قضاوت یا اصالت

انتشار برخی از تصاویر ، فیلم ها و موضوعاتی که حاوی نوعی القای مفهوم ثانویه بر مبنای برداشت اولیه فکری برای نمایش نوع خطاهای متداول بشری  به قصد خیر (عدم تعجیل در قضاوت ) در شبکه های اجتماعی موجد این تذکر است که البته این قضایای منطقی که از ایرادات احساسات است نمی تواند مستمسکی برای تبیین گزاره های منطقی باشد. مرحوم علامه طباطبایی در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم خود دقیقا به تشریح این استدلال که بعدا به یکی از مکاتیب بشری (ایسم ها) می انجامد, پرداخته و تشریح می فرمایند که چنین خطاهایی ناشی از قوه باصره می باشند و با استناد به چنین خطاهایی نمی توان از اصالت یک گزاره درگذشت.
هر چند بحث بسیار مفصلی است که از حوصله این نوشتار خارج است ولی جهت عدم خلط مقصود عامیانه نویسنده با بحث زیر سوال رفتن اصالت یک حقیقت, مذکور گردید.

مواظب باشیم چه چیزی را ترویج می دهیم

اخیرا تصویری در وسایط ارتباط جمعی با این عنوان که : 

"انسان بودنمان را با
دین، زبان، ملیت، حجاب و ... محدود نکنیم.

دیوار انسانی در سوئد برای جلوگیری از تخریب مسجد

جهت تشکر از این حرکت کپی کنید." 

مشاهده کردم. 

اما: 

فارغ از صحت و سقم خبر و صرفا اکتفا به متن ظاهر,البته قول معروف و منتسب به مولا حسین بن علی علیه السلام که فرمود: " إن لم تکن لکم دین و لکن کونوا أحرارا فی دنیاکم" که دور از روح آیات ۱۸ زمر, ۱۱۴ بقره,۸تا۱۰ شمس, ۱۰۴ آل عمران نیست, در اینجا صدق می کند و  شاید بتوان به قولی نتیجه گرفت که از منظر دینی, انسان به ماهو و در معنای اصطلاحی خود که آزادگی و آزاد اندیشی است (بدون خلط مبحث از کلمه زنادیق که به غلط اینگونه به پارسی ترجمه شده است) به رستگاری نزدیک ترست, ولی گذشته از عدم برتری زبان و ملیت که مورد تاکید شارع مقدس ذیل آیه ۱۳ حجرات است, مساله دین داری و احکام متواصله اش همچون حکم مزبور در متن, امری تلازمی در شرط قبول عمل است.
فی المثال خیرات نوع بشر به هم نوع یا دیگر موجودات و یا همین عمل جلوگیری از تخریب عبادگاه مسلمین اگر از سرمنشأ احساسات که از امور تکوینی است صورت پذیرد, مشمول عمل صالح و ثواب نیست و تنها در صورتیکه از صفت آزادگی برخیزد به صواب نزدیک ترست و تنها عملی مورد قبول شارع مقدس است که صبغه دینی داشته و از امر تشریعی برخیزد.
پس مطابق متون فوق که البته حقیر نیز نقل مضمون از "پای منبر" کردم, ترویج یک امر احساسی موجبات تحکیم حسن انسانی نمی شود که گاهی همین احساسات در اروپای مدرن و مدعی انسانیت به اخراج پناهجویان بیچاره سوری و یا بزرگترین پیوستگان به داعش و همچنین دفاع از رژیم کودک کش اسراییل به بهانه دلجویی از واقعه هلوکاست و غیره میگردد و تنها کسانی مدافع حریم مسجد (و دیگر عبادتگاه های الهی) اند که مشمول آیه زیر باشند:
إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ ۖ فَعَسَىٰ أُولَٰئِكَ أَن يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ

مساجد خدا راتنها کسى آباد مى کند که به خدا و روز بازپسین، ایمان آورده، و نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و جز از خدا نترسد. امید مى رود آنها از هدایت یافتگان باشند.
(توبه/1۸)

