حکایتی از فیه ما فیه

کتاب شریف فیه ما فیه به معنای درون و آنچه درون اوست که اشاره  به خویشتن خویش " بل الانسان علی نفسه بصیره, قیامه_۱۴" دارد, اثر ارزشمندی از حضرت مولاناست که در ذیل حکایات آن منجمله حکایت کامل ذیل اشاره به بازگشت به خویشتن دارد, چرا که طبق آیات مصحف شریف "فالهماها فجورها و تقواها, شمس_۸"  در واقع حضرت ایشان قصد دارد نفس آدمی را به یکی از  بصائر درونی خویش توجه دهد که احکام بسیاری در احوال مومنان در کتب و متون متعدد دینی که  خود مولانا مروج و صاحب فتوای آن بوده رهنمون گردد.
البته شایان ذکرست که خلاف روحیه او و دیگر مخلصین مروج اخلاق و وحدانیت, همیشه محتسبانی بوده اند که سعی کرده اند چهره ای خشن, ضد انسانی و خلاف روح دین را به هر دلیلی(فهم ناقص یا نفع نافذ خود) تفسیر کنند که به یقین مذموم هر صاحب فکری است.
امیدست همه ما توفیق آزاد اندیشی و عمل به اعتقاد خویش را با قید هر دین و مذهبی داشته باشیم و چون به اعتقادی برآمدیم گرفتار"نومن به بعض و نکفر به بعض,نسا_۱۵۰" نگردیم.
من نمی گویم که عاقل باش یا دیوانه باش
گر به جانان آشنایی از جهان بیگانه باش
گر سر مقصود داری, مو به مو جوینده شو
ور وصال گنج خواهی,سر به سر ویرانه باش(فروغی بسطامی)

 -------------------------------------------------------------------------------

زن چه باشد؟ عالم چه باشد؟ اگر گویى و اگر نگویى، او خود همان است و کار خود نخواهد رها کردن ،بلکه به گفتن اثر نکند و بتر شود. مثلا نانى را بگیر زیربغل کن و از مردم منع می ‏کن‏ و می گو که: «البته این را به کس نخواهم دادن، چه جاى دادن؟ که نخواهم نمودن‏.» اگرچه آن بر درها افتاده است و سگان نمی خورند، از بسیارى نان و ارزانى! امّا چون چنین منع آغاز کردى همه خلق رغبت کنند و دربند آن نان گردند و در شفاعت و شناعت آیند که:" البتّه خواهیم که آن نان را که منع می کنى و پنهان می کنى‏ ببینیم" على الخصوص که آن نان را سالى در آستین کنى و مبالغه و تأکید می کنى در نادادن و نانمودن، رغبتشان در آن نان از حدّ بگذرد که: الانسان حریص على ما منع‏.

هرچند که زن را امر کنى که:" پنهان شو!" ورا دغدغه خود را نمودن بیشتر شود و خلق را از نهان شدن او رغبت به آن بیش گردد. پس تو نشسته‏ اى و رغبت را از دو طرف زیادت می کنى‏ و می پندارى که اصلاح می کنى؟ آن خود عین فساد است! اگر او را گوهرى باشد که نخواهد که فعل بد کند، اگر منع کنى و نکنى‏ او بر آن طبع نیک خود و سرشت پاک خود خواهد رفتن. فارغ باش و تشویش مخور. و اگر به عکس این باشد باز همچنان‏ بر طریق خود خواهد رفتن. منع جز رغبت را افزون نمی ‏کند على الحقیقة!

