نقدی بر نقد مطلب

 به سبب فقد علمی و زمانی امکان بررسی کامل مطالب کتاب و به خصوص متن اصلی نیست لیکن با جستجویی در  فضای وب موارد زیر از متن کتاب بین است:

۱- مذهب شیعت در حق صحابه، کفر و شرک نیست؛ آن است که با وجود امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، ابوبکر و غیر ابوبکر را استحقاق امامت نیست به فقد شرایط موجبه

۲- وی با این طرز تفکر، به تألیف کتابی تحت عنوان تنزیه عایشه می‌‏پردازد، با این حال، توبه را بر عایشه در ماجرای مخالفت با علی علیه ‏السلام واجب می‌‏شمارد و او را در جریان ممانعت از دفن امام حسن (ع) کنار پیغمبر (ص) مورد مذمت قرار می‌‏دهد.
۳- قزوینی به تندی بر اسماعیلیه، که آنان را ملاحده خوانده و به رهبران آنان (ازجمله حسن صباح) تاخته و ایشان را اساساً از زمرۀ شیعیان ندانسته[۶۵] و به رساله‌ای مختصر از خود در رد ملاحده اشاره کرده است
۴- مثلاً اشاره کرده که زمان تألیف نقض، بر دیوار کعبه، شهادت به ولایت علی علیه‌السلام در کنار شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اکرم (ص) درج شده بود.
۵- فیش نوشته های آ.خامنه ای بر کتاب جلب توجه می کند:

مصحّح این كتاب[النقض مرحوم عبدالجلیل قزوینی رازی] - مرحوم محدّث اُرموی - خیلی زحمت كشید برای این كتاب و هیچ هم از او قدردانی نشد؛ من خواهش میكنم در این كاری كه دارد انجام میگیرد، از مرحوم محدّث واقعاً قدردانی بشود. خب، مرد بسیار فاضلی بود؛ محدّث یك چیزی شبیه محمّد قزوینی - یعنی واقعاً همان‌جور تیپی - بود. من ایشان را از نزدیك دیده بودم، كاملاً می‌شناختم. این كتاب النّقض و ملحقات نقض را هم من خودم از ایشان شخصاً خریدم. ایشان این كتاب را یك دوره، دو دوره، سه دوره، در دستمال میگذاشت - از این دستمالهای ابریشمی - و با خودش راه میبرد؛ این‌جوری میفروخت كتاب را این مرد ملّا و فاضل! ایشان داماد مرحوم آسیّد احمد طالقانی یعنی شوهر خواهر جلال آل‌احمد بود؛ و خب آدمی بود كه میتوانست در محافل ادبی و هنری آن روز شناخته شده باشد؛ امّا كسی به ایشان خیلی توجّهی نمیكرد، از بس آدم خوددار و دارای عزّت نفس و عفّت نفسی بود. از او واقعاً باید تجلیل بشود؛ او مجاهدت كرد كه این كتاب را تصحیح كرد و چاپ كرد و آورد به بازار و در اختیار این و آن قرار داد والّا اصلاً كسی این كتاب را نمی‌شناخت.۱۳۹۱/۰۱/۲۸

پایان سخن آنکه به نظر نباید درباره هر مطلبی به دیده صرف نگریست و الزاما حرف او را رد یا تایید کرد.نوشته آ.بابایی البته از دید خودشان یک حکمی بود بر اینکه فی المثال خیل عظیمی از فقهای معاصر رضوان الله تعالی علیهم در چاه ضلالت افتاده اند و اصلا از سر منشا این اختلاف تسن و تشیع نبوده است!؟
اما به نظر من این کتاب و نوع برداشت ایشان و تقطیعاتی که از کتاب ارایه شده اگر صرفا با دید مثبت بنگریم ؛ نظر محترم ایشان است و باید همه نظرات را شنید.
الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ ۖ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِين(بقره ۱۴۷)