نامه به وزیر اقتصاد

جناب آقای دکتر طیب نیا
وزیر محترم اقتصاد
با سلام،
سخنان امیدوار کننده شما برای برچیدن مجوزها و مقررات دست و پای گیر از فضای کسب و کار در همایش مزیور ، اگر چه از تصاویر به نظر می رسید در جمعی محدودی بیان گردیده است ولی جمع کثیری را در بر می گیرد . با ناامیدی از میزان توجه به این مقال و همچنین توانایی وزیر اقتصاد و شخص جنابعالی و دولت محترم و حتی به دلیل گستردگی آن ، مجموعه حاکمیت موارد ذیل را در دو بخش عمده که مرتبط با مهمترین عامل توسعه که نیروی انسانی است معروض می دارم:
بخش اول:
بعید به نظر می رسد بدون پیشرفت بخش خصوصی در کشورها ، امیدی به پیشرفت با کارفرمای بزرگ یعنی دولت و یا شبیه سازهای خاص کشور ما که شبه دولتی یا خصولتی نامگذاری شده اند میسر گردد.
وقتی در فاصله سالهای 90 تا کنون و با وجود رویکردها و تحریم ها و مشکلات ، کارمندان بخش خصوصی یا تعدیل شده و یا با سختی روزگار گذراندند، بخش غیر خصوصی بزرگ تر شد و حداقل سختی او کاهش ساعت اضافه کاری و ریخت و پاش او بود . کارمندان بخش خصوصی با تاخیر پرداخت و حقوق پایین مواجه بودند در حالیکه دولتی ها و مشابه هایشان سر موعد و حداقل دو تا سه برابر همسان خود حقوق دریافت دارد. بنابراین به صراحت و با سابقه ده سال فعالیت در بخش خصوصی از کارمندی تا کارفرمایی می گویم تقریبا هیچ شخصی تا زمان امید به استخدام در سازمان ها و شرکت های دولتی و شبیه آنها ،تن به کار کردن در بخش خصوصی نمی دهد و برنامه صحیحی برای یک کار موفق ندارد . آرزوی آبدارچی شدن پیمانی و قراردادی و حتی نیروی شرکت بودن یک شرکت و سازمان دولتی و مشابه آن در زمان وجود شرایط سنی و افسوس از دست دادنش در زمان گذر از شرایط این قبیل مشاغل ، شاید برای یک مدیرعامل شرکت هم گریز ناپذیر باشد ، چرا که آب باریکه حقوق کارمندی دولت با اوصاف مذکور در دوران های سخت مشابه چهارساله گذشته ، خودی به میلیاردها هم می نمایاند چه رسد به کارمند و کارگر بخش خصوصی. همچنین در خصوص بهره وری بخش دولتی و مشابهات آن سخنی نمی آرم که خود بهتر واقف بر موضوع هستید.لهذا باید تدبیری اندیشیده گردد تا معضل کار دولتی و هزینه هایش و بهره وری آن مرتفع گردد که این امر نیز شاید به جسارتی در کنار یک برنامه بلند مدت برای اجرایش نیاز داشته باشد .
بخش دوم

کدام شرع ، کدام عرف ( به غیر از اندیشه های کمونیستی دوره شکوه شوروی) و کدام منطق و علم بشری می پذیرد که رابطه اقتصادی و شرایط کاری بین کارگر و کارفرما به صورت یک قاعده دستوری تعیین و موجبات بهم ریختگی مهمترین بخش کسب و کار یعنی نیروی انسانی گردد.
آقای وزیر
اداره کار هم برای کارگر رهاوردی جز بیکاری نداشته و هم برای کارفرما مایه ای غیر از برآشفتگی کسبش را به ارمغان نیاورده و این دو دست به دست هم به ویرانی و رکود و سوء تدبیر در نظام اقتصادی ما منجر گردیده است.
آقای دکتر
با اطمینان از دل کارفرمایان خرد و درشت این کشور معروض می دارم که اگرچه ده ها مشکل از قبیل موانع سازمانها در وضع قوانین دست و پاگیر، فشار مالیاتی، جرائم و هزینه های غیر ضرور تامین اجتماعی ، بی پولی دولت ، تحریم ها و دیگر مواردی که شما نیز بر آن واقفید ؛ باید برای گشایش فضای کسب و کار اتفاق افتد ولی تا این دو مشکل اصلی حل نشود ، هیچ اتفاق مثبتی نمی افتد و یا شاید اگر این مشکل ( کارایی نیروی انسانی) حل شود دیگر مشاکل نیز به دست او محلول قدرت ارائه اش خواهند گردید. به نظر میرسد عامل پیشرفت کشورهای توسعه یافته ، نیروی انسانی است و نه ثروت و قدرت و قانون .

