاني شده امروز، محدوديت ويزا نقش مهمي در کنترل مسافران و جهانگردان بين کشورها ايفا مي کند. شرايط اخذ ويزا بيانگر روابط بين کشورها بوده و روابط و شرايط يک کشور را در جامعه بين المللي نشان ميدهد. براساس گزارش منتشر شده شرکت هنلي و همکاران در زوريخ : سويس (چهارشنبه جون 27 سال 2007) مشخص گرديد که شهروندان کشورهاي آمريکا، دانمارک، و فنلاند بيشترين آزادي براي مسافرت بدون داشتن ويزا را دارا هستند. شهروندان اين سه کشور مي توانند بدون اخذ ويزا به 130 کشور دنيا مسافرت کنند. بعد از اين کشورهاي آلمان، ايرلند و سوئد قرار دارند که شهروندان آنها مي توانند بدون اخذ ويزا به 129 کشور مسافرت کنند. همچنين شهروندان ژاپن، انگلستان، فرانسه و ايتاليا مي توانند به 128 کشور ، کشورهاي کانادا، استراليا، لوگزامبورک و نيوزيلند به 125 کشور بدون اخذ ويزا مسافرت کنند. بر اساس این گزارش ، ایرانیان تنها می توانند بدون ویزا به 14 کشور دنیا مسافرت کنند که در این رتبه بندی فقط با یک پله بالاتر از کشور افغانستان با 12 کشور در جایگاه آخر قرار دارند

اگرچه شاید تکدر به جای ما  از اوضاع سیاسی کشور و بی لیاقتی مسئولین بی مناسبت نباشد ، همانگونه که وقتی همه ی ما تاریخ می خواندیم از شاه سلطان حسین صفوی که حکومت را به افغان ها داد و یا از شاهان قجری به خاطر از دست دادن بخشی از خاک کشورمان متنفریم ، اما باید یقین بدانیم که اولا عدم اتحاد ما و بروز اختلافات سلیقه ای و سیاسی در کشور موجب شده است تا به بیگانگان اجازه دهیم که به ما جرات و جسارت پیدا کنند ، برخی علنا ما را تهدید به جنگ و حمله کرده و برخی نیز هتاکانه دریایی را که قرن ها با نام سرزمین میهنی مان خوانده می شده است به نام مجعول دیگری می خوانند ، این قبیل جسارت ها مصداق : گفتا ز که نالیم که از ماست که ماست ، می باشد و ما با پایین آوردن اعتبارمان و با جنگ و جدل های داخلی مان به دیگران این فرصت را می دهیم. نمونه ی کوچکی از این فرصت دادن ها را می توانیم در اعتماد مردم به اخبار صدای آمریکا و اخبار بی بی سی عامل دستگاه کشور انگلیس که نقش بی واسطه شان در جریان کودتا و به یغما بردن حکومت مردمی دکتر مصدق عیان بود اشاره کنیم.

و اما سخن دوم  و فارغ از آنکه ضعف های مدیریتی و ایجاد روابط در کشور ما مشهود است ، بسیاری از مسائل کشور ما ریشه در فرهنگ و اعتقادات و رسوم ما دارد. حتما درون مایه ی جنگ سرد قرن گذشته را که ریشه در اقتصاد و به وجود آمدن بلوک شرق و غرب را داشت به ذهن دارید . این اختلافات که پدیده ی نوظهور بعد از رنسانس است مستوجب پدید آوردن چنین مسائلی در بین ملل گردیده است که اگر واقعا به راه خود معتقدیم نباید ترسی از آن به خود راه دهیم و به آیت زیر معتقد باشیم که:

وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۱۳۹- آل عمران﴾

و اگر مؤمنيد سستى مكنيد و غمگين مشويد كه شما برتريد

 

پیامبر راهنمای خلق

در پاسخ به درخواست یکی از نظرات خوانندگان:


جمله عالم زین سبب گمراه شد         

کم کسی ز ابدال حق آگاه شد

همسری با انبیا برداشتند         

اولیا را همچو خود پنداشتند

گفته اینک ما بشر ایشان بشر         

ما و ایشان بستهٔ خوابیم و خور

این ندانستند ایشان از عمی         

هست فرقی درمیان بی‌منتهی

هر دو گون زنبور خوردند از محل         

لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل

هر دو گون آهو گیا خوردند و آب         

زین یکی سرگین شد و زان مشک ناب

هر دو نی خوردند از یک آب‌خور         

این یکی خالی و آن پر از شکر

صد هزاران این چنین اشباه بین          

فرقشان هفتاد ساله راه بین

ادامه نوشته

لبیک یا علی(ع)

مقام رهبری

با سلام

دینداری به لطف سیاستهای مزورانه ی برخی از زراندوزان که سودای دنیایشان تنها پس از انقلاب از تاج و تخت به منبر و عمامه تغییر پیدا کرده است روز به روز در کشوری که قرنها ام القرای امت اسلامی بوده است تنزل پیدا کرده و دین چه در هسته ی خود که حاوی اصول حاکم و چه در پوسته و در قالب فروع عملا به ورطه ی استغراق رفته است.

حضرت آیت الله

دین مبین اسلام که سه دهه ی پیش تمرکز دهنده ی یک انقلاب مردمی حتی در جناح ناباوران به آن بود و موتور محرکه ی جوانانی سر از پای نشناخته که حدود یک دهه را نیز جان و مال خویش را فدای نگه داشت آن نمودند، امروز حداقل در صحنه ی اجرا و عمل دارای روحی زنده و حرکتی پاینده نیست.

واقعه ای که علت تدارک این نامه بود در میان دهها حادثه ای که قلب و جان مرا به عنوان یک علاقه مند به دین و آموزه های گران سنگ آن به درد آورده است قابل تامل برای جنابعالی که رهبر دینی و مذهبی این کشور و دارای مسئولیت قانونی در رهبری کشوری هستید ، می باشد.



Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA

در دو روز گذشته و به هنگامه ی نماز صبح در دو شهر توریستی اردبیل و آستارا و در کنار دهها چادر برپاشده ی مسافرین ، وقتی برای ادای این فریضه ی واجب الهی برخاستم ، نه تنها با قلت حضور افراد انگشت شماری که شاید در میان بیش از 1000 نفر حاضر در آن محدوده ی کوچک حضور داشتند برخورد کردم تاسف بار تر آنکه یا همچون بازار بزرگ آستارا با آن شهرت کشوری ، نمازخانه ای برای اداری نماز نبود و یا همچون پارک بزرگ شورابیل که محل تجمع ده ها که نه بیش از یکصد چادر مسافرتی گردشگران بود ، نمازخانه ی آن بسته شده بود.