کتاب دو قرن سکوت

خدایش بیامرزد ، خودش می گفت که بهترین کتابی است که نگاشته و در تجدید چاپش در نهایت اخلاق حرفه ای همه آنچه را که بویی از تعصب دوران جوانی می داده محذوف داشته تا کتابی تاریخی بنگارد.
اول بار نامش را حدود 17 سال قبل شنیدم آنجا که می گفت : این تاریخ نیست که تکرار می شود ، بلکه اشتباهات آدمی است که تکرار می شود ؛ اما می ترسیدم که کتابش را بخوانم ، آنجا که فکر می کردم مکناد ارادتم بر او به واسطه ی این کتاب کاسته شود ؛ آخر فکر می کردم که "دو قرن سکوت" کتابی است که در آن بر اساس برخی مجعولات و برداشت ها و عدم فهم ها مطالبی نگاشته شده است که به تضعیف اسلام می پردازد. کم هم نبود مطالب تکه و پاره ای که به صورت تحریف شده یا تقلیل شده در شبکه های اجتماعی از کتابش دیده بودم و نزدیک بود بدون تورق کتابش, دار دنیا را بگذرانم.
اما به خود گفتم که مرگ کاری و شیون باری که آزاد اندیشانه  کتاب را تورقی می کنم حتی به قیمت آنکه از دین و عقیده ام برگردم و یا آنکه دکتر عبدالحسین زرین کوب را متعصب ناسیونالیستی بخوانم.
کم کتابی را تتبع کرده ام که چنین جامعانه به دیگر کتب مراجعه دهد و از ذکر نکات ریز و درشت نیز نگذشته باشد و سخن را در موضوعی عالمانه به بحث نشسته باشد.
البته تاریخ, قضاوت های ماست در ظرف زمان که همچون امروز ما می تواند دستخوش اشتباه گردد و یقینا هیچ مورخی به علت آنکه از فکر و وهم و اندیشه دور نیست نمی تواند نگارنده ای صادق درباره آدم ها باشد ولی من به عنوان یکی از مطالعه کنندگان این کتاب گواهی می دهم که حضرت استاد زرین کوب سعی کرده اند در نهایت وسواس و تقوی به این مهم پایبند باشند و کتاب ارزشمند به نام" دو قرن سکوت" که بازگوی اتفاقات سال های استعمار ایران توسط اعراب در 1400 سال پیش و کمی قبل و پس از آن است را به تصویر بکشانند.
ایشان به درستی دین به ماهو دین را که مروج اخلاق ، وحدانیت و سرشت پاک آدمی است از توحش سیاست مدرانه و قدرت طلبانه عده ای عرب جداکرده و با تشریح کامل اتفاقات آن سال ها ، توضیح می دهند که کمتر قیام و ایستادگی در برابر این توحش ها برای اعتلا و اعتبار نام ایران کهن اتفاق افتاده است و تقریبا همه این قیام ها که داعیه ی ایران و آئین داشتند به سان همان خون ریزی های اعراب به فکر نام و قدرت خویش بودند.
ایشان عالمانه تشریح می کنند که همه حکومتهای ساسانی و عباسی و اموی و قیام های محلی به سهم خود نقشی در دو قرن رنج و تعب مردمان این سرزمین داشتند و خون مردان این سرزمین و عفت و پاکدامنی زنانش دستخوش بوالهوسی عده ای قدرت مدار گردید. سخنی که امروز نیز هویداست که مردمان این سرزمین علی رغم اعتقاد به آئین های ملی خود ، دل در گرو دین مبین اسلام داشته اند و متوجه اند که هم تجاهل عربی از اسلام و هم مباحث پان ایرانیسم از مفاخر این سرزمین به دور است.
بر آن شدم به این مناسبت که گاه بی گاه و به همان تقهقری که حادثه حمله به سفارت عربستان مشکلی جدی در راه توسعه روابط سیاسی در کشور ایجاد کرد, پرداختن به موضوع اشغال ایران توسط اعراب که هم می تواند موجبات اختلاف میان معتقدان به شریعت اسلام و هم اقوام عرب ساکن ایران و هم تشدید کینه های گذشته میان ملل همسایه خاورمیانه را که نتیجه ای جز عقب ماندگی در اثر اختلاف ندارد, شعله ور سازد تقریظی بر این کتاب که چندی پیش جامعانه آنرا از نظر گذراندم بسازم و تاکید ورزم که مطالعه این اثر ارزشمند دیدی وسیع از آنچه بر ما در آن دو قرن گذشته به دست می دهد که در احوال آینده ما موثر است
و شایسته است قبل از هر سخنی در خصوص آن دوران به مطالعه این کتاب همت بگماریم و سپس درباره آن قضاوت کنیم و درس های گذشته را اعتبار آینده سازیم.
فاعتبروا یا اولی الابصار (حشر, ۲)

