میثم تمار

میثم تمار (خرما فروش) از جمله موالی(بردگان) بود که توسط حضرت امیر (علیه السلام) آزاد شد ،برخی او را از جمله عجمین دانسته اند .منقول است که او مژده شهادتش را از مولا علی علیه السلام شنیده بود و همیشه انتظارش را می کشید. در سال 60 هجری به دست عبید الله بن زیاد در حالیکه زبان به مدح علی و خاندان او در مقابل والی کوفه گشوده بود ، زبان از حلقومش کشیدند و بر درختی او را بر دار کردند.
 وى در کوفه مى زیست و علی (علیه السلام)گاهى به مغازه خرما فروشى او مى رفت و هم صحبتش مى شد و در این دیدارها از قرآن و حکمت هاى دینى به او مى آموخت.سفینة البحار, ج 2, ص 525
(ای علی )  چگونه این چنین که بلند بر زبر ماسوا ایستاده ای

               در  کنار تنور پیرزنی جای می گیری ،

               و  زیر مهمیز کودکانه ی بچگک یتیم

                  و در بازار تنگ کوفه...؟

پاسخ به مسائل

مدیدی است که به قدر وسع وقت و فکر و تحمل در پاسخ به مطالب, سخنان و مواضع افراد جملاتی من باب امر به معروف و نهی از منکر می نگارم, البته خدای ناکرده قصد من در مقام پاسخگویی به برخی مسایل, جسارت و به قول برخی"مچ گیری" نیست و ممکن است برخی از پاسخ های حقیر هم صحیح و منطقی و با پشتوانه علمی و عینی نباشد. همچنین سعی می کنم که معمولا مطالب را, روزنامه وار مرور و یا مستمع غیر فعال گوش کنم و سریعا از ذهن و چشمم پاک کرده تا کمتر با اطاله کلام, فرصت دیگر عزیزان را در جواب مطلب معطل کنم ولی به واقع برخی از مسایل محوری که بدون تحقیق و حرف عالمانه و محققانه به آبروی افراد, عقاید و باورها رنگ عصبیت می دهد, تمام ذهن و فکر و مشغله ام را درگیر می کند تا آنجا که ساعت ها در نوشتن چند خط آن معطل و یا برای جستجوی پاسخش, وب گردی می کنم. برای حسن پاسخم نیز مثالی مطابق با شغل شریف معلمی می آورم. فرض بفرمایید معلمی سال ها با زحمت و آبرو در این شغل شریف مشغول به تدریس و تربیت گردد و در حین خدمت, دانش آموزی عامدانه یا به جهتی دیگری, قسمتی از مطلبی را از قول ایشان به بیرون کلاس منتقل کند که فهم آن صرفا در محدوده کلاس و نه بیرون آن میسر است و آن مطلب موجبات سو برداشت غایبین جمع باشد.حال با توجه به این وسایط موسع ارتباط جمعی حتی فیلم و تصویر و صدای او دست به دست چرخیده و آبروی او خدشه دار شده باشد. اگر خدای ناکرده, آن معلم من و یا از نزدیکان ما باشد, چه واکنشی خواهیم داشت!؟
در احادیث داریم, ریختن آبروی مومن هم پایه ریختن خون اوست و آبروی مومن از حرمت کعبه بالاترست.
بنابراین اگر می خواهیم در مورد دین, افراد و وقایع,خبر و نقد و سخنی برانیم باید خیلی بیش از یک "forward" کردن اندیشه کنیم, چون " از مکافات عمل غافل نشو/گندم از گندم بروید, جو ز جو "

قرآن راستین ترین مبنای سخن

زن و طی مقامات عرفانی  در نظر ابن عربی

محی الدین ابن عربی  درباره زنان می نویسد: اعلم ایدک الله ان الانسانیة لمّا کانت حقیقة جامعة للرجل و المرأة لم یکن للرجال علی النساء درجة من حیث الانسانیة؛(2) بدان که انسانیت حقیقتی است واحد و جامع مرد و زن، از این رو مردان از حیث انسانیت بر زنان برتری ندارند.

