محیط و محاط
1) هدف
لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساکينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ السَّائِلينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُون (177- بقره)
نیکوکاری آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و [ یا ] مغرب بگردانید ، بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [ آسمانی ] و پیامبران ایمان آوَرَد ، و مال [ خود ] را با وجودِ دوست داشتنش ، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در [ راهِ آزاد کردن ] بندگان بدهد ، و نماز را برپای دارد ، و زکات را بدهد ، و آنان که چون عهد بندند ، به عهد خود وفادارانند و در سختی و زیان ، و به هنگام جنگ شکیبایانند آنانند کسانی که راست گفته اند ، و آنان همان پرهیزگارانند.
از در خویش خدا را به بهشتم مفرست / که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس(حافظ)
2) عمل
إن الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة ألا تخافوا ولا تحزنوا وأبشروا بالجنة التي كنتم توعدون(30 - فصلت)
در حقیقت ، کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ایستادگی کردند ، فرشتگان بر آنان فرود می آیند [ و می گویند: ] «هان ، بیم مدارید و غمین مباشید ، و به بهشتی که وعده یافته بودید شاد باشید
ياأيها الذين آمنوا اتقوا الله حق تقاته ولا تموتن إلا وأنتم مسلمون (102- آل عمران)
ای اهل ایمان ، از خدا بترسید چنانچه شایسته خدا ترس بودن است ، و نمیرید جز به دین اسلام.
باغ فردوس به پاداش عمل می بخشند(حافظ)
3) هجرت
إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً (97- نساء)
کسانی که بر خویشتن ستمکار بوده اند ، [ وقتی ] فرشتگان جانشان را می گیرند ، می گویند: «در چه [ حال ] بودید؟» پاسخ می دهند: «ما در زمین از مستضعفان بودیم.» می گویند: «مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟» پس آنان جایگاهشان دوزخ است ، و [ دوزخ ] بد سرانجامی است.
در بدایت موضوع باور به اندیشه های اصلی برای فرار از تاثیر پذیریست که خود اولین شرط از شروط تسدید است. سپس عمل کردن به باورها که در عمق جان شخص فرورفته است ، راهی موثرتر از اولین ره برای محکم نمودن عقایدست. نهایت آنکه اگر به دلیل وضعیت محیط امکان ،حفظ عقیده میسر نشد ، مهاجرت از محیط راهی نهایی است تا آنجا که حتی بزرگان می فرمایند:
رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصيراً (نساء- 75)
بار الها ما را از این سرزمین که مردمش همه ستمگرند بیرون کن ، و نجات بده ، و از ناحیه خود سرپرستی بر ایمان بفرست ، و یا از جانب خود یار و مدد کاری برایمان روانه کن .
پایان این سخن به آنجا مختومه است که هدف و سپس عمل (که مهاجرت نیز آخرین عمل مقبول در راه هدف است) در راستای یکدیگر تنها راه های طرد محیط در مقتضای زمان است. هر چند که در این راه نباید جمود داشت چه آنکه ممکن است به گرفتاری اعراب مشرک و یا دیگر مخالفان ادیان الهی برآییم که متعصبانه بر دین پدران و راه کج خود ثابت قدم بوده اند. خرد و عقل که در روایات رسول باطنی خوانده شده است راهی در جهت راه یافتن به رسولان ظاهری که پیامبران الهی اند می باشد و راه نجات بخش، بیشتر فکر کردن و بیشتر اندیشه کردن در امور است.
بحث دوم: راهکارهای تاثیر دهی بر محیط
اول ای جــــان دفع شر موش کن
وانگهان در جمع گندم کوش کن
نخستین راه رسیدن در هدف تاثیر دهی بر محیط رعایت بند اول بحث است. سپس در صورتیکه امر بر صلاح و تشخیص بود و به قول عقلا و علما امر بر ترویج بود ، راه ترویج و تاثیر آغاز می شود. اما راه های تاثیر دهی که از قرآن کریم مستفاد است به شرح زیر پدیدار می شود:
1) اخلاق نیکو
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ(159- شورا)
به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتی و اگر تندخو و سخت دل بودی مردم از گِرد تو متفرق می شدند
2) الگویی نیکو در رفتار و عمل
لَقَدْ کانَ لَکُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ(21- احزاب) قطعاً برای شما در [ اقتدا به ] رسول خدا سرمشقی نیکوست
3) منطق
إِذْ قالَ لِأَبيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْني عَنْکَ شَيْئاً (42- مریم)
چون ابراهیم به پدرش گفت: «پدرجان ، چرا چیزی را که نمی شنود و نمی بیند و از تو چیزی را دور نمی کند می پرستی؟
يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَني مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِکَ فَاتَّبِعْني أَهْدِکَ صِراطاً سَوِيًّا(43- مریم)
ای پدر ، به راستی مرا از دانش [ وحی ، حقایقی به دست ] آمده که تو را نیامده است. پس ، از من پیروی کن تا تو را به راهی راست هدایت نمایم
بنابراین اسوه نیکو بودن که در خود اخلاق نیک و منطق معتبر را داراست از راهای وصول به مطلوب در این راه یعنی تاثیر دهی به دیگران و مخالف جریان و شریان ناصواب حرکت کردن است. پایان سخن آنکه کمتر آدمیانی در دنیا یافت می شوند که راسخ در علم و دین خود باشند و چه بسیار راسخونی که در راه منحرف غوطه ورند ، انحرافشان هم نیاز به دلیل و مدرک ندارد و خارج از دایره تعصب است ، جنایتکاران امروز عراق و افغانستان و نیجریه و فلسطین و غیره که همه به قول باطل خویش از روی ایمان و یقین به آدم کشی و نسل کشی روی آورده اند نیازی به طرد و رد ندارند که آنان در میان خانه گم کردند صاحب خانه را. اما چه اندک اند بزرگانی که راه کمال را نه لزوما در دین و معیارهای دینی که در معیار های نیک بشری که یقینا مورد تایید دین نیز است یافته و تاریخ ساز شده اند.
بر سر آنم که گر ز دست برآید / دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد/ دیو چو بیرون رود فرشته درآید
ترک گدایی مکن که گنج بیابی/ از نظر ره روی که در گذر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودند / تا که قبول افتد و که در نظر آید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست/هر که به میخانه رفت بیخبر آید
همه از دست غیـــــــر ناله کنند