دکتر حسین عظیمی
مرحوم دکتر حسین عظیمی آرانی از نبوغ اقتصاد ایران بود. در سال 1344 وارد دانشگاه تهران شد و در 1359 از آکسفورد دکترای اقتصاد گرفت. کسانی که دستی بر آتش علم اقتصاد دارند ، می دانند که او از جمله مغزهای متفکری بود که همین کورسوهای امیدی که ما در دهه های هفتاد و هشتاد و در دولتهای سازندگی و اصلاحات و در دوران سخت جنگ توانستیم به آن برسیم از خدمات امثال او بود و ضایعه ی مرگ یا براندازی امثال او بود که ما را مثل هشت سال پیش (که به اندازه ی کل صد سال پیش از آن نفت فروختیم و پولش را بر اثر بی دانشی و بی عرضگی خرج مسکن مهر و وام و خرج اتینا کردیم) به این فلاکت انداخت. در تمجید از ایشان همین بس که، جمعی از مسئولان ایرانی در روزگار یکی از دول سابق به مالزی می روند در این دیدار یکی از همراهان از مشکلات اقتصادی ایران می گوید و از ماهاتیر محمد(نخست وزیر معجزه گر اقتصاد مالزی) می پرسد :شما چه کار کردید که اینگونه کشورتان پیشرفت کرده است؟
ایشان می گوید وقتی شما در کشورتان افرادی مثل دکتر عظیمی هست چرا به دنبال نسخه خارجی می گردید؟!!
به دکتر آنقدر بی مهری کردند که حتی او مجبور شد به جای خانه علمی خود(دانشگاه تهران) در واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد فعالیت علمی کند و هیچگاه نیز حاضر نشد سر تعظیم و ارادت به دولتمردان فرو آورد تا به جای آنکه نقش مغز متفکر را در پشت مشاوره هایش بازی کند ، پست و مقامی در جایی بگیرد ، شاید هم به دنبال این حرف ها هم نبود.
امروز سالروز مرگ او نبود ، سالروز تولدش هم نبود و قرابت نام خانوادگی او علت این نوشتار نبود ، خواستم دو خاطره از او بگویم و آخرش نقبی بر آن بزنم :
1) یک شرکت نفتی آمریکایی از دکتر عظیمی برای حضور در همایشی دعوت می کند. آنها علاوه بر تمام هزینه ها مبلغ قابل ملاحظه ای را برای یک سخنرانی 45 دقیقه ای در نظر می گیرند. اما دکتر عظیمی نمی پذیرد. می گوید ممکن است من حرفی بزنم که این شرکتهای نفتی به ضرر ایران از آن استفاده کنند و بهره برداری بسیارکلان تری ازآن نمایند.
2) خود ایشان می گوید سالهای ۷۲-۱۳۷۱ به دعوت دانشگاه آکسفورد انگلستان به عنوان استاد مدعو به این دانشگاه رفتم و مدتی را با خانواده در آنجا زندگی کردم و نهایتاً ترجیح دادم به کشور خود بازگردم و علیرغم همه مشکلات در آب و خاک وطنم و در آغوش فرهنگ و فضای ایرانی زندگی کنم
گمان نمی کنم که دکتر خیلی ها هم اهل جای نماز و تسبیح بود ؛ اما مطمئنم که این فداکاری هاست که برای آدم عاقبت به خیری می آورد و سالهای سال وقتی دانشجویی ، مدیری، شهروند عادی مثل من یا دیگرانی که اسم او را می شنوند می گویند "خدایش بیامرزد"
همه از دست غیـــــــر ناله کنند