ادامه نوشته

فقر و ریشه های آن از دیدگاه قرآن

 

همواره دیدن صحنه های فقر در زندگی بشری برای آدمی صحنه هایی رقت انگیز و بعضا دلخراش بوده است که تحمل آن بدون آب روی در برخی زمان ها و دیدن برخی انسانها پیچانده شده در این احوال میسر نیست. اما از دیدگاه قرآن کریم ، این فقر دارای ریشه هایی است که راقم سطور به زعم سواد ناآگاهانه ی خود ، در موضوع به دست آورده است

 

نوعی از مشکلات برای تحقق آیه ی زیر است:
احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا وهم لا يفتنون(عنکبوت- آیه 2(
آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مى‏شوند و مورد آزمايش قرار نمى‏گيرند

 

در این آیه ، علت برخی مشکلات که یقینا آزمایش و ابتلای فقیر در تحمل سختی ها و میزان گشاده دستی غنی در یاری جستن فقیر از آن جمله است جهت  آزمایشات و ابتلائات الهی است که هم فقرا و هم متملکین مورد آزمایش قرار گیرند

نوعی از فقرها و دارایی ها به دلیل زیر است:
و الله يقبض و يبسط و اليه ترجعون. (264 - بقره)
و خداست که تنگ مي گيرد و يا مي بخشد و بازگشت همه شما به سوي اوست.

 



نوعی از تفاوت ها نیز در آیه ی زیر نهفته است:
وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى ﴿۳۹- نجم﴾
و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست

 

والبته منطق دیگر در خصوص این ناداری ها نیز در جای دیگری اینچنین آمده است:

وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَلَكِن يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا يَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ ﴿۲۷-شوری﴾

و اگر خدا روزى را بر بندگانش فراخ گرداند مسلما در زمين سر به عصيان برمى‏دارند ليكن آنچه را بخواهد به اندازه‏اى [كه مصلحت است] فرو مى‏فرستد به راستى كه او به [حال] بندگانش آگاه بيناست

تناقض در سخنان بنیانگذار انقلاب

اختلاف بین سخنان بنیانگذار انقلاب ، قبل و بعد از تشکیل حکومت بر کسی پوشیده نیست ، تا آنجا که بررسی صحیفه ی نور در دو چاپ قبل و بعد از سال 1368 نشان از محذوفات فراوان در این سند تاریخی ،نشان می دهد که این امر برای حافظان نشر آثار و تابعان پس از ایشان پذیرفته شده است و حتی در برخی از اوقات و از سوی یاران نزدیک ایشان مورد بهره قرار می گیرد.اصلی ترین نکته ی مورد اشاره از سوی تابعین و واثقین ایشان در این تناقض گویی وجود واقعه ی عسر و حرج بر مسلمین در دو فتنه ی داخلی و خارجی یعنی گروهک های شبه نظامی همچون اکراد و مجاهدین و در بعد خارجی گسیل ارتش تا بن دندان مسلح مزدور خارجی بود که در فاصله ی کوتاهی که از عمر ایشان پس از جنگ می گذشت با حذف برخی مقررات سخت گیرانه قبلی ، کشور را به علت ورود به فضای صلح و آرامش دعوت و مقررات حالت گذار را کنار زدند.

 

خدا رحمت کند مرحوم مهندس بازرگان را که در مقابل اصرار امام برای سپارش مسئولیتی در دولت موقت به دکتر بنی صدر ، می فرمایند:"من به کسی که در عمرش حتی یک مکتب خانه را اداره نکرده است ، مسئولیتی نمی دهم" اما ایشان بدون توجه به چنین نصیحت مصلحانه ای ، راه انقلاب نوپا را با تاکتیک آزمون و خطا گذرانند و بر این اساس تناقضات فراوانی را متحمل نظام نوبنیاد ایران نمودند.

تجربه ی کار اجرایی به خصوص در دوران اختناق و فشار که در یک دوره ی کوتاه با مرگ ، آوارگی و نیستی جمع کثیری از عوام و ترور عالی ترین مقام های کشوری و لشگری همراه می گردد را نمی توان با یک مدیریت چه بسا سطح عالی در یک گروه و شرکت 50 یا حتی 500 نفره مقایسه کرد اما به همین امر می توان بسنده کرد که معیار بین سخن و عمل قبل و بعد از قبول مسئولیت میان هر دو گسترده است، چرا که در عمل بسیاری از معیارهای ذهنی و پارامترهای محاسباتی به دلایل مختلف همچون اشتباهات سهوی محاسبه گر و یا متغییر بودن نظام هستی اعم از طبیعت ساکن یا متحرک ، طور دیگری عمل می نمایند.

جمع بندی پایانی از سه وجه سخنی که گذشت اگر بر یک کانون جمع آید ،خوشه چینی از کلام امیر مومنان(ع) است که  با درک خلق ضعیف انسان(خلق الانسان ضعیفا) می فرمایند : حق در میان سخن فراخ و در میدان عمل بسیار تنگ است . از این روست که باید عبرت را میوه ی چنین رفتارهایی بدانیم تا غزل سراییم:

جز تو یاری نگرفتیم و نخواهیم گرفت              بر همان عهد که بودیم بر آنیم هنوز

و در سراسر زندگی به اسارت چنین ابتلائات بزرگی دچار نشویم.زندگی فردی بسیاری از عوام نیز با چنین مقتضیاتی همراه است و چه بسا چون بر احوال دیگران که مبتلای به ایراد و خطا رفته اند خنده ای برآوریم ، جزای امتحان و ابتلایش را باید به رنج آوریم.

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی               

                                      پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم

 

میانجی اتحاد

آقای حاج شیخ علی اکبر هاشمی

سلام علیکم،

نقش محوری شما در بین علمای حکومتی و در صدر آنها مقام رهبری و علمای فقهی و حوزی که هر یک به ظن خویش ،شما را از واثقان خود می دانند و همه بر روی نفوذ و قدرت شما تاکید دارند ، مسئولیتی عمده برای شما در دو مسئولیت سیاسی و فقهی اقتضا می کند.

یکی از مسائلی که در چند سال گذشته و به خصوص سال جاری مستوجب افتراق در بین ملت مسلمان ایران گردیده است و می رود تا با بی تدبیری هر دو گروه به آتش برافروخته شعله ور گردد ، بحث ثبوت هلال ماه نو و برداشت های هر یک از گروه ها در این خصوص است.

تبلیغات فزاینده ی رسانه های بیگانه که این مسئله ی کوچک و قابل حل فقهی را به وجود اختلاف در بین مراجع تفسیر نموده بودند ، می تواند باعث کمرنگ شدن اتحاد بین احاد ملت و تضعیف همپیمانی ملی گردد ، چه آنکه عید بزرگ فطر در اثر این افتراق به کام مردم در سال جاری به تلخی گرایید و شاهد تفرقه در انجام مراسیم عید نه در کل امت بلکه در یک شهر و حتی یک خانواده بودیم.