وی می گوید: مردان و زنان در اصل انسان بودن با هم اشتراک دارند و اختلاف و افتراقشان تنها در ذکورت و انوثت است که امر عارضی است و داخل در جوهره و اصل وجود انسان نیست.

قیصری در شرح فصوص نیز می نویسد: «انّ المرأة باعتبار الحقیقة عین الرجل و باعتبارالتعین یتمیز کل منهما عن الآخر»(3) از نظر حقیقت میان زن و مرد امتیازی نیست و حقیقت زن عین حقیقت مرد است و فقط از جهت تعیّن و تشخیص از یکدیگر ممتازند.

و چون زن و مرد در حقیقت انسانیت مشترکند و انوثت و ذکورت امری عارضی هر دو می توانند مقامات عرفانی را طی کنند.

محی الدین می گوید: «انّ هذه المقامات لیست مخصوصة بالرجال فقد تکون للنساء ایضاً لکن لماکانت الغلبة للرجال تذکر باسم الرجال»(4) طی مقامات عرفانی اختصاص به مردان ندارد بلکه برای زنان نیز هست اما چون اغلب مردانند که در این مسیر قرار می گیرند اسم آنها ذکر کرده است.

در غیر این صورت زنانی چون مریم بنت عمران و آسیه همسر فرعون و خدیجه و فاطمه(س) به این مقام نائل آمدند.

زن کاملتر از مرد

محی الدین در فصّ محمدی هنگامی که از سرّ محبوبیت زن برای پیامبر(ص) سخن می گوید، می نویسد:چون ذات اقدس الهی منزّه از آن است که بدون مجد و مظهر مشاهده شود، هر مظهری که بیشتر جامع اسماء و صفات الهی باشد، بهتر خدا را نشان می دهد و زن در مظهر بودن خدا کامل تر از مرد است، زیرا مرد فقط مظهر قبول و انفعال است چون مخلوق حق است و به لحاظ مخلوق بودن، خلقت را پذیرفته است اما زن، هم مظهر قبول و انفعال الهی است و مظهر فعل و تأثیر الهی.

چون مرد را مجذوب و محبّ خود می سازد و این تصرف و تأثیر نموداری از فاعلیت خدا است. بر این اساس است که زن از مرد کامل تر است.

اگر مرد بخواهد خدا را مظهریت خود مشاهده کند، شهود او تام نیست ولی اگر بخواهد خدا در مظهریت زن نگاه کند، شهود او به کمال و مقام می رسد.از این رو زن محبوب پیامبر اکرم(ص) قرار گرفته است.(5)

درباره مقامات عرفانی می گوید: «و کل ما نذکره من هؤلاء الرجال باسم الرجال فقد یکون منهم النساء ولکن یغلب ذکر الرجال و قیل لبعضهم کم الابدال فقال اربعون نفساً فقیل له لم لاتقول اربعون رجلاً فقال قد یکون فیهم النساء»(7) هرچه از این طبقات به اسم رجال نام بردیم از باب غلبه  است و گرنه گاهی زنان نیز به این درجات و مقامات نائل می شوند بعد می افزاید: از شخصی پرسیدند ابدال چند کسند، پاسخ داد، گاهی زنان نیز به این مقام می رسند یعنی رسیدن به مقامات عرفانی اختصاص به مردان ندارد بلکه زن ها نیز توان دست یابی به این مقامات دارند.

