پیام کلی داستان به خصوص در فصول اوسطی که در آن به ذکر وقایع خرمشهر و چگونگی حصر آن می پردازد برای همه ی کسانی که سرسوزنی به آب و خاک خود متعصبند ارزشمند ، ناله خیز و روشنگر است. حدود 20 روز از مقاوت حدود 40 روزه مردمی که با دست خالی و در اوضاع انقلابی و پرهرج و مرج حضور دولت اول منتخب انقلاب که پس از قهر و کناره گیری عده کثیری از انقلابیون پس از ماجرای دولت موقت و بروز اختلاف بین سران انقلاب و همچنین ترور و شهادت بسیاری از یاران و موثران انقلاب پیش آمده بود به خوبی از یک خرمشهری حاضر در شهر به تصویر کشیده می شود . ضجه های یک خانواده ی شهید که جز عادی ترین مردمان کشور بوده و به سبب دفاع از آب و خاک به میدان جهاد رفتند به نمایش کلام درمی آید و در این بین ماجرای دختری که این همه مصیبت تحمل می کند بارها و بارها اشک را بر پهنای صورت جاری ساخته و ذکر خاطرات تلخ کشته شدگان جنگ و مردمانی که با گوشت و پوست خود جنگ را احساس کرده اند ، خواندن کتاب را به تاخیر می اندازد تا شاید تلخی های آن روزگار به حلاوت این روزهای آبادانی آبادان کمی قابل هضم باشد.
صحنه هایی که از این همه مصیبت برای مردمان ما در طول تاریخ بوده است به قول استاد شجریان در جای جای فرهنگ ما حتی موسیقی غمناک ما هم رسوخ کرده تا جاییکه میتوان آثار این خستگی تاریخی را در رخ همه ی مردمانی که از جنگ حتی به سن و سال من ، روزهایی کم و کوچک را فرسنگ ها دورتر از خط مقدم احساس کرده اند ، مشاهده کرد.
کتاب دا ، مجموعه ای ارزشمند از این رنج های تاریخی مردمان ماست که توانسته است تاثیری شگرف بر روی خوانندگان بدون غرضش با تم قصه گویی بگذارد.
از قضا فکر می کنم ،آنهایی که می خواستند با تقدیر و حمایت از این کتاب که به ظاهر درباره دفاع مقدس است با بهره گیری از ارزش ها به حاکمیت و حکومت خود استمراری بخشیده و این میراث گرانبهاء یعنی دفاع جانانه ی مردم از آب و خاک را مدال افتخار خود بدانند و با آن به راه کج خود ادامه دهند از این حمایت اگر تاکنون پشیمان نشده باشند ، در آینده ای نزدیک پشیمان گردند، چرا که این کتاب نشان می دهد اولا وقتی پای اجبار و زور در میان باشد بین دخترک نوجوان و معاود عراقی و مذهبی و لامذهبی و پزشک و کارگر شهرداری . غساله و غیره تفاوتی نیست و همه در هدف مشترک همیار یکدیگرند.صحنه هایی از کتاب به پرستارانی اشاره می کند که به رسم لباس فرم پیش از انقلاب محجه نیستند اما در آن کار و زار در خرمشهر (به قول دکتر سیمین بهبهانی) زنانه ایستاده اند و به کار خویش ادامه می دهند. یا غساله هایی که رادیوی بی بی سی گوش می دهند اما بر دفاع جانانه استوارند.بگذریم که اگر کتاب در فضای این سال ها نوشته می شد حتما مساعدت های شیخ اصلاحات نیز از تیغ حذف نمی گذشت. اما مطمئنا آنچه را که این کتاب در خود دارد اتحاد همه ی اقشار در هنگامه ی فشار است. دوما در کتاب به وجود انحرافات در بعضی خانواده های حاضر در مکانهای عمومی استقرار خانوده های شهدا و سپاهی ها اشاره می رود که سالهاست داد مردم است که تنها به واسطه ی پیوند یک شخص به خانواده ی شهید یا انتصاب به سپاه نمی توان از خطای خانواده و یا حتی خود او گذشت ، مطلبی که پس از سال 88 بر روی آن مباحث زیادی شد و در واقع باب این بحث گشوده شد که تنها انتصاب به یک شخص یا خانواده ملاک برتری نیست، مطلبی که شاید قبل از این دوران دفاع از آن بسیار سخت بود. سوما تاکیدی را که نویسنده به این عنوان دارد که خانواده ی شهدا برای گرفتن امتیاز و ملک و مسکن از جان عزیزانشان نگذشته اند که بنیاد شهید و سازمانهای دولتی ، اکنون که 20 سال از جنگ می گذرد در هر اداره و سازمان و آزمونی برای شهید و جانباز و بسیجی و غیره امتیاز ویژه ای قائل اند ، این امتیازات در حداقل آن برای یاری خانواده هایی که ممکن است زیر بار فقر ناشی از دست دادن سرپرست خانواده در مضیقه باشند واجب و بیش از آن ضمن هرمان بیت المال ، مستوجب اولا زایل گشتن اجر آنان و ثانیا ضعیف النفس نمودن و وابسته کردن آنان و در نتیجه به بار آوردن نسلی که شباهتی به آن بزرگواران را ندارد می گردد ، گو اینکه امروز نیز بسیاری از کسانی که در فعالیت های بسیج در دوره های دانش آموزی و دانشجویی شرکت می کنند جهت به دست آوردن این امتیازات چرخیده و دست آخر هم ....