ریشه های خانوادگی پدری

حاج عین علی فرزند حاج عظیم تاجری از اهالی یزد بود که به همراه پسرش حاج سبزعلی برای تجارت پارچه به قزوین می آید. در قزوین چونان که ایشان را صالح دیدند, به تزویج شان دخترانی نهادند. حاصل این ازدواج, تولد فرزندی بود که اگرچه معمم به لباس روحانیان نبود ولی ملا محمد نامیده می شد. فرزند او نیز به همین ذکر خیر, حاج شیخ علی خوانده شد.
حاج شیخ علی که  احدی از نوادگان ایشان تعریف می کرد در اواسط دهه ۳۰ که کلاس دوم مدرسه بود در زیر صندوقچه ای دیدم که مجله ای به نام پارس یا پارسی ، اسم ایشان را به عنوان یکی از سه تاجر برتر ایران ذکر کرده بود, در بدایت با دختر دایی خود ازدواج می کند ولی عمر او کفاف زندگی اش نمی دهد و حاج شیخ علی زنی دیگر از خاندان "جباری ها"ی قزوین می ستاند. (آیت الله شیخ هادی باریک بین, امام جمعه سابق قزوین, پسر خواهر ایشان بود ) ولی این بار نیز, بهار طربناک زندگانی مشترک دوام نمی یابد و حاج شیخ علی تن به سومین ازدواج با دختر از خاندان مشهور" تقوی" های قزوین می دهد ولی این بار و در سنی کمتر از شصت سال دار دنیا را بدرود می گوید. حاصل این ازدواج ها, یک دختر و پسر از همسر اول, یک دختر همسر دوم و دو پسر و دو دختر از همسر سوم می شود.
به مناسب آنکه تیره من از همسر سوم مرحوم حاج شیخ علی است, پاره ای سخن درباره ایشان خالی از لطف نیست. خاندان تقوی از سلسه سادات اند که به سبب سال ها سکونت در قزوین, به عنوان یکی از خاندان های اصیل این شهر شناخته می شوند.  مادر بزرگ مان, فرزند مرحوم حاج میربها تقوی بوده و این خاندان در محله داماد خیابان کوروش(شهید انصاری کنونی) جنب مسجد آقا, سکونت داشته اند. عکسی مشهور در کتب معرفی تبارها و خانواده های قزوینی موجودست که در آن به پهنای یک عکس بزرگ قدیمی و در حدود ۵۰ الی ۱۰۰ نفر از خاندان تقوی جمعی گرد آمده اند.

تجمعات استقبال از رئیس جمهور

اندر حکایت مباهات حامی دولت به تشکیل تجمعات استقبال از رئیس جمهور و شبهه افکنی های مخالفین در تعدد قلیل ایشان باید گفت که اولا آنچه مایه افتخارست پرهیز از شکل گیری چنین اجتماعاتی است که در ابتدای دولت برخی از عقلای اصلاح طلب نیز به ایشان تذکر دادند ولی همانگونه که از لسان آ.خاتمی بارها عرض شده بود ، روحیه استبداد از خود استبداد هم بدترست و متاسفانه چنین حرکاتی که دون منزلت یک انسان آزاده و مسلمان است با اینکه در هیچ کجای دنیا ( البته غیر از کشورهای دارای استبداد) مرسوم نیست در کشور ما یک ارزش محسوب می شود.
خداوند به همه ما تقوای عمل به آن بنده برگزیده اش را بدهد که درود خدا بر او (در سر راه صفين دهقانان شهر انبار تا امام را ديدند پياده شدند، و پيشاپيش آن حضرت مي دويدند، فرمود چرا چنين مي كنيد؟ گفتند عادتي است كه پادشاهان خود را احترام مي كرديم، فرمود:)
به خدا سوگند! كه اميران شما از اين كار سودي نبردند، و شما در دنيا با آن خود را به زحمت مي افكنيد، و در آخرت دچار رنج و زحمت مي گرديد، و چه زيانبار است رنجي كه عذاب در پي آن باشد، و چه سودمند است آسايشي كه با آن امان از آتش جهنم باشد.(حکمت 36 نهج البلاغه)