منبع :
http://www.hawzah.net/fa/Magazine
 #زن_و_طی_مقامات_عرفانی_از_دیدگاه_ابن_عربی

در مقام پاسخ به این مطلب: 

در نکوداشت محاجه علمی همین بس که در حدیث آمده است که بر‌ترین عمل در شب قدر (شبی که مخصوص دعاست) مباحثه علمی است. بر این تقریر تعریضی جهت تفکر می تواند ضامن سعادت (به تبع عبادت) باشد.
اصولا سخن رجال شهیر از کلامی و علمی و عرفانی و صوفی و غیره اگرچه بر شخصیت او محترم ولی مبنایی بر تشریع به خصوص در مسلم مومن ندارند, چه آنکه از وصایای لقمان به فرزندش آن که "فرزندم سخن تو اگرچه ارزشی از نقره در نظرت داشت, سکوتت به مثل طلاست. " بر این سخن ظریف باید اینگونه افزود که اگر سخنی از جانب حق سبحانه و تعالی نازل و بر گفتاری زمینی آید, مصداق این جمله نیابد که " قوله حق"
ابن عربی نیز از بزرگان اهل عرفان نظری و از طلایه داران حکمت و فلسفه است, لیکن سخن او در نظر برخی صواب و در صورت برخی عقاب دارد, چه آنکه برخی چون سید علی آقای قاضی او را از کاملین دانسته اند ( حسینی تهرانی، محمد حسین، روح مجرد، ص342، ترجمه و نشر دوره علوم و معارف اسلام.) و منجمله شاگردان مشرب ایشان از علامه طباطبایی تا آیت الله جوادی آملی و آیت الله خمینی و غیره و برخی از علمای مشرب فقهی نجف نیز ایشان را رد نکرده اند, هر چند به تایید کاملی از او نیز نپرداخته اند به خصوص فقهای معاصر همچون آیات وحید خراسانی, علی سیستانی و شبیری زنجانی ، بر مبانی وحی و معصومین علیهم السلام در سلوک نظری و عملی و نقد مبانی فلسفه صدرایی و عرفان محیی الدینی تاکید نموده اند و برخی از متقدمین و متاخرین او را ناصبی دانسته و به جملاتی در فتوحات مکیه و فصوص الحکم او شاهد مثال می آورند و موافقین او این روایات را معارض با ذکر مناقب او از ائمه در  همان كتب دانسته و با استناد به اذکار مختلف او در مدح حضرت امیر علیه السلام, آن جملات را حاصل تحریف می شمارند, القصه بر او برخی راه افراط و برخی تفریط گزیده و از شیعه اثنی عشری تا سنی ناصبی اش خوانده اند که تفصیل آن از حوصله این مقال خارج است. همچنین کلام او در حکمت و فلسفه و عرفان چنان نیاز به طی طریق در فهم دارد که از سواد همچو منی خارج و لازمه دانشی بایسته سخن اوست.
اما آنچه در این سخن لازم به اشاره است, سخنان او در باب "زن" است که مفصل و در "نظریه عشق " او گنجیده و به نظر می رسد آنچه برای فهم عام قابل اشتیاق است همان سخن بالقوه رسیدن او در مقامات معنوی به پای مردست که در نظر او تا "قطبیت" نیز میسر است, لیکن همه این صغار و کبار سخن او که بر سیاق برخی صحیح و بر نظر جمعی قبیح آمده در یک جمله مصحف شریف که مورد تایید همه جمع مسلمین است می گنجد که :

يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ

اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قراردادیم تا یکدیگر را بشناسید. (اینها ملاک برترى نیست،) گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. به یقین خداوند دانا و آگاه است.(حجرات/13)

بنابر این :
آنجا که کس است, یک حرف بس است

اللهم الرزقنا شفاعه الحسين عليه السلام يوم الورود

قال رسول الله(صل الله علیه و آله): الموت ریحانه المومن
مرگ گل خوشبوي مؤمن است.

