بهره گیری از فرصت انتخابات 92
از این نظر نیز ایران یکی از کشورهای معدود دنیا برای روشن نبودن ساختارهای سیاسی و به تبع آن سیاست های کلی نظام در حوزه های فرهنگی ، اقتصادی و غیره است.
پس از اتفاقات ابتدای انقلاب و سرکوب گروه ها ، احزاب و حتی جمعیت هایی که می توان آنها را با مسامحه در قالب احزاب گنجاند و خواست رهبریت و تصمیم گیران نظام (پافشاری اکید رهبری به انحلال حزب نظام پرور جمهوری اسلامی) و مردم(به خاطر کشمکش های غیر حرفه ای احزاب و بعضا اتفاقات خونین احزابی که دست به سلاح برده بودند) نظام ما از سیستم حزبی به یک سیستم فرد محور تغییر پیدا کرد.
افراد از حیث اینکه تنها یک فکر و اندیشه را بیشتر نمی توانند پردازش کنند و همچنین ممکن است به دلایل متعدد همچون تجارب بیشتر ، انتفاع های شخصی ، فشار ، تهدید و دیگر عناصر دخیل در تغییر افکار دچار انحراف از فکر اولیه به سمت ارتقاء یا پس رفت روند ولی جمعیتی که در قالب یک حزب با تفکراتی حاصل از یک فیلسوف طبیعی ، سیاسی یا اقتصادی و فرهنگی شکل می گیرند کمتر دچار انحراف از مواضع می گردند.
البته مبنای این بحث لزوما نفی تغییر در اندیشه ها نیست ، چه بل آنکه بسیار افرادی بوده اند که بر اثر همین تغییرات فکری ، به سمت دنیایی انسانی تر حرکت نموده اند . ریشه بحث جاری ، مشخص بودن مواضع و ردگیری علل تغییر در روال ها و تصمیم سازی هاست که این امر در یک حزب بهتر و مطمئن تر شکل می گیرد اما در یک فرد این امر به صورت کلی صادق نیست.
حکومت شاهنشاهی 2500 ساله ی ایران تا اوایل دهه ی 1320 تنها متکی بر افراد به عنوان وزنه های سیاست داخلی و خارجی و مبنای پایه سازی اقتصادی و چه بل آنکه فرهنگی بوده است. در دهه ی 1320 وجود احزاب توده ، جبهه ملی و چندین حزب پایه دار در میان ده ها حزب به وجود آمده در آن روزگار ، اولین شکل های پایه گذاری حزبی را در ایران معنا می بخشد که البته با سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق این بارقه های امید به سرعت به خشکی می انجامد تا جایی که تحزب در ایران با دستور شاهنشاه بر وجود ایران یک حزبی به تمسخر شباهت بیشتری پیدا می کند.
پس از انقلاب نیز به جز ماه های ابتدای انقلاب تا قبل از سرنگونی دولت دکتر بنی صدر ، فعالیت امیدوارانه ای از احزاب در ایران مشاهده می گردد ولی به دلیل فشار نظام و بی علاقگی مردم به سبب افراط گری های احزاب این چراغ به زودی به خاموشی می گراید.
شخص محوری به خصوص در رده های بالای حکومتی منجمله در رئسای جمهور ، وزرا و حتی معاونان این سبک حکومت داری را تا کنون به ارث برده است و حتی این شخص محوری را به استان ها و شهرستان های کشور در حد انتخاب نماینده مجلس و نماینده شورا و مسئولین محلی کشانیده است تا جائیکه به غیر از چند انتخابات همچون مجلس ششم و شورای شهر اول نمی توان ترکیبی ولو جناحی از منتخبین به دست آورد.
انتخابات 1392 و اتکای مردم به سه شخصیت ( دو رئیس جمهور نسبتا موفق ماقبل و رئیس جمهور منتخب ) نشان از ادامه ی این وضعیت است . مواضع دو رئسای جمهور اسبق در سال های ابتدایی انقلاب و حتی در دهه ی 70 ، طرد رئیس محترم جمهور دولت ششم از سوی حامیان امروز در انتخابات مجلس ششم و اتفاقات و جریانات متعدد در این قبال همگی یادآور این موضوع مهم است که مردم باید برای انتخاب دولت مردانشان به جای اتکا به اشخاص به احزاب روی آورند تا عملکرد ، برنامه و پیشینه و پسینه ی منتخبین قابل بررسی ، پیگیری و پایش باشد.
تاکید رئیس دولت منتخب بر فراجناحی بودن خویش و همکارانش بیراه نیست ،چرا که اصولا و بر اساس قول صادق رئیس محترم جمهور ، ما در ایران حزب و جناحی نداریم که بتوانیم بر آن استناد کنیم اما اشتباه ایشان این است که این مسئله نه به عنوان نقطه قوت که ضعف اساسی جهت گیری های ملی و حکومتی ماست و نه تنها نباید از آن جانب داری کرد و بر آن دامن زد که باید در جهت اصلاح آن قدم های اساسی برداشت.
شخصیت هایی که رئیس جمهور برای اعتماد مجلس به عنوان وزرای پیشنهادی معرفی کرده است نیز دارای ظرفیت های بالای به خصوص فکری برای شکل گیری حزب اند و مهم نیست که احزاب شکل گرفته از ایشان نیز به عنوان احزاب دولت ساخته معرفی گردند و ایشان بدنه ی وزارتی خود را نه با افراد حزبی که با برنامه های حزبی تکمیل سازند ، تنها نکته حائز اهمیت در این ماجرا ،تقبل موضوع از سوی مردم و حاکمان است که بر تحزب در ایران وحدت نظر نمایند.
پایان سخن را به بهره گیری از کلام وحی مختص می دارم که "حزب الله " و "حزب الشیطان" را به عنوان دو عنصر فکری مجزا می دارد و فی الواقع دو جهتگیری متمایز به نام خدامحوری و اومانیزم را تبیین می کند ، چرا که به قول علمای روان شناسی اگر هدفی برای حرکت نباشد ،آدمی زاد در سر دو راهی تردید هیچ حرکتی نمی تواند نماید ، امیدست این بهره جویی از انتخابات هم دل ساز 1392 به زودی میسر گردد
همه از دست غیـــــــر ناله کنند