کتاب دا همچنین بخشی از افراد جامعه ی ما به نام معاودین عراقی را که به علت اصالت ایرانی و خصومت دولت عراق با ایران از پیش از انقلاب تا زمان جنگ تحمیلی صحبت و ما را با آنان بیشتر آشنا می کند. خانواده هایی که از همه ی دارایی و اعتبار خویش گذشتند تا ایرانی بمانند . فقر این خانواده های و مصیبت هایی که در این دوران دیده تا به حداقل شرایط زندگی در ایران نائل آیند به همراه صمیمیت روزهای پیشینی که راقم سطور آخرین روزها و دوره های آن را در ابتدای کودکی و تا قبل از هجوم دنیای صنعتی شدن به خصوص از دهه ی 1990 به بعد درک کرده بود ، تصویری دوگانه از درکنار هم بودن فقر و صبر و صمیمت را به همراه فرهنگ آن روزگار تاریخ ما به دست می دهد.
اما این مجموعه در کنار نکات مثبتی که به نظر من فصل مشترک همه ی کسانی است که دلشان برای این آب و خاک و وطن و برای پاسداشت همه ی خوبی های بشری می تپد دارای نکاتی قابل تامل برای پاسخ به سوالات و همچنین نکاتی در باب دوگانگی تاملات و تفکرات و برداشت های انسانهاست.
نخستین مطلبی که به ذهن می رسد ، ذکر این همه جزئیات از خطرات یک شخص درس ناخوانده و مربوط به حدود 20 تا 230 سال قبل است. ذکر دقیق لباس ها ، نام ها ، محل ها و حتی مدل های موی کسانی که راوی با آنها سر و کار داشته است جای بسی تعجب دارد.چگونه ممکن است که رنگ لباس و مدل یک انسان برای شما در حدود ده ها مورد به صورت دقیق در ذهن باقی مانده و شما بدون حتی تشکیک در مورد آن سخن بگویید و یا به ذکر این همه اسم پرداخته و آنان را نه به عنوان قصه بلکه به عنوان واقعیت مطرح نمایید. چنین انسانی در صورت وجود یک نابغه ی تمام عیار با خصوصیات تبدیل به یک سوپرمن می باشد که می تواند این همه اسم و مدل و رنگ را از سالیان پیش به خاطر آورد موضوعی که تشکیک در آن را نه جایی خوانده و نویسنده به فرضی بودن آن اشاره داشته است. ایراد موضوع آنجاست که امکان تسری موضوع به دیگر وقایع مذکور از دید خواننده وجود دارد و ممکن است تصور شود ،هر دو از اوهام است ، بنابر این اولین سوال ، پاسخ به این مطلب است که چگونه به این دقت روایتی دقیق از آن دوران به عمل آمده است . البته هر خواننده ای که از جنگ کمترین آشنایی داشته باشد بر کلیت پیام داستان و رنج های مردم جنگ زده تشکیک نخواهد کرد. دوم ذکر نویسنده از خویش است که اگرچه به هنگام ذکر حوادثی همچون حضور در منطقه ی عملیاتی و یا مواجهه با جنازه ی پدر و بردار و سرپرستی خواهران و برادران و دیگر عناوینی که در آن به جانبازی و حماسه پرداخته است اشاره می رود بر دل نشسته و آدمی را تحت تاثیر قرار می دهد ولی وقتی سعی می کن بر این موضع پافشاری نماید و جملات دیگران را در وصف خود تکرار و رشادت های خود را با بازگو کردن از زبان دیگران در کتاب بگنجاند ، نوعی حس خود بزرگ بینی حاصل از غرور از سوی نویسنده بر انسان غالب می شود که به جای دادن دیدی از وقایع خرمشهر و یادی از مجاهدان راه حق ، به شخص نویسنده و راوی مختوم و اجر این رشادت ها تحت تاثیر قرار می گیرد.این موضوع از فصول 30 به بعد و به خصوص در ذکر زندگی شخصی راوی پس از جانبازی و حضور در بیمارستان پررنگ تر می شود تا جاییکه رغب شخص من برای ادامه ی خواندن پرحوصله ی کتاب از این جا به بعد کم رنگ تر می گردد. حذف این مطالب می توانست ضمن اقصر نمودن کتاب پرحجم حاضر به پررنگ تر نمودن رشادت های مردمان خرمشهر و مجاهدان راه حق کمک شایانی بنماید.
