غیر فعال شدن دامنه .ir
تا اطلاع ثانوی دامنه زیر غیر فعال؛
و صرفا از لینک زیر قابل دسترس است:
تا اطلاع ثانوی دامنه زیر غیر فعال؛
و صرفا از لینک زیر قابل دسترس است:
حقیر از نامبرده ( هاشمی پدر و خانواده) دل خوشی ندارم چرا که عامل تثبیت افراطی گری و جهالت ناشی از طرد تعقل گرایی به خصوص در سوق دادن مجلس اول به سمت گسترش انقلابی گری همراه با خشونت، ایشان بود.
اما مدیریت ایشان و فرزندانشان را در امور اجرایی، بالنسبه قبول دارم و نه ادعای ایشان و فرزندانشان در پاکدستی و نادارای از مال و مکنت دنیوی می توانم بپذیرم و نه دارایی افسانه ای و اختلاس خود و فرزندان را و به نظرم اگر مواضع ایشان و خانواده از بعد انتخابات 84 و به خصوص مسائل 88 نبود ، چنین دادگاهی که یادآور دادگاه های 76 کرباسچی بود برایش شکل نمی گرفت و این چنین محکوم نمی شد.
بنابراین به اعتقاد حقیر جز در " یوم تبدل السرائر" نمی توان در خصوص گناه کاری و یا بیگناهی افراد نظر داد و صرفا به رای یک قاضی آنهم در دادگاه های کنونی معتمد بود.
برادر دینی ات را به دو ویژگی بیازمای:
اول به مراقبت او از وقت نماز
دوم به توجه او به کمک به برادر دینی دیگرش در وقت تنگ و فراخ دستی
مزیت مرحوم طالقانی دقیقا زندگی در بُعد زمان بود ، مثل کاری که در عرصه دیپلماسی کنونی در آشتی و صلح جهانی به دست آمد .
برخی اوقات بعضی جملات و سخنرانی های مرحوم طالقانی مثل مقاله معروف منتسب به مرحوم آقا بزرگ تهرانی در نقل جریان مخالفت مرحوم آخوند با حکومت آخوندی ، این احساس را به آدمی می دهد که ایشان قوه پیش گویی داشته اند و بعضا موی به موی مشکلات را پیش بینی کرده و هشدار داده بودند ولی خوب چون " اکثرهم لایعقلون " اند ، این انذارها بعد سال ها هویدا می شود.
به زعم حقیر در فرصت کنونی نیز باید گوش هوش به توصیه بزرگان کرد و حول کلمه وحدت ولو به نقص حاکم و حکومت جمع شد تا تفرقه سیاسی موجبات بلای خانه مان گیر عصر حاضر یعنی تروریست منطقه ای را بر ما عارض نسازد .
در همان دوران نیز ، مجاهدین ضد خلق ( مسعود رجوی) با تضمین سخنان ایشان و خطاب آن بزرگ مرد به " پدر " بر آتش تفرقه می افروختند و "از حق ببریدند و به باطل گرویدند"
لهذا با قلّت شناختی که از ایشان دارم ، گمانم آنست که اگر مجموعه سخنان و اندیشه های ایشان برای افزایش وحدت جامعه و ارتقای حس مسالمت جویی و البته در عین حرکت به سمت اصلاح پیش رود ، بهترین طلب آمرزش برای ایشان است و اگر خدای ناکرده این انتشار اندیشه ها به فرصتی برای ایجاد دو دستگی در اقشار مردم باشد ، سیّد همچون آن روزهایی که در غم و اندوه تبدیل نعمت انقلاب به نغمت جنگ و جدل داخلی بود ، آزرده خاطرست.
وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتٌُ
و مانند كساني نباشيد كه پراكنده شدند و اختلاف كردند، (آن هم) پس از آنكه نشانههاي روشن (پروردگار) به آنان رسيد!
سوره: 3 . آل عمران آیه: 105
اصولا اشکال کردن در بحث ، به خصوص در این روزگاری که جوانان از هر چیز جدی و رسمی و منطقی گریزانند ، نه خطاست و نه نیاز به عذر خواهی دارد ، بلکه جای تشویق هم دارد که نکته ای در بین این همه مطلب copy & past در انبوه مطالب ایمیلی و فیسبوکی و به تازگی ها هم وایبری و دسته آخر تلگرامی باز شده و تبین می شود ، مشابه مطلبی است از دکتر سروش در خصوص قرآن و دخالت حس پیامبر در ادای کلمات که خاطرم می آید مرحوم منتظری ایشان را به خاطر فتح باب موضوعی در مساله مشابه " قرآن و وحی" مورد تشویق قرار داده بود که موجبات فراهم شدن گعده ای علمی نزد علما و صاحب نظران شده است و خود واقف است که اصل مساله چیز دیگری است. البته شرط این اشکال کردن ها برای یک انسان مسلمان ایمان به آیه زیر است که:
لَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ كساني كه سخنان را ميشنوند و از نيكوترين آنها پيروي ميكنند، آنها كساني هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند. سوره: 39 . زمر آیه: 18
دو مطلبی که در یکی از گروه های اینترنتی برایم ارسال شد به شرح زیر است:
الف ) آقای خامنهای پس از انقلاب دو بار اظهار نظر فقهی نمود که در هر دو مورد با عکس العمل شدید آقای خمینی مواجه شد، چنانچه ایشان مجتهد بود می بایست ضمن احترام به نظر استاد از رای فقهی خود دفاع می کرد: الف: نفی ولایت مطلقه فقیه در 11 دی 1366 ب: قبول توبه مرتد فطری در 28 بهمن 1367 در خصوص توبه سلمان رشدی فردی که سه ماه و نیم قبل از رهبریش نمی دانسته در رای مشهور فقه امامیه اعدام مرتد فطری با توبه منتفی نمی شود چگونه مجتهد است؟
آفای خامنه ای تا سال 1368 از هیچیک از مراجع اجاره اجتهاد نداشته و آقای خمینی هیچگاه اجتهاد ایشان تایید ننموده است. تمام اجازات ایشان پس از انتخاب برای سمت رهبری بوده است.
