حمایت تمام قد آقاییان هاشمی و خاتمی و تمایل بدنه ی جنبش سبز و به طور کلی اصلاح طلبان به خصوص در شرایط رد صلاحیت آقای هاشمی و حصر رهبران اصلاحات و شرایط ویژه ای که به وجود آمده بود ، با انصراف دکتر عارف به عنوان نماد اصلاحات به نفع نامزدی شما ، فضای کشور را به سمت انتخاب شما به پیش برد تا جاییکه حتی می شد شعف این انتخاب و همگرایی را در چهره ی معتدلانی در جناح اصولگرا که با شما در رقابت بودند مشاهده کرد.

اشاره ی درست شما در پیام تبریک پس از نتایج آرا به حمایت آقایان هاشمی و خاتمی به عنوان نماد اصلاح طلبی ، نشان از درک صحیح شما از فضای شکل گرفته انتخابتان بود ، چه آنکه اگر شرایط در بیست و چهار سال گذشته به این سمت و سو حرکت نمی کرد ، شعار و شخصیت شما گرچه به عنوان یک فکر و یک انسان محترم است ، لیکن موفق به کسب آرای ملت و مورد پسند جامعه ی جهانی قرار نمی گرفت. مشابه این فضا را در دوره ی رياست جمهوری آقای خاتمی شاهد بودیم که بعدها ، خود آقای خاتمی قرارگرفتن آقای ناطق نوری را به عنوان رقیبی که با انتخابش اوضاع تیره و تار خواهد شد ، ظلمی به ایشان دانستند ، ظلمی که به هاشمی در قالب عالیجناب سرخ پوش ظهور و بروز کرد و او را تا حد همان دورانی که پس از 88 بر او گذشت ، تحقیر کرد.

آقای رئیس جمهور

مقدمه ای را که گذشت حتما از خیلی ها شنیده و یا به همه یا قسمتی از آن باور دارید و نیازی به تطویل آن نیست ،که ممکن است مقدمات در اصل ماجرا به فراموشی رود.

استقلال ، آزادی و جمهوریت به معنای اراده ی حکومت مردم بر مردم و یقینا در کنار این سه شعار معروف ، پیشرفت و گسترش رفاه اجتماعی از خواست های همه ی مردمان ، در همه ی زمان ها و در اکناف گیتی است که شاید به علت نبود چنین شعارهای موجز و مفید و یا اندیشه ی استبدادی حاکمان در قرون گذشته ، هماره بر دهان و زبان نچرخیده است اما حداقل در یکصد سال گذشته و به طور مشخص و همراه با نهضت مشروطه خواسته اصلی مردمان این مرز و بوم بوده است.

در این بین و به دلیل اندیشه های دینی و مذهبی مردمان این خطه ، اسلام به عنوان یک اندیشه ی دینی و یک روش زندگی نیز ، صفت و جهتی برای راه پیشنهادی مردمی به حاکمان برای تنظیم مسیرشان گردیده است و به صورت متداوم و البته در صف اکثریت و متاسفانه به صورت نزولی،  این شعار اسلام خواهی در در سه شعار دیگر نیز ممزوج بوده است.

این سیر نزولی به خصوص در سال های اخیر و به دلیل عملکرد نامناسب رژیم جمهوری اسلامی در برقراری سه شعار اصلی مردم یعنی استقلال ، آزادی و جمهوری و چشم انداز و خواست مردم از این سه شعار یعنی پیشرفت ، تاثیرات فراوانی پذیرفته و اندیشه ی جمهوری سکولار بدون حضور دین در مسند قدرت و نه لزوما حذف دین از اجتماع  ، مورد تفکر برخی از مردم قرار گرفته است.

آقای رئیس جمهور

اکنون و در این مقال به جای محاجه ی یک طرفه در خصوص سیر صعودی و یا نزولی عنصر دین در خواست های مردم و یا نوع شعار های حتمی ایشان در طی این سال ها و یا تعدد  ، تقدم ، تاخیر و دیگر کمیت ها و کلماتی که برای حقوق دان ها مهم و کلیدی است ، می خواهم بحثم را به پیش ببرم.

انشاله که همچون دستوری که برای اخذ نظرسنجی در خصوص نظر مردم برای رابطه با آمریکا فرمودید در دیگر مقولات علمی ، سنجیده و بر اساس استاندارهای روز دنیا تصمیم سازید و در این خصوص نیز تحقیق مناسبی را مبذول و نتایج آنرا به کار گیرد؛ که علت اصلی یا خواست اساسی ملت ایران برای رای به شما به عنوان رئیس جمهور چه بوده است ؟

علت رای میلیونی مردم به سید محمد خاتمی چه بود؟

چه دلایلی حوادث سال 1388 را ایجاد کرد؟

علت رای مردم در سال 84 و در دوره ی دوم به محمود احمدی نژاد از کجا ناشی گردید؟

و دیگر سوالاتی که حتما شما به عنوان رئیس مرکز استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام با آن برخورد کرده اید.

