ماه ذی القعده

به صفای دل رندان که صبوحی زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند

سيّد ابن طاووس روايتى نقل كرده كه ذو القعده به هنگام سختى شديد ، گاه استجابت دعاست.

به بهانه نامگذاری امروز (اول ذیقعده) اتفاقا به لینک زیر نیز برخورد کردم که خوانشش خالی از لطف نیست:
http://www.erfan.ir/farsi/87565.html
پایگاه اطلاع رسانی استاد حسین انصاریان - http://www.erfan.ir
سایت erfan.ir ارائه دهنده آثار و اندیشه‌های دانشمند محقق حضرت استاد  حسین انصاریان است که توسط مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان راه‌اندازی و پشتیبانی می‌گر...

اسلام و سیاست


آخرین ختم کتاب در دست نوشته سید صادق شیرازی فارغ از مناقشات موجود بر سر مولف که کتابی نشر یافته در حدود ۱.۵ دهه پیش در ایران می باشد کتابی مجمل در رفتارها، تواصی و سرگذشت ائمه ، رهبران و حتی روال مردمان دینی به خصوص مذهب شیعی است.
هر چند کتاب می کوشد نظام دینی و  حکومت مبتنی بر فقاهت را اثبات دارد و در این استدلال بدون بررسی روال موجود معاصر به خصوص پیچیدگی های یک سده اخیر از شیوه حکومتی هزار سال پیش دلیل می آورد که نمی توان قیاسی منطقی را برای آن داشت و یقینا به غیر از حکومت ایده آلی پیامبر و امیر مومنان علیهما السلام(که آن هم نه به صورت عقلی بلکه اعتقادی مورد پذیرش شیعه است) و با زعم اینکه حکومت های مقتدری که رنگ و بوی دینی داشته اند در سال های متعدد موفقیت هایی داشته اند اما سفاکت های بنی عباس به عنوان مهمترین و طولانی ترین حکومت دینی و همچنین تبعیضات و انحرافات متعدد صفوی به عنوان مقتدرترین حکومت شیعی جهان نشان از عدم تطبیق صحیح واقعیات با مبنای مولف دارد.
به نظر می رسد حکومت دینی با تعریف حاکمیت یک شخص بر ممالک اسلامی که بتواند موجبات راحت و آرامش و سعادت رعیت را فراهم سازد به سان وعده های کمونیست در بهشت موعود بود که به موزه های تاریخ پیوست.
بلی ، اگر مبنای حکومت دینی را مردم مسلمانی گذاشته که از دنیا گذشته و مبنای معیشت خود را اخری گذارند و اتحاد حول کلمه طیبه "الله" - جل و اعلا- را بر مبنای وعده پیامبران به معاد بگذارند جامعه ای تشکیل خواهد شد که حاکم و محکوم هر دو به صراط حق رهنمون و در جزئیات نیز وفاق بر ایثار را مبنای عمل قرار می دهند.
  بر همین مبنا دساتیر امیر مومنان علیه السلام که حیرت فرماندهی انسانی در ۱۴۰۰ سال پیش و در قوم عرب جاهل را بروز می دهد نیز به عنوان معجزه مسلمانی و نمایش یک مسلم کامل و ممحض به پیروی از پیامبری که مکمل و مبعوث و مامور به اخلاق است را مجسم می کند و این پیام را برای اداره حکومت واصل می دارد که حاکم مسلمان می تواند اداره حکومتی را (حداقل از مکتوبات و تواریخ در اعمال و رفتار) به نحوی احسن به منصه ظهور برساند.
زیباترین بخش های کتاب که اشک را در چشم بسته و دل را قرص به حقانیت دین می نمایاند بخش هایی از زندگی دو حاکم دینی (پیامبر و علی علیهما السلام) به همراه نامه ها، دستورات و رفتارهای ایشان می باشد.
و اما قیاس رفتار و کردار این دو حاکم دینی و حتی وجود نمونه هایی از توفیق جامعه با رهبری و مدیریت فردی متدین در راس جامعه مکفی برای تشکیل یک حکومت دینی بر اساس رای و نظر یک فقیه دینی نیست که جوامع به خصوص در عصر معاصر دارای پیچیدگی های نظامی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و غیره می باشند که باید لزوما تحت سیطره دموکراسی و حاکمیت مردم و قوانین مورد وثوق جامعه جهانی اداره شوند.
پذیرفته است که فی المثال مسولین و مدیران جامعه ای بر اساس رای مردم همگی متدین و قریب به قوانین ملی حداقل مخالفت با شرع مقدس نداشته باشد ولی تطبیق برخی قوانین با برخی آیات و روایات به نظر جمود در متن می نمایاند.
فی المثال با فهم آنکه در مثل مناقشه نیست ، آیا منطقی می نمایاند که بعد از هزار و چهار صد سال و به علت شرایط خاص روزگار و مکانیت شبه جزیره هنوز مبنای دیات ، "شتر" باشد!؟
مثال فوق تنها یکی از ده ها و صدها مساله ای است که نه مانند حلول ماه و قصاص و ارث و متاجر و... اختلافی و حاوی پاسخ های احتمالی است و نتیجه اش همین بساط های جامعه بیمه ای ماست که باید به جای تمرکز بر امور تخصصی به فکر واردات و پرورش شتر برای تعادل قیمت دیه باشد!؟
فلذا آنچه مستفاد از این کتاب و دیگر استدلالات توفیق جوامع انسانی تحت دین مبین اسلام نه شکل حکومت که محتوا و رسوخ دین در حاکم و اعتقادات مردمان است و باید به جای دنبال کردن این خواست و تمایل که نتیجه آنرا در معاصر در خاورمیانه و قرون وسطی در اروپا دیده ایم باید به اندیشه مسلمانی و دینی کردن جامعه در اخلاقیات ، اعتقاد به جزا و بقا در معاد و امتلای قلبی از قصد شارع بر وجود مسلمی عالم، عادل و عامل آگاه ساخت.
پایان سخن آنکه در سراسر تتبع کتاب تنهای آرزو بر آن بود که مدعیان علی مداری که داعیه ی پیاده کردن اسلام در جوامع خود را داشته و دارند تنها به میزان تعداد انگشتان دست درصدی به رفتار و کردار عادلانه حضرتش در روزگار خلافت عامل باشند.
خداوند ما را از امتحان و ابتلا به مقام و مسولیت مصون دارد و از این سخن پرهیز فرماید که:
 إِنَّ الْمُلُوكَ إِذَا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً ۖ وَكَذَٰلِكَ يَفْعَلُونَ
«پادشاهان هنگامى که وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مى کشند، و عزیزان آن جا را ذلیل مى کنند. (آرى) روش آنان همواره این گونه است.
(نمل/34)