با تجدید احترام

ماجرای من و معشوق

حافظ ،حافظه ی ملت ماست . این سخن نغز ترین و دل نشین ترین کلامی است که در باب این شاعر بلند آوازه ی میهن و صاحب راز و دارای ناز که با غمزه و آواز دلی از من ربوده است را از استاد معاصر حافظ پژوه بزرگ ، بهاء الدین خرمشاهی نیوشیده و دلی بیقرار تر به طنازی های او داده ام.

در همایشی به مناسبت بزرگداشت حافظ، رئیس جمهور سابق کشورمان ضمن نطقی دلنشین ، ماجرای عشق ایرانیان  به حافظ  را به سان عشق حافظ به معشوقه ی خویش، ازل و ابدی تصویر نمود که:

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست                          آنچه آغاز ندارد نپذیرد انجام

من نیز چون دیگر دل سپاردگان ، دلی به احوال خواجه سپرده ام و از اشعار تفالانه او حظیظی برچیده ام و مست از این رازآلودگی شعر او به تجمیع این خاطرات خوش برآمده ام؛باشد که خاطر اهل سخن را به وجد آورد. ذیلا برخی از اسرار تفالات بر حافظ را که برای خود و دوستانم رخ نموده است ، شرح می دهم:

 

ادامه نوشته

ظاهرا پاسخ بی بی سی به نامه ای مشابه نامه زیر است

نامه ای به بی بی سی

http://abezendagi.blogfa.com/post/327

پوشش خبری: نیازمخاطب یا القاء رسانه‌ای؟

پس از حمله تروریستی به شهروندان پاریسی در ۱۳ نوامبر و پوشش بی‌ سابقه رسانه‌های خبری دنیا، موجی از همدردی با مردم فرانسه، سراسر دنیا را فرا گرفت. اما پس از گذشت چند روز از واقعه، موج دیگری از واکنش‌ها به شیوه پوشش خبری این فاجعه، از جمله از طرف برخی مخاطبان فارسی زبان، فضای مجازی و صفحات اجتماعی را فرا گرفت.

عموم این واکنش ها، نوعی اعتراضِ برخاسته از احساس انسانی‌ نسبت به نحوه پوشش رسانه‌های خبری از اتفاقات مشابه و عدم ارزش گذاری یکسان به خبر کشتار مردمان در مناطق مختلف به ویژه خاور میانه در مقایسه با رویداد پاریس بود. در واقع هدف اصلی‌ انتقاد، چرایی پوشش همه جانبه و لحظه به لحظه رسانه‌ها از خبر حمله تروریستی به شهروندان پاریسی نبود، بلکه مخاطبان از تفاوت آشکار در سطح و شیوه پرداختن رسانه‌ها به یک موضوع واحد اما در دو جغرافیای متفاوت جهان، دچار نوعی تناقض شده بودند.

واکنش‌ها در واقع برخاسته از حس همذات پنداری بیننده و یا شنونده با قربانیان جنگ در مناطق دیگر دنیا، و نتیجه آن زیر سوال رفتن شعار بی‌ طرفی‌ رسانه‌ها در بازتاب اخبار بود و موجب شد حس تبعیض در پرداختن به مرگ انسان‌ها در این مخاطبان ایجاد شود. تبعیضی که عنصر اصلی‌ آن، محل جغرافیایی رخداد است. برخی‌ از این معترضان به نوع پوشش غیر یکسان رخداد مرگ مردمان، معتقد بودند که رسانه‌‌ها، ارزش جان انسان‌ها را قربانی رعایت تکنیک در ارزش گذاری تنظیم خبر کرده اند.