جناب آقای رئیس جمهور

حقیر کمتر از نیمی از سن و سال شما دارم و با پدید آمدن نشانه های از حضور میان سالی در روزگارم ، خوب می دانم که حتی آوازه ی بالا ترین مسند اجرایی کشور برای یک روز هم در سن و سال شما بسیار سخت و پرمخاطره است که حب و قدرت دنیا تقریبا با سختی هایی که با آن همراه است امری عجیب و حداقل دور از شان عقلایی جنابعالی تلقی می گردد.

هم اینک  اکثریت قانونی رای دهندگان در نظام ، گروه های موسوم به اصلاح طلبی از اصلاح طلبان اصولگرا تا لیبرال ها و ملی و مذهبی ها ، احزاب راست سنتی ، و چه بسا اپوزوسیون های داخل و خارج نظام و بر ظاهر امر کشورهای غربی و اروپایی چشم به شما و توانتان بسته تا اوضاع کشور از هرج و مرج و از همگسیختگی نه دوران هشت ساله ی قبل که 35 سال گذشته که در آن حاکم نه قانون که حکمرانان بودند نجات یافته و افسار حکومت را به صاحبش واگذارید.

جناب آقای روحانی

بسیاری در ایران یا همچون حقیر ، هنوز در پای هیچ صندوقی از آرای نظام حاضر نگردیده و یا بعد از انتخاباتی که بر اثر تهییج به رای به خاتمی ها و معین ها و هاشمی ها و موسوی و کروبی ها و امثال جنابعالی که قول بر اصلاح امور مملکت می دادید ، مجاب شده اند ، بعد از کوتاه مدتی از رای خود عقب نشسته اند .

نه آنکه مردم کوفه باشند و یا همچون قوم موسی ، او را با خدای خویش در جنگ با دشمنان تنها گذارند ، که معتقدند هنوز نظام ما ظرفیت نهادهای دموکراتیک را ندارد.

رد صلاحیت های گسترده ی انتخاباتی ، دستورات از بالا در مذاکرات حساس ، زندانیان سیاسی، انتخابات پرابهام  ،کارشکنی و کفن پوشی و همه و همه که داستان هر نه روز یک بحران دولت خاتمی را درست کرد ، از یاد مردم نرفته است.

مردم هنوز خاطره ی به زیر کشیدن منتظری ها و بازرگان ها و اعدام های 67 و توهین به مرحوم شریعتمداری و قتل های زنجیره ای را از یاد نبرده اند.

آیا شما با درک همین موقعیت ها در مسند بزرگ ریاست جمهوری حاضر گشته اید ؟

آیا از اختیاراتی که فراقانونی از شما در ذیل قانون اساسی کاسته است ، مطلعید؟

آیا خاطرات مصدق و بازرگان و منتظری و هاشمی و خاتمی که زیر بار فشارها ، یا به روزمرگی رسیده یا سرنگون شده اند را مورد بررسی قرار داده اید؟

هدف از این سوالات و یادآوری خاطرات تلخ ملت ایران ، نه یاس و نامیدی شما که چراغی است با عقل ناقص خویش.

آقای رئیس جمهور

لطفا نه در مقابل فشارها و کارشکنی ها کوتاه آیید ، نه به آنها باج دهید و نه همچون مهندس بازرگان قهر کنید و نه آشوب به راه بیاندازید.

همانطور که بهتر می دانید ، با شیطان هم می توان مذاکره کرد و شما و همکارانتان علی الظاهر توانایی و علم و تخصص مذاکره و اجرا را دارید.

پایان سخن آنکه  رای مردم به شما ، رای به استقلال ، آزادی و جمهوریتی است آمیخته با دین راستین اسلام ، همان دینی که روز فتح مکه را یوم الرحمه نامید و خانه ی فتنه گر (ابوسفیان) را خانه ی امن قرار داد ، است. رای مردم رای نیل به شعائر فوق همراه با پیشرفت و توسعه است. هر چند من و امثال من به سبب دلخوری از نظام و تجارب تلخ گذشته شما را انتخاب نکردیم و یا اصلا به پای صندوق رای نرفتیم ولی امروز به شما امید بسته ایم تا گره های کور استقلال خواهی یکصد ساله ی مردمان ایران را با توکل بر خدای مهربان ، یاری مردم و توانایی خویش بگشایید.

ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس                 

چه سفرها کرده ایم 

ما برای بوسیدن خاک سر قله ها                   

چه خطرها کرده ایم

 ما برای آنکه ایران، گوهری تابان شود        

خون دلها خورده ایم

 ما برای آنکه ایران ، خانه خوبان شود         

رنج دوران برده ایم

 ما برای بوئیدن بوی گل نسترن                       

چه سفرها کرده ایم 

ما برای نوشیدن شورابه های کویر                 

چه خطرها کرده ایم

ما برای خواندن این قصه عشق به خاک           

خون دلها خورده ایم

ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک              

رنج دوران برده ایم