پیش فروش قبر

محضر مقام رهبری

سلام علیکم

اگرچه وجود منکرات متعدد در کشور جمهوری اسلامی ، ظاهرا به پدیده ای عادی مبدل گردیده و بعید به نظر می رسد که جایی برای پاسخگویی مسئولین به  شبهات و موارد اختلافی فقهی ، وجود داشته باشد تا خاطر شریف را به آن مکدر سازند ولی انتظار می رود که به سان دیگر توجیهات موجود در فروع و اصول که حداقل نمایشی برای مبراسازی مساله است نیز در این امور مترتب گردد.

حضرتعالی به عنوان مرجع رسمی دینی  که بر اساس اصول قانون اساسی وظیفه ی رهبری کشور را بر عهده دارید یقینا بر پاسداشت حد و حدود الهی واقف و بر آن محتاط هستید و بر اساس اصول مصرح در قانون اساسی نیز ، توانایی اجرایی و بازدارندگی آن را داشته و دارید ، حتما نیز گزارشاتی که از طرق مختلف بر شما وارد می آید مقدم بر گزارشات چند دست چرخیده و متاخری همچون گزارش زیر است ، ولی اینجانب بنا بر وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکر ، موظف به ارائه ی گزارش زیر می باشم.

اخیرا شهرداری قزوین ، پس از احداث فاز دوم قبرستان شهر اقدام به پیش فروش آن نموده است که این کار(خرید قبر در زمان حیات) فارغ از آثار منفی روانی برای داشتن جامعه ای شاداب ، در برخی نقل قول های حدیثی نیز مکروه شمرده شده است و این موضوع(کراهت خرید قبر در زمان حیات ) نظر اکثر علماست.

پس از آغاز نگارش موضوع ، این ذهنیت تا پایان نامه با نگارنده همراه بود که در کشوری که منکرات بزرگی همچون دروغ و وعده ی کذب  ،نقل و نبات مسئولین آن شده است و یا باد موافق و یا عزم ضعیف ناظرین و حافظین قانون را یارای مقابله با آن نیست ، طرح چنین مسائل جزئی که در آن اختلاف فقهی نیز در بین علما مترتب است ، مصداق نیامدن بهار به یک گل در زمستان است ، اما :

کُلّکُم راع و کُلّکُم مَسئولٌ عَن رَعیَته

ویزا

مسئله ی تحریم و فشارهای فزاینده ی ابرقدرتهای جهانی ، در سال های گذشته و به خصوص پس از انقلاب برای کشور ما مسائل متعددی را به وجود آورده است .

 در دنياي جهاني شده امروز، محدوديت ويزا نقش مهمي در کنترل مسافران و جهانگردان بين کشورها ايفا مي کند. شرايط اخذ ويزا بيانگر روابط بين کشورها بوده و روابط و شرايط يک کشور را در جامعه بين المللي نشان ميدهد. براساس گزارش منتشر شده شرکت هنلي و همکاران در زوريخ : سويس (چهارشنبه جون 27 سال 2007) مشخص گرديد که شهروندان کشورهاي آمريکا، دانمارک، و فنلاند بيشترين آزادي براي مسافرت بدون داشتن ويزا را دارا هستند. شهروندان اين سه کشور مي توانند بدون اخذ ويزا به 130 کشور دنيا مسافرت کنند. بعد از اين کشورهاي آلمان، ايرلند و سوئد قرار دارند که شهروندان آنها مي توانند بدون اخذ ويزا به 129 کشور مسافرت کنند. همچنين شهروندان ژاپن، انگلستان، فرانسه و ايتاليا مي توانند به 128 کشور ، کشورهاي کانادا، استراليا، لوگزامبورک و نيوزيلند به 125 کشور بدون اخذ ويزا مسافرت کنند. بر اساس این گزارش ، ایرانیان تنها می توانند بدون ویزا به 14 کشور دنیا مسافرت کنند که در این رتبه بندی فقط با یک پله بالاتر از کشور افغانستان با 12 کشور در جایگاه آخر قرار دارند

