اتقوالله

سخن آقای ماندگاری در لزوم عدم استقلال اقتصادی زنان یا مصاحبه خانمی که در آن دیدگان مردان بر چهره زنان را با دلایلی علمی موجب پیری زودرس بر زنان دانسته بود یا دیگر مواردی که در خصوص آ.دکتر خاتمی(مکلا) و دیگر کارشناسان (کثرتا مذهبی) به خصوص در شبکه های اجتماعی دست به دست می چرخد ، بعضا عجیب و نامأنوس و نا متناسب با واقعیات دینیست ولی آیا واقعا همه ما و همیشه و در همه احوال و ازمنه ، به درستی و دقت و صحت سخن می رانیم؟!

 

صاحب کتاب گرانقدر جواهر و بسیاری از اصولیون دیگر در باب مساله جهاد ابتدایی "یعنی جهاد برای مسلمان کردن قوم و ملت دیگر" که بنا بر شهور فقط در شان معصوم است ، اقوالی دارند که اگر بخواهند بر محافل و منابر نقل کنند موجب حیرت همگان خواهد بود، برخی از این بزرگان در عین تعجیب ، جهاد ابتدایی را نه تنها در شان حاکم شرع غیر معصوم ، بلکه مستحب در هر سال می دانند!؟( یعنی بر هر مسلمان مستحب است که سالی یکبار در جهاد ابتدایی و برای مسلمان کردن دیگران به میدان برود؟!)

 

اما این کتاب همچنان از کتب مورد وثوق فقه امامیه است تا آنجا که می گویند هیچ‌ فقیهی‌ برای‌ استنباط‌ فقهی‌ بی‌نیاز از این‌ كتاب‌ نیست‌ ولی در عین حال فقها بر نقاط ضعف آن نیز صحه می گذارند و همچنین است در خصوص دیگر بزرگان علمی قرون گذشته که ممکن است بعضا اشتباهات فاحشی را در استدلال خود داشته باشند و امروز استدلال اشتباه ایشان بر همگان مبرهن باشد.

 

 بیایید به جای نقب بر سخنان سخت و سست دیگران و احتمالا حذف ایشان از تارک فکر و اندیشه هایمان ، از تمرکز بر آن کلام که به نظرمان ناصواب می آید درگذریم و به بشارت قرآن که کسانی را هدایت پذیر و رستگار می خواند که سخنان مردمان را می شنوند و بر بهترین آنان عمل می کنند، گوش بسپاریم:

 

فبشر عبادی الذین یستمعون القول و یتبعون الحسنه ، اولئک هداهم الله و اولئک هم المفلحون

تندیس چهار ستاره شناس پزشک و عالم بزرگ تاریخ

در مقابل ساختمان سازمان ملل در کشور اتریش شهر وین ، تندیس چهار ستاره شناس پزشک و عالم بزرگ تاریخ را ساخته اند

1- ابو علی سینا : فیلسوف و دانشمند ایرانی ، نویسنده کتاب شفا یک دانشنامه علمی و فلسفی جامع است و القانون فی الطب یکی از معروف‌ترین آثار تاریخ پزشکی است.

2- ابوریحان بیرونی : دانشمند بزرگ و ریاضی‌دان، ستاره‌شناس، تقویم‌شناس، انسان‌شناس، هندشناس و تاریخ‌نگار بزرگ ایرانی در سده چهارم و پنجم هجری است.

3- حکیم خیام نیشاپوری: فیلسوف، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس و رباعی سرای ایرانی در دورهٔ سلجوقی

4- زکریای رازی : پزشک، فیلسوف و شیمی‌دان ایرانی که آثار ماندگاری در زمینهٔ پزشکی و شیمی و فلسفه نوشته است و به‌عنوان کاشف الکل و جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) مشهور است.

اين چهار دانشمند در زير چهار طاقی بزرگ ايران تربيت يافتند و دانش خويش را به چهار سوی جهان پراکنده اند، که يادآور مشارکت مردم ايران در دانش و علوم نوع بشر می باشد. جالب است بدانید معماری این طاق همانطور که مشاهده می شود همانند معماری پارسه بنا شده است."

