مثل جناح الذباب

عن أبي عبد الله(ع)، قال: من ذكرنا عنده ففاضت عيناه ولو مثل جناح الذباب غفر له ذنوبه ولو كانت مثل زبد البحر.


به غیر از لباس تن ، سعی ام بر پوشانیدن شلوار و جوراب و حتی زیرپوش و بلکه دستمال سیاه بود.
وقتی روضه شروع می شد ، از اینکه روزنه های روشنایی در جلسه بروز می کرد و ده دقیقه ، یک ربعی با بی حالی چند تا پیرمرد سینه ای می زدند و مجلسی چند نفره تشکیل می شد ؛ دلم می گرفت و آرزو می کردم روزی روضه هایی پر شکوه با سیستم های صوتی پرقدرت و جمعیتی پر شور که همه سیاهه پوشیده اند با سینه زنی های پر صلابت و مجلسی کاملا سیاه پوش شده و بدون روزنه ای از نور برگزار شود و....
اما حد النهایه این آرزوها ، قرار بود به امام حسین علیه السلام ختم شود،لیکن حسین علیه السلام درمیان این همه سخنرانی، سیاه زنی، سیاه پوشی، روضه خوانی، سینه زنی، نذورات ، اجتماع عظیم شیرخوارگان و تاسوعا و عاشورا و خلاصه میان همه عزاداری هایش گمشده است. حسین میان همه عزادارانش و به خصوص سخنرانانش و مادحینش دیده نمی شود.
نمی توانم باور کنم که این خیل عزادارانی که با هیبت های عجیب و غریب و گریه های سوزناک و اداهای مداح ها و ناله های سخنرانان همراه است آخرش به حسین علیه السلام ختم می شود. حسینی که شب عاشورا می فرماید :"یاران عزیزم ، ما خانواده اهل مکر و حیله نیستم . فردا غیر از من هیچ کسی زنده نمی ماند و هر کسی می خواهد برود" و حسینیانی که با هزار برنامه و چیدمان سعی در برگزاری یک مراسم منظم با صدای سینه زنی آنچنانی دارند؟!
نمی توانم باور کنم که این همه مجلس ما و نذورات ما ، سخنران ما و مداح ما برای حسینی باشد که همه چیزش از اکبرش تا اصغرش را در راه خدا داد!؟
نمی توانم باور کنم که حسین علیه السلام فقط در میان اشک ها و گریه ها دوست دار دارد و آنجا که پای کمک به همنوع، انصاف در معامله، حق همسایگی، داد و ستد ، رانندگی، نوع حکومت داری و ده ها رابطه ی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی پیش می آید ؛ خبری از حسینی ماندن و حسینی مردن نیست.
حدیث معروف بخشش گناهان که به اندازه بال پشه یا مگس حتی به اندازه کف دریا (که در مثال مناقشه نیست و این ها فقط مثال برای اهمیت موضوع است) ظاهرا می خواهد به ما بگوید که ، ای شیعیان و محبان آل الله (چون کسانی که شناختی نسبت به ایشان و اسلام تشیع ندارند که اصلا از این واقعه چیزی نشنیده اند که بخواهند برای حسین بکایی داشته باشند) اگر در کل عمرتان به این اندازه  اشکی از روی حب و پیروی و رادمردی برای امامتان ریختید بدانید که مستوجب بخشش اید. اشکی که از روی منطق مسلمانی تان باشد ، از روی درک عظمت امامت  و از روی حسینی بودن و حسینی ماندن تان به پهنای صورت جاری شود.
حداقل من اینگونه می فهمم که امام حسین علیه السلام میان واژه های دور و اطرافش ، میان روضه ها ، میان اشک ها و حتی میان قبه و بارگاهش برای خیلی از ما انسانها گم شده است و از ما و کسانی که مدعی دوستداری اش هستیم فاصله گرفته است و وظیفه خطیر کسانی که این احساس را دارند آن است که در این راه بکوشند.
بکوشند که حسین را نه غریب مادر و کشته روز عاشورا، نه افتاده به خاک کربلا و برادر زینب مضطر کربلا که مرد میدان سخت زندگی معرفی کنند.حسین را صاحب عقل سلیم ، صاحب معرفت عظیم ، صاحب رفتار کریم و صاحب سبک زندگی برای روز و روزگاران بشناسانند.اشتباه نکنیم که سبک زندگی 1400 سال پیش به درد امروز نمی خورد. روش حضرت فقط در همین داستان عاشورا ، از هجرت از مدینه و سپس فرار از مکه ، برخورد با حر ، نماز روز عاشورا، برداشتن بیعت از یاران ، برخورد با تک تک  شهدا و حرف ها و حرکات و اعمالی که از امام سر می زند همه برای زندگی ما در اصول ،سند و راه و روش زندگی است و این وظیفه سنگین دوستداران و محبان اوست که به جای زخم های حسین ، به جای قد و بالای عباس ، به جای تعداد قتال های علی اکبر ، به جای شعرهای بی محتوا و سینه زنی های طویل المدت در تاریکی ، به جای سین سین کردن های بی معنا ، به جای بحث های تکراری و ملال آور منابر ، از منطق امامت ، منطق الهی و منطق انسانی حسین سخن بگویند. ما عوام هم باید به جای پر و بال دادن به این سبک ها و نمایش ها که متاسفانه یا از روی ناآگاهی یا از روی. دکان بازار است ، به سمت خود حسین علیه السلام حرکت کنیم

وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ ﴿۱۳۳- آل عمران﴾

راه ایران را نروید

آستان مقدس علوی

خدمت در راه زوار و ضیوف حضرت امیر علیه السلام توفیقی است که نصیب و بهره مومنان است که خداوند آنرا بر اهل حق روا دارد.
مخاطرات امنیتی و حضور ملل مختلف در آن بقعه متبرکه و اماکن مجاور راه گریزی برای کنترل و مدیریت آن مجموعه ها باقی نگذاشته است. امر مهم حفظ جان زائر و حرمت اعتاب مقدسه است اما متاسفانه در این مسیر برخی اهم و مهم ها فراموش می شود و اسلام عزیز و چهره رحمانی دین در لابلای غبار تنگ نظری ها و ناخردمندی ها گم می شود. راهی که به  نظر حقیر در سفر اخیر (بعد از حدود ده سال) به آن حرم مطهر و نفوذ فکر و نیروی نظامی ایران در عراق خودنمایی کرده است. نوع برخوردهای تند و چهره های برخی خادمین حرم یادآوری خاطرات تلخ دوران صدام بود که حرمت زائر حرم را نگه نداشته و همچون بارگاه رضوی که بر اثر یک دیوان سالاری ، برخی خادمین به صورت موروثی این مقام را ملک و خود را عامر و نه خادم حرم می دانند ، ظهور و بروز داشته است. استحاله فرهنگی و تبدیل لباس همه خادمین از لباس عربی که نشانه فرهنگ و اصالت خادمین باید باشد به لباس رسمی ؛ امری زننده و ناشی از ضعف دولت عراق است.
احدی از ارتشیان شاهنشاهی که در مدتی در مشهد مقدس مشغول خدمت نظامی بود ، از حیف و میل نذورات مردمی  به اسم گلاب حضرتی و شرب خمر ایشان خبر می داد!!! اکنون نیز اگرچه ان شاء الله در بارگاه رضوی که با رویه ای که بارگاه علوی سر گرفته است چنین اغلاطی توسط خادمین و مسئولین حرم رخ نمی دهد ولی این همه ثروت و اموال حضرتی معلوم نیست در کدام راه هزینه شده و چرا کشوری که امام رضا(علیه السلام) دارد ، باید فقیر داشته باشد!!!
ریاست آستان مقدسه علوی
ارتش مسول حفظ امنیت است و بهترست این وظیفه به اهل آن سپرده شود و ایشان امنیت جانی حرم را تامین و همچون سال های گذشته و حضور حقیر در آن حرم مقدسه که عده قلیلی خادم به وسیله مردم نظم حرم را به عهده داشتند ؛ حرم حریم مردمان باشد که ایشان با جان دل و گوشی شنواتر نسبت به اعلام و اشخاص رسمی ، هم در نظافت و هم نظامت حرم یاریگر مسئولین حرم خواهند بود.
عیب بزرگی است  حرم و آن حریم مقدس هزینه های هنگفتی را صرف خادمین و نیروهای مزبور کرده و به جای تولید و اشتغال و ساخت مسیرها و زندگی حلبی آبادهای نجف و جوانان و علم آموزی به ایشان ، به فکر حقوق و غذای یک عده بیکار و بی عار گردد.
در جهان سوم گوش ها برای انتقاد بسیار ضعیف و متاسفانه و مذهبیون هم در این امر ضعیف ترند و به جای شنیدن سخن نقد آنرا توهین و افترا تلقی کرده و به نام مخالفت با دین ، هر گونه انگی به منتقد می زنند اما وظیفه مسلمانی دانستن که تا هنوز به قول بزرگان ، بند بر آب نرفته است ؛ تذکری برادرانه به مدیریت آن آستانه مقدسه داده و عاجزانه تقاضای تجدید نظر در سیاست های مزبور را داشته باشم.
البته با رونوشتی از نامه به مرجعیت عالی تشیع ، حضرت آیت الله سیستانی که انتظار مردم از ایشان نظارت بر این مراکز مقدسه است ؛ از ایشان نیز دادخواهی و رسیدگی به موضوع را انتظار دارم.

وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۵۵- الذریات﴾

سفر

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق

ساکن شود ،بدیدم و مشتاق تر شدم

 

بدیلی در هیبت و عظمت ایوان و رواق و ضریح مطهر امیر مومنان علیه السلام نمی توان یافت وقتی در مرقد آن جناب می نشینی.درست روبروی پنجره مشرف به ضریح و گنبد ، روبرو به قبله جایگاهی است که بوی بهشت می دهد. انگار علی خلیفه است و تو در سیطره حکومت علوی جیره خوار امن و امنیت او نشسته ای. وقتی زیارت نامه ها را تتبع می کنی ، نگاهت به کلمات عجیب و مدایح بلند امام صادق علیه السلام که جد بزرگوار خود را با چنان تعابیر رفیعی زیارت می کند برمی خوری چنان احساس شجاعت و فخری می کنی که خود را در کنار گنبد و بارگاهش یافته و توفیق زیارت پدر مومنین را درک کرده ای.

و چه پدر مهربانی است علی!!!

پدری که هنوز هم وظایف خود را در مراقبت و تربیت و آرامش فرزندان پاس داشته و چون شیری در بیشه مسایل و مصائب دنیوی کمک حال همه فرزندان خلف و ناخلف می باشد، لذا آنست که ما فرزندان در هر کار مشکلی، از زمین برخواستن تا هر صعبی از نام و یاوری اش مدد می گیریم.

و اما کربلا که به تحریر حاج شیخ عباس در کتاب شریف مفاتیح الجنان ، فضيلت زيارت امام حسين (عليه السّلام) از دايره ي بيان بيرون است و در روايات بسياري وارد شده كه معادل حجّ عمره و جهاد و بلكه به مراتب بالاتر و افضل است و باعث مغفرت و سبكي حساب و بالا رفتن درجات و اجابت دعاها گشته و موجب طول عمر و حفظ بدن و مال و زياد شدن روزي و برآمدن حاجات و برطرف شدن غصه ها و گرفتاریهاست و ترك آن سبب نقصان دين و ايمان و ترك حقّ بزرگي ازحقوق پيامبر (صلّي الله عليه و آله) است و دست كم ثوابي كه نصيب زائر آن قبر شريف ميشود، اين است كه گناهانش آمرزيده شده و حق تعالي جان و مالش را حفظ كند تا او را به اهلش بازگرداند و چون روز قيامت گردد، خداوند او را حافظ تر از دنيا خواهد بود.

 

در بخشی از حدیث مفصلی که از امام صادق درباره فضیلت زیارت حضرت در این کتاب منقول است ، آمده است:

 

اي معاويه، آنها كه در آسمان براي زيارت كنندگان آن حضرت دعا مي كنند زياده از آنهايند كه در زمين دعا مي كنند. زيارت آن حضرت را براي ترس از احدي ترك مكن، كه هركس به خاطر ترس، ترك زيارت كند آن قدر حسرت ميبردكه آرزو كند اي كاش به اندازه اي نزد قبر آن حضرت مي ماندم كه در آنجا دفن مي شدم! آيا دوست نداري خدا تو را در ميان آنهايي كه رسول خدا و علي و فاطمه و امامان معصوم (عليهم السّلام) بر آنها دعا مي كنند ببيند؟ آيا نمي خواهي از آنها باشي كه ملائكه در قيامت با آنان مصافحه مي كنند؟ آيا نمي خواهي از آنها باشي كه در قيامت وارد شوند و هيچ گناهي بر آنها نباشد؟ آيا نمي خواهي از آنها باشي كه در قيامت رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) با آنان مصافحه مي كند؟!

 

زیارت اباعبدالله علیه السلام عجیب زیارتی است ، جایی که چشم ها بی اختیار تر می شود و چون قصد عباس علیه السلام می کنی دل ها به لرزه می آید و چون در بین الحرمین قدم می زنی یاد مصایب روز عاشورا می افتی که :

کل یوم عاشورا و کل یوم کربلا

 

اما کربلا را تنها می توانی به عشق زیارت خانه حضرت در سامرا وداع کنی.

سامرا ، شهر غربت ائمه ، یادآور لحظات سخت امامین عسکرین ، امام بیست و هشت ساله ، هادی المضلین و زایشگاه و پرورشگاه امام عصر عحل الله تعالی فرجه الشریف، شهری که همه چشم ها برای مظلومیت آن دو امام همام در حصر پادگان نظامی سامرا خونبار و اشکبارست و زائر خوب می فهمد شهری که به بیش از ساعتی برای زیارت فرصت ندارد چه روزهایی بر امامش گذشته است و چرا عصر غیبت آغاز شد و وقتی به آدم ها و دور و اطرافت نگاه می کنی، می فهمی چرا این عصر تمام نمی شود!!!

سامرا را به قصد زیارت باب الحوائج و کاظمین ترک می کردیم در حالیکه هنوز در بهت و ابهت سفر امروز بودیم ، کربلا ، سامرا و اکنون...

مشهورست که لقب باب الحوائجی را نه از حدیث و توصیه بزرگی بلکه از زبان و سینه به سینه مردم به امام کاظم علیه السلام لقب داده اند.  مردمی که کثرتا اهل سنت بوده ولی آن قدر کرامت و معجزه از ایشان گرفته اند که چنین گفته اند. مقبره ای که وقتی در کنار آن قرار می گیری و به دو امام همام متوسل می شود ، احساس درونی ات می گوید که هر دعا و خواسته ای که داشته باشی ؛ مستجاب است ، ان شاء الله.

سفر تمام می شود و جز خستگی ، کوله باری از معنویات  و توشه ای از معرفت و قربت به لنگرهای سماوات و الارض باقی می ماند . از ایوان نجف و قبر شش گوشه نمی توانی دل را جدا سازی اما سفر هنوز تمام نشده است ؛ سفر دنیا و حضور در میان اجتماع و علوی ماندن و حسینی مردن راهی که پیش روی ماست.راهی که هر روز مخاطراتی بسیار سخت تر از گرمای 45 درجه این روزهای عراق ، تفتیش های متداوم نیروهای امنیتی ، رفتار های جاهل اعراب و سفر زمینی دارد ؛ بسیار سخت از پیاده روی اربعین .چرا که انسان متولد شدن ما غیرارادی بود اما انسان ماندن و انسان مردنمان امری که است خود باید در رحل دنیا ، خود را مهیا سازیم و در این راه به زرق و برق و راحت و مال و بنون دنیا به چشم همان اسباب سفر و زندگی نگاه کنیم که:

وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿۳۲-انعام﴾