اگرچه شاید تکدر به جای ما  از اوضاع سیاسی کشور و بی لیاقتی مسئولین بی مناسبت نباشد ، همانگونه که وقتی همه ی ما تاریخ می خواندیم از شاه سلطان حسین صفوی که حکومت را به افغان ها داد و یا از شاهان قجری به خاطر از دست دادن بخشی از خاک کشورمان متنفریم ، اما باید یقین بدانیم که اولا عدم اتحاد ما و بروز اختلافات سلیقه ای و سیاسی در کشور موجب شده است تا به بیگانگان اجازه دهیم که به ما جرات و جسارت پیدا کنند ، برخی علنا ما را تهدید به جنگ و حمله کرده و برخی نیز هتاکانه دریایی را که قرن ها با نام سرزمین میهنی مان خوانده می شده است به نام مجعول دیگری می خوانند ، این قبیل جسارت ها مصداق : گفتا ز که نالیم که از ماست که ماست ، می باشد و ما با پایین آوردن اعتبارمان و با جنگ و جدل های داخلی مان به دیگران این فرصت را می دهیم. نمونه ی کوچکی از این فرصت دادن ها را می توانیم در اعتماد مردم به اخبار صدای آمریکا و اخبار بی بی سی عامل دستگاه کشور انگلیس که نقش بی واسطه شان در جریان کودتا و به یغما بردن حکومت مردمی دکتر مصدق عیان بود اشاره کنیم.

و اما سخن دوم  و فارغ از آنکه ضعف های مدیریتی و ایجاد روابط در کشور ما مشهود است ، بسیاری از مسائل کشور ما ریشه در فرهنگ و اعتقادات و رسوم ما دارد. حتما درون مایه ی جنگ سرد قرن گذشته را که ریشه در اقتصاد و به وجود آمدن بلوک شرق و غرب را داشت به ذهن دارید . این اختلافات که پدیده ی نوظهور بعد از رنسانس است مستوجب پدید آوردن چنین مسائلی در بین ملل گردیده است که اگر واقعا به راه خود معتقدیم نباید ترسی از آن به خود راه دهیم و به آیت زیر معتقد باشیم که:

وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿۱۳۹- آل عمران﴾

و اگر مؤمنيد سستى مكنيد و غمگين مشويد كه شما برتريد

 

نیت اصلی کشف حجاب چه بود

ایمیلی به دستم رسید با متن زیر:

رضا شاه پهلوی در 17 دی ماه 1314 کشف حجاب را رسما اعلام کرد و در مراسمی که در جشن پایان تحصیلی دختران در دانش سرای مقدماتی تهران بر گزار شد چنین سخن گفت:

 «بی نهایت مسرورم که می بینم خانم ها در نتیجه دانایی و معرفت به وضعیت خود آشنا و به حقوق و مزایای خود پی برده­اند،همانطور که خانم تربیــت اشاره نمودند، زنهای این کشـــــــور به واسطه خارج بودن از اجتماع نمی توانستند استعــــداد و لیـــاقت ذاتی خود را بــروز دهند بلکه باید بگویم که نمی توانستند حق خود را نسبت به کشور و میهن عزیز خود ادا نمایند و بلاخره خدمات و فداکاری خود را آنطور که شایسته است انجام دهند و حالا می رونـــد علاوه بر امتیـــاز برجستـــه مادری که دارا می باشند از مزایای دیگر اجتماع نیز بهره مند گردند.

مــــا نباید از نظر دور بــداریم که نصف جمعیت کشور ما به حساب نمی­آمد یعنی نصف قوای عامله ی مملکت بیکار بود. هیچوقت احصائیه از زنها برداشته نمی شد مثل اینکه زنها یک افراد دیگری بودند و جزو جمعیت ایران به شمار نمی آمدند، خیلی جای تاسف است که فقط یک مورد ممکن بود احصائیه زنها برداشته شود و آن موقعی بود که وضعیت ارزاق در مضیقه می افتاد و در آن موقع سرشماری می کردند و می خواستند تامین آذوقه نمایند.

من میل به تظاهر ندارم و نمی خواهم از اقداماتی که شده است اظهار خوشوقتی کنم و نمی خواهم فرقی بین امروز با روزهای دیگر بگذارم ولی شما خانمها باید این روز را یک روز بزرگ بدانید و از فرصت هایی که دارید برای ترقی کشور استفاده کنید.