جدالی بر مقاله سخنی با اصلاح طلبان

چند روز پيش كه اين مطلب رو خوندم ، دچار درگيري ذهني بودم كه مگه با اين آموزش و پرورش مريض و رو به اغماي ايران مي شه اميدي هم به نسل آينده داشت؟
 و در جامعه نابرابري كه فردي براي تحصيل فرزندنش ميليون ها تومن خرج مي كنه و يكي با گوني برنج به مدرسه ميره ، تمرين دموكراسي  كرد؟
و دقيقا در اين انديشه بودم كه چگونه كشوري در اين سمت كره زمين بدون هيچگونه پيشينه و صنعت  كشور توسعه يافته مي شه ...
تا اينكه امروز اين مطلب رو خوندم...

ما تربيت نشديم
رضا بابايي

ما تربیت نشدیم. تربیت ما بیش از این نبوده است که به بزرگ‌ترها احترام بگذاریم، کلمات زشت نگوییم، پیش دیگران پای خود را دراز نکنیم، حرف‌شنو باشیم، صبح‌ها به همه سلام كنیم، دست و روی خود را با صابون بشوییم، لباس تمیز بپوشیم، دست در بینی نبریم و... اما ساده‌ترین و ضروری‌ترین مسائل زندگی را به ما یاد ندادند.

کجا به ما آموختند که چگونه نفس بكشیم، چگونه اضطراب را از خود دور کنیم، موفقیت چیست، ازدواج برای حل چه مشکلی است، در مواجهه با مخالف چگونه رفتار كنیم...؟ در كودكی به ما آموختند كه چموش نباشیم، اما پرسشگری و آزاداندیشی و شيوه‌های نقد را به ما نياموختند. داگلاس سیسیل نورث، اقتصاددان آمریكایی و برندۀ جايزۀ نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۳می‌گوید: «اگر می‌خواهید بدانید كشوری توسعه می‌یابد یا نه، سراغ صنایع و كارخانه‌های آن كشور نروید. اینها را به‌راحتی می‌توان خرید یا دزدید یا كپی كرد. می‌توان نفت فروخت و همۀ اینها را وارد كرد. برای اینكه بتوانید آیندۀ كشوری را پیش‌بینی كنید، بروید در دبستان‌ها؛ ببینید آنجا چگونه بچه‌ها را آموزش می‌دهند. مهم نیست چه چیزی آموزش می‌دهند؛ ببینید چگونه آموزش می‌دهند. اگر كودكانشان را پرسشگر، خلاق، صبور، نظم‌پذیر، خطر‌پذیر، اهل گفتگو و تعامل و برخوردار از روحیۀ مشاركت جمعی و همكاری گروهی تربیت می‌كنند، مطمئن باشید كه آن كشور در چند قدمی توسعۀ پایدار و گسترده است.»

از «نفس کشیدن» تا «سفر کردن» تا «مهرورزي» به آموزش نیاز دارد. بخشی از سلامت روحی و جسمی ما در گرو «تنفس صحیح» است. آیا باید در جوانی یا میان‌سالی یا حتی پیری، گذرمان به یوگا بیفتد تا بفهمیم تنفس انواعی دارد و شكل صحیح آن چگونه است و چقدر مهم است؟! به ما حتی نگاه کردن را نیاموختند. هیچ چیز به اندازۀ «نگاه» نیاز به آموزش و تربیت ندارد. کسی که بلد است چطور ببیند، در دنیایی دیگر زندگی می‌کند؛ دنیایی که بویی از آن به مشام بینندگان ناشی نرسیده است.

هزار کیلومتر، از شهری به شهری دیگر می‌رویم و وقتی به خانه برمی‌گردیم، چند خط نمی‌توانیم دربارۀ آنچه دیده‌ایم بنویسیم. چرا؟ چون در واقع «ندیده‌ایم». همه چیز از جلو چشم ما گذشته است؛ مانند نسیمی كه بر آهن وزیده است. اگر حرف مولوی درست باشد كه «فرع دید آمد عمل بی‌هیچ شک/ پس نباشد مردم الا مردمک»، باید بپذیریم كه آدمیت ما به اندازۀ مهارت ما در «نگاه» است.