 

مطلب مذکور را که دیدم ، بدایتا به سبب آنچه سال گذشته و افشای دروغ یا افسانه بافی 50-60 سال گذشته در موجودیت شعر سترگ سعدی(علیه رحمه ) با مضمون "بنی آدم اعضای یکدیگرند....." توسط آقای دکتر ظریف برملا شد ، بسیار بدبینانه مطلب مذکور را خواندم ، وقتی عکس آن چهار دانشمند بزرگ را در زیر مطلب ارجاع داده بودند ، ظنم بر صحتش بیشتر شد و تصمیم گرفتم همچون مساله ی فوق "که توضیحش رفت" با پیگیری از صحت و سقمش مطلع شوم. به حمدلله دیگر نیاز به منُت وزرا و وکلا نبود که سوال به این سادگی "وجود فیزیکال یک شئ در یک جای خاص" چند سال طول بکشد و نهایت نیز نمی دانم که اگر دکتر ظریف"ی" نبود در طلب پاسخ ، عمر به دنیا می بود یا نه(؟!)

 

پسر عم گرام(که شخص قابل بسیار وثوق و نماینده ایران در سازمان اُپک است) که آنجا ساکن هستند ، صحت مطلب را به شرح زیر تایید کردند :

 

"بله این موضوع صحیح است و در زمانی که آقای سلطانیه سفیر ایران در دفتر نمایندگی سازمان ملل در وین بودند، محقق شد

 

کاری بس ارزشمند بود که با همت و کارسازی یک ایرانی زرنگ که مسئول و مدیریت سازماندهی و نگهداشت کل ساختمان عظیم سازمان ملل در وین بود، انجام شد و عمرا کسی بتونه از این کارها انجام بده.

 

داستانش مفصله ولی واقعیت دارد و این افتخار و سمبل اکنون در کنار درب ورودی سازمان رخ مینمایاند"

 

 

 

 

 

 

ادامه نوشته

راهکاری برای پایان اختلافات در خصوص شورای نگهبان

مقام رهبری

 

 حضرت آیت الله خامنه ای

 

با سلام؛

 

بدون شک یکی از مهمترین عوامل ایجاد اختلاف در سال های گذشته پیرامون جناح های متعدد سیاسی مساله ی انتخاب اعضای شورای نگهبان چه در گروه فقها و چه در عده ی حقوق دانان بوده است.

 

در صورتیکه این مساله بخواهد در چارچوب های دموکراتیک و بر اساس نص صریح قانون اساسی و در قالب تامین نظر همه ی گروه ها و سلایق سیاسی و شخص جنابعالی اصلاح شود ؛ پیشنهاد می گردد که :

 

اولا حضرتعالی بر اساس اصل 110 قانون اساسی وظایف خود را در انتصاب فقهای آن شورای محترم به مجلس خبرگان رهبری تفویض و از آن مجلس محترم بخواهید طی ساز و کاری ، انتخاب فقهای مزبور را جزء وظایف و پایش ایشان را در دستور کار قرار دهد.

 

ثانیا بر اساس اصل 108 قانون اساسی ، تشخیص صلاحیت نامزدهای این مجلس به خود ایشان سپرده و صرفا شورای محترم نگهبان بر اساس اصل 99 قانون اساسی بر صحت انتخابات نظارت نماید.

 

ثالثا ساز و کار و آیین نامه ای جهت انتخاب حقوق دانان برجسته از تشکل ها و مجامع حقوقی جهت ضابطه مند نمودن معرفی حقوق دانان توسط رئیس محترم قوه قضائیه به مجلس محترم شورای اسلامی تدوین و رئیس این قوه صرفا بر این اساس نسبت به معرفی افراد واجد صلاحیت اقدام نماید.

 

 

 

توفیقات عالی را در راهبری اصولی را که قانون بر عهده ی شما جهت آبادانی ایران عزیز گذارده است از خداوند منان آرزومندم.

 

 

فامیل نه چندان دور

تازه پدر بدرود حیات گفته بود که با یک دست لباس ورزشی آمده بود خانه مان و کلی نازم را کشید که شاید با این کارها کمی دل و قالم را بهروز کند ؛ توی میهمانی ها که می دیدمش چنان قربان صدقه ای بر احوالم می رفت که همه سخت گیری دنیا در این همه محبت ها و  گرم دیده بوسی هایش لااقل برای دقایقی از خاطرم می رفت و با ذکر دعاها و نمازهای خاصش که برای دفع شدائد و کسب حوایج اقربا می خواند ، دل گرم می شدم.