من معتقدم که برای سعادت و ترقی این مملکت باید همه از صمیم قلب کار کنیم.

ولی هیچ نباید غفلت نمایند که مملکت محتاج به فعالیت و کار است و باید روز بروز بیشتر و بهتر برای سعادت و نیک بختی مردم قدم برداشته شود.

شما خواهران و دختران من، حالا که وارد اجتماع شده­اید و قدم برای سعادت خود و وطن خود بیرون گذارده اید. بدانید وظیفه­ی شماست که باید در راه وطن خود کار کنید، شما تربیت کننده­ی نسل آتیه خواهید بود، انتظارمان از شما خانم های دانشمند این است که در زندگی قانع باشید و کار نمائید و از تجمل و اسراف بپرهیزید.»

             

و اما پاسخ من:

ادامه نوشته

مواضع بخردانه در خصوص انرژی هسته

حضور مقام رهبری

با سلام

انرژی هسته ای با تمام کاربردهای صلح آمیز و  حتی غیر متعارف آن حق مسلم و طبیعی هر ملتی است.همانگونه که هر کشور حق دارد در راستای اهداف تعیینی کشورش به سازندگی و عمران و آبادانی بپردازد ، حق دارد حتی برای دفاع از کشورش به ساختن بمب و سلاح نیز دست پیدا کند.

اما دنیای امروز ، دنیای گفتگوست و هر انسان عاقل و متدینی باید به استناد آیه ی شریفه ی "وَ بَشّر عِبادیَ الذینَ یَستمِعونَ القولَ وَ یَتبَعونَ أحسَنَه " و همچنین گواهی همه ی خردمندان عالم در راه منطق عمل نماید ، هر چند که ممکن است ، مخاطب او در این امر کُمیتی لنگ داشته باشد.

رئیس محترم قوه ی قضائیه در جلسه 23 فروردین ماه 1391 در جلسه ی شورای عالی قضائی  خطاب به غربی ها اینگونه استدلال می کنند که " این کشور‌ها اگر به دنبال بهانه‌جویی نیستند باید بدانند که وقتی که مقام معظم رهبری می‌فرمایند ما به دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم و به‌کارگیری آن را حرام می‌دانیم، سخن ایشان بالاترین تضمین است، چرا که این سخنان از سوی کسی مطرح می‌شود که مرجع دینی و سیاسی بسیاری از مسلمین دنیاست و تمام قوای نظام جمهوری اسلامی ایران نیز زیرنظر ایشان انجام وظیفه می‌نمایند."

این گفتار در سخنان دیگر مسئولین و مذاکره کنندگان ایرانی با طرف های خارجی هم مطرح گردیده است ، اما دریغ از اینکه با این استدلال ضعیف تنها شانس پیروزی در گفتگو را به دلیل محاط کردن خود در پیله ی اندیشه های نابخردانه از دست داده ایم.

هر شخصی که کمی با تفقه در تشیع آشنا باشد ، می داند که احکام ثانویه ی اسلام دچار تغییر و تحول است و موضوع آن به زمان و مکان و استدلال فقیه برمی گردد . با این استدلال ضعیف ، طرف مذاکره با سخره به ما می نگرد و ما را به خودمان تذکیر می دهد که "شما به اسلوب منطقی که می آورید ، واقف نیستید؟!"

از آن مقام محترم ، خواهشمندست به جهت حفظ کیان و اعتبار کشور جمهوری اسلامی ایران و حق مسلم مردم ایران در دستیابی به زندگی آرام و همراه با عزت و پیشرفت به مسئولینی که با چنین منطقی ضعیف ، نام و نشان ایران را به زیر  لگام می کشند ، تذکر و رهنمود صحیح خود را مبذول نمایید

 

وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ

فقیه عالی قدر حضرت آیت الله جوادی آملی(حفظکم الله)

با سلام و تحییات؛

اگرچه سلسه مباحث خیار خارج فقه آن مقام شامخ بر نیوش مومنین از رسانه ی ملی به همراه زمزمه های  مرجعیت فقهی جنابعالی لقب فقاهت را بر شما در صفت خطابه ظاهر نماینده است ، اما اشتهار شما در تفسیر قرآن کریم به همراه انتساب بی واسطه ی شما در تلمذ مقام سید الاستاد خویش ، مفسر کبیر قرآن کریم مرحوم علامه ی طباطبایی(طاب ثراهما) شما را در زمره ی عالمان این رسته یعنی تفسیر قرآن کریم که شامل معارف عمیق فقهی ، فلسفی ، کلامی ، حکمی ، عرفانی و دیگر علوم جلاله است ، نشانیده و تفضل جرعه نوشی از این معرفت عظیم را به شما هبه داشته است.