جان راسکین، آموزگار بزرگ نگاه، در قرن نوزدهم می‌گفت: «اگر دست من بود، درس طراحی را در همۀ مدارس جهان اجباری می‌کردم تا بچه‌ها قبل از اینکه به نگاه‌های سرسری عادت کنند، درست نگاه کردن به اشیا را بیاموزند.» می‌گفت: «کسی که به کلاس‌های طراحی می‌رود تا مجبور شود به طبیعت و پیرامون خود، بهتر و دقیق‌تر نگاه کند، هنرمندتر است از کسی که به طبیعت می‌رود تا در طراحی پیشرفت کند.»(آلن دو باتن، هنر سیر و سفر، ص269) اگر در خانه یا مدرسه، یاد گرفته بودیم که چطور نگاه کنیم، چطور بشنویم و چطور بیندیشیم، انسانی دیگر بودیم. انسانی که نمی‌‌تواند از چشم و گوش و زبان خود درست استفاده کند، پا از غار بدویت بیرون نگذاشته است؛ اگرچه نقاشی‌های غارنشینان نشان می‌دهد که آنان با «نگاه» بیگانه نبودند.

من پدرانی را می‌شناسم كه در آتش محبت فرزندانشان می‌سوزند و برای رفاه و آسایش آنان سر از پا نمی‌شناسند، اما تا دهۀ هفتاد يا هشتاد عمرشان ندانستند كه فرزندانشان بیش از خانه و ماشین، به آغوش گرم او نیاز دارند و او باید آنان را لمس می‌كرد و می‌بوسید و دست محبت بر سر و روی آنان می‌كشید. بسیارند پدرانی كه نمی‌دانند اگر همۀ دنیا را برای دخترشان فراهم كنند، به اندازۀ یك‌بار در آغوش گرفتن او و بوسیدن روی او، به او آرامش و اعتماد به نفس نمی‌دهد.

در جامعه‌ای که از در و دیوار آن، سخن از حق و باطل می‌بارد، کسی به ما یاد نداد که چگونه از حق خود دفاع کنیم یا چگونه حق دیگران را مراعات کنیم و مسئلۀ «حق و باطل» را به حقوق افراد گره نزنیم. عجایب را در آسمان‌ها می‌جوییم، ولی یک‌بار به شاخۀ درختی که جلو خانۀ ما مظلومانه قد کشیده است، خیره نشده‌ایم. نگاه کردن، شنیدن، گفتن، نفس کشیدن، راه رفتن، خوابیدن، سفر کردن، بازی، تفریح، مهرورزی، عاشقی، زناشویی و اعتراض، بیشتر از املا و انشا نیاز به معلم و آموزش دارند.
روزنامه اطلاعات 10دی ماه94

-------------- 

مطلب جالبي بود، نويسنده رو من نمي شناسم ولي سخن از دل ما مي گفت.
از نظر من با اين شرايط كنوني، انتخابات تنها نقش ايوانيست بر خانه اي كه از پاي بست ويرانست.

------------ 

و پاسخ ایشان:

