الشعراء
ظاهرا مسلمان بر کسی اطلاق می شود که تسلیم امر حق باشد و حداقل در مقابل نص صریح ایستادگی نکند.قرآن کریم در آیات پایانی سوره مبارکه شعرا ضمن رد اتهام شاعری بر نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله با برشماردن ویژگی های شعرا که دارای سه ویژگی پیروی گمراهان از ایشان ، سرگردانی در هر وادی و عالم بی عمل اند اشاره و نهایتا با استثنای منقطع به ویژگی های بعض ایشان پرداخته و ایشان را مخلد در ایمان می داند، لیکن جنابعالی با حکمی قطعی همه ایشان و بلکه مومنینی که هرزگاهی از نصایح ایشان منتفع اند را از دم تیغ انحراف گذراندید؟!
البته حقیر نیز چندی است بر قاعده احتیاط مراجعاتم به کتب مزبور تقریبا قطع و سعی بر پرهیز پیشه کرده ام اما این به منزله علم و اعتقاد به وجود انحراف در این بزرگواران نیست، ذیلا شواهد و دلایل خود را تقدیم می دارم:
اولا اتهام صوفی گری به حضرت حافظ علیه الرحمه سخنی گزاف و متضمن پاسخ در روز جزاست که این بزرگ عارف و فخر ایران زمین که هشت قرن است سخن او با ذهن و زبان ایرانیان آمیخته است مسلمانی متشرع بوده که اگرچه از زندگانی او مطلبی درخور و قطعی در دسترس نیست اما اشعار بلند و عرفانی او که کثرتا منطبق بر آیات و روایات است شاهد مثالی بر این مدعاست. آن قدر حافظ در ادب و ادبیات ما ظهور و بروز داشته است که ابیات و مصارع او ورد منابر و محافل دینی و وعاظ و عالمان برجسته ماست و شاید حضرتعالی خدای ناکرده ظن نفوذ انحراف بر گفتار بزرگانی را دارید که بر سر ادای جملات یومیه خود نیز احتیاط دارند!!!
حتما شنیده اید که "پیر مغان" که حافظ زیاده از او سخن می گوید و مدد گرفته است مولا امیر مومنان علیه السلام است که اینگونه ارادت خود را به ایشان عرضه می دارد :
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
تتبع بیشتر در احوال این عارف و شاعر بزرگ که کمتر عالم دینی در رد او سخنی رانده است و بلعکس سخنش مددکار وعظ واعظان دینی بر اثر تطابق شعر با آیت و روایت است ، حداقل انتظار در پس مطالعه این مرقومه است.
دوم روزگار پیش از صفویه در ایران به غیر از زمان و جغرافیای آل بویه هماره با غلبه اهل سنت بوده است و شعرا نیز مجبور به تقیه برای حفظ اصالت جان کلام خود بوده اند ، از سویی مگر قرآن کریم به کسانی که همه اقوال را شنیده و به نیک ترین آن عمل می کنند مژده هدایت نمی دهد و چه بسا بسیاری از کتب مقدماتی اصلی طلاب ، تفاسیر و دیگر منابع فقهی ما از نگارندگان اهل سنت نیست ؟! و باید به صرف چند افتراق فکری و اشتباه زعمی از حضرات مولانا و سعدی علیهم اجمعین ، طرد ایشان کرد؟
هر چند به نظر حقیر در میان همه نویسندگان و شعرا ، علی شناس تر و غدیر شناس تر از مولانا نداریم ، آنجا که می فرماید:
زین سبب پیغامبر با اجتهاد
نام خود وان علی مولا نهاد
گفت هر کو را منم مولا و دوست
ابن عم من علی مولای اوست
کیست مولا آنک آزادت کند
بند رقیت ز پایت بر کند
چون به آزادی نبوت هادیست
مؤمنان را ز انبیا آزادیست
ای گروه مؤمنان شادی کنید
همچو سرو و سوسن آزادی کنید
مطالعه مثنوی و غرق مولانا در کرامات امیر المومنین علیه السلام و ذوق او از بردن نام مبارک ایشان را هم در احوال خویش احصا فرمایید.
و اما سعدی شیرین سخن که کلامش چون شکر بر دل و نصایح گران قدرش که همه از اخلاق و منجمله با قرآن و روایت مزین شده بر جان می نشیند ، اگرچه چند کلامی از خلفتین می گوید ولی وقتی به علی می رسد به تعبیر من دامن از دست می دهد و خود را که همه او را استاد سخن می دانند اینگونه در مقام ایشان ذلیل می کند که:
کس را چه زور و زهره که وصف علی کند
جبار در مناقب او گفته هل اتی
و خلاف اندیشه قالب تسنن که شفاعت را مطرود می داند ، شیعه بودن خویش را نمایش می دهد که :
فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست
ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی
حضرت آیت الله جوادی آملی حفظ الله نیز در خلال درس تفسیری خود (به نقل مضمون) می فرمودند که با توجه به اوضاع حکومت ها ، شیعه و سنی بودن شارحان و کاتبان و مفسران و شاعران گذشته را نباید از زندگی نامه و بعضا مدحیه و تقدیمیه های آنها جست بلکه باید در مضامین و فحوای سخنشان ، اصل مذهب را بر ایشان دنبال کرد.
و شاید بر همین علت است که معظم له در خلال تفاسیر خود در مسجد اعظم قم ، بالای منبر و بعد از عمری کسوت تفسیر و مرجعیت و در لباس روحانیت ؛ نه تنها بعضا از حافظ و مولانا و فردوسی تضامینی می آورند بلکه وقتی نام حکیم فردوسی رحمته الله علیه را بر زبان می آورند طلب مغفرتی همچون یک عالم بزرگ دینی برای ایشان استعمال می کنند.فردوسی که در بدایت ابیات خود می فرماید:
اگر نام خواهی به هر دو سرای
به نزد نبی و وصی گیر جای
الغرض نظم به خصوص با بیان حکایت و شاهد مثال(همچون روش قرآن کریم) و بعضا استدلال و محاجه کردن روشی است که بزرگان ادبی ما که الحمدلله و النعمه بعد از ظهور اسلام در این سرزمین همه موحد و مولد و مبلغ دین بوده اند ، استعمال و با این طریق سعی در طی طریق علاقه مندان کرده اند.لذا سر جنگ داشتن با این تمدن چند قرنی که از قضا مویداتی هم محکم از بزرگان دینی کسب کرده است آنهم برای اثبات دینی به نظر امری غیر دینی است.
داستان خواب صادقه مرحوم مرعشی و صله امام علی علیه السلام در خصوص مرحوم شهریار در روزگار ما مبین این واقعیت است که امامان ما و بالاتر ذات اقدس اله موسع تر از برداشت های ما به امر دین توجه و توقع دارند و قالب های مهمتری در ملاک دین داری اندازه گیری می کنند.
البته تاییدیه قطعی بر این روایت ندارم ولی از مادحی شنیدم که مرحوم علامه طباطبایی فرموده بودند من حاضرم ثواب همه تفسیرم را به شعر معروف ایرج میرزا (که شاعر معلوم الحالی هم بود) در رثای اباعبدالله علیه السلام بدهم ؛ فلذا اینگونه نقد و پرهیز دادن و هجو بزرگان آنهم بر منبر خطابه در دینی که رحمانی است و در روزی که منتسب به آن بانویی است که پس از آن همه اندوه و متابعت فرمود:"ما رأیت الا جمیلا" انصاف نیست.
اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى
همه از دست غیـــــــر ناله کنند