ب) آقای خامنهای در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ نه فقیه و مجتهد بود ، نه مرجع تقلید بالفعل یا حتی بالقوه . مجلس خبرگان رهبری به دلیل اینکه در میان خودیها یا روحانیون همسو ، مرجع تقلید بلکه فقیه و مجتهد مدیر و مدبری سراغ نداشت به یک مؤمن عادل مقلد همسو ولایت داد . این «ولایت عدول مؤمنین» بود نه «ولایت فقیه» . فقدان شرط فقاهت و اجتهاد مطلق به نفی ولایت شرعی در حوزهی عمومی میانجامد ، آنچه باقی میماند امارت یا زمامداری عرفی است که نیازی به شرط فقاهت و اجتهاد ندارد . به عبارت دیگر ایشان حق تصرف شرعی در عرصهی عمومی را ندارد ، وی نهایتا والی عرفی و زمامدار سیاسی است نه بیشتر . اگر در فقدان فقیه و مجتهد ، مقلد مطلع از احکام را واجد ولایت شرعیه بدانیم ، این کاشف از عدم اعتبار فقاهت از ابتدا است . معنای قول به ولایت مومن مقلد بی اعتباری شرط فقاهت و بیپایگی ولایت فقیه است.
و اما سخن این بنده کمترین در خصوص این مطالب :
به نظر من هر چند در قرآن در خصوص غیرت دینی ، رفتار پیامبر که الگوی همه ماست صادق است :
فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا گويي مي خواهي بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاك كني اگر به اين گفتار ايمان نياورند! سوره: 18 . کهف آیه: 6
تا آنجا که حتی خداوند بر رحمت واسعه خودش که متجلی در پیامبرست انذار می دهد که در مرحله ای گمراهان دچار وقوف زیر می شوند که:
اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ
چه براي آنها استغفار كني و چه نكني، (حتي) اگر هفتاد بار براي آنها استغفار كني هرگز خداوند آنها را نميآمرزد، چرا كه آنها خدا و پيامبرش را انكار كردند، و خداوند جمعيت فاسقان را هدايت نميكند. سوره: 9 . توبه آیه: 80
اما در همه این احوال نباید از یاد برد که شیوه نبی مکرم اسلام در تبلیغ و مجادله ، به شرح زیر است که:
وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ
و تو اخلاق عظيم و برجستهاي داري. سوره: 68 . قلم آیه: 4
تا آنجا که خداوند به پیامبر تذکر می دهد و یادآور می شود:
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ....َ به (بركت) رحمت الهي، در برابر آنها ( مردم) نرم (و مهربان شدي)! و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو، پراكنده ميشدند. سوره: 3 . آل عمران آیه: 159
فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَن
بامداد چند صباحی پیش بود که در عالم نوم ، خبر دادند که عزیز هنوز بر قید حیات اند .
دوان و حیران به سمت شفاخانه رفتم و چون وارد اتاق شدم ، ایشان مثل همیشه که به محض قدوم میهمان و حتی در دوران ناخوشی ها ، قبراق شده و با غیرت بی حدشان ، احوال خود را خوش جلوه می کردند، از تخت برخواستند و نشستند و گرم صحبت و حال و احوال پرسی شدیم.
در همان حال با ذوق ، از این اتفاق میمون و سلامتی ایشان بودم که به یک باره ، چهره شان برهم خورد وقتی کسی از در آمد و بر حاضران نیاز ایشان به حاجتی را تذکار داد تا اطرافیان حاضر آنرا برآورند.
چون از خواب برآمدم به یاد این دعای همیشگی عزیزجان افتادم که از آنکه احتیاجی از خلق برایشان پیش آید به خدای پناه می داشتند و این دعای مستجابشان بود که چشمان ما را در کوتاه دوران بستری شان تا رحل اُخری باز نگاه داشت.
دوش آگهی ز یار سفر کرده داد باد
من نیز دل به باد دهم ،هر چه باد باد
از دست رفته بود وجود ضعیف من
صبحم به بوی وصل تو جان بازداد باد