منبر محل وعظ و خطابه و آشنایی با اعتقادات، بیان احکام و دعوت به اخلاقیات است که در ادیان و مذاهب مختلف موجود و به حمدالله در کشور ما نزد شیعیان به شکل مزبور، مرسوم و انشاالله مستدام است. هدف از تشکیل آن تبشیر و انذار و محفلی برای یادگیری است.

بیان شیوا، انتخاب موضوع و محتوای منبر ابزارهای یک خطیب متبحرست که الحمدالله شما آنرا مراعی داشته اید لیکن حقیر فارغ از "ان قلت" در گزاره های مربوط به برخی عناوین مجلس امسال و سال های پیشین که مرتبط با نساء است، نکاتی را من باب حق دوستی فی مابین مسلمین و ارادت به حضور تقدیم می کنم.

برادر عزیزم

از گوشه و کنار شنیدم خلاف برخی معززین و سخنرانان که سال ها از مطالعه و کتاب و بار علمی جدا مانده اند  نه تنها چند ماه قبل از ماه محرم به تتبع پرداخته بلکه نگرانی از پخته بودن مطالب نیز در خود دارید ، جزاء کم الله خیرا .اما منبر محل جذب است و حتی اجرای برخی احکام (فی المثال رجم زانی محصن) بنابر ضروریات می تواند توسط فقها متوقف گردد (که اکنون جمعی از ایشان بنا به مصلحت به آن حکم نموده اند) چه رسد به بیان آن.

همچنین است بیان حکمی که موجبات شرایط محیطی است و باید در محل بیان گردد. فی المثال بیان و تشریح احکام زنان در حیض و نفاس در مجلس عمومی که دخترکان نابالغ و مردان حاضرند به صلاح نیست و همچنین است بیان احکام مباشرت و تمتع گرفتن از نساء برای مردان در حضور ایشان و حتی توسط مُبلّغ مخالف الجنس.

بیان برخی احکام حقوق زوجین بر یکدیگر نیز در خلال مجالس شما نیز مصداق این امرست و موجبات سرخوردگی زنان در اثر بیان این احکام (به فرض صحت در همه احوال) توسط رجال و در مجلسی عمومی با مستمعین مردست و این دافعه موجب کم رنگ کردن تاثیر کثیر موضوعات دیگر منبر گردیده و چه بسا موجبات محرومیت خود خواسته را در شرکت به مجلس به بار می آورد، لهذا نه تنها موجبات موعظه و پند و اندرز و تبلیغ دین را مسلوب می دارد که به عنوان یک ضد ارزش بر وجهه خطیب و دین باقی می ماند.

همچنین است بررسی نقد دینی بر احکام و احادیثی که بیان فرمودید تا معیار و سنجش دقیق تری از آنچه بر منبر وعظ ایراد داشتید به دست آید:

مواردی همچون نذر و قسم – خروج از منزل و سفر- روزه استحبابی- اعتکاف- تصرف در مال خود (صدقه ، هبه ) زن بدون اذن شوهر  از مباحث مطروحه در منبر بود که ذیلا برخی از آن عناوین و همچنین حدیث "الناجی من النساء..." مورد بررسی قرار می گیرد .

 

 منع خروج زن از منزل  و سفر بدون اجازه همسر

در میان منابع مورد استناد در استدلال برای منع خروج زن از منزل بدون اجازه همسر سه قول مورد استناد است ، اولا قرآن دوم اجماع فقها سوم احادیث که هر یک را به صورت جداگانه بررسی می کنیم:

1)      در مورد استناد به «اجماع»، نیز، با توجه به این که این ادعای اجماع، بر مبنای اجماع مدرکی است و مدارک مورد نظر در دسترس ما می باشد، اجماع مدرکی نمی تواند به عنوان دلیل مستقلی مورد استناد قرار بگیرد، لذا مدارک مربوطه، بایستی به دقت بازخوانی بشود.

2)      یکی از استدلالات، و بلکه مهمترین استدلال برای اثبات ریاست مرد بر زن در کانون خانواده، آیه 34 سوره نساء «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ» است

آیت‌الله جوادی‌آملی نیز قوامیت مرد را نوعی تکلیف و مسئولیت برای او می‌‌داند. از نظر ایشان «قیمومت در زبان قرآن به معناي فرمان‌روایي و سالارگري نیست، بلکه به معنای سرپرستي و مدیریت و مسئولیت‌پذیري است و چنین قیمومتي نه تنها مقام نیست که باربرداری و خدمت‌گزاری است.( زن در آینه جلال و جمال الهی، ص326-329)

كلمه (قيم ) به معناى آن كسى است كه مسؤ ول قيام به امر شخصى ديگر است، و كلمه (قوام ) و نيز (قيام ) مبالغه در همين قيام است، و مراد از جمله : (بما فضل اللّه بعضهم على بعض ) آن زيادتهايى است كه خداى تعالى به مردان داده، به حسب طاقتى كه بر اعمال دشوار و امثال آن دارند (المیزان فی تفسیر القرآن – علامه طباطبایی)