برای رسانه خون اروپایی‌ها رنگینتر است؟

اما آیا رسانه‌ها در پوشش خبری واقعه پاریس نسبت به دیگر رخداد‌های مشابه دنیا، تبعیض آمیز عمل کرده اند؟ آیا اهالی رسانه، خون اروپایی‌ها را رنگین‌تر از مردمان دیگر مناطق می‌‌بینند؟ یا شاید رسانه‌ها و مخاطبانشان صرفا گرفتار جو مسابقه ارزیابی چرایی و چگونگی‌ پوشش خبری یک رخداد شده‌اند؟

آیا بین تعریف هدف کار رسانه در نیاز سنجی دیداری و شنیداری جامعه با خواست و نیاز مخاطب، تعارضاتی هست؟ آیا پوشش خبر ازدواج یک ستاره سینما از پرداختن به خبر غرق شدن پناهجویان در دریای مدیترانه مهمتر است؟ یا آیا رسانه‌ها در پرداختن به رخدادها، بر اساس اصول کار حرفه‌ای عمل کرده اند و فقط این مخاطب یا بیننده است که نسبت به شرایط کنونی جهان واخبار دردناک حساس تر و آسیب‌پذیرتر از گذشته شده است؟

در دنیای پر از خبر و رویداد‌های گوناگون، گویی‌ رسانه‌های خبری، برای هر سلیقه شنیداری و دیداری، از رخداد‌های مختلف چیزی در چنته خود دارند. رسانه‌های خبری خود بدین موضوع آگاهند که در مسابقه جذب مخاطب، باور به اصل تبادل یا جریان آزاد اطلاعات و وارد کردن آن به حوزه عمل، رکن اساسی‌ است.

در این میان، راضی‌ کردن مخاطبی که در واکنش جستجو گرانه‌اش منفعل نیست و اگاهانه دست به انتخاب می‌‌زند، کار آسانی به نظر نمی‌‌رسد. مخاطب در عصر ارتباطات و رسانه های اجتماعی آنلاین، آگاهانه دست به انتخاب می‌‌زند و سراغ آن چیزی می‌‌رود که با علائق و خواسته‌هایش هماهنگ است.

گاهی‌ بین شیوه پرداختن رسانه‌های واقعا حرفه‌ای یا آن‌ها که به تعبیری دیگر رسانه‌های جریان اصلی خوانده می‌شوند به یک رویداد خاص و انتظار بخش قابل توجهی‌ از مخاطبان همان رسانه‌ها، فاصله مشهودی ایجاد می‌‌شود. شکافی که برای مثال، چگونگی‌ پوشش خبری رخداد پاریس آن را برجسته کرد و به عرصه عمومی کشاند.

رسانه‌ها در مسیر جلب نظر مخاطبان خود، نا خود آگاه راه پر پیچ و خم آزمایش و خطا را تجربه می‌‌کنند. به عنوان مثال رسانه‌های فارسی‌ زبانی‌ که مخاطبانش ‌ایرانی اند، به تجربه آموخته اند که خبر رخدادی که موجب مرگ انسان‌ها در عراق و سوریه می‌‌شود را با رخداد مشابه آن در کشور مالی‌ نسنجند.

با نگاهی‌ واقع گرایانه، این به معنای تفاوت یا ارزش گذاری رسانه‌ها برای جان مردمان نیست. یا بعید به نظر می‌‌رسد که رسانه به دنبال ارزش دهی‌ به مکان یا جغرافیای رخداد‌ها باشند. بلکه رسانه با درک علایق و نیاز مخاطبش، در جهت رفع نیاز بصری وی می‌‌کوشد. به کلام دیگر، رسانه‌ها با کسب تجربه، آزمایش و خطا و ارزیابی تمایل بیننده در یک پروسه زمانی‌ به فرمول نا نوشته‌ اما مورد توافقی می‌رسد که به اساس و اصول پرداختن به موضوعات خاص در آن رسانه بدل می‌‌شود.

