پاسخی بر یک مدعا
موضوع جالبی بود.چند هفته پیش هم در خصوص آیه 92 سوره یونس و تحقیقات پروفسور بوکای ایمیلی مشابه به دستم رسید که در آن اثباتی بر مدعای کتاب آسمانی بود. این امثله از موسوعات قرآنی و مذهبی و مصداق براهین واضحه است که در دعای ندبه خطاب به امام عصر خوانده می شود:
یَابْنَ الْمُعْجِزاتِ الْمَوْجُودَةِ، یَابْنَ الدَّلائِلِ الْمَشْهُودَةِ،.....، یَابْنَ الْآیاتِ وَ الْبَیِّناتِ، یَابْنَ الدَّلائِلِ الظّاهِراتِ، یَابْنَ الْبَراهینِ الْواضِحاتِ الْباهِراتِ، ......، یَابْنَ طه وَ الْمُحْکَماتِ
به خاطر دارم که سالیانی پیش وقتی در روز عاشورا در منزل یکی از خانواده های اصیل شهر (که از قضا همکلاسی من بود و اکنون هم ایشان روحانی است)، بر روی برگ گلی (به نظرم حسن یوسف بود و همچنان عکس اهدایی آن را در آلبوم دارم) نام" حسین" (ع) نمایان شد و اعجاب مردمان آن زمان را برانگیخت ، بزرگی فرمودند که در روز عاشورا از سنگ، خون به بیرون می جهد و اینهمه در مقابل عظمت سید شهداء ، چیز قابل عرضی نیست. در خصوص همین خون جوشیدن از سنگ در روزعاشورا نیز به قول سدید ، مرحوم علامه طباطبایی (ره) در روز عاشورا در جمع اصحاب خاص ، چنین معجزتی را به نمایش داده بودند.
اما سه نکته ی بسیار مهم که دلیل پاسخ بر این نگارش است:
اولا: جریانات بسیاری از آدم ابوالبشر تا کنون برای منفعت طلبی و بهره گیری از مزایای تحریک احساسات مردم ، دست به داستان سرایی و جعل حقیقت برای کیسه دوزی زده اند و مذهب را دست مایه ی به دست آوردن زر و زور نموده اند.حافظ ، اینگونه ایشان را پند می دهد که:
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود
ساعاتی پیش که در امام زاده ای نشسته بود و صدای زنی که در قسمت بانوان ندا می داد که تبرکی از حرم رضوی آورده است تا زوار با خرید آن به او کمک مالی کنند ، در اندیشه ی خودم غور می خوردم که به چه درصد و احتمالی این تبرکی از حرم رضوی است و ای کاش این راه پر حرمت، دستمایه ی کسب و کار نبود و آنگاه به یاد آیت الله فاطمی نیا افتادم که بر منبر و هنگامی که می خواست راه و روشی موثر برای ترک وسواس بر مردم بخواند ،قبلش مردم را قسم می داد که مکناد با چاپ و نشر این روش ، این کار به سخره گرفته شود؛ و فقط هر کس با همان کاغذ و قلمی که دارد ، اقدام به انجام این کار کند.
در همین چند سال پیش ، داستان مقیم شدن سگی به حرم رضوی، نقل محافل مذهبی بود که دست آخر مشخص شد این امر حاصل شیادی چند خادم کاسب است و پرونده ی آن به دادگاه ارجاع شد.
پس نکته ی اول آنکه ، این قبیل امور سخن علمی است و خود بهتر می دانید که در علوم با حذف یک علت ممکن است معلول دچار تخلخل و تکاثف گردد. پس بدون منابع موثق نباید این امور را ذکر کرد.
ثانیا: و البته در ادامه ی نکته ی اول اینکه ، جماعتی در میان ما است که باور دارد ، هدف وسیله را توجیه می کند. این قول شیخ مهدی کروبی از احوال مدیران ج. ا.ا اگرچه دیر ولی به هر حال در زمانیکه می توان از آن استنباط صحیحی داشت در دهه ی سوم نظام بیان گردید که برخی ها در کشور ما دروغ را در جهت رسیدن به مقاصدشان نه تنها مباح که واجب می دانند.
حفظ دین با بهره گیری از همه ی حریم هایی که در آن مستتر است از اوجب واجبات است و نه آنکه بر مبنای آن بخواهیم که دین را حفظ نماییم ، وسیله ای نامشروع را برای آن علم کنیم.
حتما می دانید که برخی ها معتقدند که بزرگترین دروغ قرون بیستم "سفر به ماه است" که در اثر جنگ سرد آمریکا و شوروی به وجود آمده است و بدیهست که تمسک به چنین منبعی برای ذکر واقعیتی دیگر ، چندان صحیح نیست.
پس نکته ی دوم آنکه ، مبادا برای اثبات ادله ی خود به منابعی متصل شویم و مستدرکاتی را به احتجاج درآوریم که خود مصداق "ان اوهن البیوت ، لبیت العنکبوت " باشند . بر چیزی تمسک کنیم که تا ابد گمراه نشویم.
«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا ابدا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی؛ أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»
ثالثا: دین ، خدا ،مذهب و معنویت مداری بر چرخه ی ورای ادله ی زمینی و ماده دارد که محدود داشتنش در چرخه ی ذهن بشری نه تنها کمکی به ما نمی نمایدچه بل آنکه مستوجب گمراهی بشر است.مولانا این معنا را اینگونه مطرح می نماید که:
پای استدلالیون چوبین بود پای چوبین سخت بی تمکین بود
در جریان حادثه ی عظیم عاشورا ، لشگر چند صد نفره ی(لشگر تا قبل از شب تاسوعا ، عده ی بسیاری بود و در آن شب و بنا بر برداشتن بیت امام از ایشان به 72 نفر تقلیل یافتند) اباعبدالله(ع) هنگامی که در مقابل لشگر صد نفره ی حربن یزید ریاحی قرار می گیرد ، مقاومتی نمی نمایند و بر همان توقف است که وسائل چنین حادثه ای فراهم می آید. اما ابن زیاد با حیلتی که به کار می گیرد ، تنها با 12 مرد جنگی کوفه را فتح می کند. پس روش های پیروزی و غلبه آمدن بر حریف بر مبنای مکتب و اعتقاد متفاوت است.
در نکته ی سوم ، سخن را به درازا نکشانده و جان کلام را در نصحی از نصایح بزرگان مختومه می نمایم که:
مولانا:
"ارنی" کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه چه ترا چه لن ترانی
هاتف اصفهانی:
یار بیپرده از در و دیوار
در تجلی است یا اولیالابصار
شمع جویی و آفتاب بلند
روز بس روشن و تو در شب تار
همه از دست غیـــــــر ناله کنند