یحبونهم کحب الله!!!!
فی المثال یک مسلمان چه گونه می تواند با دانستن این دو جمله زیر که:
الف)
فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَي أَبِي بَكْر فِي ذَلِكَ - قَالَ - فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّي تُوُفِّيَتْ .
پس فاطمه بر ابو بكر غضب كرد و با او سخن نگفت تا اين كه وفات يافت.
صحيح البخاري: 5/82، (ص 802 ح 4240) كتاب المغازي، ب 38 ـ باب غَزْوَةُ خَيْبَرَ.
ب)
حدثنا أبو الوليد حدثنا ابن عيينة عن عمر و ابن دينار عن ابن أبي مليكة عن المِسْوَر بن مَخْرَمَة أنّ رسول اللّه صلي اللّه عليه وسلم قال: «فاطمة بَضْعَة منّي فمن أغضبها أغضبني».
رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: فاطمه پاره تن من است؛ كسي كه او را به خشم در آورد مرا به خشم آورده است.
صحيح البخاري 4/210، (ص 710، ح 3714)، كتاب فضائل الصحابة، ب 12 ـ باب مَنَاقِبُ قَرَابَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليهوسلم . و4/219، (ص 717، ح 3767) كتاب فضائل الصحابة، ب 29 ـ باب مَنَاقِبُ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ .
به شیخین ابراز علاقه کند و ایشان را همراز و همتراز گوهر و امانتی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان مزد رسالت خود خواستار احترام و علاقه به ایشان شد قرار دهد؟!
و یا فی المثال یک مسلمان با چه استدلالی می تواند با نیل به آیات زیر :
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ
(فتح/29)
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا
(آل عمران/103)
با مسلمانی قهر کند ، جنگ کند ، نیرنگ کند ، مغبون کند و...
و اما هدف این نوشتار پاسخ به این پرسش است که آیا یک مسلمان به صرف "گواهی دل" ، " گواه چند علت" ، " گوا کردن چند نفر" و.... می تواند حب و بغض دینی داشته باشد و نزد شارع مقدس معذور باشد!؟
گمان می کنم برای تبیین این سخن به جای بکاء بر مصیبت کربلا (که البته در جای خود امر دینی و متضمن ثواب و تقرب و رسیدن به هدف اصلی است) که مقام با عظمت اباعبدالله الحسین علیه السلام را در پی داشته است ، باید بر علل و شرایین حادثه تعقل کرد . کسانی در سپاه دشمن بودند که به دست رسول خدا مسلمان شده بودند، هم بازی و هم یار خود امام بودند، محدث بودند، شیخ و مرجع و متعصب دینی بودند ، قاری و حافظ قرآن بودند و.... ولی در گودی قتلگاه مانند رمی جمرات مراقب بودند که سنگ به سر مبارک خورده و ثوابی ببرند؟! به نعل تازه بدن مبارک امام را مثله کردند!؟ آل نبی را به اسارت کشیدند و از آب هم مضایقه کردند کوفیان ، خوش داشتند حرمت مهمان کربلا !؟
یقین بر پایه ثبوت دینی یا تقلید شرعی از مرجعیت تام، صرفا برای عذر در درگاه الهی مکفی است و قرآن کریم نیز از هر فرصتی و مثلی برای تفکر آدمی در خلقت و هدف آن بهره می برد ، فلذا باید مراقبت نمود که به صرف گواهان بدلی (شیخ و حافظ و مفتی و محتسب) نمی توان معتمد به دینی که داریم و با تعصب از آن دفاع می کنیم باشیم و چون مصدر نوشتار (آیه ۱۶۵ بقره) کسانی را هم تراز خدا و یا اولیا الله دوست بداریم.
معتقدم عدم جمع بین اضداد در امر مزبور هم تسری دارد و نمی توان بین برخی افراط ها (خودی و غیر خودی ، هتک حرمت مرجعیت ، هتک نفس و آبروی محترمه ، تهمت و افترا به مسلمان ، تحدید حق مردم به بهانه حفظ نظام و...) و دینداری واقعی جمعی برقرار کرد و به عبارت قرآنی:
مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ ۚ
(احزاب/4)
به قول مولوی(داستان مجنون و ناقه) ، کسانی که عشق و حبی به غیر دارند نمی توانند به حب الایمان امیداوار باشند:
گفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم
ما دو ضد پس همره نالایقیم
لیکن رجاء واثق دارم به یُمن علقه متدینین به حضرت ابن الزهرا سلام الله علیهما و عمل به فرائض دینی، قادر متعال سرنوشت متعصبان سقیفه و جمل و عاشورا و مخالفان جعفر صادق علیه السلام و پیروان جعفر کاذب و دیگر رهروان فرق ضله را از همه مومنان دور داشته اما نگرانم و دست به دعا برمی دارم که:
اعاذنالله مِنْ شُرُوْرِ أَنْفُسِنَا وَمِنْ سَیِّئَاتِ أَعْمَالِنَا
همه از دست غیـــــــر ناله کنند