رمضان و دین داری در روزگار ما

لزوما نباید تغییر ساختار و وقوع انقلاب در سال 1357 را به عنوان مبدا تغییر شیوه ی دین داری در روزگاری که در آن قرار گرفته ایم به حساب آورد. این نکته با توجه به تغییرات عظیم در رفتار و کردار دنیای غرب و به ویژه در کشورهای مهم صنعتی منجمله اروپا و آمریکا مورد توجه است . هنوز اخبار ترور وسیع حدود 100 نفر نروژی توسط یک افراطی در این کشور که به نوعی انتقاداتی به اسلام داشت بر روی تلکس خبرگزاری ها مخابره می شود . بحث ادیان به عنوان یکی از مهمترین منبع و عنوان چالش ها در گفتمان رهبران سیاسی دنیا مورد توجه قرار می گیرد که به عنوان مثال می توانیم به مناقشه ی مسلمان بودن اوباما در آمریکا و جملات و رفتارهای بوش در دوران ریاست جمهوری و یا حضور اوباما در کلیسا برای اولین بار پس از سال ها در قامت رئیس جمهور و ده ها عنوان و خبر مهم در قبال دین داری و یا مقابله با آن را در این سطور ذکر کرد

ذکر این امثال به هیچ عنوان نشان دهنده و یا برداشت نویسنده از دین داری و یا ضدیت با دین در دنیای امروز نیست بلکه ذکر عنوان و شاهد مثالی است که از آن قصد نتیجه گیری بر عنوان ارائه دهنده مقصود اصلی می باشد.

ادامه نوشته

کتاب ارزشمند دا

در یک دو ماه گذشته به مرور کتاب دا را خواندم. کتابی با حدود 600 صفحه که بیشتر از طویل المدت نمودن زمان مطالعه ی آن را می توان در بندهایی که ذیلا به آن اشاره می رود ، یافت:
سال 1388 اولین بار نام کتاب را از عزیزی شنیدم و مشتاق شدم تا اگر توانستم تورقی بر این کتاب نیز بنمایم ، اما آن زمان کتاب نایاب بود و هیچ نسخه ی الکترونیکی و اینترنتی جز خلاصه ای از آن در اینترنت موجود نبود. سال 1389 اول بار کتاب را در نمایشگاه کتاب دیدم و از نمای جلد آن خیلی خوشم آمد اما به قیمت آن که نگاه کردم ، راغب به خریدنش نشدم ، کمتر عادت به خرید کتاب غیر درسی دارم و سالهاست که کتاب رمان مطالعه نکرده بودم. به هر حال دو ماه پیش کتاب را در اینترنت و در سایتی منتسب به رهبری یافتم و آن را در جهت مطالعه ای با فرصت مقتضی قراردادم. هرگاه بخواهم کتابی را به صورت کامل مطالعه کنم ، فرصتی فراخ به آن اختصاص می دهم تا در اثر خستگی ناشی از مطالعه و عادت به کلمات و جملات کتاب ، از جزء جزء کتاب غافل نشوم. اما اگر قصد دریافت محتوا و پیام کتاب را داشته باشم ، در فرصتی یک تا دو روزه حتی کتب با بیش از این صفحات را به مطالعه می نشینم. به خصوص در مورد رمان ، کتاب را به صورت یک سریال تلویزیونی دنبال می کنم.
از ارائه دهنده ی کتاب به صورت الکترونیکی تا حامی و ویراستار و کاتب و نوع تقدیرکنندگان کتاب و سپس مطالب سیاسی محتوایی کتاب ، برمی آید که خط فکری و ذهنی این جریان با اندیشه و تامل و تفکرات و باورهای من صد و هشتاد درجه متفاوت است و تاکنون نیز البته به ناحق مورد شمامت دوستانی که با آنها در مورد این کتاب صحبت نمودم قرار گرفته ام ، چرا که کتاب با حواشی که به آن اشاره رفت و به واسطه ی لقب گرفتن پر تیراژ ترین کتاب سال (به نظرم در سال 88) که اکنون نیز به حدود 100 تیراژ رسیده است ، سبب جهت گیری هایی به علت بالارفتن این تعداد تیراژ و لقب منسوب را داشته است. من نیز به سبب عدم اطلاع از مورد نه به رد مطلب می پردازم و نه آن را تایید می کنم.
کتاب به لحاظ روایتی تاریخی گونه به سبک رمان و ذکر زندگی از زبان یک دختر جوان با یادآوری خاطرات حدود 30 سال دارای ارزش و احترام است . هم باید به جهت ادبی به علت نگارش یک کتاب و هم وطنی به جهت ثبت خاطرات و فجایع مصیبت باری که بر ملت ما در طی جنگ گذشته است بر کتاب احترام گذاشت.

ادامه نوشته

ایرانی مسلمان یا مسلمان ایرانی!

بحث بین ایرانی ماندن و مسلمان شدن تقریبا به قدمت حضور دین اسلام از صدر این دین و با حمله ی خلیفه ی دوم به ایران مبرهنا در اشکال گوناگون مطرح گردیده است، گاه نقش دین پررنگ تر و گاه نقش ملیت غالب بر دین گشته و مردمان نیز قلبا یا ظاهرا بر این منوال حرکت نموده اند . رسمی ترین حمایت های دینی را حداقل از منظر قوت تاریخی به ما رسیده می توان در دوران صفویه و قاجار به تماشا نشست. اگرچه رسما ایران در دوره ای تحت سیطره ی حکومت های عرب به قیمومیت رفته و عملا تخت نظر یک  حکومت دینی و عربی به حیات پرداخته است ، اما در این دوران ها به دلیل ضعف قوای ملی ، عملا اختیار از کف برون رفته و نمی توان نقشی از ملیت را تعریف نمود. این دوران که در آن ما به مشاهیر بزرگی تاریخی خود برخورده و تحت لوای این حکومت ها اوج فخر علم و فرهنگ ایرانی را اگرچه تحت حکومت آنان مشاهده می نماییم به دلیل وابستگی و قیمومیت دینی حداقل این مباحث جایی در مناسبات و معادلات فکری نداشته و سندی حداقل مورد مطالعه ی راقم سطور نبوده است. البته دید افواه عمومی از این ماجرا را باید به بررسی نشست که جز فرضیاتی از آنچه تاریخ به ما می گوید ، چیزی در دست نیست. آیا مردم تحت استعمار حکومت های عرب منطقه از زمان حمله ی خلیفه ی دوم به بعد که جبرا و یا اختیارا به دین اسلام گرویده اند ، خود را ابتدا ایرانی بعد مسلمان می دانستند و یا دین خود را مقدم بر ملیت می شماردند. حداقل آنچه از نحوه ی برخورد با این نومسلمانان برمی آید ، اصولا این موالی که تا سالیان سال به عنوان برده یا عباد آزاد گشته و یا به تعبیر امروزی ها شهروند درجه ی دوم محسوب می گردیدند ، نه تنها خود را مسلمان ایرانی ندانسته بلکه اصولا خود را شاید مسلمان نمی دانستند ، چرا که تاریخ گواهی می دهد که تا به قدرت رسیدن خلیفه چهارم (امام علی) اصولا تبعیض و تحکم و اجبار با موالی به خصوص ایرانیان به علت شجاعت فزاینده شان در جنگ ها و اخذ تلفات در جنگ های تقابلی ، رسم فراموش ناشدنی با ایشان بوده است.

ادامه نوشته