محاجه به واسطه ی علم کثیر شما و عمل قلیل حقیر میسر نیست ولیکن شاهد مثال هایی در خصوص موضوع حداقل برای برچیدن وظیفه ی امر به معروف و نهی منکر از حقیر خالی از لطف نمی باشد

وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ(توبه - 71)

و مردان و زنان با ايمان دوستان يكديگرند كه به كارهاى پسنديده وا مى‏دارند و از كارهاى ناپسند باز مى‏دارند

هر چند در عالم وجود نمی توان لزوما احاطه داشتن انسانی بر علم و کتاب و دانشی را به معنای عمل بر گفته ها و کردارهای آن علم و کتاب و دانش دانست چه آنکه شایدمی توان یکی از بزرگترین مفسران انطاق امیر المونین در کتاب شریف نهج البلاغه را جرج جرداق مسیحی دانست که علی رغم محفوظ داشتن بسیاری از جملات این کتاب در 200 بار مرور آن و همچنین انتساب او به عنوان یکی از مریدان این سخن و کلام همچنان در مذهب و ردای خویش بازمانده است. همچنین است مفسران بزرگ علم اخلاق و معرفت که خود گرفتار بی اخلاقی شده و مصداق آیت زیر گردیده اند که:

أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴿۴۴- بقره﴾

آيا مردم را به نيكى فرمان مى‏دهيد و خود را فراموش مى‏كنيد با اينكه شما كتاب [خدا] را مى‏خوانيد آيا [هيچ] نمى‏انديشيد

سابقه ی روشن شما در عدم قرار گرفتن در زیر بیرق باطل و به خصوص نطق پایانی خود در آخرین نماز جمعه ی شهر قم و همچنین  بی حرمتی هایی که در قبال مواضع حقه ی شما در سال های گذشته صورت پذیرفته است ، شما را در مقام مثال فوق نگنجانیده و هماره در افوام عموم شما را مبری از اهل ظلم نموده است ، اما برخی خاصّه ی ارادتمندان در حقیقی یا تقیه بودن تایید شما بر مسئولین سیاسی و مذهبی کشور ابهام و آن را مستوجب تعطیل احکام قرآنی دانسته اند.

فارغ از دیدگاه های سیاسی و بدون استناد به حکم مرجعیت و مسئله ی ولایت فقیه که سطور فراوانی از شما در این خصوص به کتابت آمده است ، آیا حوادثی همچون اعدام های بی محاکمه و عجولانه ی ابتدای انقلاب و همچنین کشتارهای سال 67 که مورد اعتراض فقیه عالیقدر مرحوم منتظری قرار گرفت ، شکنجه های زجرآور ، رد صلاحیت نامزدهای انتخاباتی ، هجمه بر مطبوعات و شکستن قلم های نویسندگان ، عزل مرحوم منتظری و افترائات به ایشان ، عزل بنی صدر و افترای خیانت بدون محاکمه به ایشان ، طویل المدت کردن جنگ ، داستان آقای شریعتمداری و دهها خطای بنیانگذار انقلاب ؛ مجوز ترورهای مخالفین ، حوادث 18 تیر 1378 ، دستبرد در آرای مجلس ششم ، قتل های زنجیره ای ، حبس و شکنجه ی معترضین و مخالفین به وخیم ترین اوضاع ، حوادث سال 1388 ، توهین به مقام مرجعیت و وهن مرحوم منتظری و صدها اشتباه فاحش رهبری نظام حداقل برای قدری تفکر از سوی شما که سال ها با قرآن کریم و آیات متعدد آن مانوس بوده اید کفایت نکرده است تا حداقل نه در رد که در تایید ایشان ، سخن سرایی نکرده و راه و چاه را یکی نخوانید.