حالا كسي وليّ جامعه شد، اين كسي كه وليّ جامعه است، اين كسي كه مسئول جامعه است، اطاعت او براي حفظ نظم واجب است؛ اما اين به آن معنا نيست كه اين اقرب عندالله است. ممكن است مولّي عليه‌‌اي اعلم باشد و اتقي و اقرب الي الله باشد. براي نظم جامعه يك نفر، مسئول لازم است و چون كار اجرايي است، در صلاحيت مرد است نه در صلاحيت زن. صرف اينكه كسي مرد است، صرف اينكه كسي زن است، كسي مقرّب باشد براي اينكه مرد است، اين‌چنين نيست. پس بحثهاي اجرايي فضايش جداست، بحثهاي معنوي و قرب الي الله و كمالات حسابش جداست. در بحثهاي كمال الي الله، نه در داخله منزل نه در داخله جامعه، هيچ دليلي نيست كه صرف ذكورت، دليل تقرب الي الله باشد و أنوثت، دليل بُعد عن الله باشد. اين قرب الي الله كه كمال اساسي براي اوست، اين به معرفت و تقوا وابسته است، چه در جامعه و چه در داخله منزل. (تفسیر نسیم- ذیل جلسه تفسیر 110 سوره نساء- آیت الله جوادی آملی)

كارهاي اجرايي وظيفه است نه قرب الي الله. عمده، آن قرب الي الله است. در قرب الي الله كه اساس تعليم انبيا همان تعليم كتاب و حكمت و تزكيه است، بين زن و مرد فرقي نيست. كارهاي اجرايي را هم اسلام تقسيم كرد. (تفسیر نسیم- ذیل جلسه تفسیر 110 سوره نساء - آیت الله جوادی آملی)

﴿الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَي النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلي بَعْض﴾ در كارهاي مديريت، ﴿وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ ٍ﴾ در مسائل اقتصادي؛(تفسیر نسیم- ذیل جلسه تفسیر 110 سوره نساء - آیت الله جوادی آملی)

در كريمه ى «ألرِّجالُ قَوامُونَ عَلَى النِّساءِ» (سوره ى نساء، آيه ى 34) است كه مردان پاسداران زنانند كه بايستى در قوام و پابرجايى زندگى آنان كوشا باشند (ذیل فتوای حقوق هم آهنگ زن و شوهر-آیت الله  دکتر صادقی تهرانی)

بنابراین قوام بودن نوعی تدبیر و کارگزاری در امور خانواده است و نه قیم (به معنای عام مصطلح)بودن که رابطه عبد و معبود را معنا کند و به موجب آن کلیه حقوق زن تحت اختیار مرد مسلوب گردد.فلذا "اجتهاد مشروع" به صرف اکتفا به این آیه دور از ذهن است و یا لااقل نمی توان به صرف آن به فتاوی مزبور رسید.

همچنین دیگر آیه مورد استناد در این زمینه آیه 33 سوره احزاب است که می فرماید: «وَ قَرْنَ في‏ بُيُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولي‏.» در خانه خود بمانید و همانند زنان دوران جاهلیت نخستین، با خودنمایی ظاهر نشوید. تعدادی از فقها برای ممنوعیت خروج زنان از منزل به این آیه استناد کرد‌ه‌اند.

لیکن این آیه مبارکه دلالتی بر حق شوهر نسبت به همسر در مورد اذن خروج از منزل ندارد و در مقام بیان معیار‌های عفاف و حجاب است و نه حکم به حبس ایشان.

3)      مهمترین منبع استدلال، روایات مربوطه است که در این نوشتار، نقد و بررسی خواهد شد. در برابر روایاتِ دالّ بر ممنوعیت خروج زوجه از منزل بدون رضایت شوهر، دسته دیگری از روایات هستند که خروج زن را علی القاعده نیازمند به رضایت شوهر نمی‌دانند مگر اینکه مانع استیفای حقوق شوهر بشود.

نکته قابل توضیح قبل از بررسی روایات ، کنار گذاشتن سندهای آنان است که بحث های مفصل و قابل جستجویی در کتب رجالی در دسترس است و بعض آنان نیز مرسل و حتی ضعیف شمرده شده است.

وقال الفضل بن شاذان .... وبعد فلیعلم أن معنى الخروج والاخراج لیس هو أن تخرج المرأة إلى أبیها أو تخرج فی حاجة لها أو فی حق بإذن زوجها مثل مأتم أو ما أشبه ذلك وإنما الخروج والاخراج أن تخرج مراغمة أو یخرجها زوجها مراغمة فهذا الذی نهى الله عز وجل عنه، فلو أن امرأة استأذنت أن تخرج إلى أبویها أو تخرج إلى حق لم نقل: إنها خرجت من بیت زوجها ولا یقال: إن فلانا أخرج زوجته من بیتها إنما یقال ذلك إذا كان ذلك على الرغم والسخط وعلى أنها لا ترید العود إلى بیتها) الکافی، کتاب الطلاق، باب الفرق بین من طلق على غیر السنة و بین المطلقة إذا خرجت وهی فی عدتها أو أخرجها زوجها، ج 6، ص 92 تا 95.)