اولا باید تکلیف خود را دقیقا با دین ، خدا و مباحث پیرامونی آن روشن کرد ، اگر معتقدیم که آئینی متقن برای سعادت دنیا و اخری ما نازل گردیده شده است می توانیم با خیلی از مشکلات و آلام کنار بیاییم و اگر به هر علتی که برای همه باید محترم باشد نسبت به اصالت توحید به عنوان محور بحث دینی و یا کارکردهای آن اعتقاد راسخی نداریم باید بدایتا در موضوع مذکور به نتیجه برسیم.
ثانیا دغدغه ای که در مقاله مذکور بیان می شود سخن مهمی است اما متاسفانه نسل ما از قضا در همان جملات اول تربیت که ایشان مطرح می کند مشکلات اساسی دارد و اگر واقعا به مانند پدران و مادران و اجدادشان حس احترام و امتثال امر را با همه اختلاف نظرات با ایشان داشتیم ، هم خود و هم نسل بهتری داشتیم.
ثالثا از دید من ، کشور نیز مام ماست که همچون آن پدر کلاه نمدی اُمّی نیز حفظ او واجب است و نباید به صرف دچار شدن به مرض از آن دل کنده و احتضارش را شاهد باشیم و چه بل آنکه واجب است در احیا آن بکوشیم.
رابعا اگرچه دروازه های کفر از فقر می گذرد ولی تمرین دموکراسی و تربیت و درس انسان بودن را نمی توان در فقیر و غنی محدود کرد و سرمنزل بحث همان بند نخست است که مذکور گردید.
پایان سخن آنکه دغدغه داشتن و فکر کردن در همه نحله ها و ادیان قدیما و جدیدا مورد تحسین و به قول قرآن ( به استثنای آیه 18 سوره مدثر ) موجبات رستگاری است و امیدوارم همه ما متداوما از این رسول باطنی برای سعادت مندی خود بهره گیریم .

(ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان و لا تجعل فی قلوبنا غلا للذین امنوا ربنا انک رئوف رحیم  )

 

( پروردگارا گناهان ما و برادرانمان را که در ایمان از ما سبقت گرفتند ببخش و در دلهایمان کینه ای بر کسانی
که قبل از ما ایمان آوردند قرار مده ، براستی که تو رئوف و بخشایشگری ) حشر 10

نظر یک هم وطن خارج نشین:

رسالت ما چيست؟ وظيفه و تعهد يك ايراني يا هر كسي ديگر در كشور خودش چيست؟ در اينجا كه نمي شود گفت، سخن بسيار است و مجال كم.
بطور كلي هركسي اصلاح را بايد از خودش شروع بكند. تمام بدبختي ما اينه كه مقلد هستيم. از نظر من حقير بدبختي ما از وقتي شروع شد كه پا را از حريم بايدها و نبايدهاي جهاني و آنچه نرم جوامع مترقي امروز است، فراتر گذاشتيم و هميني كه ميبيني ميشود. ما مدتي است در اروپا زندگي مي كنيم و در اين مدت بدون هر گونه هياهوي عبث مذهبي، موجوداتي كه آدم مينامندشان، به انسانيت رسيده اند و گزندي از آنها به حريم پاك اجتماع نميرسد. نه دروغي، نه دزدي، نه هيزي، نه جنايتي، نه تصادفي، نه اعدامي، نه زنداني، نه فقري، نه فحشائي، نه، نه....تصور كن كه در اين كشور يك پليس راهنمائي و رانندگي در سطح هيچ شهري وجود نداره، ولي نه دعوائي نه هرج و مرجي همه مثل انسان و نه موجود دوپا رفتار مي كنند.
بقول سهراب چشمها را بايد شست
جور ديگر بايد ديد
با همه مردم شهر زير باران بايد رفت

و اما پاسخ حقیر:

