اصطلاحی که بعد از داستان مذاکرات هسته ای باب شد و ورد زبان سیاسیون گشت.
طبعا اهم فی الاهم هایی در زندگی های مختلفی وجود دارد و برای هر کس چیزهایی در زندگی مهم است.
فی المثال ممکن است ، اولیای دمی تنها به  تقاص خون در مساله ی قصاص راضی شوند و دیگری با چند صفر بالا و پایین به امر مزبور رضایت دهد. فردی با از دست دادن شخصیت های مهم زندگی اش ، شیرازه از هم بپاچاند و یا فردی با آن کنار آید.اما گمان این است که علی رغم اهمیت یا غیر مهم بودن برخی امور ، هدف اصلی زندگی را باید دید. زندگی به خودی خود و با خورد و خوراک و خسب روزانه چیزی در خود نمی نمایاند و اگر خلد و جاودانگی و سعادت ابدی در انتظار آدمی نباشد ، ارزشی برای دیگر مقولات نیست.
لذا خط قرمزی را که برای خودم تعریف کرده ام ، در این حیطه است. به نظر اگر شخصی در حیطه ایمان نگنجد ارزش هم صحبتی ندارد ، هر چند که ارزش انسانی و مخلوقیت و تبعا احترام ایشان محفوظ است  اما خط قرمز که نه ، شاید توانی که برای من مقدور باشد ، در این حیطه و تعریف می گنجد و بالواقع قدرت حفظ ارتباط و احساس دوست داشتن و علقه را نسبت به اشخاص و به خصوص اقربایی که از امر مزبور (تبری از دستورات دین به عنوان مقصد اصلی اهداف بشری) دوری جسته و نسبت به آن قاصراند از دست می دهم .
البته در اینکه چنین رفتاری مورد تایید شارع هست یا خیر ، باید حاکم شرع افتاء دهد .