امام حسین علیه السلام
کلیپ جالبی بود و ان شاء الله که اینگونه باشد. یکی از اتهامات نهضتی ها(نهضت آزادی- دکتر یزدی و سحابی و..) در اواخر دهه 70 که منجر به دستگیری شان شد همین بود که در میان حرف ها و نظرات و جلسات ، کسی گفته بود که این مردمی که (تازه آن سال های دهه 70 که شاید اعتقادات بیشتر بود) اینگونه در عاشورا و تاسوعا در خیابان عزاداری می کنند معلوم نیست اگر در روزعاشورا بودند طرف یزید بودند یا بی طرف. نقل است که ظاهرا عمر سعد از کودکی با امام حسین علیه السلام بوده و با اصرار و تزویر عبیدالله حاضر به سپاه یزدی درآمد و تا به صبح عاشورا در این فکر بود که چگونه در سپاهی باشد که در طرف دیگرش حسین است. اما نتیجه قساوت آن شد که دستور به نعل تازه و ....داد. داستان شمر و حج پیاده و جانبازی اش در رکاب امیر المومنین علیه السلام هم که معروف است. توابین و همین مختار هم (به نقلی البته و نه نقل فیلم نامه ساخته شده) داستان خودشان را دارند. لذا به نظر می آید آنچه که به عنوان اشک منطقی (به تعبیر برخی از علما) به جای اشک احساسی (دلسوزی و رقت قلب و صرف ذکر مصائب به جای فضائل و آن هم نه عجایبی که بعضا از منبر شنیده می شود ) در مواقع امتحان کاراست و گرنه به قولی از مصائب ایشان سنگ و حیوان هم به گریه آمده اند. مرحوم دکتر شریعتی تعابیر دارد که البته حتما همه اش مورد تایید نیست ولی تعجب می کنم از انقلاب و انقلابیونی که با ریشه های فکری ایشان پیروز شدند چرا امروز به اینجا رسیده اند و محافل مان بیش از شعور ، شور دارد؛ بیش از توجه به ثارالله ، امام ، سید الشهدا ، سید الشباب اهل الجنه ، سفینه النجاه ، عبدالله ، خامس آل عبا و... حسین علیه السلام باید به کشیده شدن "سین" حسین در عزاداری ها توجه شود.بیش از توجه به دعای عرفه زمزمه ایشان ، روضه های باز و تک مضراب های تکراری از مقطع الاعضا باب شود. بیش از توجه به دلیل ، روش و نوع حضور ایشان در کربلا به جنگ آوری های روز عاشورا اشاره شود .بیش از محزون بودن قلوب "اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً" درب و دیوار به رنگی که معلوم هم نیست چه مقدار ریشه مذهبی دارد ، درآید و با گذشت محرم و عاشورا ذره ای مرزهای اخلاق در جامعه ما در همه شئون (از رفتارها آدم ها تا کاسب ها و حتی روحانیون و مادحین که خود مبلغ اند) تغییر نکند. نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَ مِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا «حسین بیشتر از آب، تشنه لبیك بود، افسوس كه به جای افكارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.» نه این كه نباید برای مظلومیت حسین و اهل بیتش گریست؛ نه این كه نباید برای لبهای تشنهی علی اصغر گریه نكرد؛ یا این كه كودكان خیام حسین كه زیر شلاق اشقیا خرد میشدند و هیچكس نبود تا آنها را در پناه خود گیرد، مگر میتوان از یاد برد؟ یا این كه مگر میشود آن روز را از یاد برد كه عباس چگونه خود را به نهر علقمه رساند و مشكهای عشق را پر كرد از آب، اما جرعهای ننوشید از آن؛ چرا كه زنان و كودكان تشنهاند، زنان خیمهگاه دیگر نمیدانند با كودكان تشنه چه كنند. لبیك یعنی این... مگر میشود آن همه قساوت را فراموش كرد، اصلاً مگر تاكنون فراموش شده است؟! میتوان علی اصغر را از یاد برد؟ آن هنگام كه حسین علی اصغرش را بر روی دست به سوی سپاه یزید برد و جرعه آبی خواست برای كودك شش ماهاش، با تیر سه شعبه پذیراییاش كردند و میدانست كه اینگونه میشود. اما حسین بیشتر از آب، تشنهی لبیك بود... لبیك یعنی هنگامی كه حسین یارانش را دور خود جمع میكند در سیاهی شب؛ به آن جماعت میگوید كه قرار است چه شود. آنها كه میمانند لبیك گفتهاند؛ بدا به حال آنها كه رفتند. لبیك یعنی تا آخر ماندن؛ لبیك یا حسین یعنی جان را فدای حسین كردن؛ لبیك یا حسین یعنی بیقرار شدن؛ یعنی بدرقه كردن به سوی رهایی و پرواز و آنگاه كه پیكرش را برای مادر میآورند بگوید؛ مرا پیش فاطمه زهرا(س) رو سفید كردی؛ حسین فرزند مكتبی است كه هنر خوب شهید شدن را خوب آموخته بود و شهادت جنگ نیست، رسالت است، پیام است. و آن جمله زیبا كه گفته است «حسین بیشتر از آب، تشنه لبیك بود، افسوس كه به جای افكارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند» . دکتر علی شریعتی
همه از دست غیـــــــر ناله کنند