 

اکنون با حالتی نزار بر تخت آرمیده و دعای همه ما شفای او با خیری بر عقبی در این احوال ناخوشش است؛ اما همه ما چه آنانی که جز دعا کاری از دستشان بر نمی آید و چه آنانیکه با عیادت دلگرمی اویند و چه آنانیکه برای آرامش ایشان در این سالها برای سکنی و محل زندگی اش ، همت کردند تا از اجاره نشینی خلاصی یابد و چه کسانی که مایحتاج مالی اش به خصوص اکنون که نیاز به مراقبت و دارو و درمان دارد را مهیا ساخته اند ؛ همه و همه فارغ از آنکه مٱجورند ، مفروضند که همه اینها در پاسخ به ندای "هل جزاء الاحسان الا الاحسان " درون ماست که نمی گذارد نسبت به لحظات دشواری که ایشان در آن است بی اهمیت باشیم و شاید بعض آن هم به رگ و حق خون و ریشه مان باشد که دغدغه ی شفای عاجلشان را به قدر مصلحت الهی و خیر دنیی و عقبی طلب کنیم.

دلم نیامد که اکنون که از ایشان گفتم و از نقش و وظیفه مان در قبال یک انسان سخن راندم ، از بیماری که حب و عشق او از تزاید و تعالی ایمان است، ولی دست های تلاشگر ما برای شفای او کوتاه مانده است ، کلامی نگویم و تا آنجاکه به جای تلاش برای سرپاشدنش ، آنرا از گوشه ذهنمان پاک کنیم، راهی نیابیم و آنرا در این لحظات سخت تنها بگذاریم ،شرط مروت نمی بینم و به احوالش شعار می دهم که:

 

 من ایستاده ام وطنم تا ، دوباره بسازمت

 

و  دیروز صباح مزار مرحوم ایشان نیز تمام شد

 

در مراسیم بزرگداشت ایشان بر تک تک افراد که نگاهی می انداختم ، یاد خاطرات ایشان با آنها بودم. یاد آنکه روزگاری با همه ی کسانی که به عنوان وابسته در آنجا حضور داشتند یا به دلایلی نتوانستند باشند، حشر و نشر داشت، از جوانان دیروز و میان سالان امروز تا بچه های قدیم و جوانان حاضر و پیران جمع.

 

دارایی او ، پول و مالی نبود که خیرات کند و دیگران از جودش بگویند یا از مکنت و شهرتی که  ذکرش بجویند ؛ حتی این اواخر که دیگر حال و پای خوشی نداشت ، دیگر منزل او مثل آن قدیم تر ها  از جوانان و میهمانان هم پر و خالی نمی شد . حتی شاید به خاطر اخلاق خاصی هم که داشت ، بعضی رنجش ها و تندی های دفعتی نیز میان او و دیگران نیز گریز ناپذیر بود ، اما آنچه در میان بود و علت این حضور و تقدیر و اشک ها و آه ها ، این بود که مرحوم ایشان اگر سلامی می داد، آغوشی می گرفت ، بوسه ای می کرد ، غذایی برای میهمانی می پخت ، ظرف میوه ای جلویت می گذاشت ، دعایی می کرد ، فال قهوه ای می گرفت و تعبیری می کرد ، گپ و گفتی داشت و خانه ات می آمد و خانه اش می رفتی ، همه را از خلوص و عمق وجودش می کرد و اهل ظاهر نبود و بطن و نمای اش همه یکی بود و مهمتر آنکه این درون و برون ، نیک و بی غل و غش بود و به تعبیر قرآن "علی حُبّه" بود.

 

حتما سعادتی بود که در هنگامه مغرب و ورود به برترین عید مسلمین جان از تن رنجورش بی قید گشت و سر بر آستان الهی سایید.

 

فرصت ما نیز باری بیش نیست.

