معیار زیبایی
به بهانه ی جملان زیبایی از جنس انسانیت:
جملات مورد اشاره ، کوتاه ، زیبا و در عین حال آموزنده بود ، اما جا دارد به بهانه ی کلمه ی "زیبا" که به عنوان برداشت و دلیل ماهوی ارائه ی این مقال آمده است ، کمی به فکر فرو رویم.
زیبایی مفهومی نسبی است که حداقل بر روی بسیاری از اشکال و وجهه ها ی آن همه ی ابنای بشر توافق دارند ، چه آنکه ممکن است ذائقه ای از صورتی و شیئ و منظره ای لذت برد و دیگری آن را نپسندد ، اما در خصوص همه ی اشکال آن توافقی همگانی برای پذیرش این نسبیت موجود نیست. جان کلام مطلق گرایان در بحث زیبایی شناختی ، وجود ثوابتی منجمله حق ، حقیقت و درک یکسان از عوالم معنوی و به خصوص مسائل مربوط به الوهیت است که در این خصوص معتقد به یکسان بودن و لازم الاتباع بودن بشر به یک نوع زیبایی برآمده از حقیقت توسط نظریه پردازان دینی می باشیم.
تغییر ذائقه ی آدمی در هر حال از طی دوران زندگی نسبت به دنیای پیرامونی نشان از تغییرات عمده از احساس ما نسبت به حوادث ، مناظر و اتفاقاتمان است ، رنگ و غذا و لباس و دیگر عناصر روزمره ی زندگی مدام در زندگی ما دچار تغییرات شده اند و ما آنها را که در هر دورانی از زندگی به نوعی و بر اساس احوال هر روزگار پسندیده ایم نشان از این واقعیت انکار ناپذیر دارد. به واقع با ازدیاد سن ، نیازها و فکر ها هم تغییر می کند و طبیعتا احساس آدمی و به تبع آن حس زیبایی شناختی آن نیز متغییر می گردد.
شاید شبیه به این جملات اگر در سنین بسیار کودکی به ما ایفاد گردد ، اصلا ناشنیده از کنار آن بگذریم و یا اگر چنین جملاتی را در صفحه ی تلویزیون در سالهای نوجوانی دیده باشیم بدون درنگ ، شبکه ی سیما را تغییر داده و حتی در حال و احوالی از جوانی نیز ، گوشمان را پر شده از این حرف ها بدانیم ، اما در حال و روزگاری نیز ، این جملات را عین واقعیت و زیبایی آن را به اندازه ی همان احساس فوق العاده ای که از کارتونی در کودکی لذت برده ایم می دانیم.
چرا؟!
چون ،احساس ما و نیازهایمان تغییر کرده است.
فحوا و جان مایه ی سخنان و جملات مذکور حاکی از نوعی بزرگی و بزگواری و بزرگ شدنی ناشی از دخول انسانیت در فکر و نیات این جملات است ، وقتی که ما احساس نیاز به کرامت و دوست داشتن ، بخشندگی ، مهربانی ، گذشت ، ایجاد شادی و... می کنیم به نوعی به چشمه ای تشنه گردیده ایم که منشا آن در عالم زمین یافت نمی شود و مفاهیم بشری با معیارهای مادی نمی توانند این سر و راز را پرده بیافکنند
" برای خداست تمامی اسمایی كه بهترین اسماء است پس او را عبادت كنید و با آنها به سویش توجه نمایید."( سوره اعراف، آیه 80(
به واقع معیار زیبایی هر عمل و هر صورت و سیرتی ، میزان نزدیکی و قرابت آن با اصل و سرچشمه ی زیبایی است.
ان الله جمیل و یحب الجمال
انسانی که به سرچشمه ی این جمال متصل گردد ، نه بر چشم ناقص بصر که به چشم دل بر زیبایی ها می نگرد ، داستان نظامی که احوال این زیبایی بینی را در مسیح(ع) متجلی دانسته است ، بسی زیباست که:

پای مسیحا که جهان مینبشت بر سر بازارچهای میگذشت
گرگ سگی بر گذر افتاده دید یوسفش از چه بدر افتاده دید
بر سر آن جیفه گروهی نظار بر صفت کرکس مردار خوار
گفت یکی وحشت این در دماغ تیرگی آرد چو نفس در چراغ
وان دگری گفت نه بس حاصلست کوری چشمست و بلای دلست
هر کس ازان پرده نوائی نمود بر سر آن جیفه جفائی نمود
چون به سخن نوبت عیسی رسید عیب رها کرد و به معنی رسید
گفت ز نقشی که در ایوان اوست در بسپیدی نه چو دندان اوست
وان دو سه تن کرده ز بیم و امید زان صدف سوخته دندان سپید
عیب کسان منگر و احسان خویش دیده فرو کن به گریبان خویش
همه از دست غیـــــــر ناله کنند