نقش شما در مجاب داشتن اتحاد بین مراجع در این خصوص چه در ابعاد فقهی و چه ابعاد ملی می تواند ضامن این اتحاد و در پس آن همگرایی بین مسلمین و ملت مسلمان ایران گردد ، مبرهنا جنابعالی با درک وضعیت منطقه و تیزی شمشیر از روی بسته دشمنان علیه ملت ایران ، در این خصوص به ایفای نقش تاریخی خود عمل خواهید کرد

وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَأُوْلَـئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ.

یدالله مع الجماعه

محضر مقام رهبری

باسلام

دینی که  در وجه ی اجتماعی دارای حکم و روال نباشد را نمی توان آئینی جامع دانست ، چرا که فرد در درون اجتماع می بالد و گذران خود را در آن آغازیده و به پایان می رساند.

دین بزرگ اسلام با درک این حقیقت بزرگ ، آئین و مکتبی را متشکل از دساتیر فردی و اجتماعی موزون داشته و در این میان برای اتحاد گرویدگان به خویش مناسک و مراسیمی را همچون اعمال عظیمی حج ، اقامه ی نماز و آئین مسجد ، خمس و زکات ، جهاد و مسئله ی مبتلابه امروز ما ، سرور اعیاد متبرک را مفروض داشته است.

عید بزرگ فطر و قربان از اعیاد بزرگ مسلمین است که در جشن و سرور و بزرگی و پاسداشت آن بین کلیه ی مسلمین اتحاد غیرقابل گسستی در دیرینه تا کنون نمود داشته است، لیکن متاسفانه در سال های اخیر و به واسطه ی نگاه تک بعدی علمای حاضر به مسلئه ی ثبوت هلال ماه نو ، تلخی افتراق در کام مسلمین بروز نموده و عملا ندای "نسئلک به حق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا " افتراق را تجربه کرده است و با شقه داشتن مسلمین ، حلاوت این عید بزرگ را تلخ نموده است

پایکوبی رسانه های بیگانه و در صدر آنها بنگاه سخن پراکنی بی بی سی در اظهار و اعلام هفت رای مرجع عالی در مخالفت با شما ، این سوال را برمی انگیزاند که آیا مراجع عظام تقلید از درک خطرات این افتراق و بهانه به دست دشمنان دادن در این موقعیت خطیر ناتوانند؟!

هر چند اعلام تعطیلی دو روزه به مناسبت عید سعید فطر با پیشنهاد دولت و تصویب مجلس که مبرهنا تایید جنابعالی را به همراه داشته است و همچنین سخنرانی شما در خطبه ی دو سال پیش عید فطر و تبیین ریشه ی فقهی موضوع به جای دامن زدن به اختلافات سیاسی ، ثواب این اتحاد را متوجه جنابعالی ساخته است ، لیکن انتظار می رود که جنابعالی با نگاهی جامع بر موضوع در خصوص چنین مسائلی ،اصل را بر مصلحت نظام و آئیین نهاده و با تمسک به زمان امام در مستند قراردادن فتوای قاطبه ی علمای قم به جای تشکیل ستادهای استهلال و رای موثقان و موکلانتان ، آتش این فتنه را خاموش دارید.

وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

اتحاد رمز پیروزیست

حضور محترم حضرت آیت الله حاج سید علی سیستانی(دام عزه)

باسلام وتحییات

عدم تمسک شما به علمای متقدم و متاخر در خصوص مساله ثبوت هلال نو اگرچه جای تعجب دارد ، لیکن به دلیل وجود ابعاد فقهی موضوع ورود به آنرا در حیطه و گلیم فکری خویش نمی دانم ، هر چند هنوز خاطره ی حرام اعلام داشتن برخی از سوغات فرنگی در میان مسلمانان از سوی مراجع دینی از ذهن و زبان تاریخ خروج نکرده است و به نظر می رسد دعوای چشم مسلح و غیر مسلح نیز در همین راستا بین فقهای معاصر تا سال ها گریبانگیر وحدت مسلمین باشد.

 اعلام تعطیلی دو روزه ی شوال از سوی دولت که در پس بروز چنین اختلافاتی در اعلام عید همراه بوده است ، ثواب اتحاد و نزدیکی بین مسلمین را به سوی مصوبان و مسببان آن سوق داده است تا ریشه ی اختلاف کمتر بروز و ظهور داشته باشد.

هشدار علمای مقیم انگلستان در  هفته ی گذشته مبنی بر وجود تفرقه میان مسلمین که به الطاف مراجع محترم به تفرقه میان تشیع نیز سرایت کرده است در خیل هشدارهای دیگر مسلمین نیز ظاهرا بر شما کارگر نیفتاده است و اصرار شما بر فردی بودن شئونات این احکام و بستگی آن به مقلد ادامه دارد.

حضرت آیت الله

اجتماعی بودن برخی احکام دین همچون برپاداشتن نماز ، ایتای زکات ، حج و مسائلی در این زمره بر هر عقل ناقصی نیز مبرهن است ، چه آنکه شارع مقدس با تبیین وجود عید که در ادبیات اجتماعی یک واقعه ی جمعی محسوب می شود و همچنین حرام اعلام داشتن  روزه که از محبوب ترین اعمال نزد اوست ، مفهوم اتحاد را برای ما معنا می دارد ، چه آنکه وجوب نماز عید در زمان حضور معصوم و خواندن دعای قنوت و ندای "نسئلک به حق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا "  که همگی بر اجتماع عید بر مسلمین حکایت دارد ، نشان از اراده ی شارع بر اتحاد عید بر مسلمین است و مسئله با اوقات صلاه متفاوت است.

حضرت آیت الله

محصور نمودن شما از جمع به بهانه ی موج ترور و خشونت در عراق توسط جمعی که فی الحال و به دلیل غیر شفاف بودن وضعیت اطلاع رسانی از سوی دفتر و بیت شما ، وثاقتی از حسن نظرشان در دسترس نیست ، ریشه ی چنین برخوردهای سلبی و فتاوی شگفت آوری از سوی جنابعالی است که در آن صلاح و فلاح اتحاد و نزدیکی و مودت در بین مسلمین نادیده مانده است و چنین اتفاقات نامیمونی رخداد کرده است.