تعدد آیات ظلم به مقدار کیفیت آن از کوچکترین خطا تا بزرگترین آن را بارها در خلال سخنانتان به تفسیر رفته اید و مستحضرید که این صحیفه ی مقدس به چه  میزان بر این عنصر تاکید دارد ، چه را و که را ظالم می داند و چه عهدی از علما در مقابل ظلم گرفته است.

لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿۱۲۴- بقره﴾

پيمان من به بيدادگران نمى‏رسد

اصفات خاصه ی حق سبحانه و تعالی و ائمه ی معصومین که از دّر کلام شما برمی خیزد هنگامیکه با تمجید و تایید شما بر حضرات صدرالاشاره تمزیج می گردد ، مستوجب تشکیک در عظمت و بلندی آنان است ، چرا که قیاس حیّ و حاضر بر مصداق مثالی شما ممزوج گردیده و این هاله ی ابهام را به وجود می آورد که ذات اقدس حق بر چنین ظلمه ای رضایت و رفتار معصومین (علیه و علیهم افضل الصلوات) بر چنین مداری بوده اند.

الله الاعلم

 

 

 

 

تناقض در سخنان بنیانگذار انقلاب

اختلاف بین سخنان بنیانگذار انقلاب ، قبل و بعد از تشکیل حکومت بر کسی پوشیده نیست ، تا آنجا که بررسی صحیفه ی نور در دو چاپ قبل و بعد از سال 1368 نشان از محذوفات فراوان در این سند تاریخی ،نشان می دهد که این امر برای حافظان نشر آثار و تابعان پس از ایشان پذیرفته شده است و حتی در برخی از اوقات و از سوی یاران نزدیک ایشان مورد بهره قرار می گیرد.اصلی ترین نکته ی مورد اشاره از سوی تابعین و واثقین ایشان در این تناقض گویی وجود واقعه ی عسر و حرج بر مسلمین در دو فتنه ی داخلی و خارجی یعنی گروهک های شبه نظامی همچون اکراد و مجاهدین و در بعد خارجی گسیل ارتش تا بن دندان مسلح مزدور خارجی بود که در فاصله ی کوتاهی که از عمر ایشان پس از جنگ می گذشت با حذف برخی مقررات سخت گیرانه قبلی ، کشور را به علت ورود به فضای صلح و آرامش دعوت و مقررات حالت گذار را کنار زدند.

 

خدا رحمت کند مرحوم مهندس بازرگان را که در مقابل اصرار امام برای سپارش مسئولیتی در دولت موقت به دکتر بنی صدر ، می فرمایند:"من به کسی که در عمرش حتی یک مکتب خانه را اداره نکرده است ، مسئولیتی نمی دهم" اما ایشان بدون توجه به چنین نصیحت مصلحانه ای ، راه انقلاب نوپا را با تاکتیک آزمون و خطا گذرانند و بر این اساس تناقضات فراوانی را متحمل نظام نوبنیاد ایران نمودند.

تجربه ی کار اجرایی به خصوص در دوران اختناق و فشار که در یک دوره ی کوتاه با مرگ ، آوارگی و نیستی جمع کثیری از عوام و ترور عالی ترین مقام های کشوری و لشگری همراه می گردد را نمی توان با یک مدیریت چه بسا سطح عالی در یک گروه و شرکت 50 یا حتی 500 نفره مقایسه کرد اما به همین امر می توان بسنده کرد که معیار بین سخن و عمل قبل و بعد از قبول مسئولیت میان هر دو گسترده است، چرا که در عمل بسیاری از معیارهای ذهنی و پارامترهای محاسباتی به دلایل مختلف همچون اشتباهات سهوی محاسبه گر و یا متغییر بودن نظام هستی اعم از طبیعت ساکن یا متحرک ، طور دیگری عمل می نمایند.