سرویس‌های مستقل رسانه‌های بین المللی چند زبانه که اخبار مناطق مختلف دنیا را به زبان‌های متنوعی پوشش می‌دهند، ضمن رعایت قواعد ادیتوریال ثابت سرویس مادر، برای انتخاب و اولویت بندی محتوای روزانه خبرها و گزارش‌های خبری خود دارای اختیاراتی هستند که موجب می‌شود در یک روز واحد هر سرویس اخباری خاص را برجسته کرده و پوشش دهد.

برای مثال، خبر اول سرویس فارسی یک رسانه چند زبانه ممکن است سخنرانی مقام بالا رتبه سیاسی ایران باشد اما در همان روز، بخش ترکی همان رسانه، انتخابات پارلمانی آن کشور را به عنوان تیتر یک خود انتخاب کند. عدم انتخاب خبر انتخابات پارلمانی ترکیه درآن روز مشخص در بخش فارسی آن رسانه، به معنای کم ارزش بودن یا فقدان تاثیر انتخابات پارلمانی ترکیه بر معادلات سیاسی منطقه و منافع ویژه ایران نیست. اینجا رسانه به دنبال ارضای نیاز اصلی مخاطب خویش است و اولویت‌های خبری‌اش را بر این مبنا تعریف می‌کند.

رسانه سازنده علایق یا دنباله‌رو؟

نکته قابل تامل دیگر در پرداختن رسانه ها به اخبار درگیری‌ها و رویدادهایی که با رنج‌های انسانی مرتبط است، مساله تکرار یک واقعه به مدت طولانی است که موجب می‌شود ارزش خبری آن (یعنی تمایل مخاطب برای شنیدن درباره آن) به مرور زمان کمرنگ شود. برای مثال؛ پوشش خبری چهار ساله بحران داخلی سوریه در رسانه ها و پرداختن به وقایع روزانه این بحران، به صورت ناخواسته ارزش خبری آن را روز به روز کمرنگ‌تر ساخت زیرا مخاطبان به فاجعه عادت کرده و دیگر چندان کنجکاو پیگیری اخبار روزانه آن‌جا نیستند. در نگاه واقعگرایانه به موضوع، باید به این نکته اشاره کرد که این به معنای کمرنگ شدن بهای جان انسان های سوری ازنگاه رسانه ها نیست، بلکه مساله اتفاقا در تغییر نگاه و میل مخاطب برای دانستن خبر است که به ارزش خبری یک مساله معنی می‌دهد.

این روزها، خبرهای بحران سوریه در موارد نادر ارزش خبری بیشتری پیدا می‌کنند. برای مثال حضور نظامی روسیه در سوریه، در جایگاه خبرهای این کشور تغییر ایجاد کرد. همانند این جریان در پرداختن به خبرهای عراق و افغانستان نیز رخ داد. در چنین وضعیتی، رسانه بر روی هیجان و علاقه مخاطب خویش برای دانستن نکات بیشتر در مورد رخداد فاقد تنوعی چون بحران سوریه، نیز مانور خبری می‌دهد. پوشش خبری توافق هسته ای ایران با غرب در ماه ژوئیه امسال با گذشت زمان از حالتی پویا به ایستا رسید تا جایی که مخاطب در روزهای آخر دیگر هیجان دنبال کردن خبرها را از دست داد و برخی رسانه ها همسو با نیاز مخاطب تلاششان را از پوشش لحظه به لحظه به ارائه خبر های روزانه تقلیل دادند.

رسانه های مستقل با علم و اعتقاد به سه قانون اصلی درست ،جامع و روشن بودن محتوا در پردازش خبرهایشان، خوب می‌دانند که در صورت بروز حتی یک اشتباه کوچک، مخاطب به دنبال منبع خبر دیگری خواهد رفت. اما در کنار پذیرش مفهوم تاثیرگذاری نسبی رسانه های مستقل در جوامع انسانی و ایفای نقش آگاهی بخشی و هدایتگری، همین نقش ظاهرا مثبت می‌تواند به دلیل شیوه پوشش خبر به "جهت دهی ذهن مخاطبان" تعبیر شود. در این حالت عموما خبر و یا گزارش و برنامه غیر همسو با علایق سیاسی مخاطب به تلاش زیرکانه و یا پیچیده رسانه برای القای یک ایدئولوژی خاص تعبیر می‌شود.