حضرت آیت الله

مصداق آیه ی چنگ زدن به ریسمان الهی در زمان کنونی از فتوای مراجع امروز باید برخیزد و گناه تشت ها و اختلافات مذهبی امروز چه در جهان اسلام و چه در بین ادیان و همچنین میان ملت ها که آثار رقت بار آن در کشتار مسلمانان میانمار ، اشغال عراق و افغانستان و در دیگر مظالم بر مسلمانان ریشه دوانده است در چنین تصمیمات غلطی از سوی بزرگان برخاسته است ؛ جسارت کنید و از برافروخته شدن چنین آتش های زیر خاکستری ممانعت کنید و بیگانگان و معاندان را که در این امر و بروز اختلافات سر از پا نشاخته و مدام در رسانه های دیداری و شنیداری خود خبر از تحلیل این اختلاف را می دهند ، مایوس کنید

الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون

تبلیغات در دنیای مدرن

شرکتی برای تبلیغ شـــیشه های ضد گلولش 3میلیون دلار رو تو شیشه گذاشته و این شـــیــــشه رو در یکی از ایستگاه های اتوبوس نصب کرده است


 

تبلیغ جالبی بود از نگاه کسب و کار ، اما از نگاه انسانی تاسف بار بود که انسان با آن مقام خیلفه اللهی به کجا رسیده است که باید برای محدود داشتنش در جلوگیری از زشتی ها و پلشتی هایی این چنینی به فنآوری های گران قیمتی مشابه ایمیل مذکور متوسل شده و ما را چنان به خود مشغول دارند که حتی بر دستآوردهایشان هم متشکر شویم در حالیکه روزانه هزاران کودک از اثرات سوء هاضمه ی غذایی جان می دهند. اصولا دستآوردهای صنعتی غرب علی رغم ارائه ی آسایش و رفاه بشری ، در خود چنین مفاهیمی را هم گنجانده است که اگر آن را از زندگی یمان جدا نسازیم دچار توهمی می شویم که اندیشه ی صنعتی غرب ممکن است بر ما وارد سازد ، پند مولانا در خصوص آیینه بودن مومنان بر یکدیگر می تواند در این خصوص راهگشا باشد که چه موضوع و مفهومی می تواند مورد نشر و تبلیغ قرار گیرد ، چرا که:

مؤمنان آیینهٔ همدیگرند

  این خبر می از پیمبر آورند

پیش چشمت داشتی شیشهٔ کبود

زان سبب عالم کبودت می‌نمود

گر نه کوری این کبودی دان ز خویش

خویش را بد گو مگو کس را تو بیش

تو بزن یا ربنا آب طهور

تا شود این نار عالم جمله نور

گر تو خواهی آتش آب خوش شود

ور نخواهی آب هم آتش شود

 

مساله میانمار

ایمیلی به دستم رسید که در آن نویسنده با درج عکس ها و آوارگی هایی از مردمان کشور میانمار ، استغاثه ای به حضرت صاحب الزمان برای تعجیل در ظهورشان کرده بود ، متن پاسخ به این شرح است:

نخست آنکه بسنده نمودن به استغاثه از حضرت ایشان به عنوان حجت الهی بر روی زمین برای برچیده شدن اظلمه و مفسده مکفی نیست ، چرا که:

ان الله لا يغير مابقوم حتى يغيرواما بانفسهم


ادامه نوشته

فقر

اندرآ ای اصــــل اصـــــل شـــادمانی شاد باش

                  انـــــــــــــدرآ ای آب آب زندگانی شاد باش

گـــــــــــــــرت بیند زندگانی تا ابد باقی شود                   

ورت بیند مـــــــرده هم داند که جانی شاد باش

هم ظریفی هم حــریفی هم چراغی هم شراب

                    هـــــــــــم جهانی هم نهانی هم عیانی شاد باش

تحفه‌های آن جـــــــــهانی می‌رسانی دم به دم

                   می‌رسان و مــی‌رسان خوش می‌رسانی شاد باش

ای جهان را شاد کرده وی زمین را جمله گنج                    

تا زمــــــین گوید تو را کای آسمانی شاد باش


Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

مطلع سخن که با هنر آمیخته به عرفان مولانا همراه بود ، خود ناطق خوش بیانی برای کاستن از تطول زمان و بیان همچو منی با چنان منیتّی است. فقر اگرچه بد و دشوار و به فرموده ی امیر بیان ، نزدیکست که به دروازه های کفر بگراید، اما نشر و بسط این مطلب که فقر به خصوص در بعد مالی برابر تلخی و بی سامانی است را به نظر تجربه قبول ندارم.

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

آری ، زندگی های انسانها فراز و نشیب های فراوانی دارد. هیچگاه اشک های کودک فقیر ، چهره ی مرد خجلت زده ، التماس پسر بچه ی دست فروش ، خنده ها و داریه های مصنوعی حاجی فیروز کوچه و بازار و زاغه نشینی معصومه های حلبی آباد برای من و ما رنگ واقعیت به خود ندیده است و اگر نبود جعبه ی جادویی تصویر ساز زندگی های امروزین ، شاید خیلی ها بودند که نه از واقعیت که تصویر و تصوری از این حدت فقر را به چشم ندیده بودند. صحنه ی نزدیک شدن مردارخوارها به کودک در حال مرگ در آفریقا به علت به تصویر درآوردن اوج  فاجعه در یکی از همین سال های نزدیک برنده ی جوایز بین المللی گردید. اما بسیاری از ما روزهای سخت مالی را در خانوارهای خود تجربه کرده ایم.روزهایی که محدود به خوردن و پوشیدن از آنچه را که تمایل چندانی به آن داشتیم ، شده ایم. روزهایی که از سفرها ، حضر ها ، جشن ها ، کادوها و دیگر متاع دنیوی را که دیگران و اطرافیانمان داشته اند محروم بوده ایم. روزهایی که فکر می کردیم که چرا دیگرانی آنی دارند و ما نداریم.


ادامه نوشته

زلزله

تیتر روزنامه ای به عنوان تمسخر در گفته ی دبیرکل حزب الله ایران(آیت الله خرازی) این مطلب را ذکر کرده بود که:

"تحلیل فقاهتی رابطه ی زلزله بر اساس مبانی دینی: زلزله تجلی غضب مقام ولایی اهل بیت بر ضد منکرات با چگالی بی نهایت است "

عزیزی ، این تیتر را با عنوان": هرچی فیزیک خوندید رو بریزید دور که صاحبش اومد !!!" برایم ایمیل کرده بود ، در پاسخش نوشتم:

کثرت انسانها ، نصیحت را به جهت احساس مضیقه بر خویشتن نمی پسندند که البته هنر ناصح نیز در نوع پذیرش موثر و شدت و حدت آن پدیده ی غالب در این موضوع است.

به سبب گذران بیشتر صرفه ی وقتم  در چند ساله ی اخیر در فعالیت کاری و همچنین دوره داشتن تعددی از همکاران و پرسنلی که به شکرانه ی الهی نیز عددشان کم نیست ، کمتر نقد و گفتمانی از سوی من با ترش رویی و تندی مخاطبم همراه بوده است که شاید مرا در این روال جسورتر کرده است تا این انتظار را داشته باشم که فکر و نظر من به دید مخاطب صحیح به نظر رسد.