دکتر حسین عظیمی

مرحوم دکتر حسین عظیمی آرانی از نبوغ اقتصاد ایران بود. در سال 1344 وارد دانشگاه تهران شد و در 1359 از آکسفورد دکترای اقتصاد گرفت. کسانی که دستی بر آتش علم اقتصاد دارند ، می دانند که او از جمله مغزهای متفکری بود که همین کورسوهای امیدی که ما در دهه های هفتاد و هشتاد و در دولتهای سازندگی و اصلاحات و در دوران سخت جنگ توانستیم به آن برسیم از خدمات امثال او بود و ضایعه ی مرگ یا براندازی امثال او بود که ما را مثل هشت سال  پیش (که به اندازه ی کل صد سال پیش از آن نفت فروختیم و پولش را بر اثر بی دانشی و بی عرضگی خرج مسکن مهر و وام و خرج اتینا کردیم) به این فلاکت انداخت. در تمجید از ایشان همین بس که، جمعی از مسئولان ایرانی در روزگار یکی از دول سابق به مالزی می روند در این دیدار یکی از همراهان از مشکلات اقتصادی ایران می گوید و از ماهاتیر محمد(نخست وزیر معجزه گر اقتصاد مالزی) می پرسد :شما چه کار کردید که اینگونه کشورتان پیشرفت کرده است؟

 

ایشان می گوید وقتی شما در کشورتان افرادی مثل دکتر عظیمی هست چرا به دنبال نسخه خارجی می گردید؟!!

 

به دکتر آنقدر بی مهری کردند که حتی او مجبور شد به جای خانه علمی خود(دانشگاه تهران) در واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد فعالیت علمی کند و هیچگاه نیز حاضر نشد سر تعظیم و ارادت به دولتمردان فرو آورد تا به جای آنکه نقش مغز متفکر را در پشت مشاوره هایش بازی کند ، پست و مقامی در جایی بگیرد ، شاید هم به دنبال این حرف ها هم نبود.

 

امروز سالروز مرگ او نبود ، سالروز تولدش هم نبود و قرابت نام خانوادگی او علت این نوشتار نبود ، خواستم دو خاطره از او بگویم و آخرش نقبی بر آن بزنم :

 

1)    یک شرکت نفتی آمریکایی از دکتر عظیمی برای حضور در همایشی دعوت می کند. آنها علاوه بر تمام هزینه ها مبلغ قابل ملاحظه ای را برای یک سخنرانی 45 دقیقه ای در نظر می گیرند. اما دکتر عظیمی نمی پذیرد. می گوید ممکن است من حرفی بزنم که این شرکتهای نفتی به ضرر ایران از آن استفاده کنند و بهره برداری بسیارکلان تری ازآن نمایند.

 

2)    خود ایشان می گوید سالهای ۷۲-۱۳۷۱ به دعوت دانشگاه آکسفورد انگلستان به عنوان استاد مدعو به این دانشگاه رفتم و مدتی را با خانواده در آنجا زندگی کردم و نهایتاً ترجیح دادم به کشور خود بازگردم و علیرغم همه مشکلات در آب و خاک وطنم و در آغوش فرهنگ و فضای ایرانی زندگی کنم

 

گمان نمی کنم که دکتر خیلی ها هم اهل جای نماز و تسبیح بود ؛ اما مطمئنم که این فداکاری هاست که برای آدم عاقبت به خیری می آورد و سالهای سال وقتی دانشجویی ، مدیری، شهروند عادی مثل من یا دیگرانی که اسم او را می شنوند می گویند "خدایش بیامرزد"

 

دارم امید دارم امید عاطـفـتی از جانـب حضرت دوست

دیروز بعد از سال ها ( حدود بیست سال ) برای انجام پروژه ای به دبستان پسرانه ای رفتم و چند ساعتی در بین کلاس ها و زنگ تفریحات و اجتماعشان حاضر بودم؛ هر چند که وقتی بیرون آمدم داشتم از این همه قال و مقال دیوانه می شدم اما از اینکه می دیدم که هنوز همان شور و شری بچه ها مستدام است ، کیفور شدم  و گوشه چشمانم هم از شادی نمی زد و امیدوار به آینده ای که در دستان این بچه هاست ؛ امیدوارم این همه انرژی و منبع همچنان در این کشور مستدام باشد و تغییر سبک زندگی ها و افزایش جدایی ها و مضایق مالی موجب نشود که وقتی که ما و هم سن هایمان در سنینی هستیم که باید بچه های امروز و جوانان فردا برای آبادانی کشور تلاش کنند ، جمعیتی خمود و بی اثر و کهنسال ؛ طلایه دار مام میهن باشد.                                                                                          

تحقیقی بر قرآن

هر تعداد از آیات قرآن دلیل خاصی دارد مثلا کلمه "یوم"(روز) که در قرآن 365بار تکرار شده است نشاندهنده تعداد روزها در یک سال و همچنین کلمه"شهر"(ماه) که 12 بار آمده به معنای وجود 12 ماه در طول یک سال است.