برای مثال، پوشش خبری اعتراضات به نتایج انتخابات سال ۸۸ از سوی رسانه های فارسی زبان خارج از کشور از نظر اصولگرایان ایرانی به تلاش رسانه‌های معاند برای کمک به براندازی نظام حکومتی در ایران معنا شد.

در زمانه حاضر و متفاوت از گذشته، با قوت گرفتن نقش صفحات اجتماعی به عنوان منابع خبری و مشوق شکل گیری جبهه بندی‌های جدید در فضای سیاسی و اجتماعی، قواعد بازی و الزامات بازی سیاسی دگرگون شده است و شیوه پوشش خبری هم از این تغییر متاثر شده است.

اما در طرف مقابل نیز این انتقاد همچنان به طور جدی قابل تامل است که بر خلاف آن‌چه رسانه‌ها ادعا می‌کنند، آن‌ها نه بازتاب دهنده علایق و تعقیب کننده نیازهای خبری مخاطبان خود، که شکل دهنده به این علایق و نیازها هستند. به این ترتیب گفته می‌شود که رسانه‌ها با انتخاب اخباری که خود می‌خواهند و با شیوه خاصی که این اخبار را منتقل می‌کنند عملا به سلیقه و سوگیری نهایی مخاطبان جهت می‌دهند و خوراکی را به او ارائه می‌دهند که خود پیشتر میل به صرف آن را در او ایجاد کرده‌اند.

از دست ندهیدhttp://www.bbc.com/persian/blogs/2015/12/151205_l45_sa_media_audience?ocid=wspersian.content-promo.email.newsletters..newsletter

به یاد اربعین

از سر و وضعش معلوم بود که مستضعف است . کمی که گذشت معلوم شد پیرزن ، بیوه است و سرپرستی ندارد و در خانه محقرش روزگار می گذراند.
اربعین بود که شبکه افق سیما ، داستان یک روز از زندگی پیرزنی را در ایام اربعین به تصویر کشید . تصویری که به انحای مختلف در سفر به عراق در اربعین سال 1389 شاهدش بودم.
هر گروهی را که می دید با قسم و عجز و لابه ، آنها را برای استراحت بین راه سفر اربعین به منزل دعوت می کرد. پیرزن چشم بینایی هم نداشت و اگر کودک خردسالی نبود شاید عجوزه عاجز راه رفتنش را هم پیدا نمی کرد.
می گفت که در این چند روز از صبح تا عصر دنبال زائر می گردد و هر روز نیز نصیبش به این توفیق نمی آید ولی آن روز با عجز و لابه چهار ، پنج جوان را به خانه محقرش برد.
خانه اش در پشت حلبی آبادها بود و سخت ساده ، اما انگار پیرزن همه دارایی اش را جمع کرده بود که چند تشت و پتوی نو برای زوار الحسین علیه السلام تهیه کند . بیچاره وقتی برای خرید وسایل پذیرایی چند قلم ساده خوراک پیش کاسب محل رفته بود برای خرید یک کیلو خیار به قیمت 1500 دینار ، این دست و آن دست می کرد و آخر به عشق زوارالحسین ، خرید قسطی خود را از مغازه کرد و با کمک همسایگان سفره ای پربار و رنگین برایشان پهن کرد، لباسشان شست و تکریمشان کرد و در هر لحظه از امام علیه السلام برای این الطفات که امروز خانه او ، خالی از زوارش نبوده است ، شکر و تحمید می فرستاد.
الحمدلله که اکنون به برکت وجود عتبات عالیات عراق ، دو کشور مسلمان و همسایه ، پس از سالها عداوت چنین داد و ستدی ارزشمند بینشان مبادله می گردد و مردم میهمان نواز عراق ، چنین از زوارالحسین علیه السلام پذیرایی می کنند.
  وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا َ
و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد، و او ميان دلهاي شما، الفت ايجاد كرد، و به بركت نعمت او، برادر شديد!
سوره: 3 . آل عمران  آیه: 103

