کتاب آقای امیر ترکاشوند با نام "حجاب شرعی در عصر پیامبر"

هر چند هنوز تتبع این کتاب هزار صفحه را که حدود دو ماهی است به دستم رسیده است به پایان نبرده ام تا مفصل تر درباره آن اظهار نظر کنم ولی به قدر وسع و بضاعت به چند نکته ای می پردازم:
نخست آنکه کتاب حدود یک هزار صفحه و حاصل چند سال تحقیق نویسنده است و به صرف چند سطر نمی توان درباره آن اظهار نظر کرد
دوم برای چاپ کتاب تلاش محکمی صورت نگرفته است و نویسنده در کمال آزادی به نقد و بحث درباره کتاب خود در جوامع علمی و حوزوی می پردازد.
نویسنده دلیل این انتشار محدود کتاب را  در صفحه نخست کتاب اینگونه ذکر می کند: «این کتاب، فقط برای استفاده و بررسی شما محقق دینی عرضه شده است. از انعکاس مطالب و درج خبر در باره آن، مگر در کتب تحقیقی و پایان نامه ها، پرهیز گردد».هر چند طبق معرفی نامه ای که در صفحه نخست کتاب آمده است، کتاب در سال ۱۳۸۹ برای صدور مجوز به وزارت ارشاد اسلامی عرضه شده و به مرحله فهرست نویسی پیش از انتشار (فیپا) نیز رسیده است ولی با مخالفت مسئولان سانسور وزارتخانه یاد شده روبرو شده و از این رو حداقل تا کنون کتاب به طور رسمی و کاغذی در ایران منتشر نشده است.
سوم بر کتاب ایشان نقدهای زیادی آمده, اما هیچ کدام همچون خود کتاب عالمانه نیست, چون نه محقق و نه نقادها به شیوه معمول و مرسوم حوزه که شامل در نظر گرفتن منابع از حدیث و روایت و ادبیات است, عمل نکرده اند و صرفا تمجیدیه یا تردیدیه هایی از بزرگان نسبت به اصول کتاب وارد آمده است.
چهارم آنکه علوم فقهی مثل دیگر علوم شامل اسلوبی است که هر شخصی قادر به ورود  آنها نیست. فی المثال در علوم مهندسی پایه هایی همچون ریاضی, فیزیک و علوم هندسی و دیگر مباحث لازم برای اخذ درجه کارشناسی و سپس تحصیل علوم معاصر در این مقطع و ورود به مقطع ارشد و کسب روش تحقیق و پژوهش و شیوه بحث آغاز و آن گاه در مقطع دکترا, شخص قادر و مجاز به اظهار نظر بر اساس آموخته های قبلی است. برای اظهار نظر یا نقد چنین مباحث فقهی نیز علوم رجالی, درایه, ادبیات عرب, تفسیری و... نیاز است که شان فقها رضوان الله تعالی علیهم است و اکنون ما به حکم عقل (در تجهیز ایشان به این علوم) به برداشت های ایشان از احکام اسلامی عمل می کنیم, بنابراین اگرچه ممکن است نکاتی از این کتاب یا دیگر آیات و روایات و کتب بر ما صحیح یا غلط آید اما نهایتا باید بر اساس برداشت و نظر فقهی و کامل یک عالم به موضوع عامل باشیم, چه آن که به فرموده حضرت مولانا :

