کوچک بودم که شنیدم هویدا در دادگاه انقلاب اینگونه می گفت :(نقل به مضمون) من هیچ کاری را بدون دستور(شاه) انجام نداده ام و من فقط مجری و نه آمر بوده ام.
در واقع هویدا از خود و کرده ها و ویرانی ها و چه بسا آبادانی هایی که کرده بود سلب اختیار می کرد تا از حکم مرگ دادگاه رهایی یابد ولی هیچگاه این چنین نشد و هویدا اگرچه نخست وزیری نسبتا موفق, حداقل در ظاهر اقتصاد و کشورداری بود ولی به آتش خشم انقلابیون و در اثر آنکه در روزگاری که باید عاقبت خویش را می نگریست, سوخت.
این درس زندگی هویدا برای من راهی بود که اولا وزر و بزه کار دیگران را بر دوش خود نکشم و ثانیا بر عاقبت امری که از دسترسم خارج است بیشتر بیاندیشم.
این عاقبت اندیشی به منزله آن است که عواقب کار خود را در همه امور بیاندیشیم و از آن در تمام اوقات دنیا و در محضر قادر اخری دفاع کنیم. اگر سخنی می گوییم, قلمی می زنیم, نگاهی می کنیم, شغلی برمی گزینیم, وصلتی می کنیم, افتراقی ایجاد می کنیم و در همه احوال بتوانیم از آن دفاع کنیم و نه به واسطه تغییر دولت و حکومت بر خود بلرزیم یا حتی در مقابل کرده های خود برابر والدین و همسر و دوستان و آشنایان سرافکنده باشیم و از همه مهمتر روی مغضوب رحمان رحیم را در آخرت بر خود ببینیم.
مثل جالبی است که ظاهرا از بزرگان منقول است که متاسفانه کاربرد "الم یعلم بان الله یری" از "این مکان مجهز به دوربین می باشد" کارایی کمتری دارد.
وضوح این مطلب را در خود حداقل با آنچه در گوشی های همراه مان می گذرد می توانیم بهتر درک کنیم.