رییسی شخص معتمد رهبری برای ریاست قوه قضاییه است که چندی  پیش به عنوان رییس بزرگ ترین بنگاه اقتصادی کشور منصوب و قبل از آن سال ها پست های حساس نظام را بر عهده داشت ، او بزرگ ترین مظنون در جریان سازی علت دولت به خصوص در مسائل دی ۹۶ و موضع گیری های هماهنگ در عدم پذیرش کنوانسیون های بین المللی است. رییسی از مهمترین چهره های برخورد با اصلاح طلبان در دوره های متعدد به خصوص سال ۸۸ می باشد و اکنون رسما با حکم رهبری رییس قوه می گردد. به غیر از نظر رهبری؛ اولا چگونه صلاحیت یک چهره ی عمدتا قضایی برای ریاست جمهوری تایید و ثانیا او سر دسته ی هجمه های سنگین علیه دولت در انتخابات ۹۴ می گردد و سر انجام در یک رای گیری که البته بازهم احتمال جابجایی و افزایش آرای او جای تردید دارد (به این تقلبات، افشاگری های دستکاری آرای مردمی صدا و سیما در این روزها را هم اضافه کنید) از رقیب شکست می خورد.

کارنامه و شخصیت و احوال و اوضاع اصلاح طلبان و به خصوص حسن روحانی قابل دفاع و عرضه نیست ، چه آنکه باید اوضاع آشفته امروز کشور را از سیاست های تندروانه ی مرحوم هاشمی و اعوان و انصارش یعنی همین آ.روحانی در برخورد با میانه روان و معتدلان ابتدای انقلاب جست و حتی تئوری خشونت سازی سید محمد خاتمی را در کیهان از یاد نبرد ، هر چند که آنها از کرده ها پشیمان و توبه کرده باشند اما ولد حاصل از زنا به دنیا آمده و تندروی و افراط و خودی و ناخودی سازی در کشور تئوریزه شده و به قول مرحوم هاشمی :
سرچشمه را اگر نشاید گرفتن به بیل
چو پر شد نتوان گرفتن به پیل

اما سخن اکنونی نقد عملکرد رهبری است که باید بری از سیاست عمل کند و به قولی ولی فقیه و ادامه دهنده ی راه ولایت ائمه اطهار سلام الله علیهم باشد. رهبری که باید دور از نفاق، مصلحت ، بازی های سیاسی و ملاحظه حرف و نظر خود را بگوید و وقتی از عدم حمایت مردمش مطلع می گردد فکری اساسی و تجدید نظری عمقی در ابقای خویش داشته باشد. فی الواقع رهبری با این انتصاب و حمایت های قبلی خود از احمدی نژاد در دور پیش و در زمان مرحوم هاشمی و ناطق و عدم همراهی مردم از اینکه مطابق جمهوریت حرکت نمی کنند باید عبرت گرفته و معدود علاقه مندان واقعی (چون به دید حقیر عده ای بسیار کم از قلیل حامیان ایشان که از آرای انتخابات ها می توان آنرا استخراج کرد) نیز درکی واقعی از غش ایشان به سمت جناح و جریانی خاص داشته باشند.
وَ إِنَّمَا عِمَادُ الدِّینِ، وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ، وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ، الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ؛ فَلْیَکُنْ صِغْوُکَ لَهُمْ، وَ مَیْلُکَ مَعَهُمْ
اما ستون دین، و جمعیت مسلمانان، و ساز و برگ در برابر دشمنان، توده های مردمند. پس باید توجه و تمایلت به آنان باشد. (بخشی از نامه پنجاه و سوم نهج‌البلاغه)

از سوی دیگر اسلامیت نظام است که با این همه تحدید و تهدید روحانیت و مرجعیت تا غصب مقام ولایت و تذلیل دین مبین اسلام و تحقیر تشیع با استخفاف احکام به ذی صلاح و منفعت و حکم به انتفاع مصلحت چیزی را جز به تمسخر اسلام نمی توان لقب داد.اسلامیتی که در آن بانک ها ربوی ، مسولین اختلاسگر، قضات رشوه گیر ، وکلا و وزرا کاخ نشین ، اقشار مردم در برابر رهبر جامعه با لکنت زبان و ترس، مردم از ترس موقعیت کاري منافق و خلاصه مجسمه ی بلاهتی از دین و یادآور اسلام اموی و خلایف عباسی است و تقریبا هیچ شباهتی جز عبا و ردا و عمامه بین آنچه که از پیامبر اعظم صل الله علیه و آله و حضرت امیر سلام الله علیه به گوش ما رسیده است در قامت کسی که به ولایت امر مسلمین مظنون است نمی توان تقارن دید.
پیامبری که اسدالله الغالب و شکننده ی درب خیبر می گوید ؛چون در جنگ ها بر ما ضعف قالب می گشت به ایشان پناه می بردیم، پیامبری که هرگز جلوتر از جمعیت همراهش راه نرفت، امیر مومنانی که به دهان مجیزگویش خاک پاشید،پیامبری که شب ها از زور گرسنگی سنگ به شکم مبارک می بست ، امیر مومنانی که به جمعیت پیاده پشت سرش که به استقبال او آمده بودند نهیب زد ، پیامبری که در مکه بعد از آن همه جرم و جنایت عفو عمومی اعلام کرد،امیر مومنانی که مرگ مرد در برابر خبر خلخال درآوردن از پای دخترک یهود را در حکومتش امر جایز می داند و پیامبری که....

اگر قلم ها در رسای این دو حکومت فرسوده شود حاشا و کلا و یقینا نه من و نه هیچ مسلمان و عاقلی درصدد قیاس حکونت نبوی و علوی با رهبران اسلامی معاصر نیست ولی وقتی نه تنها هیچ وجه تشابه که چه آنکه تمایزات و تفرق بین روش و منش ایشان بسیارست چه می توان گفت جز آنکه:
در میخانه ببستند خدایا نپسند
که در خانه تزویر و ریا بگشایند

و اما قرآن کریم به کسانی که اقوال مختلف را شنیده و به بهترین آن عمل می کنند بشارت هدایت و رستگاری می دهد(۱۷-۱۸ زمر) فلذا بر هر آزاد مردی است که که با مقایسه ی راه نبی و وصی سلام الله علیهما و آنچه در سیاست مکاره حکومت هایی که به نام دین تشکیل شده اند نسبت به تمییز و تشخیص سره از ناسره اهتمام ورزد و تنها به این امید زندگی کند که:

اَللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إلَيْكَ فِي دَوْلَهٍ كَرِيمَهٍ تُعِزُّ بِهَا الإِْسْلاَمَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