سیاست موازنه مُرد ، دنیا باید بر اساس سیاست "برد- برد" اداره شود
تقریبا همه ی کامله مردان و زنان امروزین تا شاید نوجوانان دبیرستانی با کلمه موازنه در سیاست آشنایی نسبی داشته باشند ، آنجا که در کتاب های خود می خواندیم که دکتر محمد مصدق در دوران نخست وزیری خود اقدام به اتخاذ سیاست موازنه منفی(یعنی عدم امتیاز دهی به غرب و شرق) در مقابل مجلس پهلوی که هماره به دنبال روی از سیاست های کشوری خاصی در مقاطع مختلف پرداخته بود ، بپردازد. معمولا سیاست های ایران به مانند همه ی کشورهای ضعیف از اواخر دوره ی قجری به سوی پیروی از کشورهای قدرتمند برای بهره گیری از منافع آن بوده است و از مهمترین خواست های ملت بزرگ ایران در انقلاب 57 شعار استقلال طلبی که روزگاری به عنوان نه شرقی و نه غربی بود مبدل گشت.
فراز و نشیب سیاست ایران بعد از تمایل به غرب یا شرق تا زمان دولت دکتر مصدق و سپس اتخاذ سیاست موازنه منفی که علی رغم سرفرازی و غرور ملی تاریخی موجبات متروک شدن دولت و سپس سرنگونی آن با سیاست های پلید استعماری همراه شد موجب گشت که سیاست بیش از تمایل به یک قطب خاص و یا موازنه منفی به یک باج دهی دو سویه روی آورد که آن نیز دوامی نیافت. بعد از پیروزی انقلاب ، عملا کشور در شعار موازنه منفی رفت ولی فی الواقع اگر سیاست موازنه مثبت نبود شاید نامه ی عدم اداره ی جبهه ها توسط مسئولین وقت سال ها زودتر از آنچه در تاریخ آمده است نگاشته می شد و سپهر سیاست به این ترتیب پیش نمی رفت. بعد از جنگ عملا این سیاست موازنه مثبت رنگ روشن تری گرفت و با اتحاد ملی و روی کار آمد رئیس جمهوری مبرز در عرصه سیاست داخلی ایران و تغییر شیوه های مدیریتی دنیا و محو کامل جنگ سرد ، عملا با خوش بینی می توان آثار باج دهی یا عدم باج دهی را از اواسط دولت اصطلاحات کم رنگ دید ، هر چند که پس از اشتباه استراتژیک مردم و روی کار آمدن دولت افراطی اصولگرایان و به خصوص در دوره ی دوم این دوره می رفت که کشور خود را وابسته به قدرت احیا شده ی روسیه و نوظهور چین بسپارد و تاوان اشتباهات خود را در باج دهی به شرق جبران کند ولی به لطف روی کار آمدن دولت پسا اصطلاحاتی حسن روحانی و شعار اعتدال و روی کار آمدن عناصر خردمند سیاسی به خصوص در عرصه ی دیپلماسی بین المللی می توان به آینده ای که در آن سیاست را بر اساس احترام متقابل و برد- برد تعریف کرد ، امیدوار بود
همه از دست غیـــــــر ناله کنند