 

"فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيم, واقعه-۸۹ٍ"

عجیب دنیایی است. آخرین تصویری که مرحومه مغفوره تازه گذشته در وسیطه پرکاربرد ارتباطی خود (تلگرام) نهاده بودند, پرچم اباعبدالله الحسین منصوبه در حرم آن حضرت بود.
معمولا جزئيات و حواشی در کنار اصول امور برای من مفهوم خاصی دارند و برای این است که سعی می کنم به آنها توجهی شایان کنم. چندی پیش بود که از روی کنجکاوی به آمارگیری از تصاویر پروفایل ها پرداختم و به آمار و ارقامی رسیدم که موضوع این مقال نیست, اما آنچه به این مجال و عرض کلام مربوط است اینکه در آن جستارسنجی آنچه مشهود بود, تصاویر پروفایل هایی بود که افراد به دلایل خاصشان از تصویر خود (که مرسوم چنین وسیطه هایی برای معرفی بیشتر از خود است) بهره نبرده اند و از تصویری که حاصل مفهومی خاص برای آنهاست استفاده جسته اند. کثرتا عکس فرزندان و بعضی عکسی از خانواده و جمعی به نوشته ای و تصویری از چهره ای مشهور بسنده کرده اند و یا بر اساس مناسبتی عکسی خاص در معرفی خود با عکس پروفایل ساخته اند. جالب است که خود این مرحومه نیز به علت علاقه به گل و تنوعات آن , پیشتر تصاویری از گل ها بر پروفایلشان می نهادند اما کمی قبل از شروع آن روزهای پردرد بیماری, به مناسبت ماه محرم تصویر فوق را انتخاب نمودند و هر چند در مجال های کوتاهی که تا سرآمد حیات بود گاه گاهی با این وسیطه(تلگرام) هم سر و کاری داشتند اما همچنان با همین تصویر تا ممات را سپری کردند. از طرفی چند روز پیش شعری را در مورد شفاعت اباعبدلله الحسین علیه السلام در شب اول قبر( که ظاهرا مرحوم ایشان در میانه قرآن خود نگهداری می کردند ) در گروه خانوادگی منتشر شد که حاکی از مکنونات قلبی آن مرحوم به این امر بود و چنان شد که کلامم را با این جمله که "عجیب دنیایی است" آغازیدم و مقصودم بر آن سیاق بود که آدمی به آنچه انس می گیرد و دل می بندد شهره می گردد, چه آنکه رسول خدا صل الله علیه و آله فرمودند:المرء مع من احب "هر کسی با محبوب خود محشور می شود"(کافی ج۲' ص۱۲۶)
 

ادامه نوشته

الصبر مفتاح الفرج

مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ ۖ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ ۗ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ

 

آنچه نزد شماست از میان مى رود. و آنچه نزد خداست باقى مى ماند. و به یقین به کسانیکه صبر و استقامت پیشه کنند، مطابق بهترین اعمالى که انجام مى دادند پاداش خواهیم داد.(نحل/96)

دوم دبیرستان بودم.بحث درس ریاضیات تصاعد حسابی و هندسی بود, ساده بود ولی آن قدر بی توجه و بدون تمرین و کم انگیزش بودم که آخر سال تجدید شدم. فکر می کردم که آخر دنیا شده و من دانش آموز تجدیدی شده ام و انگار همه بدبختی های عالم روی سر من ریخته, به هر حال تابستان شد و با نهیب مادر و خواهر و به لطف معلمی که دوستش داشتم, علاقه مندانه بعد هر کلاس همه تمرین ها را حل می کردم, سر کلاس خوب گوش می دادم و به قول آن تبلیغ معروف, "کوشا جان" شده بودم. وقتی امتحان دادم فکر نمی کردم که آن قدر نتیجه خوب باشد که معلمم بگوید : حق ات نمره ۲۰ بود و چون تجدیدی بودی,برای آنکه در نمراتم شبهه نیاورند ۱۹:۷۵ برای ات رد کردم. بچه ها هم از آن تجدیدی و این نمره متعجب بودند و فکر می کردند داستان خلاف واقعی رخ داده است. اما به واقع هیچ چیز خارق العاده ای رخ نداده بود و من صرف توجه به مفهوم درس و کلام گویای معلم توانسته بودم نتیجه خوبی بگیرم. تجربه ای که بارها در طول تحصیلم تکرار شد و هر بار این دو عنصر برایم مطلوب بود تا سر حد اعجاب معلم و دبیر و استاد نمره می آوردم و وقتی این ها مساعد نبود ناپلونی نمره می گرفتم .