آفتاب

آفتاب ظهر تیر ماه که در فضای باز قبرستان در هنگامه تشییع احدی از منسوبین بر صورتم می تابید مرا به یاد خاطرات چند سال پیش آفتاب سوزان مکه در حوالی همین روزها برد که با متوفی منظور طواف حج می کردیم.
عمره مفرده از بدایت احرام تا تلبیه گفتن و طی طریق کردنش ، دخول به مسجد الحرام و مطاف رفتنش ، سعی به جای آوردنش و هر لحظه نگاه انداختن به کعبه اش لحظاتی ناب بود که انگار رویای شیرین آن دست بردار از ذهن و خاطر نیست.
دقایق و ساعتی از آن روزها احساس آدمی چون خفته در منامی است که گرچه راه می رود و دست می یازد و سخن می راند ولی احساس لامسه و ناطقه اش از او مسلوب شده و انگار  بر روی ابرهای صورخیال طی مسافت می کند.
شاید این تمثیل که عمل حج را به مثابه طواف و طریق بر عرش الهی دانسته اند برای آنکه وصفش از دور شنیده است کم اثر و کم معنا باشد و این سفر پرخرج و پرخطر (که بنا بر نص تاریخی همیشه با چنین قیودی همراه بوده است ) را کم جلوه بشمارد اما واصلان جمال و جلال کعبه هر آن بر این زمزمه اند که:
دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکل است
هر که ما را این نصیحت می کند بی حاصل است

الغرض، مجنون هر چه بیند به یاد معشوق افتد و آفتاب گرم و سوزان قبرستان چنین یادکردی را به خواطر فرو برد؛باشد که رب "جل و اعلا"  روح تازه درگذشته را قرین رحمت بی منتهای خویش کرده و دعای حاجیان را که کم کم خود را مهیای سفر حج می کنند در حق ملت مظلوم و ستم دیده مان که امروز میان استبداد داخلی و استکبار جهانی و صد البته کم همتی خویش گرفتار سختی اند مستجاب و رنج های ملت را بزداید و چشمان ما را بار دیگر بر غره ی کعبه معظم و زیارت مدینه النبی صل الله علیه و آله دیده ور کند.