کلمه ی "الامامة"، نیز 12 بار در قرآن آمده است که به معنای 12 امامی است که بر اساس روایتی که از پیامبر نقل شده است از امام علی(ع) وامام حسن(ع) و امام حسین(ع) آغاز شده و 9فرزند امام سوم شیعیان را شامل می شود.( دکتر مجدي وهبه الشافعي: خطیب مسجد الازهر)

                   

سورة البقرة، الآية 124-سورة التوبة، الآية 12-سورة هود، الآية17-سورة الاسراء، الآية70-سورة الانبياء، الآية 72-سورة القصص، الآية 5-سورة الحجر، الآية 79-سورة السجدة، الآية 24-سورة يس، الآية 12-سورة القصص، الآية 41-سورة الفرقان، الآية 74-سورة الأحقاف، الآية 12

 

"من خودم چک کردم ، آیات فوق  کلمه امام به انشقاق های إِمَاماً-بِإِمَامِهِمْ-أَئِمَّةً-إِمَامٍ را دارا بود و تا جاییکه من بررسی کردم بیش از این نبود؛ الله اعلم و البته تحقیق بیشتر هم علم را در این زمینه افزایش می دهد"

هرکه را اسرار حق آموختند، مُهر کردند و دهانش دوختند

+ نوشته شده در شنبه بیست و نهم شهریور 1393 ساعت 20:39 شماره پست: 177

 

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا﴿۳۴- نساء﴾

 

مردان تکیه گاهی برای  همسران خوداند  به دلایلی که خداوند از فضل خود بر بعضی دیگر بخشیده است "به نظر می رسد تنها برتری غالب مردان نسبت به زنان به صورت اخص و آمار شهودی و با در نظر گرفتن برهه های متعدد تاریخی ، قوای بدنیشان باشد" و همچنین به سبب آنچه زنان از مال همسرانشان به عنوان نفقه دریافت می کنند . پس یقینا این این زنان صالح و فرمانبردار حق که خداوند "چنین حقوقی را برایشان حفظ کرده" حافظ منافع همسران (از  منظر مالی و زناشویی) در غیبت مردانشان نیز هستند؛ ولی زنانی را که از نافرمانی شان "از حقوق الهی بیم دارید که حق زناشویی تضییع کنند یا مالی که متعلق به همسرست را جز در راه صحیح مصرف کنند" ابتدا با آنان از در وعظ"سخن از باب شرع و منطق الهی" برآیید ، "اگر افاقه نکرد" با آنان مدتی زناشویی را ترک کنید "تا از این راه و کاهش مهر و محبت همسری ، به راه حق بر آیند"، "اگر افاقه نکرد" ، وضربوهن* ؛ پس آن هنگام که به طاعت "حق" بر آمدند بر ایشان هیچ راهی جهت سرزنش آنچه در گذشته رخ داده است نیست که خداوند والای و بلند مرتبه است.

 

* وضربوهن

 

اینگونه که از تفاسیر مرحوم علامه ، تحریرالوسیله امام ، شرح لمعه و جواهر برمی آید همگی بر لغت "زدن " بعد از دو مرحله فوق "با آداب و شرایطی که موارد آن روایی و فقهی است و بعضا نیز حتی تا کبودی بدن ، قصاص نیز ندارد"حکایت دارد  اما به نظر می رسد با توجه به بطن قرآن کریم  و روح دین و متن آیه ی شریفه بعدی که در خصوص داوری  در هنگامه ی اختلاف سخن رانده شده است"وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُواْ حَكَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِّنْ أَهْلِهَا إِن يُرِيدَا إِصْلاَحًا يُوَفِّقِ اللّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا" و همچنین استعمال لغت "ضربوا" بر معنای  "ترک کردن " (ضربوا في الارض به معني به سفر رفتن يا بيرون شدن آمده است"20 مزمل- 156 آل عمران") در قرآن کریم می توان از  این کلمه استنباط را نیز کرد که مقصود شارع مقدس در مرحله سوم ، تنبیه بدنی و برخورد فیزیکی نیست و چاره در این مرحله تا اجرای مرحله ی بعد ،  ترک منزل توسط مرد تا تعیین تکلیف "زن ناشزه" و عمل به داوری دو شخص معتمد از سوی دو خانوادهاست.  الله اعلم بالصواب