به یاد اربعین
از سر و وضعش معلوم بود که مستضعف است . کمی که گذشت معلوم شد پیرزن ، بیوه است و سرپرستی ندارد و در خانه محقرش روزگار می گذراند.
اربعین بود که شبکه افق سیما ، داستان یک روز از زندگی پیرزنی را در ایام اربعین به تصویر کشید . تصویری که به انحای مختلف در سفر به عراق در اربعین سال 1389 شاهدش بودم.
هر گروهی را که می دید با قسم و عجز و لابه ، آنها را برای استراحت بین راه سفر اربعین به منزل دعوت می کرد. پیرزن چشم بینایی هم نداشت و اگر کودک خردسالی نبود شاید عجوزه عاجز راه رفتنش را هم پیدا نمی کرد.
می گفت که در این چند روز از صبح تا عصر دنبال زائر می گردد و هر روز نیز نصیبش به این توفیق نمی آید ولی آن روز با عجز و لابه چهار ، پنج جوان را به خانه محقرش برد.
خانه اش در پشت حلبی آبادها بود و سخت ساده ، اما انگار پیرزن همه دارایی اش را جمع کرده بود که چند تشت و پتوی نو برای زوار الحسین علیه السلام تهیه کند . بیچاره وقتی برای خرید وسایل پذیرایی چند قلم ساده خوراک پیش کاسب محل رفته بود برای خرید یک کیلو خیار به قیمت 1500 دینار ، این دست و آن دست می کرد و آخر به عشق زوارالحسین ، خرید قسطی خود را از مغازه کرد و با کمک همسایگان سفره ای پربار و رنگین برایشان پهن کرد، لباسشان شست و تکریمشان کرد و در هر لحظه از امام علیه السلام برای این الطفات که امروز خانه او ، خالی از زوارش نبوده است ، شکر و تحمید می فرستاد.
الحمدلله که اکنون به برکت وجود عتبات عالیات عراق ، دو کشور مسلمان و همسایه ، پس از سالها عداوت چنین داد و ستدی ارزشمند بینشان مبادله می گردد و مردم میهمان نواز عراق ، چنین از زوارالحسین علیه السلام پذیرایی می کنند.
وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا َ
و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد، و او ميان دلهاي شما، الفت ايجاد كرد، و به بركت نعمت او، برادر شديد!
سوره: 3 . آل عمران آیه: 103
همه از دست غیـــــــر ناله کنند