استاد فرشچیان

سبیل بزرگ و صورت سه تیغه اش آدم را یاد منورالفکرهایی می اندازد که انگار تنها پرستیژ خود را در مهجوریت دین دیده اند، به خصوص آنکه نقاش هم باشد و حتما در نگاره هایش رخ زیبارویان زمینی را هم به باید به فراخور کارش به تصویر برد. شاید مادرش هم ( که به قول استاد ، وقتی نام اباعبدالله الحسین را می شنید ، اشک از چشمانش سرازیر می شد) همین احساس مرا داشت که در عاشورا روزی که پسرک در کارگاهش به نقاشی مشغول بود و مادر رهسپار روضه بود ، عتابش داد که امروز را دست از کار بکش و برای حسین باش .
من نمی دانم شاید همان دل شکستن استاد بود که او را خالق تابلوی بی نظیر عصر عاشورا کرد و توفیق داد که طراح ضریح جدید امام رضا باشد ، آنگاه که برای سلامت دستش که همه آثار صنع او از آن برمی خیزد چنان مستاصل شده بود و طبیبان مسیح صفت عالم را گشته بود که نمی دانست چگونه می تواند دوباره کار کند ولی به قول استاد به برکت این کار جدید شفای کامل یافته بود ، بی آنکه حتی دستمزدی از این باب بیابد.
نقل است که استاد حتی هزینه های رفت و شد و اسکانش در شهر تولید ضریح اباعبدلله را ولو که قبلا حساب شده بود ، مجددا به کارگاه باز می گرداند و می فرمود هیچ پولی از این بابت قبول نمی کنم ، حتی هدیه ای را که در پایان کار برایش آورده بودند به کارگاه هبه کرد و می فرمود : من قبلا همه اش را از حضرات گرفته ام و هر چه دارم از ایشان است:
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

به یاد پدر ( در شب سالگرد ارتحال شان) و آرزوی سلامتی برای همه پدران و مادران

وقتی مرحوم شیخ ما در بستر بیماری بودند ، احدی از بستگان هم ناخوش احوال بودند و در بیمارستان بستری.
خاطرم می آید یک شب که خیلی حال آن خدا بیامرز نامساعد بود و نوه هایشان ناراحت نزد عزیز درد و دل می کردند ، عزیز دستشان را بالا کردند و گفتند : خدایا چند سالی به ایشان عمری ببخش تا فرزندانش با ایشان سیر زندگی کنند و چنان شد که خدا دعایشان را مستجاب کرد.
بعد از بستری شدن چند سال پیش عزیز در پی زمین خوردن و عمل جراحی داخلی ، خیلی احوالشان نامساعد شد و از درب که پایین آمدم ، عزیز مُطلعی گفت فقط باید دعا کرد ، یاد آن دعای عزیز در حق آن مرحومه افتادم که به واقع داغی دیگری بعد از مرحوم خال عزیز یارای طاقت بستگان نبود و چنین خواستم که مرغ آمین در راه بودم و به فضل الهی و دعای همگان این نعمت چند سالی بیش در جمعمان بود ولی به واقع کلمه غُبن ( اصطلاح مشهور در زیان معاملات) در فراق دیدار ایشان صادق است، چه آنکه این اواخر بود که به احدی از آقازادگان می فرمودند که بیشتر به قزوین بیایید که بعد مرگم از اینکه فرصت های دیدارمان کم بوده است احساس پشیمانی می کنید.
امیدوارم که درک این کلام در حیات والدین بر همه ما مستولی باشد که به قول عزیزی ، صدمن اشک بر مزار ایشان به یک دیدار در زمان حیات نمی ارزد.
الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را بازپرس کجا شد مهر فرزندی

کار سختی بود....