جمع بندی پایانی از سه وجه سخنی که گذشت اگر بر یک کانون جمع آید ،خوشه چینی از کلام امیر مومنان(ع) است که  با درک خلق ضعیف انسان(خلق الانسان ضعیفا) می فرمایند : حق در میان سخن فراخ و در میدان عمل بسیار تنگ است . از این روست که باید عبرت را میوه ی چنین رفتارهایی بدانیم تا غزل سراییم:

جز تو یاری نگرفتیم و نخواهیم گرفت              بر همان عهد که بودیم بر آنیم هنوز

و در سراسر زندگی به اسارت چنین ابتلائات بزرگی دچار نشویم.زندگی فردی بسیاری از عوام نیز با چنین مقتضیاتی همراه است و چه بسا چون بر احوال دیگران که مبتلای به ایراد و خطا رفته اند خنده ای برآوریم ، جزای امتحان و ابتلایش را باید به رنج آوریم.

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی               

                                      پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم

 

مساله میانمار

ایمیلی به دستم رسید که در آن نویسنده با درج عکس ها و آوارگی هایی از مردمان کشور میانمار ، استغاثه ای به حضرت صاحب الزمان برای تعجیل در ظهورشان کرده بود ، متن پاسخ به این شرح است:

نخست آنکه بسنده نمودن به استغاثه از حضرت ایشان به عنوان حجت الهی بر روی زمین برای برچیده شدن اظلمه و مفسده مکفی نیست ، چرا که:

ان الله لا يغير مابقوم حتى يغيرواما بانفسهم


ادامه نوشته

تحقق سخن امیر المومنین

مدتی پیش ، در کانال چهارتلویزیون سوئد ، سریال طنزی به نمایش در آمد که در آن ، خانواده ی سلطنتی سوئد به شدت مورد تمسخر قرار میگرفتند. از زن بازی شاه سوئد تا دماغ سر بالا بودن ملکه ، و از ما بهتران بودن پرنسس ها و پرنس و دوست پسر ها و دوست دختر هایشان . از زندگی سکسی و روانی و ...خلاصه همه چیز این خانواده از نظر تیز طنز نویسان این برنامه در امان نماند .
برنامه ی بسیار پر هواداری هم شد و کلی نقد مثبت هنری گرفت.
مدتی که از پخش این برنامه در کانال چهار سوئد گذشت ، شاه سوئد در بیانیه ای مطبوعاتی مراتب دلگیری و ناراحتی خود را از این برنامه اعلام کرد و گفت که این برنامه به شدت او و خانواده اش را مورد تمسخر و تحقیر قرار داده و او از این بابت اصلا خوشحال نیست و به شدت ناراحت است.
مسئول کانال چهار سوئد مسلما باید جوابی به این بیانیه میداد ،

و به همین دلیل در پاسخ شاه سوئد نوشت : از بابت این که این برنامه خشنودی شاه را فراهم نیاورده است متاسفم ، ولی تلویزیون سوئد چندین کانال دارد و اگر برنامه ای مورد توجه شما قرار نگرفت می توانید کانال تلویزیون خود را عوض کنید .

 

خدا را خدا را در مورد قرآن منظور دارید تا مبادا دیگران در عمل بدان از شما پیشی گیرند(علی علیه السلام(

 

امپراتور و ملکه ژاپن

اگه حدس زدید

 

اگر گفتید این دو نفر چه کاره هستند؟

 

http://s3.picofile.com/file/7381257311/89405_389.jpg

 

 

 

کارگر؟

 

 

بازنشسته ؟

 

 

بی کار ؟

 

 

 

…………………………

 

**

 

*
***

 

***

 

***

 

***

 

***

 

***

 

****

امپراتور و ملکه ژاپن

 

 

ادامه نوشته

به بهانه ی یک یادداشت از بی بی سی

یادادشت سایت بنگاه خبرپراکنی بی بی سی در ارائه ی تحلیلی از فضای ماتم و عزای کشور در یک ماهه ی گذشته که از دو بعد اعتقادی و روانشناسی به آن نگریسته شده بود از سوی برخی رسانه های داخلی به عنوان توهین به مقام حضرت زهرا(س) تلقی گردیده بود ، به همراه دیگر تحلیل ها ، سخن ها و نظرات جسته و گریخته پیرامونی موجبات تهیه ی این یادادشت را فراهم آورد.

