اِستاده ام چو شمع ، مترسان ز آتشم
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ(فصلت/30)

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ(فصلت/30)

شهرداری منطقه 1 تهران بزرگ
با سلام
متاسفانه در مبدا ورودی منطقه ی گردشگری دربند تهران که جزء مناطق استحفاظی آن جناب می باشد ، عده ای بدون هیچگونه دلیل و توجیه منطقی و شرعی و صرفا بر اساس زورگیری و بدون ارائه ی هیچگونه خدماتی ، محل های حاشیه رودخانه و جنب خیابان را به عنوان حق پارکینگ اجاره ساعتی داده و از مکان های نزدیک تا دورتر از ورودی ،10 هزار تا کمتر از گردشگران دریافت می کنند.
ظاهرا این مساله هیچ ارتباطی با شهرداری نداشته و هیچگونه قبضی بابت این مساله ارائه نمی شود ولی از جایی که هیچگونه اقدامی در این رابطه از چشم شهرداری دور نمی ماند(و یک دستفروش بیچاره هم باید برای بساط کردن مجوز داشته باشد) شائبه ی ارتباط ماموران شهرداری با افراد مزبور (که همگی با لباس و تیپ های معلوم الحال در آن جا حضور داشته و با عدم پرداخت مبلغ ، گردشگر نسبت به خود و خودرو احساس خطر می کند) پیش می آید.
لطفا دستور فرمائید جهت زدودن این اقدام زشت و شائبه ساز دستورات مقتضی مبذول گردد.
رونوشت : بازرسی شهرداری تهران
حراست شهرداری تهران
سازمان گردشگری شهرداری تهران
137 سامانه
ستاد ارتقاء سلامت اداری شهرداری
شورای اسلامی قزوین
با سلام
طراحی نامفهوم، بی هویت و ناموزون میدان سید حسن نصرالله که حتما با هزینه گزاف صورت گرفته است ، المانی به صورت چهار میله را شکل داده است. این مساله در کنار وجهه اعتراضی مردم نسبت به مسائل روز سیاسی (درست یا غلط) با کمک های مالی دولت به لبنان و حزب الله و وضعیت اقتصادی کشور خلط مبحث شده و مردم با این دو پیش زمینه به صورت عمومی نام میدان "چهار شاخ" را به نامگذاری شهرداری ترجیح و متاسفانه بسیاری این نام را بر این میدان برگزیده اند.
فارغ از جهت گیری های سیاسی ؛ این مساله هم وهنی به یک روحانی و مقام روحانیت و جعل نامی بی مسمی برای میدان مزبور است. خواهشمندست تا فراگیر ناشدن این اسم، نسبت به جمع آوری المان های مزبور اقدام و زیباسازی در شان شهری و نام منظور را در دستور کار قرار دهید.
ستاد برگزاری نماز عید سعید فطر
اقدام غیر قانونی ، غیر شرعی و حاوی و حاکی از روحیه ی تمامیت خواهی و برتری جویی آن ستاد و مسئولین برگزاری و آمرین و عاملین آن ستاد در تعطیلی مساجد استان به بهانه ی برگزاری نماز باشکوه در مصلی استان ، موجب تاسف و تاثر مومنین گردید. اقدامی که حتی رهبری که به تعبیر برخی ایشان را ولی امر مسلمین جهان می دانند تا کنون نسبت به آن دستوری نداده اند و چنین جسارتی را به ساحت مساجد و ائمه ی محترم آن روا نمی دارند. حتی در صورت امکان این امر باید فاضل ترین ، عالم ترین و شناخته شده ترین روحانی نسبت به ادای این نماز اقدام می نمود که این مساله نیز در دید مسئولین برگزاری نماز مغفول ماند. ضمن اعتراض مجدد نسبت به وقوع این حادثه ی تاسف بار که کام مومنین را در آستانه ی عید بزرگ فطر تلخ کرد، نسبت به عواقب امر و دلزدگی مردم از دین و فرایض دینی هشدار و خواستار عذرخواهی آن ستاد از محضر علمای اعلام و ملت خداجوی قزوین هستم.
عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود,عاقبت ننگی بود
به محض شنیدن خبر ، ذهنم به این رفت که جز خود او کسی نمی تواند قاتل یا آمر این امر باشد اما "خدا خدا"می کردم که حدسم اشتباه باشد.
وقتی نیمه شب صدای اخبار را اتفاقی در حین اعمال شب احیا شنیدم ، پشتم لرزید و کلا تحت الشعاع این خبر همه فکر و ذکرم به این خبر رفت و دیگر فقط دهانم می جنبید و فکرم جای دیگری بود.
نمی توانستم و هنوز هم نمی توانم باور کنم ؛ محمد علی نجفی که از دید من هم نابغه ای علمی ، مدیری توانمند ، سیاستمداری خوش فکر و انسانی مذهبی بود دست به چنین کاری بزند و مانند یک تصمیم عادی و اجرایی در پشت دوربین های صدا و سیما ظاهر شده و با خونسردی به تشریح جنایت فجیع خود بپردازد.
مصاحبه های امروز همسر اول، دختر و دیگر تشریحات امروز پرونده واقعا به گیجی ام افزوده و هضم این رخداد را برایم سنگین کرده است.آنجایی که همسرش می گفت در ۴۲ سال زندگی مردی به مودبی و اخلاق او ندیده بودم.
از دیشب و در تشریک مساعی این جنایت (که ابعاد اجتماعی اش به لحاظ سقوط یک انسان آن هم در معرکه پیری) با آدم های مختلفی هم صحبت بودم که همگی در بهت این قضیه فرو رفته اند.
به واقع مسایل اجتماعی در کشور ما در مسیر بدی افتاده است. از تجاوز و مثله کردن کودکان تا قتل روحانیان و وهن دین تا همین درگیری های عادی مردم در ترافیک با یکدیگر و همین دعواهای همین فوتبال امشب که در حین این نوشتار در حال پخش بسیار مرا نگران می کند.
نگرانی از خودم ، اطرافیانم، دوستانم و نسل و مردم کشورم.
اعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا
اصطلاحی که بعد از داستان مذاکرات هسته ای باب شد و ورد زبان سیاسیون گشت.
طبعا اهم فی الاهم هایی در زندگی های مختلفی وجود دارد و برای هر کس چیزهایی در زندگی مهم است.
فی المثال ممکن است ، اولیای دمی تنها به تقاص خون در مساله ی قصاص راضی شوند و دیگری با چند صفر بالا و پایین به امر مزبور رضایت دهد. فردی با از دست دادن شخصیت های مهم زندگی اش ، شیرازه از هم بپاچاند و یا فردی با آن کنار آید.اما گمان این است که علی رغم اهمیت یا غیر مهم بودن برخی امور ، هدف اصلی زندگی را باید دید. زندگی به خودی خود و با خورد و خوراک و خسب روزانه چیزی در خود نمی نمایاند و اگر خلد و جاودانگی و سعادت ابدی در انتظار آدمی نباشد ، ارزشی برای دیگر مقولات نیست.
لذا خط قرمزی را که برای خودم تعریف کرده ام ، در این حیطه است. به نظر اگر شخصی در حیطه ایمان نگنجد ارزش هم صحبتی ندارد ، هر چند که ارزش انسانی و مخلوقیت و تبعا احترام ایشان محفوظ است اما خط قرمز که نه ، شاید توانی که برای من مقدور باشد ، در این حیطه و تعریف می گنجد و بالواقع قدرت حفظ ارتباط و احساس دوست داشتن و علقه را نسبت به اشخاص و به خصوص اقربایی که از امر مزبور (تبری از دستورات دین به عنوان مقصد اصلی اهداف بشری) دوری جسته و نسبت به آن قاصراند از دست می دهم .
البته در اینکه چنین رفتاری مورد تایید شارع هست یا خیر ، باید حاکم شرع افتاء دهد .