اگرچه نویسنده حق دارد در کتابی که به ذکر فکر و ذهن خویش از رخدادهای پیش روی نگاشته است تمایلات شخصی و علایق سیاسی خود را نمایان کند ، اما پر رنگ کردن مسئله ی خیانت رئیس جمهور در جنگ که هنوز نیز هیچ یک از عقلای نظام آن را قبول نکرده و حتی سال گذشته تیمسار شمخانی که از فرماندهان جنوب و عوامل و سردمداران جنگ و همچنین یحیی رحیم صفوی فرمانده ارشد سپاه و دستیار ویژه ی نظامی رهبری بر ذکر این نکته که بنی صدر خیانتی آشکار در جنگ نداشته است ، صحه گذاشتند. ذکر سه مطلب در اینجا ضروری است.
اول: چندي پيش سردار رحيم صفوي فرمانده سابق سپاه پاسداران در برنامه محرمانه كه از شبكه 3 سيما پخش مي شد، در پاسخ به سوال مجري برنامه مبني بر اينكه "مي گويند بني صدر در جنگ و دفاع خيلي به ما خيانت كرد ولي هيچ كس نگفته خيانت او چه بود "، اظهار داشت: "من هم نمي توانم كلمه خيانت را به كار ببرم. بلكه نفهمي او را نسبت به موضع خودش كه رئيس جمهور بود و فرمانده كل قوا بود اما انقلاب اسلامي را درك نكرده بود و عظمت امام را و اينكه بالاخره بايد تابع امام باشد. البته نسبت به مسئله جنگ هم چيزي نمي فهميد. "
دوم:دريابان علي شمخاني وزير سابق دفاع نيز كه به مناسبت سالروز آزادي خرمشهر در برنامه تلويزيوني مثلث شيشه اي حضور يافته بود در اين خصوص چنين گفت: " بني صدر تا زماني كه در خاك ايران بود و فرمانده كل قوا بود، هيچ عمليات موفقي انجام نداد بني صدر در عمليات سال 59 كه مي خواست خرمشهر را آزاد كند و شكست خورد و فاجعه هويزه رخ داد، قصد خيانت نداشت! بني صدر دنبال پيروزي بود و اگر پيروز مي شد، تانكهايي كه به سمت بصره مي رفتند تانكهايي در تهران به سمت كرسي هاي قدرت مي رفتند و مي گفت من عامل پيروزي ام. لذا بني صدر خيانت نكرد! "
سوم:يك بار يكي از آقايان كه الان هم هست ، تعريف كرد :

« مدتي بود كه بني صدر شديد به امام هتاكي مي كرد . من رفتم پهلوي امام تا از ايشان مجوز ترور بني صدر و همچنين فرح پهلوي را بگيرم . درباره فرح گفتم كه او غالبا شبهاي جمعه به سر قبر شاه در قاهره مي رود و همراه او بجز دو بچه كه بستگانش هستند ، دو نفر پليس مصري به عنوان محافظ مي روند . گروهي مصري قصد دارند تا با موتورسيكلت به آنها نزديك شده و با پرتاب نارنجك آنها را بكشند . امام به فكر فرو رفت و گفت : « اگر اين زن ( فرح پهلوي ) فاسد و فاسق است و از نظر شرعي هم به شما ثابت شده و مراجع قضايي تشخيص داده اند كه حكمش اعدام است ، او را اعدام كنيد . ولي تكليف دو بچه و دوپليس همراه او چه مي شود ؟ آنها كه جرمي ندارند . » و امام اصلا به اينكه او همسر شاه است اشاره نكرد و با چيزي كه ايشان گفت ، مسئله منتفي شد . سپس به امام گفتم كه عده اي مي خواهند بني صدر را ترور كنند . امام علت را كه پرسيد ، گفتم كه او پس از فرار از ايران در روزنامه انقلاب اسلامي در هجرتش شديد به شما اهانت مي كند و عليه تان مطلب مي نويسد . امام خنديد و گفت : « مگر هر كس به من اهانت كرد بايد كشته شود ؟ عيبي ندارد . ولي اگر او به مسلمات دين اسلام اهانت كرده و اصولي را زير سوال برده و يا مثلا حجاب و … را و تشخيص داديد كه حكمش اعدام است ، اين كار را بكنيد وگرنه توهين به من دليل بر كشتن كسي نمي شود . »