دست ناقص دست شیطان است و دیو
زانکه اندر دام تلبیس است و ریو
جهل آید پیش او دانش شود
جهل شد علمی که در ناقص رود
پنجم: بررسی عقلی و اجتماعی از منظر وجدان هر شخص و همچنین روح بیان نویسنده متشرع کتاب است که فی مابین محتویات کتاب و اخلاق رذل بی عفتی که نمود عینی آن بدحجابی و بی حجابی امروز است داوری کند و بنابر برداشت خود از مصحف شریف, دین و عقیده اش از نوع شکل ظاهری اجتماع اسلامی ترین کشورها تا لاییک ترین آنها سنجش قلبی و عقلی نماید که آیا به فرض صحت وجود چنان حجابی در عصر نبی مکرم اسلام, آیا این نوع حجاب و پوشش و عفت در کشورهای اسلامی ایران و ترکیه و سوریه (و نه حتی کشورهای غربی) مرضی حضرت حق و نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله است!؟ و آیا به فرض صحت حجاب های مورد اشاره که به افواه عام حجاب زنان روستایی امروزین ماست, مورد بهره زنان و مردانی است که با چنین اشکال و قیافه های معلوم الحالی به تردد در اجتماع پرداخته و بعضا نه نسبت به اصل حجاب که به اصل دین و مذهب اشکال دارند و با هر موضوع مذهبی, برخوردی سلبی و استهزایی دارند!؟
شایان ذکرست که در مصاحبه چهار استاد برنامه افق در مورد حجاب, کوچک ترین اشاره ای به این منبع نمی گردد, اگرچه مطالبی از این کتاب که موضوعش جز مباحث قدیم و مهمترین محقق عالمانه اش مرحوم قابل بود ذکر می گردد و شاید خلاصه اش این باشد که به فرض عدم وجوب حجاب برای مو و گردن زنان, عفت امری عرفی و شرعی و اخلاقی است که باید مورد نظر مومنان اعم از زنان و مردان باشد, لهذا باید دقیق بود که بالفرض صحت مطالب کتاب که به فرمایش دانشمند عظام دکتر سروش, حکمش با فقیه است و نه محقق و روشن فکر, عفت و پاکدامنی و پرهیز از زیاده خواهی جنسی و خارج از قاعده مورد تایید هیچ عالم دینی و چه بسا عاقل اجتماعی نیست و از این مناظره و کتاب و دیگر اختلافات در فروعات فقهی نمی توان جهت توجیه بی حجابی ها و بدحجابی های مرسوم بهره و منفعت شخصی برد.
باشد که دریابیم اگر امثال بی بی سی و صدای آمریکا و پایگاه هایی که عناد خود را با این کشور و دین ما به صورت رسمی و در قالب کودتای ۲۸ مرداد و اظهارات پرطرفدار نامزد ریاست جمهوری امروز آمریکا(ترامپ) در خصوص اخراج مسلمانان از آمریکا که تنها مشتی از خروارست,طلایه داری می کنند به چه هدف و انگیزشی اند. 

فایل صوتی مناظره ای درباره #حجاب

#سروش_دباغ
#یوسفی_اشکوری
#حجت_الاسلام_هدایتی
خانم #وسمقی
مجری: سیامک دهقان پور

#دیده_بان_زنان
https://telegram.me/joinchat/Ap1LozuvAZsiaQhiEQen5A

سینما و سه نما

قبل تر ها در مقابل کلمه سینما که ظاهرا ریشه لغوی یونانی دارد از سی نما برای معنا بخشی به جلوه های متعدد هنری, اجتماعی, تکنولوژیکی, سیاسی و... بهره می بردند اما اکنون من به بهانه حضور اجباری و جهت مرافقه بین قلوب در سینما پس پانزده سال عزلت از آن به سه وجهه از این هنر بزرگ بشری می پردازم:
یکم : آن قدر سناریو و کارگردانی و عوامل سازنده فیلم ضعیف است که بعضی وقت می توان از پشت خروارها زمان و مکان, خستگی و "واسه پوله" کار "دلقک" را دید و به این کلام عامل بود که " تو دیگه به دلقک نمی خندی". واقعا سینما به ضعیف ترین جایگاه خود در جهان و امروز در ایران تنزل کرده و کمتر کسی برای دل و عقیده خود می نویسد و بازی می کند و کارگردان می شود.
دوم : تماشگر هم این تنزل را فهمیده و فقط برای ساعتی سرگرمی یا از  روی بی مکانی به سینما پناه آورده است که حتی خنده های او نیز در یک فیلم کمدی تهوع آور است.
سوم: هنر هفتم از سخت ترین مشاغل شمارش شده است که به واقع تاثیر بصری و سمعی آن بر مخاطب با هیچ هنر دیگری قابل قیاس نیست ولی هزاران حیف که امروز آن قدر این هنر بی ارج و قرب گردیده است که سینما تنها مکانی برای عقده های اخلاقی بعضی گشته و اگر روزگاری به دلیل حضور اراذل و اوباش مکانی برای خانواده ها نبود, امروز نیز جولان معشوقان خیابانی و عریانی های پنهانی گردیده است و سینما را بیش از پیش به محاق برده است.

به امید روزی که خالقان سینما به هنرمندان و تماشاچیانش به هنر دوستان باز گردد.