ادامه نوشته

نامه ای به مقام رهبری در خصوص اوضاع حرمین شریفین

در کنار حرم امن الهی و از مکه ی مکرمه این سطور را بر شما می نگارم . اکنون من و برآمده از خشم ظلم بر ملت مسلمان ایران و سکوت علما در قبال این مظالمم.  کاسه ی صبرم از توهین ، ظلم و رفتارهای زشت و زننده ی خادمین (خائنین) حرمین شرفین لبریز شده است و مهمترین مسئله ام عدم موضع گیری ایشان در قبال این مظالم است.

اعدام پنج زائر ایرانی در روزهای اخیر ، هتک حرمت زنان ما در نگاه ناروای و شور چشمانه ی این بی صفتان بر ایشان و حتی تلصیق آن ناپاکان بر  زنان ما برای عدم تبرک جستن و یا صفوف نماز ، توهین بر تقدس ما بر اماکن متبرکه و تندی کلام و خشونت رفتار در برخورد با ایرانیان و از همه دردناکتر داستان بقیع که هر لحظه اش یادآور کوچه های بنی هاشم و روزهای رنج فاطمه است ، ما را در این احوال به غیرت و خشم آورده است.

عدم واکنشی صریح و بازدارنده در این قبال عزت و شرف مسلمین و شیعیان علی ابن ابیطالب را بیش از پیش و به واسطه ی این همه ی تقیه و به تعبیر اینجانب ضعف و عدم دانستن علم پلتیک و قدرت و اقتدار به خطر می اندازد. شعب ابی طالب ما نه تحریم های بین المللی برای متاع قلیل دنیاست که این قبیل سرافکندگی ها ما را به قهقرا می کشاند.

به نظر می رسد مسئولین بعثه درک صحیحی از رفتارهای آل سعود ندارند و جنابعالی باید از اشخاص دارای صلاحیت برای تشرف به حج و مشاهده ی نزدیک این رفتارها بهره و موضعی درخور و از سر عزت ملت ایران را اتخاذ فرمائید

نامه ای به آیت الله سیستانی در خصوص اوضاع حرمین شریفین

محضر آیت الله سیستانی(دام ظله)

ظاهرا سکوت شما در قبال ظلم به مسلمین و به خصوص شیعیان و به صورت علی حده بر ایرانیان مسلمان پیرو مکتب تشیع استمرار دارد.

جزاکم الله خیرا!!!

از زمان مرجعیت جنابعالی تاکنون بزرگترین مظالم همچون بی حرمتی به ساحت مرجعیت ، توهین ، افترا و کشتار مردم در داخل کشور ایران هیچ واکنشی را از سوی جنابعالی برنیانگیخته و حتی اخبار رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران حاکی از تایید شما بر  مسئولین امر در کشور می باشد که انشاله وارونه جلوه کرده باشند.

حضرت آیت الله

سکوت شما و عدم صدور حتی یک موضع گیری رسمی برای دلخوشی به مظلومان و محرومان و مستضعفان ایران ، انشاله شما را همچون سکوت کنندگان در جریان عاشورا قرار ندهد و به مثابه تقیه ائمه ی هدی در مقابل ظلمه باشد.

اما اکنون حقیر در کنار حرم امن الهی و از مکه ی مکرمه این سطور را بر شما می نگارم که البته مطمئن از مطالعه آن توسط شما نبوده و رسم پاسخ  شما را در هیچ توجیه شرعی و عقلی نمی بینم ، اکنون من و برآمده از خشم ظلم بر ملت مسلمان ایران در داخل کشور و سکوت شما و دیگر همکسوتانتان که انشاله بر مدار تمسک بر مکتب اهل بیت باشد ، کاسه ی صبرم از توهین ، ظلم و رفتارهای زشت و زننده ی خادمین (خائنین) حرمین شرفین لبریز شده است.

اعدام پنج زائر ایرانی در روزهای اخیر ، هتک حرمت زنان ما در نگاه ناروای و شور چشمانه ی این بی صفتان بر ایشان و حتی تلصیق آن ناپاکان بر  زنان ما برای عدم تبرک جستن و یا صوف نماز ، توهین بر تقدس ما بر اماکن متبرکه و تندی کلام و خشونت رفتار در برخورد با ایرانیان و از همه دردناکتر داستان بقیع که هر لحظه اش یادآور کوچه های بنی هاشم و روزهای رنج فاطمه است ، ما را در این احوال به غیرت و خشم آورده است.

حضرت آیت الله

نشستن و تکیه دادن بر کنج خانه و عزلت گرفتن را چه سود ؟!

حداقل امسال را حج ابراهیمی برپا کنید تا از نزدیک از وقایع این ظلم آشکار آگاه شوید.

دریغ از آنکه مرحوم جدّ اعلایم (شیخ العلمای شهر قزوین) بر تقلید بر شما به واسطه ی شاگردیتان بر مکتب آیت الله خویی تاکید داشت ، انشاله لیاقت حمایت آن مرحوم و دیگر بزرگان اهل علم را بر خود محفوظ دارید.

یکسال گذشت.

نمی دانم باید جشن گرفت یا عزا.

یکسالی است که نوشته هایم را اغلبا در پاسخ به ایمیل هایی است که به دستم می رسد در وبلاگ می گذارم تا گذر زمان آنرا به فراموشی نسپارد.

بعضی مذمتم می کنند از نوشته هایم ، برخی پاسخ نمی دهند و برخی هم تشویق و تمجید می کنند.

  

آنهایی که هجو گفته هایم را می گویند بسیار دوست می دارم ، چون می دانم حداقل به خاطر نوشته هایم راه ضلالت را در پیش نمی گیرند. آنهایی که پاسخی را نمی دهند نگرانم می کنند که مبادا سکوتشان به علامت رضا باشد و آنهایی که به تمجید حرف و سخنم می پردازند بدنم را به لرزه در می آورند  ، چرا که:

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند       نه هر که آینه سازد سکندری داند

هزار نکته ز موی باریکتر اینــــجاست        نه هر که سـر بتراشد قلندری داند

 

خوب نوشتن مهم نیست ، جوهره ی نوشته باید خوب باشد.

خیلی از همین خوش گفتار ها و خوش قلم ها ، سقیفه ی بنی ساعده ساختند ، بساط حکمیت درست کردند و حسین را به هزار بهانه در کربلا تنها رها کردند. یادم می آید که سال پیش به مناسبت آنکه در سایتی ، یکی از مسئولین شهری عکس رهبر و رئیس جمهور را بالاتر از از جمله ی "سلام علی آل یاسین" گذاشته بود متنی نوشتم و از او به هزار دلیل و آیه خواستم که از این ناپسند احراز کند ، برایم نوشته بود که قلم شما چون دستان گرگی است که در دستکش سفید آیات و روایات بر دین هجمه آورده است.

