عاشورا که شب می شود یاد لحظات سخت از دست دادن عزیزانم می افتم، نه آن هنگام که همه هستند تا تشییع و ترحیم کنند بلکه وقتی که درب خانه معزی را می بندند و تو را با غم هایت تنها می گذارند.

 

تازه می فهمی که چه بلایی سرت آمده و باید عمری بی حضور او روزگار بگذرانی. شب عاشورا که می شود ، هیات ها سر و صدایشان می خوابد، مجالس کم رنگ تر می شود و حسین(ع) می ماند و غم های جدیدی که هر سال بر او می افزایند، زخم های عاشورای 61 هنوز تمام نشده است.

 

حسین (ع) این بار نیز در جمع مشتاقان خود همچون عاشورا زخم می بیند، زخم تحدید بر اشک و آه، زخم تحدید بر تشنگی، زخم تحدید بر فراغ اعزایش، زخم تحدید بر امر به معروف و نهی منکرش به چند زن و دختر برای حفظ حجاب، زخم تحدید به برآوردن حاجات دنیوی ما و زخم های بی انتهای تحریف و غلو مصایبش .