پدیده سانسور

سانسور از کلمه لاتین censere گرفته شده‌است و بیشتر با اصطلاح " پنهان کاری" قرین می باشد و اگر در همین معنا آنرا تعبیر نماییم ، عملی مسبوق به خلقت بشر ، در نوع خود خنثی (به معنای نه مطلقا خوب و نه مطلقا بد) و همراه با تلقی های متعدد است.

پنهان کردن یک موضوع در موارد شخصی به عنوان یک عمل شخصی تلقی می گردد و تا آنجا که به دیگران ارتباطی منطقی پیدا نکند ، عمل قبیحی نیست و چه بل آنکه در مواقعی و با توجه به دساتیر دینی که اعتراف به گناه را گناه می شمارند ، پدیده ای مبارک است  ،چه آنکه بسیاری از گروه های التقاطی مانند مجاهدین خلق در سال های گذشته همچون برخی اندیشه های مسیحی که افراد را برای تادیب خود به اعتراف بر گناه وا می دارند به مازوخیسم و آزار دیگران در حریم شخصی شان متهم می شوند.

اما سانسور و پنهان کاری و یا به عبارتی دقیق تر ، ارائه ی اطلاعات از موضوعی خاص تنها در حصار فکر و اندیشه و تقبل گروهی که خود را ذیصلاح و مرجع موضوع مزبور می دانند در حالیکه آن موضوع به اجتماع بزرگتری از ایشان مرتبط می گردد ، با اختلافاتی همراه است.مثلا در حال حاضر هیچ شرکتی حاضر نیست ، فرمول های تجاری ، تراز های واقعی مالی و مسائلی را که در آن منافع گروهی در یک شرکت به خصوص در سطح سهامی خاص مطرح است را برای دیگران افشا نماید ، در حالیکه ممکن است همین اطلاعات را به صورتی بدون پنهان کاری به مراجع ذیصلاح مانند دادگاه ، مراجع مالیاتی ، بیمه ای و غیره ارائه نمایند.

سانسور اخبار نظامی ، میزان دارایی ها ، مراکز نگهداری زندانیان  ، منابع مالی ، نفرات نظامی کشور و بسیاری از اسرار کشورها نیز معمولا در کمترین ارائه ی اطلاعات حتی به عالی ترین مقامات کشور خواهد بود و به محض تغییر مسئولیت های ایشان ، آنان از این اطلاعات محروم خواهند شد.


ادامه نوشته

9 ربیع الاول

شیعیان از 1176 سال پیش به میمنت آغاز امامت حضرت مهدی (حی) بعد از شهادت جانسوز امام حسن عسگری(ع) به شادی و سرور می پردازند.

به نقلی ناصحیح و بسیار مشکوک که کمتر مستند تاریخی دارد ، عده ای این روز را سالمرگ عمر خطاب خلیفه دوم مسلمانان در صدر اسلام می دانند و به سبب واقعه ی "حرق الدار" که در تقریبا اکثر مورخین آنرا بدون شاخ و برگ های متعددش قطعی می دادند ، عده ای با عنایت به حدیث مجعول "رفع القلم" جهتی انحرافی به مجالس سرور مومنین می دهند.

در حادثه ی غدیر و سقیفه و خطبه شقشقیه که نقاط شکاف عقیده ای بین اهل تسنن و تشیع است ، کسی را اختلافی نیست. کثرت مشاهیر و بزرگان اهل سنت به خصوص ماقبل از ترویج وهابیت در قرن حاضر و بعد از رفع فشارهای اموی و عباسی بر مسلمانان ، همگی بر ولایت و امامت امیرمومنان علی بن ابی طالب معترف و بر جدای پذیری دین از سیاست و ولایت و امامت از خلافت تاکید داشته و این روال به خصوص در آثار ایرانیان و فارسی زبانان مشهودترست. در این سوی نیز  شیعیان با تقبیح حوادث پیش آمده در سقیفه و تاکید بر غدیر بر حقانیت صدای فروخفته علی (ع) در خطبه شقشقیه تاکید و این اختلاف در مذهب نبوی را هماره تقبیح کرده اند. اما آنچه مشهود است ، شیعه به رسالت علی (ع) و سنی به احترام او هیچگاه آتش فتنه و اختلاف را در میان خود به چنین سبک و منظری مشاهده نکرده است و حتی در عصر معاصر مراجع بزرگ جهان تشیع برای وحدت هر چه بیشتر ، پیروان را به پیروی از جماعت و کردار مسلمانی اهل تسنن در مناطق پرجمعیت حضور ایشان تشویق و ترغیب داشته اند.

امیرمومنان علی (ع) در جمعیت کوچکی که مسلمانان آن روزگار داشته اند بر مشیت الهی و آن چه پیش آمد استخوان بر گلو و خار بر چشم صبر کرد و امروز به نظر یا دست هایی در کمین است و یا جاهلانی بر یقین اند که بر آتش اختلاف در جمعیت 1.5 میلیاردی مسلمان که روز به روز در حال بسط و گسترش است ، بیافزایند.

وهن و توهین و سب به خصوص وقتی خصمی بزرگ همچون رواج شیعه کشی ، نفرت و اختلاف و اختناق بین مسلمین و احتمال تقابل به مثل و توهین به مقدسات پیش آید ، حتما در شرع حرام و در عقل که رسول باطنی است ، مطرود می باشد ، کما آنکه بر ما نیز چنین قول و دستوری از جانب هیچ یک از بزرگانمان نرسیده است که حتی اگر در کثرت نیز باشیم و عسر و حرج قلت بر ما نیز نباشد ، به لعن و نفرین به ایشان و دیگری مقصرین در ماجرای سقیفه و جمل بپردازیم ، هر چند که حبی از ایشان بر دل نیز نداریم.

در پایان بیان خاطره اي از علامه امینی عالم بزرگ تشیع و صاحب کتاب الغدیر که متعقلانه در دفاع از حقانیت شیعه قدم برداشته است ، بسیار شنیدنی است:

براي انجام وظيفه اش وارد پاکستان شد.خبر ورودش به سرعت در تمامي مجامع علمي پيچيد.... اصرار می کردند برای ضیافت شام ؛  همگی از علماي اهل سنت بودند. نمی پذیرفت. بازهم اصرار ، بالاخره گفت باشد.

..

نشسته بودند و در تلاش بر اينكه شیعه را ضایع کنند!!

در نهايت کسی گفت: برای تبرک هرکدام حدیثی بخوانیم.

نوبت به او رسید

گفت: تنها به این شرط می خوانم که پس از آن همگی بر صحت حدیث از منابعتان اعتراف کنید

گفتند: باشد

گفت: قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم): "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیه" هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است

از تک تک پرسید قبول است؟

گفتند: آری اين صحيح ترين فرمایش نقل شده از رسول خداست

گفت: آیا صدیقه کبری امام زمانش را می شناخت و از دنیا رفت؟ امام زمانش که بود؟!

اگر می گفتند نمی شناخت -العیاذ بالله-  سیدة نساء العالمین به مرگ جاهلیت مرده است!!

و اگر می شناخت که همگی می دانستند بر طبق منابع معتبر خودشان درحالی از دنیا رفت که به شدت از ابوبکر غضبناک بود!

و باز برطبق منابع خودشان تنها كسی را كه حضرت زهرا (س) به عنوان امام زمان خود انتخاب و اختیار كرده و در مقام حمایت و دفاع ار او جانبازی كرده بود علي بن ابي طالب (ع) بود و بس.

سکوت کردند..

مدتی بعد یکی یکی مجلس را ترک کردند.