از وقتی ایرانیان به اروپا و آمریکا رفت و شد داشتند تجربیاتی از موفقیت های ایشان انتقال دادند که بعضا موجبات بهره مردمان شد و اگرچه معارضانی نیز داشت ولی من حیث المجموع نمی توان از اثرات مثبت آن در پیشرفت های مادی و معنایی این تبادلات علمی و فرهنگی درگذشت تا آنجا که اولین گروه فارغ التحصیلان رسمی که رضا شاه به اروپا بدرقه شان کرد ، همان هایی بودند که برگشتند و بلای جان حکومت پسرش گشته و بر او تاختند و بنای حکومتی دیگر درانداختند.
بنابراین در اولین نکته نمی توان از این تبادلات درگذشت.
اما مساله بعد خود انسان است که در ایران ، آمریکا و اروپا و آفریقا و هر زمان و مکان دیگری وجود دارد و به نظر نمی رسد عاری از خطا و اشتباه تفسیر گردد. با همه آنکه دروغ و دزدی و دیگر خطاهای آدمی ، رفتاری غیر اخلاقی است که مستقیما در زندگی دنیوی نزدیک انسان موثرست ولی به دلیل منافع آنی ، تن کندن از این رذایل به این راحتی ها میسر نیست و البته اگر واقعا اروپا و جهان پیشرفته صنعتی توانسته است بر اساس پند مولانا که " خلق را تقلیدشان بر باد داد“ و با بهره از قوه خرد به آن مقام برسد که از رذایل اخلاقی به ماهو آن و نه برای یک هدف و عقیده و یا چیزی به نام مذهب ، فاصله بگیرد ؛ زهی سعادت و امیدست که چنین باشد و این نیک صفتی مستدام باد که اصولا دعوت همه ادیان ( چه ابراهیمی و غیر آن) و تقریبا کثرت مکاتیب بر رعایت این اصول اخلاقی تاکید دارند و به نظر نمی رسد یک مسلمان یا مسیحی و یهودی و حتی بودایی و هندو و حتی معتقدان به ایسم های بشری نیز بر فاصله جستن از اخلاق کوششی  داشته باشند که اگر بخواهیم شاهد مثالی از طالبان و داعش و غیره در این پیشآمدها و یا افراطیون داخلی بر آن برآوریم پس ناگزیر نمی توان از جنایات رژیم کودک کش اسرائیل در قلب اروپا و حمایت سران اروپا از آنها یا دروغ بزرگ بمب شیمیایی در عراق و حمله آمریکا به آنها و دروغ کلینتون در قضیه مونیکا لوینسکی و ... بگذریم که همه اینها از حزب الله کشور ما تا آن مظالم همه از سر قدرت طلبی است و نه دعاوی یک ذهنیت مذهبی.
اما اگر به واقع از عصبیت ها و هیاهوهای ناسیونالیستی و مذهبی عبور کرده باشیم نباید نگران تاثیر پذیرفتن فرهنگ ها از یکدیگر گشته و به صرف آنکه بعضا نام و روش و مسلکی را به دیگران داده یا از آنها وام گرفته ایم نگران باشیم که از قضا به نظر همین دعواهای پان عربیسم و پان ترکسیم و ناسیونالسیتی فارس و کرد و لر و مازنی ما را چنین از توسعه عقب رانده است . از یاد نبریم علی رغم همه مظالمی که مرحوم دکتر زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت از تهاجم اعراب به ایران عزیز سخن می راند، بی عدالتی و ظلم و نظام طبقاتی اشراف را عامل دلسردی مردم در اتحاد در مقابل دشمن می شمارد .
پایان سخن آنکه به نظر حقیر علل عقب افتادگی ما هم در مسائل اخلاقی و هم پیشرفت های صنعتی خود ما مردمان هستیم که باید دستی از خویش برآورده و کاری بکنیم و ادیان و اجتماع و تاثیر و تاثرات آنها صرفا بر افزونگی و کاستی آنها می افزاید .

متعلقه

اندر حکایت کلمه متعلقه که بارها, علما به خاطر استعمال آن مورد شماتت قرار گرفته اند:
سوال حقیر:
مُتَعَلَّقَه از باب متفعَّل با تای تانیث که از آن افاده ی مفعولی که مورد علاقه فاعل است و مترادف معشوقه می باشد و یا زنی که به عنوان همسر مورد علاقه یک مردست صحیح است یا از آن افاده تعلق به چیزی داشتن می کند ؟
در معنای اول ، شخصیت به زن بخشیده و او را مورد مهر مرد خویش می داند و در صورت دوم او را به مثابه یک شی تنها متعلق به مردی می داند.
پاسخ احدی از مطلعین و متخصصین زبان عرب:
باسمه تعالی. تعلق وابستگی است اگرکلام درباره ی یک زن وشوهرباشد ،
اطلاق متعلقه به معنای زوجه است. واگر درباره ی زن و مردیست که ارتباط زن و شوهری میان آنان وجود ندارد
اطلاق متعلقه به معنی معشوقه متبادر است.
درهر دو صورت وابستگی وجود دارد ،منتهی ریشه ی آن هامتفاوت است.
 در اولی ریشه ی  آن ، علقه ی زوجیت است و در دومی،محبت محض.
 والله أعلم بحقائق الأمور

بی بی سی تفرقه افکن

بنگاه خبرپراکنی بریتانیا (بی بی سی)
نهضت, جنبش, انقلاب و اعتراضات ملت ایران در حدود یک سده پیش جهت کسب روش حکومت مردم بر مردم بر مدار شعار استقلال, آزادی و جمهوریت با درون مایه دینی به انحای مختلف جریان داشته است و در این سال ها بر اثر دو عنصر تفرقه میان مردم یا رهبران به علت عدم رشد یافتگی فکری, سیاسی و فرهنگی و همچنین دخالت بیگانه به اضمحلال کشیده شده است. به توپ بسته شدن مجلس در مشروطه, کودتای ۱۲۹۹, شهریور ۱۳۲۰, کودتای ۱۳۳۲ و دیگر مواردی که ذکر آن جز یادآوری خاطرات تلخ گذشته, ثمره ای ندارد ؛ از مهمترین این دخالت هاست که مطالبه عمومی ملت ما را برای سال ها به تعویق انداخته است.
اینگونه که از تاریخ شفاهی برمی آید, تفرقه افکنی آن بنگاه در تشدید تزلزل روابط آیت الله منتظری با بنیانگذار انقلاب مشهود و نقش احتمالی آن فقید سعید در صورت کسب کرسی رهبری پس از فوت بنیانگذار انقلاب برای رسیدن به مطالبه جمهوریت نیز بر کسی پوشیده نیست.
رویه نامطلوب آن بنگاه خبری هم راستا با دیگر بنگاه های خبری خارجی هم سو با منافع غرب در سال های پس از انقلاب ۱۹۷۹ که همواره بر اختلافات قومی و مذهبی دامن می زند متاسفانه در دو سال اخیر و در پس انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران افزایش و پس از انتخابات مجلس به اوج خود رسیده‌است تا آنجا که هر روز با تیترهای آتشین خود رویه روزنامه تفرقه افکن کیهان را به ذهن متبادر می سازد که گویی نان خود را تنها در روشن بودن آتش اختلاف درمی آورد.
من عادت به تحلیل نظریه های توطئه نداشته و معمولا سعی می کنم با دید مثبت به تحلیل جریانات بپردازم ولی امیدوارم رویه آن بنگاه خبری که روزانه تزریق فکری جمعیت کثیری از مردمان داخل و خارج نشین ایرانی را به همراه دارد با درک شرایط سخت منطقه و بازپروری ایران از شرایط سخت سال های ۸۴-۹۲ و نیاز مردم به آرامش و وحدت و صلح و دوستی, ذهنیت های خسته مان را به این تئوری های افراط گرانه نزدیک نسازد.
امید من به انسانهایی است که با مشاهده روزانه تیره بختی های مردمان سوریه, افغانستان, عراق و دیگر قربانیان خشونت که حاصل تفرقه میان رهبران و در پس آن مردمان می باشد, این رنج و سختی را برای هم میهن, هم کیش, هم زبان و از همه مهمتر هم نوع دیگر خود در ایران نخواهد و خواسته و ناخواسته اینگونه موجبات تفرقه را در مرز پرگوهرم فراهم نسازد.

