هر چند حتی اگر دو قطبی احمدی نژاد _روحانی هم در انتخابات ۹۶ شکل می گرفت و یا من(به دلایلی که محل بحثش اینجا نیست) علاقه مند به شرکت در انتخابات بودم, هیچگاه رای ام را به نام حسن روحانی در صندوق نمی ریختم. او گذشته از آنکه میراث اشتباهات نظام با همه مظالمش است حتما در  جریانات افراط محاکم تغییر نظام  , اشغال سفارت, فشار به بازرگان, برکناری بنی صدر, تداوم جنگ, کشتار مجاهدین, طرد مرحوم منتظری, کشتارهای ۷۷, ایستادن در برابر مجلس ششم و غیره و غیره و حتی در ۸۸ یا جزء عاملان نظام بوده یا مویدان و در نهایت خوش بینی در زمره ساکتین است. حتی پرونده مرموز فوت فرزندش از نقاط تاریک زندگی اوست. زندگی متجملانه یک روحانی که از بدایت انقلاب مسولیت سیاسی و نمایندگی داشته هم برای او جای سوال است و همین که بعد از انتخابات ۸۸ و با رد صلاحیت هاشمی, او را نظام به عنوان رییس جمهور هضم می کند جای ابهام دارد. او هم مثل سلف خود قول و وعده هایی می دهد که در اجرایش ناپایدارست و با شعار گاهی شعور مردم را زیر سوال می برد. چنانی از رهبری دم می زند که انگار نه انگار همین ایشان بود که عامل ثبات رییس دولت دهم شد و کشور را تا پرتگاه نیستی پیش برد. چاپلوس و متملق در دستگاهش کم نیستند و به قول مرحوم پدر, خود که شبی گرسنگی نکشیده دردمند گرسنگان نیست. اهل سیاست است و حتما خواب قدرت را سال ها در سر پرورانده و سودایش را در دل گذرانده و به قول مرحوم شیخ ما که اصلا روحانیت را چه به سیاست که کار ایشان اندرز مردم در مسجدست, اما :
کمی واقع بین باشیم.
با همه این نقصها, کمی شاکر باشیم و یاد بیاوریم دوران هشت ساله ای که شاید خسارات آن کمتر از دوران جنگ نبود, یاد آوریم از ادبیات زشت و زننده عالی ترین مقام کشوری اصیل و با قدمت که بعضا بعض سخنان او را نمی شد در جمع خانواده تحمل کرد, یاد آوریم از بذر افشان تخم کینه و دشمنی و تهمت و اختلاس و یادآوریم از دورانی که :هنر خوار شد, جادویی ارجمند