خدا رحمت کند ، مرحوم پدر دکتر شریعتی را . می گفت علی باید به تو کتاب و کاغذ و قلم و سیگار بدهند و تا هر چه میتوانی بخوانی و بنویسی. حالا شده حکایت ما در این همه اوج کاری شرکت ، چون چنین ایمیل هایی که بویی از معرفت را در میان ده ها ایمیل کاری و چرند و پرندی که از هر دری سخنی رانده اند ، می بینم ، دامنم از دست می رود و ساعتی را به چند جمله ای نوشتن می گذرانم. دست آخر هم فکر می کنم باید به جرم تشویش اذهان عمومی ، پاسخگوی خلق و خالق باشم که هر در و دروازه ای را به هم می دوزم و شعر می بافم.

معلمی داشتم، روزی مرا دید و یاد مرحوم جد بزرگوارم کرد . می گفت جوان بودم و جاهل ، حرفهای فراخ تر از دهانم می زدم. پدرم دست مرا گرفت و پیش ایشان برد و گفت ، هر چه سوال داری از ایشان بپرس ایشان شیخ العلمای شهر است. دقایقی صحبت کردم. دست آخر ایشان گفت، پسرم این راه است و من هم این قدر بیشتر نمی دانم.هر چی خواهی کن.

دو صد گفته چون نیم کردار نیست و من صد ره از این غافله جدایم.

دعا کنید مصداق أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ نباشیم.

 

ما گدایان خیل سلطانـیم              شـــــــهربند هوای جانانیم

بنده را نام خویشتن نــبود            هر چه ما را لقب دهند آنیم

 گر برانند و گر ببخشایند           ره به جـــــای دگر نمیدانیم



دنیا با آدم های خوبش

بر اساس آموزه های دینی ما مسلمانان که به صور گوناگون و گاه مشابه و گاه قریب به مضمون داستان خلقت بشر را ذکر کرده اند، پایه ی خلقت بشر بر مهر و محبت افراشته گردیده است.

كنتُ كنزاً مخفياً لااُعرفُ فاحببتُ انْ اُعرف فخلقتُ الخلقَ لكي اعرف

سپس در میان همهمه ی ملائک و مقربین که آدمی را مایه ی سرافکندگی خلقت دانسته و خواستار بر عهده ی گرفتن ثنای الهی توسط خویش قرار گرفته بودند تا شمول آیه ی زیر را به حقیقت درآورند ،

و ما خلقت الجن و الأنس الا ليعبدون

ندایی درمی آید که :

إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ

آسمان بار امانت نتوانست کشید                        قرعه کار به نام من دیوانه زدند.

ادامه نوشته

دعوای گنجشک ها

ایمیلی به دستم رسید  با موضوع صدر الاشاره که بی مناسبت ندیدم ، آن را به سبب جامع تماثیل بودنش، با ذکر شرحی که بر آن داده ام به اشتراک بگذارم ، باشد که کارگر افتد:

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

ایمیلی که به دستم رسیده بود:

 

یکی از زیباترین صحنه های طبیعی که تو عمرم دیدم ،همینه
از ته دل خندیدم
دقت کنید
نکته هاشو پیدا کنید

1 -
یکی که با نامردی یکی دیگه رو از گردن گرفته و تا میخوره می زنه
2 -
نکته دوم اینکه همشون نرن (این یه خصلت مردونست تا دعوا میشه همه جمع میشن)
3 -
یکی از اونایی که از همه به دعوا نزدیکتره چند بار خواست بیاد کمک و نشد
4 -
تا افتادن پایین همه با دو جمع شدن رو لبه تا ببینن تهش چی شده
5 -
اون احمقی که لبه بود کلا به دعوا نگاه هم نکرد حتی وقتی که بقیه جمع شدن اون خودشو کشید کنار
6 -
اون شومپیت هم که از همه عقب تر بود از بس تنبله نکرد بره ببینه ، فقط یکم قد بلندی کرد

7 - هر کدوم از این گنجشکها شما رو یاد چه کسایی میندازه؟

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

شرح من بر این ایمیل:

ادامه نوشته

پیش‌داوری‌ها

از پائولو کوئلیو:

ما در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم. یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره‌اش پیداست اروپایی است،

سینی غذایش را تحویل می‌گیرد و سر میز می‌نشیند. سپس یادش می‌افتد که کارد و چنگال برنداشته، و بلند می‌شود تا آنها را بیاورد.
وقتی برمی‌گردد، با شگفتی مشاهده می‌کند که یک مرد سیاه‌پوست، احتمالا اهل ناف آفریقا (با توجه ...به قیافه‌اش) ، آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست!
 

بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس می‌کند.
اما به‌سرعت افکارش را تغییر می‌دهد و فرض را بر این می‌گیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست.
او حتی این را هم در نظر می‌گیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذایی‌اش را ندارد.
در هر حال، تصمیم می‌گیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند. جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می‌دهد.

دختر اروپایی سعی می‌کند کاری کند؛ این‌که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود.
به این ترتیب، مرد سالاد را می‌خورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را برمی‌دارند،
و یکی از آنها ماست را می‌خورد و دیگری پای میوه را. همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است؛
مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرم‌کننده و با مهربانی لبخند می‌زنند.

 آنها ناهارشان را تمام می‌کنند. زن اروپایی بلند می‌شود تا قهوه بیاورد.
و اینجاست که پشت سر مرد سیاه‌پوست، کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی می‌بیند،
و ظرف غذایش را که دست‌نخورده روی آن یکی میز مانده است.

ادامه نوشته

به بهانه ی یک یادداشت از بی بی سی

یادادشت سایت بنگاه خبرپراکنی بی بی سی در ارائه ی تحلیلی از فضای ماتم و عزای کشور در یک ماهه ی گذشته که از دو بعد اعتقادی و روانشناسی به آن نگریسته شده بود از سوی برخی رسانه های داخلی به عنوان توهین به مقام حضرت زهرا(س) تلقی گردیده بود ، به همراه دیگر تحلیل ها ، سخن ها و نظرات جسته و گریخته پیرامونی موجبات تهیه ی این یادادشت را فراهم آورد.