 

معنای خروج و اخراج، خروج زن از منزل همسرش و رفتن به منزل پدرش، یا خروج برای برآورده کردن نیازمندی هایش، یا در مورد حقوقی که با اجازه همسرش دارد مثل رفتن به عزاداری و امور مشابه نیست. بلکه خروج و اخراج به این است که با قهر برود یا همسرش او را با قهر از خانه بیرون کرد، این نوع بیرون رفتن یا بیرون نمودن از خانه است که متعلق نهی شرعی قرار داده شده است. اگر زنی اجازه بگیرد که به منزل پدرش برود یا برای کار حقی خارج شود، نمی گوییم که او از منزل همسرش رفته است [رفتن به معنای نقل مکان کردن]، و گفته نمی شود که فلانی همسرش را از خانه بیرون کرده است، بلکه وقتی این تعبیر گفته می شود که وی با خشم و قهر و دعوا از خانه بیرون برود و قصد بازگشت به منزلش را نداشته باشد».

هر چند این تفسیر، در ذیل حکم بیرون رفتن و بیرون کردن زن در زمان عده از منزل همسرش است، ولی فضل بن شاذان آن را تعمیم می دهد و شامل سایر موارد نیز می داند. در پاسخ به این اشکال مقدر که این تفسیر از خروج و اخراج زن از منزل همسرش، مربوط به زمان قبل از طلاق است، فضل بن شاذان پاسخ می دهد که آن چه گفتیم در توضیح معنای خروج و اخراج کفایت می کند، زیرا «اصحاب تشیع اجازه داده اند که زوجه از منزلش بیرون برود اگر با خشم و قهر نباشد و بر این موضوع اجماع دارند».

فإن قال قائل: لها أن تخرج قبل الطلاق بإذن زوجها ولیس لها أن تخرج بعد الطلاق وإن أذن لها زوجها فحكم هذا الخروج غیر ذلك الخروج وإنما سألناك عنه فی ذلك الموضع الذی یشتبه ولم نسألك فی هذا الموضع الذی لا یشتبه ألیس قد نهیت عن العدة فی غیر بیتها فإن هی فعلت كانت عاصیة وكانت العدة جائزة فكذلك أیضا إذا طلق لغیر العدة كان خاطئا وكان الطلاق واقعا وإلا فما الفرق؟. قیل له: إن فیما بینا كفایة من معنى الخروج والاخراج ما یجتزئ به عن هذا القول لان أصحاب الأثر وأصحاب الرأی وأصحاب التشیع قد رخصوا لها فی الخروج الذی لیس على السخط والرغم وأجمعوا على ذلك». الکافی، کتاب الطلاق، باب الفرق بین من طلق...، ج 6، ص95 و 96

فضل بن شاذان پس از نقل احادیثی مبنی بر جواز خروج زن از منزل به معنای بیرون رفتن عادی، نتیجه گیری می کند که «همه این ها دلیل بر این است که این خروج، غیر از خروجی است که خداوند عزوجل نهی کرده است، آن نوعی از "خروج" نهی شده است که با خشم و قهر و دعوا و مرافعه باشد. در این صورت [خروج با قهر و دعوا] است که از جهت لغوی می توان گفت که فلان خانم از منزل همسرش رفت یا فلان مرد همسرش را از منزل بیرون کرد، ولی در سایر موارد بیرون رفتن ها، نمی توان گفت فلان خانم از خانه اش رفته یا همسرش وی را بیرون کرده است، کاربرد لغوی این کلمه این چنین است»: «قال: وهذا كله یدل على أن هذا الخروج غیر الخروج الذی نهى الله عز وجل عنه وإنما الخروج الذی نهى الله عز وجل عنه هو ما قلنا أن یكون خروجها على السخط و المراغمة وهو الذی یجوز فی اللغة أن یقال: فلانة خرجت من بیت زوجها وإن فلانا أخرج امرأته من بیته ولا یجوز أن یقال لسائر الخروج الذی ذكرنا عن أصحاب الرأی والأثر والتشیع: إن فلانة خرجت من بیت زوجها، وإن فلانا أخرج امرأته من بیته، لان المستعمل فی اللغة هذا الذی وصفنا وبالله التوفیق».[

صاحب کتاب سند عروه ، با نقل این حدیث، و با استناد به نظر فضل بن شاذان، می نویسد که بعید نیست مفهوم خروج و اخراج زن از منزل شوهر در این آیه و در روایات، «رفتن یا بیرون کردن با کراهت و جدایی» باشد، نه بیرون رفتن برای برآورده کردن نیازها یا برای ضرورت های عرفی و روزمره زندگی . بحرانى محمد، سند العروة الوثقى، كتاب الحج، ج‌1، ص 258

شهید ثانی پس از تعریف نشوز به «سرکشی و خروج از اطاعت همسر» (و أصله الارتفاع- و هو هنا الخروج عن الطاعة)، توضیح می دهد که «منظور اطاعت نکردن زوجه از شوهرش در مواردی است که سبب برآورده نشدن بهره وری های (جنسی) زوج می شود، و گرنه هرگونه حاجتی را شامل نمی شود زیرا برآورده کردن سایر نیازمندی های شوهر که ربطی به استمتاع ندارد بر زن واجب نیست». «بحوائجه التی یجب علیها فعلها من مقدمات الاستمتاع بأن تمتنع أو تتثاقل إذا دعاها إلیه لا مطلق حوائجه إذ لا یجب علیها قضاء حاجته التی لا تتعلق بالاستمتاع . الشهید الثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، جلد 2، ص 133.