 

ادامه نوشته

الحمدلله

بعضی وقت ها که آدمی خواسته ای را از صمیم قلب آرزو می کند ، می کوشد ، الحاح می ورزد ، تضرع می کند ولی به آن نمی رسد ؛ درمی ماند.
متوجه نمی شود که چرا یک موضوعی که به قدر فکر او ساده و در دسترس است برآورده نمی شود. دلش تلاطم می یابد ، نفسش می گیرد ، قلبش آزرده می شود و نهایتا در حالی که در اوج امید به خواسته اش در اوراد و اذکار به سر می برد ، خبری او را به شدت لرزه می دهد و در بهت فرو می برد ؛ انگار سطلی از آب یخ را بر سرت بکوبند و این گاه است که یاس (بزرگ ترین گناه نزد خداوند) سراسر وجودت را در بر می گیرد و می مانی در پس آن همه امید که به یاس رسیده ای چه بگویی ، مصحف را به قصد شفا حالت و نصحی بر جانت می گشایی :
تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ ﴿۴۹﴾
اين از خبرهاى غيب است كه آن را به تو وحى مى‏كنيم پيش از اين نه تو آن را مى‏دانستى و نه قوم تو پس شكيبا باش كه فرجام [نيك] از آن تقواپيشگان است

 

و بگذار عوامانه بگویم :"آخیش ، خیالم راحت شد"

اسلام و مساله زن

شاید عنوان مطلب نیز در روح بیان آن صحیح نباشد  ،چرا که معمولا کلمه "مساله" وقتی بیان می شود که در صدد بیان مشکلی باشیم. در حالیکه در دین مبین اسلام (و یقینا همه ادیانی که از سوی شارع مقدس وضع گردیده اند) جنسیت دارای مساله ای نیست که بخواهد مورد موشکافی قرار گیرد و توضیح و تشریحاتی که بعضا در این رابطه از سوی مصحف شریف ، روایات و بزرگان مطرح می گردد جنبه سلبی و نه ایجابی داشته است. به بیان دیگر ، چون دین در معرض افترای نگاه جنسیتی قرار گرفته است و همچنین تاریخ بشر به خصوص صدر اسلام مشحون از ظلم به جنسیتی خاص در کنار دیگر مظالم بوده است  ، عده ای از آیات و روایات و توضیحات جهت سلب این اتهام وارد شده و گرنه دین به خودی خود به دلیل وضع از جانب شارع که عدالت از اسماء و صفات اوست نیازی به جلب آرای مثبته در این رابطه را نداشته و ندارد.

فارغ از مطالب متعدد و براهین واضح نگارنده در جای جای مطالب خود که به صورت مدون در شش سال گذشته تحت مجموعه "آب زندگی" گرد آمده است به بهانه مطالب "خير دنيا و عقبي" که در آن به حدیثی از نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله اشاره و یکی از خیرات بشر را در گرو اختیار نمودن همسری شایسته برای مردان دانسته ؛ این براهین (عدم نگاه جنسیتی شارع مقدس) را باز نشر می کنم.

نخست آنکه احادیث وارده حتی در مشهورترین آنها بعضا مورد ایراد اهل حدیث و رجال شناسان است و در خود مرسل و ضعیف و ... دارد و نمی توان استناد همه آنها را به معصوم علیه السلام قطعی دانست تا جاییکه مشهور علما این است که در ملموس ترین حرکات و وجنات معصومین مانند ناخن گرفتن (از حیث امری تکرای و عادی)هنوز حدیثی که استحباب آن را در روزی معین قطعی بداند یافت نمی شود و هماره امر احتیاط  نزد علما بر سیاق سبق ایشان قرار گرفته است. اما به قول فرمایش مفسر معاصر ، دانشمند قرآنی حضرت آیت الله جوادی آملی ، این عدم قطعیت ها نمی تواند مانع بهره ما از احادیث شود ، چه آنکه در حدیث مزبور اگرچه شائبه ای همچون عدم انطباق جنسیتی به زعم خواننده می رسد ، اما آثار تربیتی آن اعم از توصیه به حلم و خلق خوش و باز داشتن از حرام برای همگان قابل استناد و استیفاد است.

