1- نوشته مزبور به ادبیات آقای کدیور می نمایاند

2- اصولا مستفاد از سایت رسمی خود آقای خامنه ای ، مساله اجتهاد ایشان از عالمی مشهور و یا وجود اجازه اجتهاد کتبی ، بسیار بعید به نظر می رسد و این امر (عدم اجازه اجتهاد آقای خامنه ای) از شهور نزد رجل سیاسی مذهبی است و در سایت ایشان در خصوص اجتهاد ایشان فقط به جمله زیر بسنده شده است:" زهرا مصطفوی، دختر امام خمینی (ره) بیان کرده که آنگاه که از امام درباره‌ی رهبری آینده نظام پرسیده است ایشان از آیت‌الله خامنه‌ای نام بردند و آنگاه که از مقام علمی آیت‌الله خامنه‌ای سؤال کرده است ایشان اجتهاد آیت‌الله خامنه‌ای را تأیید کرده‌اند"

http://farsi.khamenei.ir/memory-content?id=26142#602

البته این صداقت در ارائه ی اطلاعات صحیح قابل پسند و تقدیر است ، چرا که درست کردن دست خطی برای این امر ،چیز خیلی پیچیده ای نیست.

3- اگرچه مساله ولایت فقیه در امر دخالت در امور عامه مسلمین مورد نظر برخی از علما از متقدمین و متاخرین بوده است ، لیکن دلایل بعضا محکمی از علمای تراز اولی در خصوص طرد مساله به صورت عام موجود است ، فلذا امر ولایت شرعیه از پایه بر اساس منطقی که حقیر دارم و اکنون جای بحث آن نیست، فاقد اعتبارست و در آن مابین ایشان ، بنیانگذار فقید انقلاب و دیگر علمای اعلام از صدر اسلام تا کنون تفاوتی نیست.

4- ما بعد جریاناتی که در خصوص مرحوم آیت الله منتظری (ره) در کشور رخداد، عملا مساله انتخاب جانشین برای بنیانگذار فقید انقلاب یکی از بحران های سیاسیون و دغدغه های اصلی ایشان بود و به واقع شخصی که "صلاحیت علمی و تقوایی لازم برای افتاء و مرجعیت" را داشته باشد و از طرفی "بینش سیاسی و اجتماعی و شجاعت و قدرت و مدیریت کفای برای رهبری" در او ظهور و بروز داشته باشد ، نیز یافت نمی شد . بنابراین فقهای حاضر در مجلس به عنوان منتخبان مردم ، رای به رهبری ایشان دادند که هم در زمان مزبور و چه به سا تاکنون دوست و دشمن بر این انتخاب صحه گذارده اند تا آنجا که مرحوم آذری قمی در همان مجلس ، مرحوم آیت الله منتظری با ارسال پیام تبریک و دیگر رجل سیاسی و مذهبی ، این انتخاب را با توجه به اوضاع آن روز کشور و همچنین محدودیت های درست یا نادرست قانون اساسی ، بهترین انتخاب ممکن می دانستند

5- به دلایل فوق الذکر شرط مرجعیت از قانون اساسی حذف و به دلیل آنکه در 14-3-68 در ذیل همین قانون ، آقای خامنه ای رهبر شد و کفایت قانونی این امر را نداشت ، مجددا در مجلس خبرگان بعد از تغییر قانون اساسی و برداشته شدن شرط مرجعیت برای رهبری ایشان رای گیری به عمل آمد.

6- قانون اساسی، بصراحت، شرایط نمایندگان مجلس خبرگان را بیان نکرده و تعیین آن را مطابق اصل ۱۰۸، برای نخستین دوره، به فقهای اولین شورای نگهبان و پس از آن، به خود مجلس خبرگان واگذار کرده‌است و صرفا بند سوم مرتبط با موضوع ایراد می دارد" اجتهاد در حدّى كه قدرت استنباط بعض مسائل فقهى را داشته باشد و بتواند ولىّ‏فقيه واجد شرايط رهبرى را تشخيص دهد" در حالیکه شرایط رهبری " صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه." است.