صاحب جواهر استدلال می کند که سفر بدون اجازه شوهر، حق استمتاع مرد را ساقط می کند. البته سفر واجب استثناء شده است الشیخ محمد حسن النجفی الجواهری، جواهر الكلام، کتاب النکاح، ج 31 ، ص 331.

شیخ طوسی در المبسوط استدلال مهمی دارد و اینگونه می فرماید که زن در صورتی با خروج از منزل یا مسافرت رفتن بدون اجازه شوهر ناشزه می شود که خروج و یا سفر وی مانع استمتاع شوهر بشود الشیخ الطوسی، المبسوط، ج 4، ص 328.

همچنین بررسی روایاتی همچون رویات ثلاثة لا تقبل لهم صلاة: عبد آبق من موالیه حتى یضع یده فی أیدیهم، وامرأة باتت وزوجها علیها ساخط، ورجل أم قوما وهم له كارهون»، وسائل الشیعة، ج 14، کتاب النکاح، باب 80، حدیث 3. بیشتر شبیه احکامی اخلاقی هستند زیرا شایسته و پسندیده است که سفر فرزندان با رضایت والدین باشد، شایسته و پسندیده است که زنان اسباب ناراحتی همسر خویش را فراهم نکنند و نه اعاده اعمال مزبور.

همچنین در خصوص واژه حق در روایات که (مشابه روایات دال بر حق شوهر بر زن) به نظر می رسد این حقوق از حقوق غیر واجب مثل (حق العالم آن لاتکثر علیه السوال-حر عاملی-ج 12-ص 214) و مانند روایاتی که کارهای غیر واجب مثل زیارت قبیر و نگفتن اف را حق مسلم و حق مومن دانسته است (کلینی- ج 2 ص 171) است ، هر چند شاید به قراین بتوان آن را موید حقوق واجب هم دانست.

 

منع از روزه مستحبی

شارح عروه مرحوم میرزا محمد تقی آملی در ص 180 اینگونه در خصوص صحیحه علی بن جعفر (عاملی – 1409- ص 528)می فرماید که:"در نزد من اولی این است که خبر علی بن جعفر را بر صورت عدم مزاحمت روزه زن با استمتاع زوج او و اخبار مانعه را بر صورتی که استمتاع زوج از زوجه با روزه در تزاحم است حمل نمایم"

صاحب جواهر در مورد سایر مستحبات مثل روزه مستحبی می نویسد روزه مستحبی، مانع استمتاع شوهر نیست، لذا اگر زن بدون اجازه شوهر روزه مستحبی بگیرد، شوهر نمی تواند وی را مجبور به خوردن و آشامیدن بنماید، زیرا روزه مستحبی مانع استمتاع شوهر نیست (اگر چه با برخی از استمتاعات، روزه زن باطل بشود).[ جواهر الكلام، کتاب النکاح، ج 31 ، ص 315

صاحب جواهر می فرماید : (ادعای اینکه مرد مالک منافع همسرش است به گونه ای که می تواند او را از روزه گرفتن باز دارد قابل قبول نیست ، به ویژه که مرد می تواند از زن استمتاع کند و روزه مانع آن نیست و به ویژه که عبادت های شرعی برده مانند ذکر و تفکر مجازست و با حق مولا منافی نیست ، بلکه مولا حق ندارد که بنده را از این قبیل کارهای عبادی و مستحب باز دارد . به فرض این را در باب برده بپذیریم ، اما در مورد زن قابل پذیرش نیست ، زیرا اطلاعت از شوهر در این امور که منافی استمتاع نیست وجوبی ندارد ، بنابراین روزه زن صحیح است ولو شوهر او را نهی کند).... به هر حال با نبود اجماع ، درستی روزه زن با نهی شوهر رای قوی است. به همان بیانی که گفته شد به ویژه اگر مرد غایب باشد یا اینکه مرد نشوز داشته باشد یا مریض باشد که روزه با حق او منافات نداشته باشد(نجفی- ص 131)

منع از نذر و قسم

در خصوص نذر زن از اموال خودش بدون اذن شوهر ، روایات دلالتی ندارد ، در همین رابطه صاحب حدائق می فرمایند ()

اختلافی میان فقها نیست که زن پس از بلوغ حق تصرفات مالی را دارد و آنچه در برخی روایت ها آمده که باید از شوهر اذن بگیرد ، اصحاب آن را بر استحباب حمل کرده اند (بحرانی – ص 351)

 

 

 

 

همچنین قول به جواز قسم برای زن بدون اذن زوج در جایی که مزاحمتی با حق زوج نداشته باشد قول قوی است

ردیه ی قوامیت مطلق مرد بر زن

خروج بدون رضایت و موجبات اهمال حق تمتع شوهر که زن را ناشزه می کند بسیار در روایات و منابر و گفتار های روحانیون و فقهای ما پر رنگ است اما سرکشی هر کدام از زوجین از حسن اجرای وظایف زناشویی، سبب ناشزه شدن وی می شود. همچنانکه زن با سرکشی ناشزه شود مرد نیز ناشز شود. محقق حلی می نویسد که اگر نشوز از جانب مرد باشد زن حق دارد حقوق خویش را مطالبه کند. «ولو كان النشوز منه فلها المطالبة بحقوقها».[ المختصر النافع، ج 1، ص 191.

