تدبر
همچنین ادبیات عرب بنا بر قواعد خاص خود امکان برداشت های مختلف را به مخاطب می دهد. اختلافاتی همچون شفاعت ، ولایت ، غیبت ، برخی احکام ظاهری نماز مثل مسح پا و بسیاری از احکام مورد اختلاف اهل تسنن و تشیع و یا حتی برخی از اختلافات فی مابین مراجع در یک مذهب (مثل مساله ی ولایت فقیه در تشیع)ناشی از برداشتهای مختلف از همین کتاب آسمانی است.

ذکر چند مثال در این خصوص راهگشاست:
1)
هشام
به امام صادق علیهالسلام عرض کرد که بنان ، آیه «و هوالذی فی السماء إله و فی
الارض إله ( زخرف،
84) را به این صورت تأویل کرده که، خدای زمین غیر از خدای آسمان و خدای آسمان غیر
از خدای زمین است. و خدای آسمان بزرگتر از خدای زمین است ... حضرت فرمود:
« به خدا سوگند: خدایی جز اللّه وجود ندارد که یگانه است و شریکی
ندارد، همان خدای کسانی که در آسمانها هستند و خدای کسانی که در زمینها هستند. بنان ـ نفرین خدا بر او
باد ـ دروغ گفته است...»(کشی، رجال، ج 2، ص 592، ش 547).
2) اسماعیلیه یا باطنیه، فرقهای هستند که پس از امام صادق علیهالسلام به امامت اسماعیل بن جعفر معتقد گشتند. از نظر آنها، قرآن وتمام شریعت، رموز و امثالی هستند که مراد و مقصود اصلی، حقایقی است که در ورای آنهاست، پس هر که مثال را معانی، و اشارات را رموز نداند، بیفرمانی کرده است
3) جعفربن منصور یمن یاکلینی(از فرق اسماعیلیه) در تأویل آیه « هل ینظرون الا أن یأتیهم اللّه فی ظلل من الغمام » (بقره،210 ) در کتاب الکشف، ص 102 گوید: « خداوند خودش را در هفتاد هیکل برای دوستان خود آشکار میسازد و این هفتاد نفر، همان امامان و حجج و ابواب و داعیان هستند.»(
4) گروه انحرافی بابیه و بهائیه، جسورانه به تأویل آیات قرآن در جهت اندیشهها و مقاصد خود اقدام نمودهاند. در تفسیر آیه « إذا السماء انفطرت » ( انفطار، 1 ) در کتاب ایقان آمده است: مقصود، سماء ادیان است که در هر ظهور مرتفع میشود. و به ظهور بعد شکافته میگردد یعنی باطل و منسوخ میشود.»(
5) پیروان احمد قادیانیاند ، او را مهدی موعود میدانند. آنان در دفاع از اندیشههای انحرافی خود، از جمله به این آیه استناد میکنند: « ولو تقوّل علینا بعض الأقاویـل * لأخذنا منه بالیمین * ثم لقطعنا منه الوتین » (حاقه ، 46 ـ 44 ). به پندار آنان، این آیه دلالت دارد که هر که به خدا دروغ بندد، هلاک میشود. و چون هیچ اتفاقی برای احمد قادیانی رخ نداده، پس عقاید او صحیح است
6) فرقه «المسلمون » یا «الجمهوریون»، حکم حجاب را منکرند، و قائل به اباحیگری میباشند. محمود محمد گفته است: « کلّما استقامت السیرة ضاقت دائرة المحرّمات و انداحت دائرة المباحات علی قاعدة الآیة الکریمة ؛ ما یفعل الله بعذابکم إن شکرتم وآمنتم و کان الله شاکرا علیما» ؛ ( نساء، 147 ) هرگاه سیرت [ انسان ] درست و مستقیم شود؛ دایره محرمات تنگ شده و عرصه مباحات گسترش مییابد. بر طبق آیه «اگر سپاس گزارید و ایمان بیاورید، خدا را با عذاب شما چه کار! و خداوند سپاسگزار دانا است.»(
7)
ابن
عربی در تفسیر آیه « مالک یوم الدین » ( حمد، 4 ) تصریح کرده که در قیامت، سرانجام
با شفاعت الهی همه اهل جهنم نجات پیدا خواهند کرد و عذاب و عقابی نخواهد بود و
جهنم به بهشت و نعمتهای آن بدل خواهد گشت.