در بخشی از این یادادشت آمده بود: سالگرد درگذشت حضرت فاطمه (س) در گذشته تعطیل نبود.حتی رسانه ها الزامی برای به‌کارگیری عنوان «شهادت» را نداشتند. بی بی سی افزود: تازه یک ماه از ایام شادمانی های نوروزی گذشته و جامعه ظرف چند هفته ناگهان به اصطلاح تغییر فاز می دهد. تاثیر این نوسانات روحی بر روان جمعی مردم محتاج مطالعات و بررسی های کارشناسانه است اما چیزی نیست که بتوان نادیده گرفت. قشری از ایرانیان ناراضی و حتی دیندار نیز گلایه می کنند که اصرار به ایجاد حال و هوای عزاداری به دفعات زیاد در تقویم کشور باعث ایجاد افسردگی و تشویق رفتارهای ریاکارانه می شود.

ادامه نوشته

سکوت هر مسلمان خیانت است به قرآن

محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی سیستانی مدظلّه

سلام علیکم

 سلامتی و توفیق آن مرجع محترم را از خدای بزرگ خواستارم. مرحوم مغفور جدّ بزرگوارم( آیت الله العظمی ......)، علی رغم ابراز تمایل حقیر به انتخاب مرجعم در دوران تکلیف به سمت مرحوم آیت الله منتظری (ره) به جهت شاگردی حضرت عالی در مکتب مرحوم خوئی و عضویت شما در کمیته ی استفتاء آرای آن مرحوم و همچنین علی رغم حضور علمای بزرگی در آن زمان(حدود 12 سال پیش) همچون مرحوم آیت الله بهجت ،آیت الله وحید ، آیت الله میرزا جواد آقا، آیت الله صافی و دیگر علما ، سفارش به تقلید از جنابعالی فرمودند .

آنچه از احوال عالی شنیده می شود ، تمسک به مکتب آیت الله خوئی و و اعلام برائت آن زعیم از دخالت حوزه ی علمیه در سیاست و بسنده داشتن دخالت در امور حسبیه است که به نظر می رسد ، علت اصلی آن سفارش موکد به تقلید از جنابعالی بود. وقایع عراق و برخی خط دهی ها در اصول و حرکت مردم ، علی رغم حتی شرکت در انتخابات به دلیل ایرانی خواندن تبعیت خویش نیز ، ظاهرا بنا بر حد ضروریات بوده است ،  هرچند رویه دائمی شما اشتغال ممحّض به فقه و اصول و  عدم دخالت در سیاست بوده است.

ادامه نوشته

منتظری و روزگار ما

یک سال از فراق مرجع بزرگ تقلید گذشت ، در چهلم مزار ایشان مقاله ای را نگاشتم که اکنون به بازخوانی اش می پردازم:

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

کتمان نفی ظاهری اقشار بزرگی از مردمان به عجز دین و ارزشهای دینی در مذاهب و ادیان مختلف و جوامع قرن حاضر،امری بیهوده است. از اروپا تا آمریکا و آسیا و آفریقا ، صدای مردمان ناراضی را می شنویم که فارغ از قناع مالی ، فرهنگی و دیگر معیارهای بشری از دین اعلام دلزدگی می نمایند. این بیان مورد اشاره ی کتاب دینی ما(قرآن)نیز هست."ثله من الاولین و قلیل من الاخرین"

فارغ از هیچگونه برداشتی از همه ی دلایل منطقی و غیر منطقی این رفتار، شیوه ی حکمرانی های بشری که به پشتوانه ی دین بر مردم حکم رانده اند در این امر دخیل بوده است.اروپا و قرون وسطی می تواند اساسی ترین شاهد مثال ما باشد.مردم دلزده از تبعیضات و ستم های حکمرانان دینی ،که یا خود شاهد این بی عدالتی ها بوده و آن را با تمام وجود احساس نموده اند و یا از خشم ناشی از آن بی نصیب نمانده اند. حوادث 11 سپتامبر آمریکا نیز می تواند گویای این مطلب باشد.