مرحوم آیت الله منتظری قدس الله نفسه الزکیه در پاسخ به استفتایی به وظیفه متقابل شوهر نیز اشاره می کند: «... وظیفه شوهر این است که با همسر خود "معاشرت بالمعروف" داشته باشد. و بین این دو وظیفه منافاتی نیست و هر کدام تخلف کند، دیگری حق مراجعه به مقام صالح قضایی را دارد استفتائات س 2295

ایشان در رساله حقوق نیز تصریح می کند "و به طور کلی مطابق بعضی روایات زن یا شوهر حق ندارد در هیچ امری کاری را که موجب اذیت و آزار دیگری شود انجام دهد" ص 44

بنابراین حتی با واسطه پذیرش موضوع ریاست مرد بر زن اینگونه نیست که مرد به "ینطق عن الهوی" مانع خروج زن را منزل گردد و باید بر اساس آیه "فعاشروهن " با او رفتار کند

در حدیثی از پیامبر نقل شده است که هر کسی که زنی دارد و زنش را آزار می دهد، خداوند نمازش را نمی پذیرد، و در عملش خیری نیست تا همسرش را راضی کند، اگر چه روزگاری روزه بگیرد و شب زنده داری کند و بردگان را آزاد ساخته و اموالش را در راه خدا انفاق کند، وی اولین کسی خواهد بود که وارد آتش خواهد شد. «من كان له امرأة تؤذیه لم یقبل الله صلاتها ولا حسنة من عملها حتى تعینه وترضیه وان صامت الدهر وقامت وأعتقت الرقاب وأنفقت الأموال فی سبیل الله وكانت أول من ترد النار».[ وسائل الشیعة، ج 14، کتاب النکاح، باب 82 : انه یحرم على كل من الزوجین ان یؤذى الاخر بغیر حق، حدیث 1.

 

بنابراین به فرض صحت قول دوم اطاعت از شوهر فقط در استمتاعات بر زن واجب است و هر گونه سفر و خروج از منزل نیز اگر با این امر تزاحم داشته باشد حرام است و نیازی به کسب مجوز از شوهر برای هر خروجی از منزل نیست.البته این امر نیز ظاهرا نه یک امر توفیقی برای مرد که به علت کثرت بوالهوسی مردان است که خداوند خواسته است هر گونه بهانه ای را از ایشان در عدم دسترسی به استمتاع  و در افتادن به گناه سلب کند . فی المثال دادن صدقه واجب بر دهنده واجب است ولی مزیتی بر گیرنده نیست ، چون او نیازمند این صدقه است.

در یکی دیگر از استدلالات و بنابر توضیحات مذکور و همچنین فتاوی فقها رضوان الله تعالی علیهم  ، مساله اذن خروج (و مشتقات آن)حکم لایتغیر نیست که نتوان آن را شرط ضمن عقد قرار داد چه آنکه اگر حق اذن را برای مرد بدانیم می تواند آنرا به اختیار خود به دیگری (زوجه) واگذارد و چنین شرطی جایز است و از شروط مخالف شرع و تکلیف نیست، از طرفی  با عنایت به عرف جامعه امروز (و حتی عرف عقلی جامعه در هر ازمنه) به صورت خودکار ، امر آن جزء شروط عقد به صورت خفیه است ، به عبارتی دیگر هیچ زن مسلمانی حاضر نمی شود به غیر از بندگی حق سبحانه و تعالی ، طوق بندگی دیگری را بر گردن بیاندازد و به جای تشکیل خانواده ، خود را اسیر و زندانی دیگری گرداند.

علامه محمدحسین فضل‌الله بنا بر قاعده لاضرر و لاحرج می‌‌گوید: «این‌که مرد حق داشته باشد که زنش را به طور ابد زنداني نماید، بزرگ‌ترین حرج براي زن است؛ خواه مرد این حق را اعمال کند.» دنیا المرأه، ص92

فحل فقها و اعظم علمای معاصر مرحوم آیت الله خوئی (موسوعه ، ج 20 ، ص 100) نیز از قائلان به حق شوهر نسبت به زن فقط منحصر به استمتاع بودند.

آیه 228 سوره مبارکه بقره (لهن مثل الذی علیهن بالمعروف) صراحتا بر حقوق متقابل شوهر به زن تاکید دارد و بالواقع هر گونه رفتار با زنان به قید معروف بودن ثابت و استیذان مطلق با "معروف بودن" منافات دارد.شایسته است که دقت نماییم "معروف بودن " از عرف آمده و به سنت های پسندیده جامعه تاکید دارد

 

جواز دخالت در اموال زن

آیه چهارم سوره مبارکه نساء(وَآتُواْ النَّسَاء صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً....) مردان را از دخالت در امور مالی زنان (که متعلق به خودشان است) نهی می دارد؛ همچنین آیات شریفه ی 32 و 7 سوره مبارکه نساء (که به نظر می رسد نعوذبالله تدبیر خالق یکتا در نزول سوره ای طویل با آیاتی روشن و به نام این جنسیت نیز کفاف زیاده خواهی مردان را نداده است) دقیقا به سهم مالی مشخص مردان و زنان سخن رانده و اگر قرار بود که اموال زنان در دست مردان خویش باشد ، چنین آیاتی موضوعیت نداشت.

وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا ﴿۳۲- نسا﴾

و زنهار آنچه را خداوند به [سبب] آن بعضى از شما را بر بعضى [ديگر] برترى داده آرزو مكنيد براى مردان از آنچه [به اختيار] كسب كرده‏ اند بهره‏ اى است و براى زنان [نيز] از آنچه [به اختيار] كسب كرده‏ اند بهره‏ اى است و از فضل خدا درخواست كنيد كه خدا به هر چيزى داناست

اما در مقام حضرت خدیجه (س) ام المومنین آمده است که در هنگام ارتحال آن بانوی جلیل القدر ، جبرئیل کفن ایشان را از بهشت هبه آورد و عرضه کرد : یا رسول‏الله ، خداوند به تو سلام می‏رساند و می‏فرماید : «ایشان اموالش ‏را در راه ما صرف کرد و ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده‏بگیریم .»    در حالیکه اگر ایشان صرفا اموال خود را به حکم دینی تحت اختیار همسر خود ، رسول مکرم اسلام قرار داده بود ، تنها به یک حکم و وظیفه دینی عمل کرده بود و مصداق چنین مقامی در عوض چنین ایثاری (یعنی هبه بر میل در راه خدا) بر ایشان مستولی نمی گشت.

 

در قضیه فدک و بخشش زمین های زراعی آن دیار به حضرت زهرا (س) از جانب رسول اکرم (ص) که مورد غصب خلفا واقع شد نیز اثری از مدیریت مالی امیر المومنین بر ارثیه ای را که رسول الله (ص) به صورت یک کارگاه زراعی برای حضرت فاطمه (س) به دستور حق-سبحانه و تعالی- واگذار کرده بود ، نمی بینیم. همانگونه که در کتاب شریف علل الشرایع ج29، صفحات 124 و 189 و هنگام مواجهه ی عمال خلیفه اول ، بحث و جدل فی مابین وکلای حضرت زهرا(س) با عمال می باشد و نه وکلای امیر المومنین (ع) و قضیه مدیریت مستقیم حضرت زهرا (س) که البته ببش از کسب منافع مالی دنیوی بیشتر بر محور زدودن فقر از چهره مدینه متمرکز بود در جریان سبعه الحدایق به نقل از بلاذری نیز نقل شده است که به جهت کمتر شناخته شده بودن این مطلب ، به آن کمتر می پردازیم

 

فارغ از اختلاف آرا در امر اذن خروج زن ، کثرت فتوای فقها رضوان الله تعالی علیهم بر خروج بالضروره (طبیب ، تهیه وسائل مورد نیاز، تظلم و...)، خروج برای افعال واجب (حج واجب ، ادای دیون ، تحصیل علم در عقاید و احکام )، خروج در زمان عسر و حرج ، خروج هنگامه ضرر و اذیت قرار گرفته است

 

بررسی حدیث : الناجی من الرجال قلیل و من النساء اقل و اقل

این روایت از دو منبع نقل شده، یکی از آن دو مرحوم کلینی است و دیگری را شیخ طوسی در من لا یحضره الفقیه آورده است. طریق نخست را طریقی ضعیف خوانده اند؛ زیرا در سند روایت محمد بن سنان است که مشهور، وی را تضعیف کرده اند.همچنین عمرو بن مسلم در سند آمده که توثیقی درباره او وارد نشده است. حدیث بعدی نیز مرسل است.(ر.ک:زن در اسلام- علاسوند- ص ۵۵)

 

عَنْ سَدِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) لَا تُصَدِّقْ عَلَيْنَا إِلَّا مَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ وَ سُنَّةَ نَبِيِّه (وسائل‏الشيعة/ج 27 /ص 123)؛

 

از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) روایت شده که فرمودند: احادیثی که از ما نقل می شود را نپذیرید مگر اینکه مطابق قرآن و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) باشد.

 

حدیث مذکور هم با آیات متعدد منجمله 13 حجرات و 40 غافر تناقض دارد که به جهت اهمیت این دو آیه بر اثبات نقض و نفی حدیث مذکور ، بر آدرس آنها اشاره نمودم، لیکن در سراسر آیات شریفه به نفس اعمال کریه و نیکو و دعوت "ناس" سخن رانده شده و مخالفین را مستحق عذاب و مستمسکین را محق بر پاداش دانسته است و دلیلی بر جنسیت در دست نیست.

 

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَاب(40- غافر)

اگر بخواهیم در کنار نفی شرک پرستی ، مضمون و رفتار نبی مکرم اسلام(ص) را در صدر اسلام مورد واکاوی قرار دهیم ؛ بیش از همه زدودن چهره ظلم از تارک زندگی مستضعفان منجمله زنان بوده است که به مثابه شهروند درجه دوم مورد استضعاف واقع گردیده و آیات محکمی بر استقرار حقوق انسانی ایشان نازل و در ذمه رسالت نبوی نهاده شده است و به نظر نمی رسد این حدیث از آن وجود نازنین منقول باشد

 

پایان سخن آنکه از منظر عقلی نیز که از منابع فقه جعفری است ، مستدرکی بر نقص جنسیت چه از حیث خَلق و چه از منظر خالق به دست نمی آید ، چرا که از منظر خلق ، صرفا تناسب اندامی تفاوت فاحش دو جنسیت بوده و مستدلی بر  برتری های ذاتی در علوم جدیده و قدیمه تبیین نگردیده است و همچنین است نظر ذات اقدس اله بر ادای کلمه "باز شناختن" در ذیل آیه 13 حجرات در خلق جنسیت ها که به نظر می رسد از براهین باشد.

 

در پایان نکته مهمی را که حتما دغدغه جنابعالی هم می باشد و علت و اساس این نامه و دیگر پیگیری های حقیر در حوزه های دینی علی رغم دانش قلیل و ناچیزم میباشد را با این استدلال که مکناد "تقلید و احکام مورد دلخواه ما سبب دروغ بستن به خدا و رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم گردد و طبق روایت آن شریف روش و مرامی که توسط حضرت صاحب الامر عج الله تعالی فرجه الشریف در هنگامه ظهور عرضه می گردد (به علت ترویج انحرافات) برای ما همچون دین جدید رخ بنامایاند  "

رسم است که در پایان هر منبری ، ذکر مصیبت خوانند ؛ به همین مناسبت و جهت اتصال منطقی این سخن به وقایع مرتبط با امامان اطهر سخن خود را به این جملات مزین می کنم که :

حبذا به زنان قبیله بنی اسد که در خیل نامردان روزگار ، دست به کمر همت بسنند و ابدان مطهر شهدای کربلا را به خاک سپردند و اما چه با غیرت زنان طوس ایرانی که طوق بندگی خلق را  کنار زدند و مهریه خویش را به شوق شرکت در تشییع امام و مقدای خویش بخشیدند.

 

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ                                                                             

 

با دعای خیر

عمادالدین عظیمی

 

 

 

توصیه های مرجعیت عالیقدر(آقای سید علی سیستانی) به سخنرانان و مبلغین در ماه محرم الحرام سال ۱۴۳۸ هـ

بسم الله الرحمن الرحیم

و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین

ذَلِک وَمَن یعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ

در آستانه ماه محرم‌الحرام قرار داریم، فرارسیدن این ماه یادآور حرکتی عظیم می‌باشد که با رهبری مصلحان جهان در راستای پیشرفت جوامع بشری و برانگیختن اراده ملت‌ها و ساماندهی اوضاع آنان صورت گرفت، به‌درستی که این حرکت نهضت مبارک حسینی می‌باشد.

 یادآوری این نهضت مبارک مسؤولیت بزرگی را بر دوش ما پیروان حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) قرار می‌دهد و آن مسؤولیت همان پاسداری از دوام این نهضت و تثبیت آثار و ابعاد آن در جان و دل مردم می‌باشد، و تمام ارادتمندان حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) به نوعی از این مسؤولیت مستثنی نیستند چه عالم دینی باشند یا شخصیتی فرهنگی یا متخصص دریکی از زمینه‌های مختلف علوم تجربی یا انسانی، لذا هر یک از ما مسؤولیت پاسداری از این نهضت حسینی مبارک را به عهده دارد و این امر مهم با اصلاح خود، خانواده و خویشاوندان و آگاه کردن جامعه‌ی پیرامون خود از اهمیت این نهضت حسینی و عظمت آن صورت می‌گیرد، ولی مسؤولیت بزرگ را سخنرانان بر عهده دارند زیرا آنها جلوه‌گر چهره رسانه‌ای حرکت عاشورا و نهضت سیدالشهدا (علیه السلام) می‌باشند، و از این ‌رو نیاز است اندکی درنگ نموده و سؤالی را مطرح کنیم: آیا منبر حسینی شکل‌گیری و فعال‌سازیِ این مسؤولیت را متناسب با شرایط زمان و تحولات عصر حاضر ایفا می‌کند به‌طوری‌که آثار مقدس حسینی در دل و جان مردم قرار گیرد؟

بر این اساس نصایح و اندرزهایی را برای سخنرانان منبر حسینی یادآوری می‌کنیم:

۱- مطالب متنوع، چراکه جامعه نیازمند موضوعات روحی، تربیتی و تاریخی می‌باشد و لازمه این امر آن است که سخنران مجموعه‌ای از مطالب متنوع در ‌زمینه‌های گوناگون را در اختیار داشته باشد تا بتواند بعضی از نیازهای شنوندگان هدایت جو و دیگران را برطرف سازد.
۲- سخنران با امور فرهنگی زمان خود همراه باشد، به اینکه درباره شبهات اعتقادی که هرساله مطرح می‌شوند به‌تناسب آنها تحقیق کند و رفتارهای متغیر جوامع در هر دوره‌ای که بر مؤمنین می‌گذرد را بررسی کند، زیرا همراهی با افکار و رفتار و فرهنگ‌های جدید باعث می‌شود اجتماع مردم پیرامون منبر امام حسین علیه السلام، زنده، پویا و دارای تأثیر و محرکیت فراوان باشد.