پروفایل شناسی

چند وقتی بود که پس از ظهور وسیطه های فراگیر شبکه های اجتماعی تحت موبایل به فکر آمارگیری از کم و کیف اعضا و رفتار ایشان بودم ؛ آمار زیر را بر اساس یک نمونه آماری 200 نفره استخراج کردم . گمانم این است که مطلب جالبی برای اشتراک گذاری باشد:
خاطر نشان می کنم این نمونه آماری یک جمعیت از حدود 15 الی 75 ساله عمدتا شهرنشین ، البته دارای پراکندگی در برخی از مراکز استان ها (بیشتر تهران و قزوین) و شامل دانشجو ، خانه دار ، کارمند ، کاسب و غیره است . همچنین بنا بر فراخور ، شبکه اجتماعی مورد مطالعه ؛ شبکه فراگیر تلگرام انتخاب شده است.
1) 1 درصد بدون موبایل
2) 10 درصد بدون ارتباط با شبکه اجتماعی مزبور
3) 35 درصد عکس پروفایل شان را عکس خود انتخاب کرده اند.
4) 4 درصد عکس پروفایل شان را با اشخاص دیگری در یک قاب انتخاب کرده اند.
5) 8 درصد از تصاویر فرزندانشان به عنوان عکس پروفایل بهره برده اند
6) 5 درصد یک مفهوم مذهبی / ملی یا جمله ای تاثیر گذار را به عنوان عکس پروفایل انتخاب کرده اند
7) 11 درصد گل یا تصویری متفرقه را به عنوان پروفایل خود انتخاب کرده اند
8) 3 درصد تصویری از یک شخصیت شناخته شده را عکس پروفایل خود قرار داده اند (83 درصد این 3 درصد عکس استاد شجریان را به مناسب ظهور علائم بیماری ایشان در این ایام ، عکس پروفایل خود کرده اند)
9) و سرانجام 23 درصد هیچ گونه تصویری برای خود انتخاب نکرده اند (نزدیک 20 درصد از این 23 درصد مدت ها به تلگرام خود سرنزده اند)

حق وتو ، ظلم بشری

کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد
 از وظایف آن کمیته محترم به عنوان سازمان های وابسته به نهاد بین المللی ملل متحد, پایش و بررسی حقوق اولیه انسان هاست. بسیار جالب است که صدای یک معارض دست به سلاح که علیه حاکمیت کشورش شوریده, یک قاتل به کشتار فرد یا گروه, یک متجاوز به عنف, یک ضایع کننده حقوق و ارزش خانواده و غیره, شنیده شده و میلیون ها دلارها و به همراه دیگر هزینه های مادی و معنوی خرج امر مزبور می گردد ولی بدیهی ترین حق اولیه انسان ها که در نهاد مادر آن کمیته (یعنی سازمان ملل) مورد تضییع قرار می گیرد مورد مخاطره قرار گرفته و هیچگونه اقدامی جهت برچیدن آن صورت نمی گیرد.
شورای امنیت سازمان ملل به عنوان تصمیم ساز مسایل مهم جهانی که باید به عنوان الگوی دموکراسی کشورها باشد, خود تبدیل به تمسخر آمیز ترین شیوه تصمیم گیری شده و حق وتو و حضور پنج کشور قدرت مند بر مبنای پیروزی در جنگ جهانی دوم, آن هم با دست یابی به شیوه ناجوانمردانه سلاح کشتار جمعی, راس تصمیم سازی این مهمترین سازمان جهانی قرار گرفته اند.
چگونه می توان انتظار داشت, چنین نهادی بتواند بر اساس صلاح دنیا و مردمانش تصمیم سازد, حتی در خصوص مردمان همان کشورها, هم بر مبنای آنکه دیگر کشورها می توانند ضد یکدیگر وتو صورت داده و هم آنکه اصولا این حق وتو در کشورها در دست عده ای سیاست باز است و نه کل مردمان(مثلا بر اساس شیوه دموکراسی) و به همین ترتب, چگونه کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد  انتظار دارد که وقتی راس تصمیمات مهم دنیا در شورای امنیت به شیوه ای غیر دموکرات اخذ می شود, کشورها به شیوه دموکرات عمل نمایند.
اگرچه اقدامات کارشناسان و روشن گری های آن کمیته محترم در خصوص ارائه گزارش هایی از نقض حقوق بشر در کشورها توانسته است کمک هایی به اعتلای حق زندگی انسان ها نماید, لیکن تا حل مسایل مربوط به نقض آشکار حقوق بشری در شیوه تصمیم گیری در شورای امنیت و حق وتو, نمی توان به کارآمدی و اجرای آن گزارشات امیدوار بود.
کتاب آسمانی ما مسلمانان, ایمان آوردندگان به شریعت را مورد تذکر واقع می داند که:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ

اى کسانى که ایمان آورده اید! چرا سخنى مى گویید که عمل نمى کنید؟!
(سوره صف/آیه 2)