لبیک ذا المعارج لبیک، لبیک داعیا الی دار السلام لبیک، لبیک غفار الذنوب لبیک، لبیک اهل التلبیة لبیک، لبیک ذا الجلال و الاکرام لبیک، لبیک تبعدی و المعاد الیک لبیک، لبیک تستغنی و یفتر الیک لبیک، لبیک مرهوبا و مرغوبا الیک، لبیک اله الحق لبیک، لبیک ذا النعماء و الفضل الحسن الجمیل لبیک، لبیک کشاف الکرب العظام لبیک، لبیک عبدک و ابن عبدیک لبیک، لبیک یا کریم لبیک
ِ

حلول ماه نو

آیات عظام سیستانی ، صافی گلپایگانی ، وحید خراسانی ، شبیری زنجانی و جوادی آملی
و آقایان خامنه ای ، سبحانی،  مکارم شیرازی ، نوری همدانی و یوسف صانعی
با سلام؛
الفقها امنا الرسل
هر چند متاسفانه بر اثر القائات شیطانی و مقابلات استکباری امروز دین در منظر مردمان کم رنگ و نگهداری آن مستفاد از روایات در آخر زمان همچون نگه داشتن آتش در کف دست گردیده است ، لیکن بر اثر اشتباهات حکومت های دینی و التقاط دو نهاد دین و حکومت و دخیل شدن اشتباهات و فریب های حکومت داران ، اعتماد مردم و تمسک ایشان به دین و ارزش های آن تحت الشعاع قرار گرفته است اما در این آشفته بازار ، اختلافات فقهی که هر چند به قول نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله می تواند (در صورت اختلاف قبل علم) رحمت باشد موجبات تکدر مومنین و ظن سوء ایشان گردیده است.
البته موکدا جای تاسف است که کثیری از مومنین نیز که مفترض به واجبات نیز هستند مقلدی نداشته و به قول مشهور و عقل مزبور عمل می کنند(!!!) لیکن همین مساله اعلام حلول ماه نو و مبلغ فطریه حتی گلایه روحانیون و علما را هم بلند کرده است که حضرات نمی توانند بر سر یک مبلغ نیز با هم توافق و مصالحه کنند.
کبرای مساله آنجاست که چنین اختلافاتی که مراجع آن را صرفا برداشت خود از آرا و احادیث و روایات می دانند قابل سرایت به دیگر مذاهب می گردد و خدای ناکرده این شبهه نیز پیش می آید که چیزی به نام مذهب حقه شیعه جعفری اثنی اشری زاییده ی دستگاه مرجعیت است و داستان غدیر و بنی ساعده نیز از این جنس است که أعاذنا الله وإياكم من الأهواء المضلة
فلذا مرجح است در این اوضاعی که مستکبران عالم از شرق و غرب بر این ملک و مردم تاخته و منتظر افتراق آراء و نظرات به خصوص نزد نخبگان و خواص می باشند ، حضرات که قریب به اتفاق شیعیان مقلد آرای فقهی ایشان می باشند در اموری که مصلحت ایجاد می کند و از طرفی قبول و نکول فروع فقهی بر طریقه مقدسه شرع خللی وارد نکرده و خلاف بیّن شرع نیز نمی نمایاند ، قول مشهور فقها رضوان الله تعالی علیهم که با مویدات عقلی نیز سازگار است را روئیت با چشم غیر مسلح و اعتبار اشتراط اتحاد آفاق در ثبوت هلال ماه نو قرار دهند.
در محضر علما ، تذکر و نقل حدیث به مصداق زیره به کرمان بردن است ، لیکن به فرمایش قرآن که تذکر را برای همه مومنین سودمند بر می شمارد(الذاريات-55) به روایت صدر الاشاره عوده نموده که آیا مصداق و مفهوم روایت به هم باز می گردند؟! و امنای رسول صل الله علیه و آله باید چنین در دین به امری مریج گرفتار آیند؟!

اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ : تُعِزُّ بِهَا الاِسْلامَ وَاَهْلَهُ ، وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ

ادامه نوشته