اجتهاد رهبری

مباحثه ای مکتوب فی مابین بنده و احدی از دوستان در خصوص موضوع مزبور 

توضیح: موارد نقطه چین شده به دلیل شخصی و غیر مربوط بودن به بحث ایجاد و مورد قلاب با توجه به حذف مشخصات طرف مقابل آورده شده است

ادامه نوشته

سخنان جنجالی سید حسن نصرالله

خبر علنی شدن حمایت مالی (و احتمالا در آتی, افشای حمایت نظامی) ایران از حزب الله (و دیگر گروه های مشابه) شوکی در تحلیل گران سیاسی بود و عقلا مثل "چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است" در این مورد نیز مصداق دارد.همچنین امر کمک به همنوع در دین مبین اسلام نیز با وجود فقر در جامعه و بازخوردهای منفی که فلسطین, لبنان, سوریه, یمن و دیگر دریافت کنندگان این حمایت ها از ایران داشته اند مزید بر علت برای ادامه یا توقف چنین حمایت هایی است, اما میدان جنگ استراتژیک و ژئوپولیتیک ورا و فرای این تحلیل های ساده است و یقینا مسولین امر باید گونه ای تصمیم بگیرند که جنگ با تروریسم را در کنار مرزهای سرزمینی و یا خدای ناکرده در درون خیابان های میهن عزیزمان رخ ندهد و هزاران کیلومتر آن طرف تر در سوریه و عراق و لبنان و... شر اشرار از سر این سرزمین دور شود

یک آیه

صالحات و باقیات تعلیمات قرآنی مضاف بر تاثیر در تربیت نسلی با آموزه های این کتاب شریف در صورت باز نشر توسط متعلمین می تواند این حلقه صالحه را متداوم تر نماید.
چون به این بخش از متنی که با نام" دل نوشته "ای برای معلم قرآنی تازه درگذشته منسوب که تلمیحی از تفسیر سوره مبارکه هود بود رسیدم, مطلب برایم گنگ بود, آنجا که گفته شد "اما انگار این یک سنت دیرینه است, سوره ی هود ما را هم پیر کرد" پس جستجو متوجه اشاره راقم فاضله به حدیث معروف ابن عباس از نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله شدم که در پس نزول آیه ۱۱۲ سوره مبارکه مزبور است.

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا ۚ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

پس همان گونه که فرمان یافته اى، استقامت کن و (همچنین) کسانى که با تو، (به سوى خدا) آمده اند (باید استقامت کنند).و سرپیچى نکنید، که او آنچه را انجام مى دهید مى بیند.
(هود/112)

آیه ای که دستور به استقامت به پیامبر و مومنین را در عین بینایی حق جل و اعلا بر احوال ایشان داده است.
انشاالله خداوند استقامت بر صبر را بیش از پیش بر همسر و فرزندان ایشان عطا نماید.

نقدی بر كتاب"دموكراسي يا دموقراضه" اثر سيدمهدي شجاعي

کتاب جالبی است و تقریبا نسخه طنز آمیزی از" قلعه حیوانات " معروف است.
البته بد نیست در اینجا نکته ای عرض کنم که شاید مناسب حال باشد.
در مجموعه کوچکی که من حدود ۱۱سال است مشغول به فعالیت هستم, روزگاری کارمند دون پایه ای بودم که کار ساده ای داشتم. آن روزها از ریزترین امور در آن بخش از شرکت ایراد می گرفتم. کم کم که مسولیت گرفتم دیدم که علی رغم مشکلات, اجرای راهکارها نیز مشکل است و یا اصلا راهکار متقنی وجود ندارد و به راحتی انتقاد کردن, کار کردن راحت نیست. چندسالی است که در کنار هیات مدیره, شرکت ۴۰-۵۰ نفره را اداره می کنیم می بینم که در عین علم به نقایص به واقع مدیریت یک مجموعه با این مشکلات موجود چه میزان سخت و طاقت فرساست و فقط با غرولند و انتقاد کردن کاری درست نمی شود. القصه اگر چه کار نویسنده نبشتن و کار دانشگاهی نظریه پردازی و هر شخصی به هنری و حرفه ای مشغول است و هر کدام در جای خود پرارزش و نیکوست ولی به قول سعدی علیه رحمه:
سعدیا گر چه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست

مسئولیت رهبری در این برهه حساس

مقام رهبری
آقای سید علی خامنه ای
با سلام,
یقینا بیش از بسیاری مردم و حتی مسولین از اوضاع منطقه و خطر داعش و تروریسم مطلع اید و  راهکارهای استراتژیک, نظامی و سیاسی را برای مقابله با این خطر با مسولان ذیربط مرور کرده اید.
من و جمیع عوام که جبرا یا اختیارا زمام امور کشور را به شما و دیگر آقایان سپرده ایم جز دعا و هوشیاری در برابر مسایل, کاری از دستمان برنمی آید. اما به اندازه فهم و تحلیل سیاسی مان خواسته هایی داریم که اگر در این برهه حساس در نظر گرفته نشود, عواقبی در پی خواهد داشت که جبران آن جز با افسوس و حسرت فراوان که در آن مصایب عمیقی برای ملت در پی خواهد داشت, میسر نخواهد بود.
آقای خامنه ای
تفکر داعشی فارغ از دشمنی با شیعه با پول و وعده های جنسی نه تنها می تواند جوانان مستضعف و تبعیض زده اهل سنت را هدف گیرد که ممکن است با وعده های مزبور به جمع تفکر جوانان به اصطلاح امروزین نیز روی بیاورد.
آقای رهبر
شما که خود در راس مسولیت های کشوری حضور داشته اید, مستحضرید که جز دعای خیر حضرت ولی عصر عج الله و خون شهدای گرانقدر, نه تدبیری از دولت تدبیر و امید و نه دول مهر و اصلاحات و سازندگی و جنگ بر می آمد که شر فتنه های آخر زمان را از سر این ملت مظلوم و رنج کشیده دور و امروز به حول و قوه الهی بیشترین سطح امنیت را در منطقه و سطحی مقبول را به این ملت عطا فرماید.
آقای خامنه ای
قدر این نعمت بزرگ(النعمتان مجهولتان, الصحه و الامان) را بیش از پیش بدانید که تداوم آن هم به سربلندی در دنیا و هم کفاره اشتباهات شما در اخری خواهد بود. قدر این نعمت را با توسعه دموکراسی, شنیدن صدای مخالف, رفع تبعیض از قومیت و اقلیت های ملی و مذهبی و دوری از کبر و تجمل رهبری دنبال نمایید که الناس علی دین ملوکهم و اگر نبود دستگاه عریض و طویل رهبری و بیت جنابعالی,  هیچ مسؤلی جرات و جسارت اخذ چنین فیش های حقوقی را به خود نمی داد.
نقل است,بنیانگذار انقلاب از بدایت رهبری نهضت خیال و تصور حکومت داری توسط خود و روحانیان را نداشتند و قصد اقامت در قم و رسیدن به بحث و درس حوزه را در خیال می پروراندند که جنابعالی به شرح مفصل آن آگاه ترید که اگر چنین می گشت هم فحل علمی و عرفانی ایشان و چه بسا قدرت و تاثیر پذیری سیاسی ایشان چنانی می بود که امروز کمتر شاهد آسیب هایی همچون طرد گروه های عظیمی از انقلابیون و طبعا کاهش جذب حداکثری و دفع اقلی , ترورها و چه بسا جنگ و عقب افتادگی های امروز بودیم و وزانت علمی و فقهی ایشان و بهره از کاریزمای ایشان در رهبری انقلاب چنانی به عمل می آمد که امروز در این رتبه و جایگاه (که از تنزل اخلاق و دینداری جنابعالی حتما مطلع و متداوم به آن تذکر می دهید ) نبودیم, اینگونه که به خبر آن واصل شدم جنابعالی نیز به حمدلله در علوم فقهی به خصوص علم رجال و ادبیات صاحب نظر و کرسی می باشید, رجحان دنیوی و اخروی شما و راهکار امروز ملت ایران در آن است که جمع متخصصان در هر رشته و رسته کاری به تخصص خود بگرایند و جنابعالی و جمع روحانیون معظم و معزز به حوزه و مسجد و مجلس وعظ و کرسی درس بازگردند و کاری برای اخلاق و فرهنگ انجام دهند و اجازه دهند که سیاست و اقتصاد و علوم انسانی و چه بل آنکه علم طب و مهندسی به دست صاحب فکر و تخصصش سپرده شود.

