انتصاب رییسی ، افشای نیات رهبری

بالاخره پس از ماه ها ناز و عشوه و ابراز افتخار به خادمی آستان تا پذیرش پست ، ابراهیم رییسی رییس قوه قضاییه شد. هر چند رهبری در حکم ایشان لقب آیت الله را که از ابتدای انقلاب همه ی رئسای پیشین یدک کشیده اند به او عطا نکردند ولی با تعابیری همچون فرزند قوه یا نفس جدید عدالت و دیگر لفاظی های مرسوم در احکام مشابه، او را در پست جدید نصب کردند.این مساله امر عجیبی از سوی سیاسیون و ناظران آشنا به امر نبود چه آنکه رییسی از گزینه های اصلی ریاست بر قوه بود ولی برای کسانی که رهبری را اجل از سیاست می دانند چند نکته ، حداقل راقم سطور را از وظیفه ی شرعی  مبرا می کند ، هر چند که توجیه بدترین شیطانی است که در قلوب مومنین رخنه کرده و هر منطقی را با آن به یغمای فریب می برد.
 

ادامه نوشته

پیرمرد دوست داشتنی

در کرسی مقطع مدیریت اجرایی سازمان مدیریت صنعتی، الحق و الانصاف استاد مرحوم مبرور منصور مجدّم از جمله ی تحف و ویژه ها بود.
استاد از جمله افرادی بود که هم منجمله معاریف و هم از حلقه ی قدما و هم دارای سواد و توان علمی و هم در کمال اخلاق بود و شیوه ی معلمی و درس گفتارش جذاب و دل نشین می نمود.
روش تدریس خاصی داشت و معتقد بود که در جمله ی کرسی درسی و طول دوره باید دانشجو را ارزیابی کرد و به امتحان و برگه و پرسش اعتقادی نداشت. کلاسش آن قدر کشش داشت که جمعه صبح ها که وقت استراحت و تفریح است هم ملال آور و کسل آور نبود ، بعد از ظهر بعد ناهار هم خوابت از کلاس نمی گرفت و خلاصه در میان ده ها معلم و استاد در این سال ها جزء دوست داشتنی ها بود.

نمی دانم از چهلم مزارش زمانی گذشته و یا هنوز فرانرسیده است اما استاد مجدم هنوز در دل های خیلی دانشجویانش به همان قیافه ی بانمک و خندانش همچنان زنده است و به قول حافظ حاشا و کلا که او که "دلش زنده شد به عشق" بمیرد.
از استاد ؛من که نمره بیستش را در یکی از دو واحد درسی که با ایشان داشتیم کسب کرده بودم کلمه گفتار درسی به یاد ندارم چه آنکه من همانم که به زور در واحد درسی اول از دست مبارک ۱۴ گرفته بودم !!!! اما  استاد مبنا و معنای عمق شناختی در دید به موضوعات ، قدرت تجزیه و تحلیل و گوش کردن به صدای مخالف و از همه مهمتر کار توأمان با مهر و آرامش و حرفه گری را به وسع کوچکم آموختم.

خدایش بیامرزد و در بهشت مأوایش دهد.
(دیشب حدود نیمه شب بود که به یک باره یاد استاد افتادم و این دل نوشته به ذهنم خطور کرد)

سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش

بهار عبادت که از رجب آغاز و به عید شب رمضان منتهی می شود و میعادگاه عاشقان که با نوای "یا من ارجوه" به "یا علی و یا عظیم" می رسد و گم شده ی منتظران که از ماه خدا شروع و به ماه امت نبوی صل الله علیه و آله متصل می شود باز رخ نمایانده و بهانه ی تواب رحیم که رجب اصبّ را برای بخشش نهاد تا در شب عید رمضان به اندازه ی همه ی نجات یافتگان از آتش  ؛بندگان را عفو کند.
کاش دغدغه ی معاش مان از چند قرص نان بیشتر، چند متر  زمین و اعیان بزرگتر ، چند مدل سواری بالاتر ، چند تکه لباس فاخرتر و چند کلمه احترام والاتر و خلاصه چند روز رفاه و رفعت به چند روز صوم و چند رکعت صلاه و چند دقیقه مراقبه و چند خط دعا و چند کلمه صحبت با خدا بگذرد و بدانیم که دو محبت در یک دل نگنجد و داعی دنیا، عشق اخری ندارد و عمله ی امروز محروم از عمل فرداست و عاقل به فرمان خرد و منطقش عطای کثیر را به فریب قلیل نمی دهد.   

نک ماه رجب آمد تا ماه عجب بیند

وز سوختگان ره گرمی و طلب بیند