همچنین در قسمتی از کتاب ، ظاهرا بر اساس برداشتی که نویسنده از منش و روش خانم اعظم طالقانی دارد ، هم در ارائه ی پاسخ به رفتار ایشان که به جای اعطای  آب و نان به به جنگ زدگان برای آن کتاب و خوراک مغز آورده است جانب اعتدال را رعایت نکرده و هم به گونه ای این امر را منعکس کرده است که گویی این خانواده که بیشترین رنج ها را از دوران ستمشاهی کشیده اند و مرحوم پدر ایشان دارای بیشترین دوران زندان و شکنجه در مبارزین می باشند ، گویی با مسئله ی رنج مردم بیگانه اند و به غیر از لحظاتی که در کمپ آنان بوده و شب از آنجا رفته اند هیچ دغدغه ی مشابه ای در این امر نداشته اند. همچنین است موارد مشابهی در قبال ملی ها در مجلس که گویی این عده ، افرادی لامذهب و غیر ملیت اند که تنها به دنبال منافع خود می گردند و متقابلین آنان در مجلس تنها به فکر جنگ و مردم اند ، گو اینکه اگر کتاب پس از سال 88 نگارش می شد با توجه به موضع گیری های آقای هاشمی که سردمدار مخالف جریان ملی ها در مجلس بود ، معلوم نبود که نویسنده می خواهد در تقابل با چه گروهی مطالب خود را دسته بندی نماید.این موارد اگرچه فکر و ذهن نویسنده را در آن دوران نشان می دهد و گواهی تفکر عده ای از مردم در زمان گذشته می باشد که برای محققینی که می خواهد علت به وجود آمدن برخی رفتارهای هیجانی آن دوران را درک نماید ، بازتاب این سخنان جالب و قابل بررسی است اما به اعتقاد من از ارزش کتاب کاسته و مستوجب آن می شود که عده ای کتاب را با پشتوانه های خاص برداشت نمایند و پیام اصلی کتاب در این مناقشات اگر نگوییم گم بلکه کم شود.به خاطر می آورم که باری در کلاس درس که قرار بود کنفرانسی در موضوعی علمی و مرتبط با رشته ی تحصیلی (مهندسی فن آوری اطلاعات) ارائه نمایم ، در مقدمه ی این مقاله ی علمی که بسیار پرشور و هیجان و در میان لبخند استاد و دانشجویان به سبک ارائه ی من همراه بود ، مطلبی را با این عنوان که برداشتی شخصی از دوران قرن بیستم برای معرفی تکنولوژی مزبور بود گفتم ، استاد پس از اتمام کنفرانس ضمن تشکر ازا ارائه ی مطلب به تنها نقطه ضعف کنفرانس اینگونه اشاره کرد که در یک مقاله و کنفرانس علمی نباید از برداشتهای شخصی خودم استفاده کنم. این چنین است که این ایراد را بر کتاب دا می توان داشت که در ارائه ی یک واقعه ی کاملا تاریخی برداشتهای شخصی می تواند از ارزش بی طرفی راوی بکاهد و آن را از اثری تاریخی و روایی به اثری صرفا شخصی تبدیل نماید.

مطلب در این باب فراوان است و تفصیل آن شاید اگر بخواهم به آن موسع نگاه کنم به اندازه ی خود کتاب به درازا کشد ، لکن به همین بسنده می نمایم که این کتاب ارزش خواندن را داشت و ارزش آن را داشت که حتی پرفروش ترین کتاب سال ایران لقب بگیرد