در باب امر ترویج قرآن

طی این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
بر قاصر از حکم شارع توقعی نیست و بر واضع عادل قانون است که حکمش را به محکوم ابلاغ کند. بر این استناد است که شارع مقدس, حکم حکومت لایزال خود را غیر از الهام درونی و ابصار برونی توسط عده ای هم نوع به صورت واضح, روشن و شفاف و تنزیلی, ابلاغ کرده است.
پیامبران یا مبلغ سلسله اصولی خاص بوده یا کتاب مدعای تنزیلی خود را نزد پیروان تبیین کرده اند. اگر به صورت خاص به قرآن, کتاب وحی مسلمانان که به ادعای ایشان کامل ترین, آخرین و بدون تحریف است به بررسی نشسته و به شیوه پیامبر صل الله علیه و آله, امامان شیعه و علمای تابع و مورد تایید ایشان بپردازیم به مشاهداتی می رسیم که راهگشای ما در پیروی از ایشان است.
اولین نکته در این بحث, فهم صحیح علت و چگونگی دو حکومت مهم مورد تایید مذهب (پیامبر و حضرت امیر علیهما السلام, حکومت محدود امام حسن علیه السلام را جهت تحدید بحث بررسی نمی نماییم) است که هر دو بر اساس خواست و اصرار مردمان و بدون یک تکلیف دینی شکل گرفت. دو قبیله اوس و خزرج که به صرف وجود مبارک پیامبر صل الله علیه و آله, جنگ و خون ریزی و اختلافات را کنار گذاشته بودند به ایشان پیشنهاد رهبری دادند و ایشان رهبر منطقه یثرب و سپس بر اثر اتفاقات آتی رهبر شبه جزیره عربستان گردیدند. حضرت امیر علیه السلام نیز اگرچه به گواهی شیعه و سنی, امیر و مولای همه مومنان پس از واقعه غدیر و بهترین شخص برای ریاست حکومت پس از پیامبر صل الله علیه و آله بودند که به تعبیر عقلا و اهل تشیع, عهد شکنی بزرگان و خواص در جریان سقیفه بنی ساعده موجبات خساراتی برای جامعه گردید ولی نهایتا با اصرار همان مردمان به رهبری جامعه برگزیده شد. لهذا اگرچه راس حکومت و تشکیل حکومت دینی همچون حکومت های این دو بزرگوار و همچنین حکومت های حضرت داود, سلیمان علیهما السلام و ریاست حضرت موسی علیه السلام بر قومش فرصتی مناسب برای تبلیغ و ترویج ادیان بوده و برای منجی آخر الزمان نیز هست ولی در زمان غیبت و یا فقدان آن ( همچون کثرت پیامبران دیگر) راه تبلیغ نه تنها بسته نیست بلکه شاید به دلیل خروج از حالت ظاهر که هدم منافق را به بار می آورد, مومنینی مخلص را به بار آورد.
دوم کار قرآنی باید بر محور خود قرآن باشد. به قول مفسر ارزشمند معاصر قرآن (آیت الله جوادی آملی) به نقل مضمون, قرآن کتاب هدایت است و سبک آن اگرچه حاوی مطالب علمی, عرفانی, تربیتی, اجتماعی, روایی و ... است اما هیچ یک از آنها نیست و قصد هدایت آدمی به راه فلاح و صلاح را دارد. بنابراین نباید از این راه جلو و عقب افتاد و برای ترویج و تبلیغ آن به خود قرآن که از راه های مختلف برای آدم های مختلف یا حالات مختلف آدمی بهره می گیرید, رجوع کرد. گاهی از راه علم که باور آدمی است و گاه از راه مشاهدات که آدمی هر روز با آن سر و کار دارد و گاه از مسیر قصه که از علایق آدمی است و غیره و غیره وارد می شود و نهایتا به تبشیر و انذار و حکم می پردازد. پس راه ما نیز برای تبلیغ قرآن روشن است و زمان و مکان در آن صادق نیست.
سوم کادرسازی و گروه و حزب و دسته, خاص کار دنیاست و امر دین لااقل از دیدگاه ناقص بنده جایگاهی برای تبلیغ و تشریح و هماهنگ سازی  به این شیوه ها ندارد, چرا که اولا دین که راس آن شارع مقدس است صاحب ملک و ملکوت هر چیزی است و او ذوفنون است که " بما یشا" هر چه خواهد بکند. همچنین "یار در تجلی است از در و دیوار" و هر که خواهد به خصوص در دنیای پر داده امروزین گوش هوش به امر مهم دین می سپارد, از طرفی ژرفای امور دینی بسته به فهم و خواسته عمل شارع مقدس نیز به " نفسا الا وسعها" ست که به رحمت واسعه خود که آنرا بر خود واجب ساخته و از رگ گردن به بنده خود نزدیک تر و از هر مهربانی, مهربان ترست به هر که بخواهد می بخشد و بی نیاز از هر پرستش و پرستنده ای است.
چهارم وظیفه متدینان نیز بر ظاهر آیات و روایات جز "وامر بالمعروف و نهوا عن المنکر" با شرایط رسایل عملیه که فقها رضوان الله تعالی علیهم وزن فرموده اند, نیست و در تاریخ تشیع غیر از عمل عاملان دین که خود بهترین و بزرگترین تبلیغ و ترویج برای دین محسوب می شود, منبر اهل وعظ (که باز هم به نقل مضمون از آیت الله جوادی آملی, نفسشان به سبب آنکه در بالای منبر در اندیشه میزان پول در پاکت صاحب مجلس نیست, نفوذ و اثر دارد) در مناسبات مذهبی علی الخصوص ایام دهه محرم و ماه رمضان بوده است و از مابقی جز اثری ( چه تاریخی و چه تاثیری) باقی نمانده است.(الله اعلم)

