شاید تعبیر و تاویل شعر معروف سعدی علیه الرحمه در به درد آمدن اعضا به محض رنج یک عضو فارغ از آنچه او به اجتماع تناسب و عمومیت داده است, بیش از همه در والدین صدق کند. آنجا که هر یک از ما تمام اجزاء بدنمان را سلولی از هر یک ایشان تشکیل داده است که علی الاطلاق به محض هر رنجشی, ایشان آزرده خاطرند و به تعبیری دل والدین به اولاد بندست (و دور از جمع ما) دل اولاد به سنگ. ولی وقتی که از دست می روند, در این آشفته بازار دنیا محبت های بی چشم داشت شان  بیشتر به آدمی رخ می نمایاند.
مساله ممات و حیات آنها برای اولاد (یا حداقل من) عارضی است و غیر از زندگی متداوم با ایشان و حتی بهره و مدد از وجود پس از حیات دنیاشان آن قدر ملموس است که بعضی اوقات سریع تر و عینی تر می توان آن را به نسبت دوران حیات شان دریافت داشت. چه آنکه مضجع ایشان دارالشفای فرزند و حتی شادی و نگرانی شان از پشت قاب عکس آویخته به دیوار اتاق هویداست.
و اما شاید مهمترین قسمت آن باشد که در این حال (ممات والدین) مهمترین علقه و هدف آدمی بر تداوم یاد و نام و خاطره ایشان قرار می گیرد و چه با خیرات و چه مهمتر با تشبه رفتار و کردارش به عادات و احسان مبرز و مشهور آنها سعی در زنده نگاه داشتن خاطره و نام ایشان می گذارد, که این "خدا بیامرزی" که در انظار عام به بر جای گذاشتن فرزندان و نسلی صالح تعبیر می شود, چه بسا خوشآیندی والاتر از دیگر خیرات و مبرات بازماندگان برای اموات نزد خالق و مخلوق  باشد.

 
"مِيرَاثُ اللّهِ مِن عَبدِهِ المُؤمِنِ الوَلَدُ الصَّالِحِ
ميراث خداوند به بنده مؤمنش فرزند صالح است( وسائل الشيعة، ج15، ص97. امام صادق علیه السلام)