شیعیان از 1176 سال پیش به میمنت آغاز امامت حضرت مهدی (حی) بعد از شهادت جانسوز امام حسن عسگری(ع) به شادی و سرور می پردازند.

به نقلی ناصحیح و بسیار مشکوک که کمتر مستند تاریخی دارد ، عده ای این روز را سالمرگ عمر خطاب خلیفه دوم مسلمانان در صدر اسلام می دانند و به سبب واقعه ی "حرق الدار" که در تقریبا اکثر مورخین آنرا بدون شاخ و برگ های متعددش قطعی می دادند ، عده ای با عنایت به حدیث مجعول "رفع القلم" جهتی انحرافی به مجالس سرور مومنین می دهند.

در حادثه ی غدیر و سقیفه و خطبه شقشقیه که نقاط شکاف عقیده ای بین اهل تسنن و تشیع است ، کسی را اختلافی نیست. کثرت مشاهیر و بزرگان اهل سنت به خصوص ماقبل از ترویج وهابیت در قرن حاضر و بعد از رفع فشارهای اموی و عباسی بر مسلمانان ، همگی بر ولایت و امامت امیرمومنان علی بن ابی طالب معترف و بر جدای پذیری دین از سیاست و ولایت و امامت از خلافت تاکید داشته و این روال به خصوص در آثار ایرانیان و فارسی زبانان مشهودترست. در این سوی نیز  شیعیان با تقبیح حوادث پیش آمده در سقیفه و تاکید بر غدیر بر حقانیت صدای فروخفته علی (ع) در خطبه شقشقیه تاکید و این اختلاف در مذهب نبوی را هماره تقبیح کرده اند. اما آنچه مشهود است ، شیعه به رسالت علی (ع) و سنی به احترام او هیچگاه آتش فتنه و اختلاف را در میان خود به چنین سبک و منظری مشاهده نکرده است و حتی در عصر معاصر مراجع بزرگ جهان تشیع برای وحدت هر چه بیشتر ، پیروان را به پیروی از جماعت و کردار مسلمانی اهل تسنن در مناطق پرجمعیت حضور ایشان تشویق و ترغیب داشته اند.

امیرمومنان علی (ع) در جمعیت کوچکی که مسلمانان آن روزگار داشته اند بر مشیت الهی و آن چه پیش آمد استخوان بر گلو و خار بر چشم صبر کرد و امروز به نظر یا دست هایی در کمین است و یا جاهلانی بر یقین اند که بر آتش اختلاف در جمعیت 1.5 میلیاردی مسلمان که روز به روز در حال بسط و گسترش است ، بیافزایند.

وهن و توهین و سب به خصوص وقتی خصمی بزرگ همچون رواج شیعه کشی ، نفرت و اختلاف و اختناق بین مسلمین و احتمال تقابل به مثل و توهین به مقدسات پیش آید ، حتما در شرع حرام و در عقل که رسول باطنی است ، مطرود می باشد ، کما آنکه بر ما نیز چنین قول و دستوری از جانب هیچ یک از بزرگانمان نرسیده است که حتی اگر در کثرت نیز باشیم و عسر و حرج قلت بر ما نیز نباشد ، به لعن و نفرین به ایشان و دیگری مقصرین در ماجرای سقیفه و جمل بپردازیم ، هر چند که حبی از ایشان بر دل نیز نداریم.

در پایان بیان خاطره اي از علامه امینی عالم بزرگ تشیع و صاحب کتاب الغدیر که متعقلانه در دفاع از حقانیت شیعه قدم برداشته است ، بسیار شنیدنی است:

براي انجام وظيفه اش وارد پاکستان شد.خبر ورودش به سرعت در تمامي مجامع علمي پيچيد.... اصرار می کردند برای ضیافت شام ؛  همگی از علماي اهل سنت بودند. نمی پذیرفت. بازهم اصرار ، بالاخره گفت باشد.

..

نشسته بودند و در تلاش بر اينكه شیعه را ضایع کنند!!

در نهايت کسی گفت: برای تبرک هرکدام حدیثی بخوانیم.

نوبت به او رسید

گفت: تنها به این شرط می خوانم که پس از آن همگی بر صحت حدیث از منابعتان اعتراف کنید

گفتند: باشد

گفت: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم): "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیه" هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است

از تک تک پرسید قبول است؟

گفتند: آری اين صحيح ترين فرمایش نقل شده از رسول خداست

گفت: آیا صدیقه کبری امام زمانش را می شناخت و از دنیا رفت؟ امام زمانش که بود؟!

اگر می گفتند نمی شناخت -العیاذ بالله-  سیدة نساء العالمین به مرگ جاهلیت مرده است!!

و اگر می شناخت که همگی می دانستند بر طبق منابع معتبر خودشان درحالی از دنیا رفت که به شدت از ابوبکر غضبناک بود!

و باز برطبق منابع خودشان تنها كسی را كه حضرت زهرا (س) به عنوان امام زمان خود انتخاب و اختیار كرده و در مقام حمایت و دفاع ار او جانبازی كرده بود علي بن ابي طالب (ع) بود و بس.

سکوت کردند..

مدتی بعد یکی یکی مجلس را ترک کردند.