در بخشی از این یادادشت آمده بود: سالگرد درگذشت حضرت فاطمه (س) در گذشته تعطیل نبود.حتی رسانه ها الزامی برای به‌کارگیری عنوان «شهادت» را نداشتند. بی بی سی افزود: تازه یک ماه از ایام شادمانی های نوروزی گذشته و جامعه ظرف چند هفته ناگهان به اصطلاح تغییر فاز می دهد. تاثیر این نوسانات روحی بر روان جمعی مردم محتاج مطالعات و بررسی های کارشناسانه است اما چیزی نیست که بتوان نادیده گرفت. قشری از ایرانیان ناراضی و حتی دیندار نیز گلایه می کنند که اصرار به ایجاد حال و هوای عزاداری به دفعات زیاد در تقویم کشور باعث ایجاد افسردگی و تشویق رفتارهای ریاکارانه می شود.

ادامه نوشته

فیس بوک

به بهانه ی تصویر زیر که در نوع خود کار هنرمندانه است:

اگرچه دنیای رایانه و اینترنت بر همه ی دنیای امروز ما سایه برافکنده و نقش بی بدیل خود را به نمایش گذاشته است اما در کشورهای در حال توسعه که اگر بخواهیم بدون تعارف آن را جهان عقب مانده بنامیم ، این تاثیر بیش از دنیای توسعه یافته نمایان گردیده است.در جهان توسعه یافته ، حوزه ها و مرزها تعیین و هر اقدامی با عمل و کنشی همراه است اما در جهان عقب افتاده که که ما نیز در آن هبوط کرده ایم ، بسیاری از مفاهیم تغییر کرده اند. چنین تصاویر و چنان مطالبی گویای این نبود تعیین مرزها و تشخیص صحیح حوزه هاست.


ادامه نوشته

دوست

جایی خواندم :

با گفتن یک " دوست من جایت خالیست " ،

نه جای من پر می شود و نه از عمق شادی هایت کمتر...

فقط دلخوش می شوم که هنوز بود و نبودم برایت مهم است

 

اما با خودم می گفتم که:

 

جمله "دوست من جایت خالیست"

گفته ی گمشده ایست ، خالی از عطر بهار

گفته ای آمده از لفظ و کلام

و چه بسیار بهتر از برگ درخت  ، دوستانی

که ندارند زبانی پرچرب تا بگویند به لفظی چنان حرف گران

دوستانی که ادب را به حیا زنده کنند

دوستانی که به قلب ، مهر را آغشته کنند

دوستانی که به جان ، دوستی را احیا بکنند

دوستانی که نه به الفاظ و کلام، بل به مهر چشم و نه آن هم ابصار ،که به چشم دلهاشان ، دوستی را معنا بکنند

دوستی را به دوستی باید آموخت که به جان ، در همه جا ، جان خویش را فدای جانان بکنند

پس فقط دلخوشی ات را مگذار به هر لفظ جان سوزی که:

دوستان لفظ را در دل به سوی دوست ، گفتار کنند .

 

و یا مولانا افتادم که:

چند از این الفاظ و اضمار و مجاز           سوز خواهم سوز ، با آن سوز ساز

فقر و فحشا و مسئولیت های دینی ما

برخورد روزانه ی ما از مشاهده ی صحنه های فقر و فحشا به صورت دیداری و شنیداری فکر و ذهنمان را به دو موضوع متوجه می سازد.

نخست آنکه ، وقایع و حوادثی که منجر به حضور ما در این آسایش حداقلی و بهره گیری از مسکن ، خوراک و احترامات اجتماعی را برآورده ساخته است و برای هم نوع دیگر ما ، چنان صحنه هایی را رقم زده است ، چگونه عوامل و مسائلی است

دوم آنکه مسئولیت ما در قبال این امر چیست

موضوع اول مورد بحث این مقال نیست و موضوع دوم در حوزه های مختلفی قابل بررسی که آن را تنها از منظر دینی به بررسی می نشینم.

ابتدا از الگو و اسوه ی مومنان در این خصوص سخن را می آغازیم که :

در قسمتی از  نامه امیرمؤمنان به عثمان بن حنیف، فرماندار بصره آمده است: «هیهات که هوا و هوس برمن غلبه کند تا غذاهای لذیذ را برگزینم. در حالیکه ممکن است در سرزمین حجاز یا یمامه کسانی حتی از دسترسی به یک قرص نان عاجز باشند. آیا من با شکمی سیر بخوابم، در حالی که اطرافم شکم های گرسنه و جگرهای سوزانی باشند».

این مسئولیت ها را در سه حوزه ی زیر بررسی می نماییم

ادامه نوشته

آیا در دوست داشتن ، خود را دوست داریم یا دیگری را؟

برخی معتقدند که  "قلب هرکس تنها برای خودش میتپد"

این جمله را از دو دیدگاه می توان بررسی نمود:

1) سلبی:

یا رب به خدایی خداییت / وانگه به کمال کبریاییت

 

از چشمه عشق ده مرا نور / وین سرمه مکن ز چشم من دور

 

گویند که خود ز عشق وا کن / لیلی طلبی ز دل رها کن

 

یا رب تو مرا به روی لیلی / هر لحظه بده زیاده میلی

 

از عمر من آنچه هست برجای / بستان و به عمر لیلی افزای

 

پس این داستان ، تپیدن قلب را برای دیگری اثبات می کند، مجنون آن قدر بر روی نعش لیلی می گرید که جان می سپارد و یا فرهاد چون داستان ازدواج شیرین با خسرو را می شنود از کوه خود را به زیر می اندازد و این قول را از یاد نبریم که:

عشق مجنون نه حدیثی است که پنهان افتد/داستانی است که در هر سربازاری هست

 

 

2)ایجابی:

بحث ایجابی و اثباتی سخن را می توان اینگونه تعبیر کرد که هر انسانی نهایتا از عشق ، خود را می بیند ، حال اگر معشوقه جان خواهد ، جان می سپارد ، سر و چشم خواهد ، دریغ ندارد و حتی جان را نقد محقری می داند که دادنش را آسان تر از ناز و طنازی معشوق می داند.

بگفتا گر کند چشم تو را ریش/بگفتا چشم دیگر دارمش پیش

بگفتا گر خرامی در سرایش/ بگفتا اندازم سر زیر پایش

 

در حدیثی قدسی آمده است، که خداوند اینگونه به انسان خطاب می دهد که:

لو علم المدبرون کیف اشتاقی بهم لماتوا شوقا

اگر آدمی می دانست که من چه میزان به او مشتاقم، هر آینه جان می سپارد.

 

تفضیل مطلب که بحثی فوق تخصصی در عرفان و کلام است را باید پس از عاشق شدن دانست که حتما اگر شما شنونده باشید ، من داننده نیستم ، اما به یاد داشته باشیم که هرگز از هیچ جمله و رفتار و کرداری قضاوت ننماییم ، چرا که بعضی وقت ها برخی سخن ها که در بدایت غلط به نظر می رسد در فحوا و درون ، عمقی دارد به اقیانوس علم.به همین بسنده نمایم که پیامبر در خصوص دو یار بزرگ خویش یعنی ابوذر و سلمان اینگونه می فرماید که اگر ابوذر از آنچه در دل سلمان می گذشت خبر می یافت او را (شاید به جرم الحاد) می کشت.

