ای حرمت ملجا درماندگان
آدم صاف و ساده ای بود. می گفت بچه که بودم خیلی به ساز و آواز علاقه داشتم ولی پدرم نمی گذاشت. بزرگ تر که شدم حین کارگری در کارگاه های آن روز تهرانپارس, می زدم زیر آواز ولی هیچ وقت چیزی نشدم تا اینکه ده سال پیش بود که این کارم به لطف ارباب گل کرد و ماندگار شد.
گفتم با ردیف های آوازی چگونه آشنا شدید؟ گفت اگر به حساب خود بزرگی ام نگذاری, خودم رفتم دنبالش و هیچ وقت استاد ندیدم هر چند که قسمت شد وقتی از اردبیل زن ستاندم, برادر زنم در این مسیر کمکم کرد.
می گفت ۲۹ سال است با محمد اصفهانی دوست است و اگر به حساب تعریف از خود نگذاری, اولین استاد آوازش من بودم.
در مورد شعر این کار صحبت کرد که حسان چیتچیان, وقتی مادر بیمارش را به ضریح مطهر حضرت چسبانیده و حاجت می خواست به زبان شعر این کلمات را گفته بود و او اول بار هم مصرع اولش را اشتباه خوانده بود ولی هیچ وقت نگذاشت, تصحیحش جای آن حال خوش را بگیرد و هیچ گاه حال آن "اذن به یک لحظه نگاهم بده" اولین اثر را از یاد نمی برد.
خلاصه آدم با حالی بود و به قول خودش زیر سفره ارباب روزی می خورد و روز نیست به لطف آن اثر مورد تشویق و عنایت مردم قرار نگیرد.
حال خوشی برای خواندن نداشت وگرنه به قول خودش می گفت یک روز استاد تاج اصفهانی را دیدند که نشسته و برای چند تا بچه در یک زمین خاکی می خواند.
امروز توفیق زیارت استاد کریم خانی (صاحب اثر بی نظیر آمده ام شاه پناهم بده)را به صورت کاملا اتفاقی داشتم.
همه از دست غیـــــــر ناله کنند