نکته دوم حسن ظن به کلام است . حضرات معصومین می فرمایند هر چه از ماست از قول پدرمان حضرت امیر علیه السلام و قول ایشان قول نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله و کلام ایشان از حق سبحانه و تعالی است. وقتی شارع مقدس در آیه ای محکم و خالی از  تشبیه و تسمیه و با قطعیت وشفافیت می فرمایند:

يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ﴿۱۳- حجرات﴾

اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست بى‏ترديد خداوند داناى آگاه است

چرا باید ظن نگاه جنسیتی را در دین بر خود راه دهیم که به نظر می رسد به جای آن باید از شر وساوس شیطان رجیم به خداوند قادر متعال پناه بریم. به قول فرمایش آیت الله جوادی آملی ، روح در خود جنیست و قومیت نمی شناسند و این مخلوق (روح) مجرد از ماده است و در ماده است که تغییر و تحولی همچون جنسیت و قومیت و رنگ و نژاد ظهور می کند و امر دین با روح سر و کار دارد و نه با ماده.

در امر سوم بررسی نوع کلمات و ضمایر و موصولات مورد اشاره در لغت عرب و همچنین محاورات شایع در همه روزگاران و همه زبان ها (تا سطح اطلاعات ناچیز نگارنده) است که معمولا خطاب مردان هستند ولی اشاره به جمیع انسان هاست که این مساله در لغت عرب بیش از پیش مورد استفاده می باشد.

بحث چهارم بر روی نوع بیان احادیث و روایاتی مشابه حدیث منظور در مطلب مذکور است که بیش از آنکه در کلیت مساله به ضرر زنان باشد با نگاه منفعت طلبانه به نفع ایشان است . هر چند به دلیل آنکه ممکن است در مثال مناقشه پیش آید از ذکر آن امتناع می کنم.

پنجم کلام بر روی نوع ابنای بشر است . فی المثل انسان هایی که در بیشتر در معرض مسائل مرتبط با مطالبات عمومی (حق الناس) قرار دارند طبیعتا مخاطب بیشتری در مسائل تذکیری قرار می گیرند. موثقا شنیدم احدی علما وقتی از خواب برخاستند مرتب زمزمه می کردند "خدایا از شمر مگذر" چون از این احوال او پرسش می کنند چنین می فرماید که در عالم خواب دیدم که روز محشرست و جمعی گرد آمده و حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بر در بهشت ایستاده و هر که را می رسد به بهشت شفاعت می کنند به ناگاه من نیز (آن عالم جلیل القدر) وارد شد و چون خواستم نزدیک حضرت برای شفاعت شوم مرا کنار زدند و به صف طویلی اشاره کردند که باید در آن منتظر بمانم و گفتند این صف علماست و باید این جا معطل مانده تا نوبت شما برسد ولی عوام به صرف شفاعت حضرت به بهشت وارد می شوند . در همین احوال بودم که زمزمه فوق را با خود می کردم که مبادا حضرت دست به شفاعت قاتل خود زنند!!! لهذا همانگونه که از این ذکر و دیگر موارد مشابه به خصوص در کتاب شریف معراج السعاده بر می آید ، بیش از همه در عالم اخری علما و سخنوران و رهبران دینی که در دنیا مردم را به دین دعوت می کردند گرفتار پرسش خواهند بود . به همین مستند نیز صرف چنین احادیث و روایاتی مشابه نه تبشیر که انذاری برای جنسیت مردان است که باید به وظایف و مسئولیت هایی که به دلیل نظام خلقت(بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ 34- نساء) به آن سپرده شده است صادق و عامل بمانند .

