اولین سوال جدی که در خصوص مولا حسین (ع) توسط معلم دوران مدرسه ام شکل گرفت( حدود پانزده سال پیش) ، این بود که چگونه است که ابن زیاد با ده مرد جنگی کوفه را تصرف و سپس آرایش سیاسی را به گونه ای چرخاند که در چند روز ، مردمانی که داعیه حضور کاروان کربلا را ساختند یا به میدان جنگ مقابل آمدند و یا سکوت کردند و اما در طرف دیگر ، حسین (ع) با لشگری حدود هزار نفری در بدو ورود به سرزمین نینوا در مقابل لشگر یکصد نفری حر بن یزید ریاحی توقف می کند و با او نمی جنگد و همین معطلی عامل آن فاجعه می گردد. هر چند که در این سال ها ، سوال ها و سلوک های متعددی از نظریات ، کتبی چون شهید جاوید ، حسین وارث آدم ، حماسه حسینی و لهوف و سخنرانی ها و نوشته ها به خصوص اندیشه های دکتر سروش و مهاجرانی گرفته تا منابر آقایان روحانی هر کدام بعضا علامت سوالی را برایم ایجاد نمود ، اما آن سوال رنگ و بوی دیگری داشت . سوالی که شاید پاسخ آن ، تعمیمی برای مبنای عمل جامعه ی افراط و تفریطی دین گریز ماست باشد.
به هر روی ، مرثیه یکی از سنن همه پایان سخن از واقعه کربلاست که از زبان شهریار می گویم که:
 شیعیان دیگر هوای کربلا دارد حسین

روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

از حریم کعبه جدش به اشکی شست چشم

مروه پشت سر نهاد٬ اما صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم

بیش از اینها٬ حرمت کوی منا دارد حسین...

بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب

کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت دیبای حرم چون گل به تاراجش برند

تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین

بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین؟

ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان٬ زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
شمر گوید: گوش کردم تا چه خواهد از خدای

جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین