سنگ
روی نان هم سنگ خورده بود و دستم سوخت.
هر وقت که دستم را سنگ سنگک می سوازند ،هرچند کمی آزرده می شوم اما بیشتر خوشحال می شوم چرا که یاد پدر می افتم به قریب سی سال پیش.
در گذر بازارچه شاهپور با پدر در سنگکی که بودیم نمی دانم از فضولی بود یا خود بزرگی که از چهارپایه بالا رفتم تا نان را بردارم و دستم به سنگ خورده و سوخت.
تا به منزل پدر می خندید و من نق می زدم و خوب اشکم هم که همیشه بر در مشک است.
شاید پدر به لسان گواهان, خاص بود و یاد او همچنان به این قریب سی سال در دل های بسیاری به خصوص اقربایش نهفته است اما به گمانم همه پدران و مادران و همه خویشان برای همگان عزیز و یادشان خاطره انگیزست اما این جامعه امروز ماست که دارد کم کم به "سنگ" ممثل می شود.
بگذریم از آسایشگاه های سالمندان و نگوییم از جدال های جسته و گریخته, ببینیم در جامعه مان چه می گذرد.
از فرزندانی که راه مهاجرت پیش گرفته اند تا به خیال خود یا آینده ای بهتر برای خود بریزند یا خوشوقتی فرزنداشان را بسازند ، نیز می گذرم و آدم هایی که خود را محصور خانواده چند نفره شان کرده اند ؛ جز سالی چند یادی از ارحام شان نمی کنند؛روی سخنم با آدم هایی است که انگار یادشان رفته است انسان اند.
برایم سوال بود که چگونه است توفیق بزرگ حک نام مترجم بسیاری از قرآن ها و مفاتیح هایی که سال هاست جای جای لحظات عرفانی و دینی این سرزمین را پر کرده است به نام مرحوم الهی قمشه ای (ره) شکل گرفته است.روزی پسر (دکتر محی الدین "حفظ الله") از پدر می کرد و می گفت پدر بسیار یاد محرومان بود فی المثال اگر کودکی بی چیز را در گذری می دید شاید هفته ها بعد یادی از او می کرد که بالاخره سرنوشت آن کودک چه شد یا آن نیازمند به چه سر منزلی رسید!؟
با این همه فقیر و غنای ما ، این همه دردمند و توان ما ، این همه مستضعف فکری و سواد ما آیا ما سنگ نشده ایم!؟
و شاید به قول قرآن کریم ، سخت از سنگ که بعض ما (دور از خوانندگان سطور) ، والدین و ارحام و شهر و میهن و کیش خود را گذاشته و راحت خود را گرفته ایم.
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً ۚ وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
سپس دلهاى شما بعد از این سخت شد. همچون سنگ، یا سخت تر! چرا که پاره اى از سنگها مى شکافد، و از آن نهرها جارى مى شود. و پاره اى از آنها شکاف برمى دارد، و آب از آن تراوش مى کند. و پاره اى از خوف خدا (از فراز کوه) به زیر مى افتد. و خداوند از آنچه انجام مى دهید غافل نیست.(بقره/74)
همه از دست غیـــــــر ناله کنند