حلاج بر سر دار این نکته خوش سراید/ از شافعی نپرسند امثال این مسائل

اعدام ،پاک کردن صورت مساله مسئولیت ما است

قتل روح الله دادشی توسط چند نوجوان موجی از نفرت و خشونت را در جامعه پدید آورد تا آنجا که قوه ی قضائیه در مقطع بسیار کوتاهی ، پاسخی تهدید آمیز به این قتل نشان داد و علی رغم  تعهدات بین المللی و شرعی ، نوجوانی 17 ساله را اعدام کرد. تفاوت برخی نظرها در این بین مستوجب نگارش این مکتوبه شد که ضمن عرض مقدمه ، در موخره ی آن ، پاسخی را که راه حل ، انقطعاع این داستان از جامعه ی بشری می دانم که باید نه قضات و نیروی های نظامی و انتظامی ما و نه معلمان و اساتید و رهبران و بزرگان ما که همه ی ما دست در دست خویش در راه آن بکوشیم.

چندسال پیش ، حادثه ی دردناکی در کهریزک اتفاق افتاد که در آن فردی چند کودک بی گناه را مورد تجاوز و سپس قتل و آنگاه خاکستر نمودن (جهت رفع آثار جنایت ) قرار می داد که تاثیر عمیقی بر من داشت تا جائیکه باور نمی کردم که بتوانم خود و او را در یک نمودار و جایگاه یعنی انسانیت قرار دهم.قضاوتی که تنها در اثر آن حادثه بر من مستولی شده بود را سالها بعد با مقاله ای از وکیل آن قاتل جانی(محمد بیجه) به قضاوتی تعدیل شده تر تغییر دادم که اگر من چنین زندگی را که او تجربه کرده است در کارنامه ی زندگی داشتم ، آیا اکنون وضع بهتر یا بدتری از او داشتم.


ادامه نوشته

صفر تکوین و غرابت معنایی آن با کتاب و احادیث اسلامی

ترجمه ی نسبتا آزاد دکتر شریعتی از مقدمه ی «صفر تکوین» یکی از دفتر های سبز، «شاندل» شرق شناس فرانسوی

در آغاز هیچ نبود ، کلمه بود ، و آن کلمه خدا بود

و «کلمه» بی زبانی که بخواندش و بی اندیشه ای که بدانش چگونه می تواند بود؟

و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود

و با «نبودن» چگونه می توان بودن؟

و خدا بود و با او عدم ،

و عدم گوش نداشت.

حرفهائی هست برای «گفتن»،

که اگر گوشی نبود نمی گوییم و حرف هایی هست برای «نگفتن»،

حرفهایی که هرگز سر به «ابتذال گفتن» فرود نمیآرند.

حرف های شگفت ، زیبا و اهورایی همین هایند

و سرمایه ماورایی هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد،

ادامه نوشته

از کرّه گی دُم نداشتن خر

از " كتاب كوچه " ، اثر احمد شاملو:

 

... مردی خری ديد به گل در نشسته و صاحب خر از بيرون كشيدن آن درمانده . مساعدت را ( برای كمك كردن ) دست در دُم خر زده قُوَت كرد( زور زد ) . دُم از جای كنده آمد . فغان از صاحب خر برخاست كه تاوان بده !" مرد به قصد فرار به كوچه يی دويد ، بن بست يافت . خود را به خانه يی درافکند . زنی آنجا كنار حوض خانه چيزی می‏شست و بار حمل داشت ( حامله بود ). از آن هياهو و آواز در بترسيد، بار بگذاشت ( سِقط كرد ). خانه خدا ( صاحبِ خانه ) نيز با صاحب خر هم آواز شد . مردِ گريزان بر بام خانه دويد. راهی نيافت، از بام به كوچه يی فروجست كه در آن طبيبی خانه داشت . مرد جوانی پدر بيمارش را به انتظار نوبت در سايهء ديوار خوابانده بود ؛ مرد بر آن پير بيمار فرود آمد، چنان كه بيمار در جای بمُرد. پدر مُرده نيز به خانه خدای و صاحب خر پيوست !مَرد  همچنان گريزان، در سر پيچ كوچه با يهودی رهگذر سينه به سينه شد و بر زمينش افکند. پاره چوبی در چشم يهودی رفت و كورش كرد. او نيز نالان و خونريزان به جمع متعاقبان پيوست !مرد گريزان، به ستوه از اين همه، خود را به خانهء قاضی افکند كهدخيلم! ". مگر قاضی در آن ساعت با زن شاكيه خلوت كرده بود. چون رازش فاش ديد، چارهء رسوايی را در جانبداری از او يافت: و چون از حال و حكايت او آگاه شد، مدّعيان را به درون خواند. نخست از يهودی پرسيد .گفت: اين مسلمان يك چشم مرا نابينا كرده است. قصاص طلب می‏كنم .قاضی گفت: دَيتِ مسلمان بر يهودی نيمه بيش نيست. بايد آن چشم ديگرت را نيز نابينا كند تا بتوان از او يك چشم بركند !و چون يهودی سود خود را در انصراف از شكايت ديد، به پنجاه دينار جريمه محكومش كرد !جوانِ پدر مرده را پيش خواند .گفت: اين مرد از بام بلند بر پدر بيمار من افتاد، هلاكش كرده است. به طلب قصاص او آمده ام .قاضی گفت: پدرت بيمار بوده است، و ارزش حيات بيمار نيمی از ارزش شخص سالم است. حكم عادلانه اين است كه پدر او را زير همان ديوار بنشانيم و تو بر او فرودآيی، چنان كه يك نيمهء جانش را بستانی !و جوانك را نيز كه صلاح در گذشت ديده بود، به تأديهء سی دينار جريمهء شكايت بيمورد محكوم كرد !چون نوبت به شوی آن زن رسيد كه از وحشت بار افكنده بود، گفت : قصاص شرعاً هنگامی جايز است كه راهِ جبران مافات بسته باشد. حالی ميتوان آن زن را به حلال در فراش ( عقد ازدواج )  اين مرد كرد تا كودكِ از دست رفته را جبران كند. طلاق را آماده باش !مردك فغان برآورد و با قاضی جدال ميكرد، كه ناگاه صاحب خر برخاست و به جانب در دويد .قاضی آواز داد: هی ! بايست كه اكنون نوبت توست !صاحب خر همچنان كه ميدود فرياد كرد: مرا شكايتی نيست. محكم‏كاری را، به آوردن مردانی ميروم كه شهادت دهند خر مرا از کّره گی دُم نبوده است.