۳- دقت فراوان در ذکر آیات قرآن یا نقل روایات شریف از کتب معتبر یا حکایت داستان‌های تاریخی ثابت‌شده، زیرا دقت نکردن در منابع روایات یا داستان‌های مطرح‌شده باعث می‌شود اعتماد به جایگاه منبر حسینی نزد افکار عمومی شنونده‌ها از بین برود.

۴- در سخنرانی‌ها از یاری جستن به خواب و داستان‌های تخیلی بپرهیزید، زیرا به شأن و اعتبار منبر امام حسین علیه السلام خدشه وارد می‌کند و منبر را مانند وسیله‌ای تبلیغاتی، بی‌ارزش جلوه می‌دهد که هماهنگ و متناسب با سطح فکری و فرهنگی شنونده‌ها نیست.

۵- آماده‌سازی مطالب باکیفیت بالا، سخنران باید نسبت به موضوعاتی که مطرح می‌کند توجه کامل داشته باشد به اینکه ترتیب و دسته‌بندی موضوع را رعایت کرده و آن را به روشی آسان و واضح بیان کند، و از عبارات و سبک‌هایی استفاده کند که برای مستمعین و افرادی که پیگیر مجالس او هستند جذابیت داشته باشد، زیرا تلاش فراوان سخنران برای آماده‌سازی و مرتب کردن موضوعات و مطرح کردن آنها بابیانی جذاب تأثیر بسزایی در همراهی شنوندگان با منبر سید‌الشهدا (علیه السلام) دارد.

۶- تمام میراث اهل‌بیت (علیهم السلام) گران‌بها و زیباست، ولی مهارت سخنران و خلاقیت او زمانی بروز پیدا می‌کند که احادیث و روایاتی را انتخاب کند که برای تمام ملت‌ها با ادیان مختلف و دیدگاه‌های فکری و اجتماعی گوناگونی که دارند جذابیت داشته باشد، همان‌طور که از معصومین (علیهم السلام) روایت‌شده است: (إنّ الناسَ لو علِمُوا محاسِنَ کلامِنا لاتّبعُونا) (همانا مردم اگر زیبایی‌های سخنان ما را بدانند از ما تبعیت می‌کنند)، و محاسن سخنان آنان میراثشان است که در مورد ارزش‌های انسانی که همه ملت‌ها با دیدگاه‌های فرهنگی و دینی گوناگونی که دارند بدان گرایش پیدا می‌کنند.

۷- مطرح کردن مشکلات اجتماعی متداول همراه با بیان راه‌حل‌های مؤثر، پس سزاوار نیست سخنران به بیان مشکلاتی مانند فروپاشی خانواده‌ها، فاصله گرفتن نسل جوان از نسل قبل یا مشکلات طلاق و غیره اکتفا کند، زیرا اکتفا به بیان آنها جنجال‌آفرین است بدون آنکه منبر نقش تغییردهنده و اثرگذاری داشته باشد، بدین‌جهت از سخنرانان مجالس سید‌الشهدا (علیه السلام) انتظار می‌رود که با افراد متخصصی که دارای تجربه و مهارت اجتماعی هستند و همچنین با روانشناسان و جامعه شناسان مشورت داشته باشند تا راه‌حل‌های مؤثر برای مشکلات اجتماعی گوناگون ارائه دهند و با بیان کردن مشکلات همراه با راه‌حل‌ها با بیانی تغییر محور و پیشرفت گرا، منبر را از حالت کساد به حالت تعامل و همراهی و رهبری در اصلاح جوامع و انضباط آن منتقل کند.

۸- منبر سید‌الشهدا (علیه السلام) فراتر از آن باشد که در اختلافات شیعیان در حوزه‌های فکری و شعائر وارد شود، چون وارد شدن در این‌گونه اختلافات سبب آن می‌شود که منبر به گروهی خاص گرایش پیداکرده یا موجب هرج‌ومرج اجتماعی یا دامن زدن به تفرقه میان مؤمنین گردد، این در حالی است که منبر، پرچم‌دار وحدت کلمه و رمز نور حسینی است که دل‌های دوستداران سید‌الشهدا (علیه السلام) را در مسیری واحد و همکاری اثرگذار جمع می‌کند.

۹- اهتمام ورزیدن به مسائل فقهی مورد ابتلا در زمینه‌های عبادات و معاملات، به اینکه آنها را با سبکی اشتیاق آور و واضح بیان کند تا با آن شنوندگان احساس کنند که منبر سید‌الشهدا (علیه السلام) زندگی واقعی و قضایای گوناگون آنها را همراهی می‌کند.

۱۰- تأکید بر اهمیت نقش مرجعیت دینی و حوزه علمیه و جایگاه علماء، چراکه این موارد راز استحکام و رمز بزرگی و بالندگی کیان و ساختار مذهب امامیه است.

از خداوند متعال موفقیت همه در خدمت به راه سید‌الشهدا (علیه السلام) را خواستاریم و امیدواریم خداوند متعال ما را - به‌وسیله امام حسین (علیه السلام) - در دنیا و آخرت آبرومند قرار دهد.

و الحمد لله رب العالمین و الصلاة علی محمد و آله الطیبین الطاهرین.