حاجی بشقابی
شاید شما هم مثل من خیلی از تاکسی چی ها (که البته سخت ترین کار دنیا لقب گرفته) به جهت اخلاقشان راضی نباشید ، از اخلاق و برخورد و گران گازی و پول خرد ندادنشان و خدای ناکرده چشمشان به..
یک مدتی هر روز از دم خانه شان می گذشتم و خیلی وقت ها هم در خیابان ماشین معروفش که رنگ کاپوتش با بدنه فرق داشت را دیده بودم.
حاجی بشقابی ، چهل روز پیش مرد و امروز چهلم مزارش بود؛ پیرمرد یک بشقاب داشت که برای نگاه نیفتادنش به خانم ها به سمتشان می گرفت و کرایه اش را اخذ می کرد.
پیرمرد چند تک تومان را هم پس می داد و هر چه می دادی می گفت خدا برکت بدهد.
زندگی اش هم بد نبود، امورات می گذراند اما به خیلی ها یاد داد که می شود با همین سادگی هم روزگار گذراند ، زندگی کرد و با عزت مرد.
حاجی بشقابی ، ساده بود، خودش ، خانه اش، زندگی اش ، حتی این عملش؛ اما خیلی ها که اعلامیه اش را دیدند ،جایگاه ابدی اش را والا دانستند.
همه از دست غیـــــــر ناله کنند