7- بحث فقاهت نیز در حوزه علی الدوام ناظر بر تعریف جامع آن نیست که چه بسا این کلمه معادل معنای اجتهادی آن است ، بلکه طلبه ای که از جامع المقدمات تا سطح رسائل و مکاسب و لمعتین را تورقی هم کرده بود و استاد دیده باشد در حد خودش فقیه است . یقینا ایشان که به گواهی سایت رسمی خودشان ، متلمذ مکاسب و کفایه مرحوم پدر و آیت اله حاج شیخ هاشم قزوینی و محضور درخارج مرحوم میلانی بوده اند به عنوان یک فقیه دارای شرایط مزبور بوده اند. هر چند که باید از شاگردان مشهور و معتبر ایشان (منجمله آیات عظام وحید و روحانی و قمی و جعفری و شفیعی کدکنی و غیره) کیفیت حضور ایشان را پرسید.

8- همانگونه که در بند چهارم گذشت علمای اعلامی چون آیات عظام اراکی و منتظری و گلپایگانی تنها جهت آنکه کیان کشور به جهت عدم اختلاف در منصبی سیاسی و قانونی به خطر نیفتاده پیام تبریکی صادر کردند و پیام های ایشان خالی از اشاره به رهبری مذهبی ایشان بر نفوس ملت ایران است. البته در خصوص پیام های مسئولینی چون آقایان هاشمی و مهدوی و صانعی یقینا قاعده صحیحی حکمفرما نیست، چه آنکه اگر بخواهیم بر قول ایشان اکتفا کنیم ، با مواضع کنونی ایشان ، پس باید حداقل در خصوص نظر آقای صانعی رای دیگری به رهبری ایشان داد.

9- در میان این استدلالات فقهی و منطقی ، جایی از تهدیدات کنونی و گذشته دشمنان این مرز و بوم از داعش و طالبان گرفته تا آمریکا و اسرائیل و دیگران که همچون همیشه چشم بر این دیار دوخته اند ، برای حمایت از رهبری ایشان نمی توان سخنی راند ، هر چند که در صورت وجود خطر احتمالی ، اتحاد رمز پیروزی است. به قول مضمونی از بنیانگذار انقلاب در سخنرانی معروف بهشت زهرا در 12-بهمن 57 ، ممکن است پدران ما در جریان مجلس موسسان به رضا خان هم اجازه سلطنت داده باشند ولی امروز ما خودمان می خواهیم تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم.

http://rahe-emam.org/Default.aspx?book=4&bookN=%D8%B5%D8%AD%DB%8C%D9%81%D9%87%20%D9%86%D9%88%D8%B1%20%D8%AC%D9%84%D8%AF%204&title=324&fpage=281&lpage=287&searchText=%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3%20%D9%85%D9%88%D8%B3%D8%B3%D8%A7%D9%86&page=281#currentPage

امروز هم من و امثال من که یا اصولا نطفه شان در انقلاب ریخته نشده بود و یا آنکه نهایتا در رای گیری تغییر رژیم شرکت جسته و به شیوه مزبور رای داده اند ، ولی امروز و با تجربه ای که از 37 سال نظام جمهوری اسلامی کسب کرده اند (و با توجه به موج انفجاری جمعیت به نسبت سال 57) و با تشکر از همه کسانی که در این سال ها خدمت کرده ، نیاز دارند که خود تصمیم بگیرند و شیوه حکومتشان را خود انتخاب کنند ، اگر در عمل به استدلالشان موجبات خوشوقتی بیش از پیش دنیا و اخری را برایشان به همراه آورد که ماجورند و اگر این چنین نباشد ،معذور و نمی توان بر اساس آنکه ایشان اصولا شرایط رهبری را از باب اجتهاد داشته یا نداشته به بحث مهم اداره حکومت پرداخت و در افتادن در چنین بحث هایی علی رغم آنکه نسبی است و مخالفان و موافقانی دارد سرانجامی برای مردم و کشور نخواهد داشت.

و اما در پایان سخن ، به نقل از خبرگزاری تسنیم ، مرجحات و فضائلی که برای ایشان ذکر شده است را هم نقل می کنم که اگر قرارست به جای عقل به نقل بسنده کنیم ، این امور برای ما مکفی باشد :

خبرگزاری بین المللی تسنیم - امام خامنه ای از منظر مراجع و علما و برخی شخصیت های سیاسی

http://www.tasnimnews.com/Home/Single/392249