بلاگفا خیلی خسته مان کرد ولی به هر حال به همه سختی همه مطالب را دوباره سر جایش جانشین کردم و کلیه مطالب از سال 90 تا کنون به صورت آرشیو موجود است. البته به نظر می رسد چند مطلبی در این مابین و در مواقع پشتیبان گیری نیز مفقود شده اند

نبیند چشم نابینا، خصوص اسرار پنهانی

معلمی در خصوص طریقه نماز پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و به خصوص ادای شهادتین و نماز سلام که نام خود ایشان در آن مستتر است سوال کرد ، در پاسخ ایشان نوشتم:


درود و صلوات و سلام بر پیامبر صل الله علیه و آله نشئت گرفته از آیه معروف "ان الله و ملائکه یصلون علی النبی ...." است و همچون ابتکار تکبیرات تاییدی و تکفیری و شعائر انقلابی پایان نماز چند دهه اخیر مملکت ما (که در خوشبینانه ترین حالت ماحصل تفقه دینی است) نمی باشد ، بلکه به قول ظریفی تنها نوای مشترک خالق و مخلوقات است.

ادامه نوشته

نامه ای به بی بی سی

بنگاه خبری بریتانیا

با سلام؛

جان نباشد جز خبر در آزمــــــون

هر که را افزون خبر جانش فــزون

اقتضای جان چو ای دل آگهیسـت

هر که آگاه تر بود جانش قویست

 

عرصه خبررسانی فارغ از قرار گرفتن در یک شغل دنیوی که حتما جذابیت ، مخاطرات و مشکلات و مزایای خاص خود را دارد امری در امور معنویست که برای موحدان اجری در دنیای دیگر و برای دیگران که به معنای عالم دیگری معتقد نیستند در امور اخلاقی و انسانی می گنجد. بنابراین در هر صورت این شغل در افواه عام ارزشمند و قابل تقدیر می باشد.

اما عرصه خبر رسانی به خصوص در امور مناقشه برانگیز دو جبهه را در مقابل هم می نهد ، کسانی که آن خبر له و علیه آنهاست . یکی به ستایش و دیگری به تعارض می پردازد و در این امر تقصیری جز انتخاب شغل شریف خبرنگاری و ارائه ی آن خبر متوجه آن بنگاه خبری نیست. اما به نظر می رسد آن بنگاه محترم در کنار پرداختن به این اخبار که ناشی از رسالت کاری خویش می باشد دو خط دیگر را دنبال می کند ؛ نخست پررنگ کردن اخبار مرتبط با کشورهای دیگر و به خصوص کشورهایی که جهت گیری های خاصی با دولت و سیاست کشور بریتانیا دارند و دوم پرداختن به اخباری که صحت آنها محل تشکیک می باشد.

قبل از تشریح مقصود فوق ، متمایلم به نکته مهمی اشاره نمایم که در این نامه مخاطب شما فردی است که علاقه مند به سرنوشت کشور و پیگیری هر روزه اخبار سیاسی کشور از منابع متعدد بوده و تا کنون بیش از 15 سال است که در اعتراض به سیاست های موجود در کشور و در عین تمایل به سیاست های اصلاح طلبانه رئیس دول هفتم و هشتم پای صندوق رای حاضر نشده ام و معتقد به سیاست گام به گام با اصلاحات و از طریق دموکراسی هستم و هیچگونه دخالت سیاسی خارجی را برنتافته و تنها آرزوی اصلاح کشور از قوت درونی مردم را دارم.

و اما این بنگاه خبری و بسیاری دیگر از بنگاه های مشابه با بزرگ نمایی مشکلات داخلی و تصویری بی اشکال از کشورهای متبوع خود سعی دارند تا به نیّات خود در همسو سازی جریان فکری دیگر کشورها با خود تلاش نمایند. البته شاید این مساله ، امری غریب و دور از ذهن نباشد و کشوری مثل ایران دائما و طی سی و اند سال پیش بر این طبل این شعار کوبیده اند که در حال صدور ارزش های انقلابی خود هستند و اخیرا نیز در کنار دیگر وسایط این عمل خود شبکه هایی همچون پرس تی وی ، العالم و افق را در کنار شبکه های ماهواره ای جام جم به صورتی مقابله ای با رسانه هایی که با مبانی ارزشی جمهوری اسلامی ایران در تضاد اند ایجاد کرده و رسما به دفاع از ارزش های مورد نظر خود می پردازد.