پنجم یکی از مهمترین مسایلی که در قرآن از ناحیه پیامبران علیهم السلام به آن اشاره می رود مساله عدم مزد رسالت است و اینکه ایشان آزارهای دنیوی بسیاری در مقابل راه ترویج و تبلیغ دین دیدند تا آنجا که حضرت خدیجه سلام الله علیها که بانویی ثروت مند در شبه جزیره عربستان بودند در کمال تنگدستی در شعب ابی طالب جان سپردند. بنابراین در امر ترویج باید دانست که همه
چیز آدمی از مال و آبرو تا جان و راحت آدمی مورد مخاطره قرار می گیرد و هیچ اجر و مزد دنیوی نگاه دار آن نیست
پایان سخن آنکه دین یک امر جامع است که مسیر زندگی آدمی را مشخص می سازد و اگرچه سلایق و علایق را منسوخ نکرده و به قول عامیانه کاراکتر "رضا مارمولک" مسیرهای زیادی را برای رسیدن باز گذاشته است, اما اقصر ترین راه ها که حتی امثال دکتر سروش در نظریه صراط های مستقیم آنرا اگر  تایید هم نکنند لااقل رد نمی کنند, راه و روشی است که توسط پیامبر و امامان شیعه و سپس پیروان بی چون و چرای ایشان که علمای بزرگ تاریخ تشیع بوده اند پیموده شده و آن راهی جز عمل به دساتیر و نصح دارای فصح آیات و احکام بنا به اقتضا و توان و پیرامون خود نیست.

هزینه های گزاف مسجد سازی و امثالهم

مدت هاست که نقد هزینه های گزاف در مسایل دینی(مسجد و امام زاده سازی, طلا و منبت کاری اماکن مذهبی, نذورات ارتزاقی در مراسیم مذهبی و امثالهم) نقل محافل عوام, نطق منورالفکران خاص و پای ثابت شبکه های اجتماعی است. بر آن شدم که سخنی در این باب به جای یک سرتکان دادن و درج علامت like و دیگر رفتارهای ساده ای که به معنای مخالفت و موافقت با موضوع است, بنگارم.
بدایت آنکه اگر کلمه کثرت را در باب این قبیل هزینه ها توسط توده مردم و آن هم به قصد نذر و هبه و برآوردن حاجات به کار بریم سخت در اشتباهیم, چرا که قریب به اتفاق چنین اموری توسط ایشان است و عجیب است که اولا چنین اموری که بعضا از گردن آویز پیرزن و دسترنج کارگر و مال التجاره کاسبی برای امور عام المنفعه به دست آمده انتقاد می شود اما به سفرهای تفریحی و عروسی ها و ماشین ها و خانه ها و ویلاهای عده ای مرفه که صرفا برای راحت خود هزینه های گزافی می نمایند نقد و حرجی نیست که در اینجا نیز ظاهرا حق با طبقه ثروتمند است!!! ثانیا در همه مکاتیب بشری ( جز آنچه که از کمونیست به موزه ها پیوست) مالکیت خصوصی محترم شمارده شده است و هر کس می تواند اموال خود را در امور مشروع هزینه کند و باید از این دسته افراد که مدعای تجدد دارند علت این شماتت ها را پرسید.
نکته دوم آن است که جهان بینی های مختلف موجبات چنین نگرش هایی است, مومنین معتقدند که وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ.
(سوره ۶۳ آیه ۷) و این یعنی همه چیز از مصنوعات ساخته بشر تا طبیعیات در دست قادر متعال است و همچنین

اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

خداوند روزى را براى هر کس از بندگانش بخواهد وسعت مى بخشد یا تنگ مى گیرد. خداوند به همه چیز داناست.
(عنکبوت/62)
بنابراین گمان آنکه اگر هزینه ای در جایی صرف شود امتناعی از دیگر هزینه هاست با این جهان بینی, امری بی مبناست و همچنین قبض و بسط روزی که از وسایل ابتلا و امتحان الهی است در خلال این نگرش مورد بحث است که باید مورد عنایت قرار گیرد.
و نکته سوم آنکه علی رغم اینکه
زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ۗ ذَٰلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ِ

محبّت امور مادى، از (قبیل) زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبهاى ممتازو چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است. (تا در پرتو آن، آزمایشو تربیت شوند. ولى) اینها وسایل گذران زندگى دنیا است
(آل عمران/14)
که موید آنست اموری چون زیورهای دنیوی همچون طلاکاری ها و زینت بندی های بی حد و حصر که در ابنیه مذهبی نیز نفوذ کرده, نباید مانعی از اصل موضوع باشد که چنین اعتاب مقدسه ای برای ما حکم امید به زندگی مان دنیوی و اخروی مان دارد که:
فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست
ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی (سعدی علیه الرحمه)
خلاصه سخن آنکه در این راه نه چنین افراطی به فریاد برآوریم که چرا باید چنین هزینه هایی سربرآورد و نه چنان تفریطی که از خیر نقد منطقی موضوع بگذریم.

در فراغ یکی از منسوبین

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ

به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است.» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى شوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد

بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است!
(فصلت/30)

آقای محمدی تاکندی در منبر امروز جهت تسکین صاحبین عزا به آیه فوق اشاره فرمودند و عرضه داشتند که منظور این آیه استقامت کنندگان در استطاعت امر الهی و صابرین در مصایب و مشاکل می باشد. خداوند توفیق شمول این آیه را بر همه ما و صبر بیش از پیش را به خانواده عزیز متوفی عطا کند.

   زبان دل پاکانی چون مرحومه مغفوره ایشان, کلام حضرت خواجه شیراز است که:
حجاب چهره جان می شود غبار تنم
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم

Mrs. Eltahawy

In the beginning tell to you , I have  a Persian   language and  not good able written English or Arabic for you. Subject this letter is about your book "Headscarves and Hymens: Why the Middle East Needs a Sexual Revolution," and I wish several topic about your book. I do not read your book but reading summery of book on VOA News and BBC website:

1-    All of the people owner on body themselves , this sentence is correct but the one believes God  on all of the religious , decides by isms and do not acting only wish.

2-    Are you sure who human freedom on this subject and do not important ism, religious , manners and other this similar subject , they are relax and comfortable ? I believe this question is not correct since they  would part of the big and actual thing who help  those on all of the time and if they lose it , people do not trust in life continuance. Thus if human believer  can to be a happy toward to trust the GOD. And god forbidden the human of all actions (example , illegal relationship)

3-    I am a God believer and try  do not  illegal relationship , but do not for only God , as moral sense as . God order the human in this subject for the themselves , for  race continuance , for ethics continuance , for health continuance , for family continuance , and many thing similar to. God do not order for  hurt and harm.

4-    I opinion similar to you , single  believer  and many daughters and sons have hard condition since cannot freedom  relationship , but misdeed to your thinking , I believe revolution the ideas  where they can create the further .

I hope review the your book , research the your fans and notify the propagandas , thus reform the your book.

http://monaeltahawy.com/