إن الله بالناس لرءوف رحيم

آیت الله علی خامنه ای

هر چند پیام ها و شعارهای سالیانه جنابعالی در قالب پیام نوروزی هر سال در بحبوحه ی زیاده سخنرانی ها و شعارها و وعده های مسئولین که امروز در کمترین سطح اعتماد عمومی قرار دارند به حاشیه رفته است و تنها به جهت تبلیغات پرتعداد در رسانه ملی (یا به قول رئیس جمهور میلی) و بیلبوردهای شهری و آنهم برای روزها و یا ماه اول ؛ موجبات آشنایی مردم با این شعار می گردد ، اما این شعار نزد منتقدین و حافظه ی تحلیل گران می ماند.

 

 

 

 

 

 

ادامه نوشته

تمام دروغ های من!!!

اعتراف به گناه در دین مبین اسلام خلاف آموزه های موجود مسیحیت در اعتراف به گناه نزد کشیش ، خود گناهی است ؛ اما گاه تجربه اشتباه می تواند موجبات توفیق خود آدمی و دیگران باشد.
اینکه آدمی مدعی راست گویی و پرهیز از دروغ باشد سخنی گزاف است اما شاید به شیوه سید محمد خاتمی در آخرین روزهایی ریاستش بر کشور بتوان گفت که شاید بعض سخنم راست و صریح نبود اما دروغ نگفته ام.
اولین خاطره ام از دروغ به اوان کودکی و روزهایی که سن و سالم هنوز در حوالی شش و هفت بود برمی گردد. روزی بر قضای بازی کودکانه ، چیزی از دستم افتاد و شکست. چون بازخواست شدم ، تقصیر را به گردن خواهر هم سن و سالم انداخت و از معرکه گریختم.هفته نگذشته بود که هم دروغم فاش شد و هم تنبیهم به سبب شکستن و دروغ مضاعف.

تازه به قول معروف پشت لبم سبز شده بود و احساس بزرگی می کردم و همچون اینتلکچوال ها (قدیمی ها کلمه intellectual را ترجمه نکرده اینگونه استعمال می کردند ) قهوه می خوردم.
دید و بازدید عید بود و از مدرسه که آمدم دیدم کلی میهمان داریم. قهوه را که دم گذاشتم و مهیای شربش بودم، دخترک پرسشگر فامیل آمد و گفت من از اینها می خواهم!؟
گفتم:بچه جان!؟اینها دوا و داروست.
و اما این روزها که طرح شاداب سازی و تکلیف زدایی در مدارس مطرح می شود یاد خط کش و شیلنگ و کشیده های آبدار معلمان می افتم که روزگار ما دهه شصتی ها معمول بود. نمی دانم چندم راهنمایی بودم که معلم تکلیف ساخت آرمیچری داده بود که در درس حرفه و فن ، نه از من که از کثرت بچه های کلاس ساخته نبود. پسرک شر و شلوغ و درس ناخوان کلاس که تازه به جمع ما آمده بود برای خودش کاسبی راه انداخته بود و برای هر کسی یک کاردستی درست می کرد ، من هم دست آخر برای فرار دعوای معلم دست به دامن او شدم و....

ادامه نوشته