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ ۚ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ ۚ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيب(هود/88)

تتبعی در مثنوی

عالم عامل و دانشمند متاله
حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله تعالی)
با سلام و آرزوی قبولی طاعات,
معظم له در خلال چندین فقره از جلسات تفسیر قرآن کریم (پخش شده در نیمه دوم سال ۱۳۹۴ از رادیو معارف صدا ج.ا.ا) بیت زیر از مولانا جلال الدین محمد بلخی را طرد و توضیحاتی در رد آن به دلیل ثبوت اصفات الهیه ایراد فرمودید:
من نکردم خلق تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم
با عنایت به تضمین بیت مزبور در کتاب معراج السعاده مرحوم نراقی به نقل از کتاب محجة البیضا ج۷ ص ۲۶۲ و احیا العلوم ج ۴ ص ۱۳۰ که آن را حدیث قدسی با مضمون مزبور دانسته اند, آیا تعرض خود را نسبت به نظر تفقه عرفانی - فقهی حضرت مولانا وارد می دانید یا صحت حدیث مذکور را وارد نمی دانید؟
طول عمر معظم له جهت نشر معارف قرآنی دراز باد.

جابه جایی ماه های قمری

چند سالی ست که با شروع ماه رمضان سوالات متعددی ذهنم رو مشغول می کنه و سعی کردم براشون جوابهای مستندی پیدا کنم.
ـ چرا ماه های قمری جابه جا می شوند و با این جابه جایی تاریخ تمام تولد ها و جنگ ها و ...جا به جا می شود؟
ـ چرا در بین 12 ماه قمری ، رمضان برای روزه گرفتن انتخاب شده است؟
ـ چرا ربیع الاول که معنی اش اول بهار است با این سیستم چرخشی گاهی می افتد اول پاییز، گاهی وسط تابستان؟ پس چرا اسمش ربیع الاول است؟
ـ و کلی سوال دیگه ...
بر اساس مطالعاتی که در این چند سال به صورت گسسته انجام دادم به یک نتیجه جالب و البته مستند رسیدم:
" ماه های قمری در گذشته ثابت بوده و هر چند سال یکبار سال قمری 13 ماهه می شده و نام ماه سیزدهم هم " نسی " بوده است:
نتیجه این تحقیق رو به طور خلاصه براتون می گم :
بیشترین استفاده تقویم ها در تمدنهای قدیمی مثل ایران و مصر برای کشاورزی بوده که مثلا بدونن چه موقع شروع کاشت محصولاتشون هست یا کی بارندگی ها یا طغیان رودها و شروع میشه. در کنار اون اعیاد و مراسم مذهبی هم روزهای ثابتی در طول سال بودن. این تقویم ها بر اساس گردش یکبار زمین به دور خورشید و به اصطلاح تقویم شمسی بودند و بنابراین در سالهای مختلف ماهها در طول سال جابجا نمی شدند.
اما سال قمری ارتباطی با گردش زمین به دور خورشید نداره و تنها تعداد ماههاش با سال شمسی در عدد 12 برابر هست. از اونجا که مدت گردش ماه به دور زمین ملاک محاسبه طول یک ماه قمری هست و این مدت در ماههای مختلف 29 یا 30 روز میشه بنابراین در مجموع هر سال قمری 10 یا 11 روز از سال شمسی کمتره ( تفاوت بین 10 یا 11 روز هم در اینه که اون سال شمسی کبیسه باشه یا نه). این امر باعث میشه که مثلا بعد از 10 سال، تقویم قمری حدود 100 روز که تقریبا برابر با یک فصل سه ماهه میشه از تقویم شمسی عقب بیفته و اون ماههای تقویم قمری که مثلا 10 سال قبل در فصل بهار بودن به فصل زمستون منتقل بشن!!! اتفاقی که الان هم رخ میده!
آیا منجمهایی که در زمینه تقویم قمری فعالیت میکردن به عقلشون نمیرسید که این تقویم متغیر به درد کشاورزی یا سایر کارهایی که به فصول سال ارتباط دارند نمی خوره؟
منجمین به خوبی این موضوع را می دانستند و برای جلوگیری از این اتفاق راهکاری داشتند:
هر دو یا سه سال، یک ماه اضافی در سال بعد در نظر میگرفتند که اسمش الان دیگه در تقویم قمری نیست:
ماه "نسی" یا ماه "فراموش شده". این کار یعنی هر چند سال ،13 ماهه شدن یکی از سالها باعث میشد که تقویم قمری در سال جابجا نشود.
این روش محاسبه در واقع ابداع یهودیانی بود که آنها هم بر اساس تقویم قمری کار می کردند و حدود 1600 سال پیش یعنی دویست سال قبل از اسلام پایه گذاری شد و در جزیرةالعرب هم از آن استفاده می شد. (رجوع به آثار الباقیه و حاشیه ٔ التفهیم بیرونی از جلال همائی ص 225 شود.) اما چه بلایی بر سر این تقویم در صدر اسلام آمد؟!
شاید قوی ترین دلیلی که می توان برای این کار مسلمانان یافت خارج شدن آنان از سلطه تقویم یهودی بود، همانند جریان تغییر قبله...
اگر ماههای قمری را بر این اساس در کنار ماههای شمسی قرار بدیم به نتیجه جالبی میرسیم:
در ماههای ربیع الاول و ربیع الثانی که معادل با فروردین و اردیبهشت هستن هوا بهاری بوده و به دلیل بارندگیهای زمستانی محصولات کشاورزی و احشام در وضعیت خوبی بودند و غذا به وفور یافت می شده وشترها دهمین ماه بارداری خود را می گذراندند
ماههای جمادی الاول و جمادی الثانی معادل با خرداد و تیر هوا شروع به گرم شدن کرده و آذوقه ها رو به کاستی میگذاره. نام این دو ماه با کلمهً جمادی شروع می شوند و معنی سخت شدن زمین و محصولات کشاورزی را می دهند.
ماه رجب معادل مردادماه را می توان از ریشهً سامی آرامی ریزبا(علی الاصول رِجبا، خورشید، تابستان) یا از سامی غربی رشپ(ایزد آتش) گرفت. یعنی در مجموع معلوم می شود ماه رجب در اصل به معنی ماه فصل گرما و تابستان بوده است.
نام ماه رمضان (معادل مهرماه) نیز علی الاصول به تلخیص از نام رمثانه عبری یعنی ماه شدت گرما حادث شده و با کلمه معادل و شناخته شده عربی رمضان (سوزان) جایگزین گردیده است.
بر همین اساس نام ماه شوال(معادل آبان) ،ماه کاسته شدن گرما، یعنی آغاز و مقدمهً زمستان پدید آمده است.
ماه ذیحجه هم که مناسک حج در اون انجام می گرفت برای راحتی بیشتر در ماه خنک سال قرار گرفته بود.
بنابراین رمضان آخرین ماه قبل از کاهش گرما و شروع دوباره فصل بارندگی ها بوده و اوج کمبود غذا و احشام و گیاهان. اعراب بادیه نشین سخت ترین روزها را در این ماه می گذراندند و عملا چیزی برای خوردن تا شروع ماه شوال نداشتند و با روزه داری و امساک از خوردن آن را سپری می کردند!