وی در تفسیر آیه « لقد کفر الذین قالوا إنّ الله هو المسیح بن مریم» ( مائده، 17 و 72 )تأکید
میکند که دلیل کفر کسانی که خدا را همان مسیح دانستند، این بود که حق تعالی را در
هویت مسیح منحصر کردند، در حالی که خداوند محصور در شیء نیست. بلکه او مسیح و
تمام عالم است.(
8) نویسنده الهدایة و العرفان درباره معجزه حضرت موسی علیهالسلام در آیه « و أوحینا إلی موسی إذ استسقاه قومه أن اضرب بعصاک الحجر فانبجست منه اثنتاعشرة عینا » (اعراف، 160) گفته است: « صحیح است که ]بگوییم [حجر نام مکان، موضعی است. و معنای « اضرب بعصاک الحجر » آن است که به آن مکان راهی شو و به آنجا برو. غرض آنکه خداوند، موسی را به موضع آب و چشمههای آن رهنمون شد.»(
پس همانگونه که مشاهده می فرمائید ، تعابیر مختلف از قرآن مبنای عمل های متفاوتی مابین فرق این کتاب آسمانی است. جهت آنکه سوء تفاهمی پیش نیاید به تفاسیری که اکنون و نزد علمای معاصر اختلاف است اشاره نکردم ، ولی به این قدر بسنده می کنم که موضع گیری هایی که در صدر مباحث فقهی امروز بین یمین و یسار سیاست موجود است نیز از همین دست است .این همه اختلاف و برداشت های متفاوت در کتاب و یک سنت حاصل تاثیر و تاثر دوران زندگی هر شخص از بدایت تا نهایت حیات اوست که در آن محیط محاط کننده ی او نیز نقش بسزایی دارند. برداشتهای متفاوت از دین یعنی میزان معرفت و شناخت انسانها از توحید به عنوان رکن اساسی الهام بخش به دیگر اصول ادیان تا آنجا به پیش می رود که پیامبر اکرم(ص) در خصوص دو تن از یاران بزرگ خویش ، سلمان فارسی و ابوذر غفاری می فرماید:(البته الان که داشتم دوباره حدیث را از حیث منبع بررسی می کردم ، دیدم از امام سجاد نقل شده است و در این مورد تشکیک کردم که از کدام معصوم است)
«والله لو علم ابوذر ماذا فی قلب سلمان لقتله…»( منتهی الامال ص۱۱۴)
«به خدا قسم اگر ابوذر میدانست در دل سلمان
چه میگذرد، او را میکشت.»
به تعبیری می توان این حدیث از پیامبر را درک کرد که آمده است که ایمان ده درجه دارد و درجات ایمان افراد، متفاوت است . رسول گرامی اسلام (ص ) با هر یک از یاران خود به اندازه ایمانشان سخن می گفت . سلمان از ده درجه ایمان ، همه را دارا بود، ابوذر نه درجه و مقداد هشت درجه داشت(ص۳۴۱ ج ۲۲بحارالانوار)
پس حاصل تدبرات و ارائه ی برداشت ها از قرآن نیز اگر مستند به سنت نباشد می تواند در درون مقامات انسانی خلاصه گردد و نهایتا آنکه جاویدگار راه آدمی به سوی هدف بزرگ و سترگ خویش ، دل سپاردن به پند حافظ شیرین سخن است که پس از طی طریق و سیر عالم معنا چنین می سراید که:
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن زبر بخوانی در چارده روایت
همه از دست غیـــــــر ناله کنند