نگارنده ، تنها راه این بازگشت و پیوستن اذهان بشری به راه مستقیم را شناساندن واقعی دین و رحمانیت و رحیمیت آن دانسته تا همگی بر کشتی نیک بشری به راه سعادت بگرایند.در این مسئله نباید از ذهن دور داشت که اگر مردم از دین دلزده گردیده اند ، نشانه ها و عوامل آن آنها را دلزده گردانیده است.آنان به جای آشنایی با علی داستان ما ، با یک علی دروغین که دائم در پیکار و قتال است یا زنباره و عبوس است آشنا شده اند. به قول مولانا، "تو به تاریکی علی را دیده ای             زین سبب خصمی بر او بگزیده ای"

و امروز نیز نشانه های دین را باید در آیات دین دید، و راه دیگر را به خطا نرفت.

یادی از کردارهای نیک آیت ا...منتظری که یقینا به تبعیت از حضرت امیر(ع) اقتباس گردیده بود،می تواند ما را به آن مشی الهی و در نتیجه شناخت بیشتر دین رهنمون سازد.

ادامه نوشته

پدر خوانده

کمتر از زمان این روز ها و شاید تمام عمر این سه دهه را به تماشای فیلم چه از رسانه ی ملی و چه در سینما اختصاص داده ام . اما فیلم پدر خوانده از جمله فیلم هایی است که دیگر یک فیلم نیست بلکه جزء امثال و فرهنگ مردم شده است. سینما گران این قبیل فیلم ها را فیلم فرهنگ شده می نامند ، چرا که تاثیرش بر شئون جامعه مشهود است.

ادامه نوشته

ایرانی مسلمان یا مسلمان ایرانی!

بحث بین ایرانی ماندن و مسلمان شدن تقریبا به قدمت حضور دین اسلام از صدر این دین و با حمله ی خلیفه ی دوم به ایران مبرهنا در اشکال گوناگون مطرح گردیده است، گاه نقش دین پررنگ تر و گاه نقش ملیت غالب بر دین گشته و مردمان نیز قلبا یا ظاهرا بر این منوال حرکت نموده اند . رسمی ترین حمایت های دینی را حداقل از منظر قوت تاریخی به ما رسیده می توان در دوران صفویه و قاجار به تماشا نشست. اگرچه رسما ایران در دوره ای تحت سیطره ی حکومت های عرب به قیمومیت رفته و عملا تخت نظر یک  حکومت دینی و عربی به حیات پرداخته است ، اما در این دوران ها به دلیل ضعف قوای ملی ، عملا اختیار از کف برون رفته و نمی توان نقشی از ملیت را تعریف نمود. این دوران که در آن ما به مشاهیر بزرگی تاریخی خود برخورده و تحت لوای این حکومت ها اوج فخر علم و فرهنگ ایرانی را اگرچه تحت حکومت آنان مشاهده می نماییم به دلیل وابستگی و قیمومیت دینی حداقل این مباحث جایی در مناسبات و معادلات فکری نداشته و سندی حداقل مورد مطالعه ی راقم سطور نبوده است. البته دید افواه عمومی از این ماجرا را باید به بررسی نشست که جز فرضیاتی از آنچه تاریخ به ما می گوید ، چیزی در دست نیست. آیا مردم تحت استعمار حکومت های عرب منطقه از زمان حمله ی خلیفه ی دوم به بعد که جبرا و یا اختیارا به دین اسلام گرویده اند ، خود را ابتدا ایرانی بعد مسلمان می دانستند و یا دین خود را مقدم بر ملیت می شماردند. حداقل آنچه از نحوه ی برخورد با این نومسلمانان برمی آید ، اصولا این موالی که تا سالیان سال به عنوان برده یا عباد آزاد گشته و یا به تعبیر امروزی ها شهروند درجه ی دوم محسوب می گردیدند ، نه تنها خود را مسلمان ایرانی ندانسته بلکه اصولا خود را شاید مسلمان نمی دانستند ، چرا که تاریخ گواهی می دهد که تا به قدرت رسیدن خلیفه چهارم (امام علی) اصولا تبعیض و تحکم و اجبار با موالی به خصوص ایرانیان به علت شجاعت فزاینده شان در جنگ ها و اخذ تلفات در جنگ های تقابلی ، رسم فراموش ناشدنی با ایشان بوده است.

ادامه نوشته