 

در این مقال به درستی یا نادرستی مبنای هیچ یک از اندیشه های حاضر یا قدیمی از مارکسیست ها و کاپیتالیست ها و اسلام گرایان و داعشی ها و غیره نمی پردازم که هر یک از ایشان برای قدرتمند شدن نیاز به یارگیری دارند و محق اند که برای خود سمپاد تشکیل دهند ، اما برخی از ایشان با قدرت و قوت خود را چهره حق به جانب دانسته و بر اساس اصول و مبنایی خود به دفاع از ارزش هایشان می پردازند و برخی با روش هایی که شبیه تدلیس است سعی در القای اذهان خود دارند. آنچه که در ایران در پَس  کرسی های آزاد اندیشی ، انتخابات های مجلس هفتم و ریاست جمهوری دهم گذشت شبیه این موارد است. شبکه بی بی سی هم در این راه قدم می گذارد و با شمایلی که از آن سیاستی بی طرفانه برداشت می گردد ، سعی در القای نظریات خود به مخاطبین دارد و گرنه چگونه می توان قبول کرد که با تمام مشکلاتی که در کشورهایی مانند ایران و دیگر کشورهای غیر همسو با سیاست های بریتانیا و متحدانش وجود دارد ؛ این میزان حجم تبلیغات ضد ایشان در بنگاه های خبری شما و مشابه اشاعه می گردد ولی کمتر انتقادی را می توان به صورت موثر از سیاست های اشتباه بریتانیا و متحدانش همچون لشگرکشی های متعدد ، فساد اخلاقی ، فقر ، تبعیض ، استعمار ، استثمار و ... را در نظر نمی گیرند . آیا به واقع و در نظر وجدان مصوبان و آمران قطعنامه های سازمان مللی و شما به عنوان بنگاه هایی که اخبار مزبور را با بوق و کرنا به نمایش می گذارند ، اعدام زورگیر و قاچاق چیان مواد مخدر و جانیانی که مرتکب قتل نفس شده اند گناهی مستوجب عقوبت نیست و حمله بدون مجوز آمریکا به عراق به بهانه و توهم بمب هسته ای و شیمیایی صحیح و بی اشکال ؟! آیا به نظر شما و گزارشگران حقوق بین المللی ، محصورین مساله 88 که به گواه خود مسئولین کنونی نظام "موضوع سخنرانی هفته پیش رهبری " انسانهای خوبی هم هستند و به دلایلی در مساله انتخابات با نظام درگیر شده اند ، راضی به این تحریم ها و بدبختی مردم طی سال های گذشته به بهانه نقض حقوق بشر در ایران می باشند و یا خواستار حل مسالمت آمیز مشکلات کشور با سیاست اصلاحات گام به گام ؟!

به هر روی هرچه زمان بیشتر می گذرد به نظر می رسد که همان سیاست های کهنه استعماری بریتانیا که در گذشته نه چندان دور بر این کشور وارد آمد که اوج آن سرنگونی دولت قانونی دکتر محمد مصدق و تعویق 25 ساله استقرار دموکراسی بود امروز با روشی نوین در حال اجراست ، آن روز بهانه این بود که مصدق مشکوک به سیاست های کمونیستی است و امروز به بهانه های دیگر روش دولت بریتانیا و سخنگوی آن (بی بی سی) سعی در هرج و مرج نگاه داشتن کشور را دنبال می کند و بدون احترام به نگاه مسلمانانه اکثریت مردم ایران برای عقب نگاه داشتن ما روشی جدید را در پیش گرفته است.

من بیش از همه برای هم وطنان دور مانده از میهن که یا از روی سهو و یا به طمع مطاع چند روزه دنیا در راستای این سیاست حرکت می کنند ، نگرانم و امیدوارم با دلی آگاه نه مجیزگوی قدرت در ایران باشند و نه عامل بیگانه که :

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن دختـــــــــــر چشم آبی گیسوی طلایی
طناز سیه چشــــــــــم چو معشوقه من نیست
آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست…
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست
آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلاییست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست.
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست.
پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست.
هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست