نظر یک هم وطن خارج نشین:
رسالت ما چيست؟ وظيفه و تعهد يك ايراني يا هر كسي ديگر در كشور خودش چيست؟ در اينجا كه نمي شود گفت، سخن بسيار است و مجال كم.
بطور كلي هركسي اصلاح را بايد از خودش شروع بكند. تمام بدبختي ما اينه كه مقلد هستيم. از نظر من حقير بدبختي ما از وقتي شروع شد كه پا را از حريم بايدها و نبايدهاي جهاني و آنچه نرم جوامع مترقي امروز است، فراتر گذاشتيم و هميني كه ميبيني ميشود. ما مدتي است در اروپا زندگي مي كنيم و در اين مدت بدون هر گونه هياهوي عبث مذهبي، موجوداتي كه آدم مينامندشان، به انسانيت رسيده اند و گزندي از آنها به حريم پاك اجتماع نميرسد. نه دروغي، نه دزدي، نه هيزي، نه جنايتي، نه تصادفي، نه اعدامي، نه زنداني، نه فقري، نه فحشائي، نه، نه....تصور كن كه در اين كشور يك پليس راهنمائي و رانندگي در سطح هيچ شهري وجود نداره، ولي نه دعوائي نه هرج و مرجي همه مثل انسان و نه موجود دوپا رفتار مي كنند.
بقول سهراب چشمها را بايد شست
جور ديگر بايد ديد
با همه مردم شهر زير باران بايد رفت
و اما پاسخ حقیر:
از وقتی ایرانیان به اروپا و آمریکا رفت و شد داشتند تجربیاتی از موفقیت های ایشان انتقال دادند که بعضا موجبات بهره مردمان شد و اگرچه معارضانی نیز داشت ولی من حیث المجموع نمی توان از اثرات مثبت آن در پیشرفت های مادی و معنایی این تبادلات علمی و فرهنگی درگذشت تا آنجا که اولین گروه فارغ التحصیلان رسمی که رضا شاه به اروپا بدرقه شان کرد ، همان هایی بودند که برگشتند و بلای جان حکومت پسرش گشته و بر او تاختند و بنای حکومتی دیگر درانداختند.
بنابراین در اولین نکته نمی توان از این تبادلات درگذشت.
اما مساله بعد خود انسان است که در ایران ، آمریکا و اروپا و آفریقا و هر زمان و مکان دیگری وجود دارد و به نظر نمی رسد عاری از خطا و اشتباه تفسیر گردد. با همه آنکه دروغ و دزدی و دیگر خطاهای آدمی ، رفتاری غیر اخلاقی است که مستقیما در زندگی دنیوی نزدیک انسان موثرست ولی به دلیل منافع آنی ، تن کندن از این رذایل به این راحتی ها میسر نیست و البته اگر واقعا اروپا و جهان پیشرفته صنعتی توانسته است بر اساس پند مولانا که " خلق را تقلیدشان بر باد داد“ و با بهره از قوه خرد به آن مقام برسد که از رذایل اخلاقی به ماهو آن و نه برای یک هدف و عقیده و یا چیزی به نام مذهب ، فاصله بگیرد ؛ زهی سعادت و امیدست که چنین باشد و این نیک صفتی مستدام باد که اصولا دعوت همه ادیان ( چه ابراهیمی و غیر آن) و تقریبا کثرت مکاتیب بر رعایت این اصول اخلاقی تاکید دارند و به نظر نمی رسد یک مسلمان یا مسیحی و یهودی و حتی بودایی و هندو و حتی معتقدان به ایسم های بشری نیز بر فاصله جستن از اخلاق کوششی داشته باشند که اگر بخواهیم شاهد مثالی از طالبان و داعش و غیره در این پیشآمدها و یا افراطیون داخلی بر آن برآوریم پس ناگزیر نمی توان از جنایات رژیم کودک کش اسرائیل در قلب اروپا و حمایت سران اروپا از آنها یا دروغ بزرگ بمب شیمیایی در عراق و حمله آمریکا به آنها و دروغ کلینتون در قضیه مونیکا لوینسکی و ... بگذریم که همه اینها از حزب الله کشور ما تا آن مظالم همه از سر قدرت طلبی است و نه دعاوی یک ذهنیت مذهبی.
اما اگر به واقع از عصبیت ها و هیاهوهای ناسیونالیستی و مذهبی عبور کرده باشیم نباید نگران تاثیر پذیرفتن فرهنگ ها از یکدیگر گشته و به صرف آنکه بعضا نام و روش و مسلکی را به دیگران داده یا از آنها وام گرفته ایم نگران باشیم که از قضا به نظر همین دعواهای پان عربیسم و پان ترکسیم و ناسیونالسیتی فارس و کرد و لر و مازنی ما را چنین از توسعه عقب رانده است . از یاد نبریم علی رغم همه مظالمی که مرحوم دکتر زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت از تهاجم اعراب به ایران عزیز سخن می راند، بی عدالتی و ظلم و نظام طبقاتی اشراف را عامل دلسردی مردم در اتحاد در مقابل دشمن می شمارد .
پایان سخن آنکه به نظر حقیر علل عقب افتادگی ما هم در مسائل اخلاقی و هم پیشرفت های صنعتی خود ما مردمان هستیم که باید دستی از خویش برآورده و کاری بکنیم و ادیان و اجتماع و تاثیر و تاثرات آنها صرفا بر افزونگی و کاستی آنها می افزاید .
همه از دست غیـــــــر ناله کنند