ادامه نوشته

معلم قرآن

"قال رسول الله صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :مَن عَلَّمَ رجُلاً القرآنَ فهُومَولاهُ ، لا یَخذُلُهُ ولا یَستَأثِرُ علَیهِ ؛(کنزالعمّال : ۲۳۸۲ منتخب میزان الحکمة : ۴۶۰ )" در این حدیث نبوی برای اهمیت میزان مرجحات از کلمه استیثار بهره برده شده و امر می فرماید که در تعالیم قرآنی ،  معلَّم نباید خود را بر معلِّم ترجیح دهد.

مادرانه و روزگار ما

چند روز پیش مصاحبه ای خواندم از زنی معلول در تهران که دست فروشی می کرد. سه پسرش  یکی وکیل و دیگری پزشک و دیگری هم شغل مناسبی داشت ولی همسرانشان راضی به نگهداری از او نبودند. شوهرش کارگر روزمزدی بود که امیدش بعد از مرگ به پسرانش بود ولی آنها حتی از حال مادرشان هم خبری نمی گرفتند. اما باز هم او گلایه ای نداشت و برای بچه هایش آرزوی خیر می کرد.
نکته جالب ماجرا, کامنت های (نظرات) کاربران بود که (دور از این جمع) نوشته بودند که : "آن وقت این دکتر می خواهد جان مردم را نجات دهد و آن وکیل هم از حق دفاع کند. "
به هر حال دنیای غریبی است و چنین آدم هایی متاسفانه و بدتر از آن چنین تفکری در روزگار ما کم نیست, تفکری که امروز به هر بهانه ای بیش از پیش مشهود است.