پایان سخن آنکه دعوای تظلم بر قومیت ها و جنسیت ها و ادیان و افراد و غیره اگر به خالق یکتا برگردد که باید مساله توحید به جای این چنین مسائل دسته دومی مورد بررسی قرار گیرد و اگر به رسولان و پیام آورندگان برآید ، باید مساله نبوت مورد نظر تحلیل قرار گیرد و امور کلیه دین مورد بحث آید.

خداوند همه ما را در مسیر حق ثابت قدم بدارد.

خير دنيا و عقبي

جهت ذکری از مناقب مرحومه مغفوره تازه گذشته به حدیثی که واعظ مجلس ترحیم پنجمین روز درگذشت بر منبر ایراد فرمودند ، اشاره می کنم و ثواب باز نشر آنرا به ایشان و جمیع درگذشتگان نثار می کنم.
واعظ محترم در اشاره ای به مقام همسری ایشان (در کنار دیگر مقامات علمی ، مادری ، معنوی و...) به حدیث زیر اشاره و یکی از براهین توفیقات همسر محترمشان را در گرو شمول این حدیث دانستند که :

قال رسول الله صل الله علیه و آله :
مَنْ اُعْطِىَ اَرْبَعَ خِصالٍ فِى الدُّنْیا فَقَدْ اُعْطِىَ خَیْرَ الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ وَ فازَ بِحَظِّهِ مِنْهُما؛ وَرَعٌ یَعْصِمُهُ عَنْ مَحارِمِ اللّه‏ِ وَ حُسْنُ خُلُقٍ یَعیشُ بِهِ فِى النّاسِ وَ حِلْمٌ یَدْفَعُ بِهِ جَهْلَ الْجاهِلِ وَزَوجَةٌ صالِحَةٌ تُعینُهُ عَلى اَمْرِ الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ

به هر کس در دنیا چهار خصلت داده شود، خیر دنیا و آخرت به او داده شده و بهره خویش را از آن دو بر گرفته است: تقوایى که او را از حرام‏هاى خدا باز دارد، اخلاق خوشى که با آن در میان مردم زندگى کند، حلمى که با آن جهالت نادان را از خود دور سازد و زنى شایسته که در کار دنیا و آخرت او را یارى رساند.

رفع حرج

به صفای دل رندان صبوحی زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند (حافظ)

اواخر عمر شریف مرحوم آیت الله سامت (اعلی الله مقامه), احدی از معلمین که نسبم با ایشان را می دانستند دستوری از حضرت شیخ (به واسطه حقیر)خواستند به این مضمون که مصایب و ابتلای مرگ به صورت متداوم در تیره ایشان افتاده به زعمی که تا چهلم مزار یکی, دیگری به کام مرگ می رود تا آنجا که چندین نفر از نزدیکان در این کارزار درگذشتند.
کوچک بودم و از رویم نیامد که در مقابل علمیت و شیخوخیت ایشان, عرض حاجت برم به خصوص آنکه عزیزی احتمال نهیب و عتاب شیخ را در عرض این سوال که امری حتمی و مقضی و از بدیهیات زندگی دنیویست گوشزد کردند. نهایتا والده به جهت رعایت امانت سوال, مساله را از حضرت ایشان سوال فرمودند, ایشان در حالیکه بر سر سجاده در مهتابی مشرف به حیاط جلوس فرموده و مشغول عبادت بودند بدون اطاله کلام پس سوال در عباراتی قریب به این مضامین فرمودند: استغفار کنند, نیمه شب ها از خواب برخیزند و طلب عفو کرده و آنگاه دعا کنند.

إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِيلًا

به یقین نماز و عبادت شبانه گامى استوارتر و گفتارى پایدارتر است.
(مزمل/6)