أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ
وقتی مرحوم شیخ ما (حضرت آیت الله سامت "اعلی الله مقامه") سر از بالین دنیا برگرفت ، ظریفی مجملی گفت که چون زنگ بارها در نیوش جانم با این نقل به مضمون سخنش نجوا می کند که "ایشان تِز دکترایش را با درجه ای عالی از این دنیا گرفت و فارغ التحصیل شد و رفت و حالا ما مانده ایم و این دنیا که چگونه از تزهایمان دفاع کنیم"
به دنبال تِزی بود در این احوال و در این روزهای سخت دنیا غور می خوردم و از دار چک و قسط و طلبکار و درس و داعش گرفته تا دولت و آینده مُلک و مِلک و هر آنچه بر آنست یا می هراسیدم و یا اندوه گذشته و ترس آینده در دل داشتم که یا باید به زر اندیشم یا زوری برگیرم برای آنچه فردایم را سعادت بخشد غافل از آنکه بعد این همه دین گفتاری فهمیدم که هنوز باید برگردم و مثل آن روزهای اول ابتدایی ، "لوح "بخوانم و "خط خط" تمرین کنم ، چرا که :
أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۶۲-یونس﴾
آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مىشوند .
همه از دست غیـــــــر ناله کنند