پيامی برای ايرانيان قبل از ماه محرم!

بجای پرداخت ميلياردها تومان
به مداحان برای گرياندن شما،
آن را هزينه خنداندن يتيمی کنيد... 

پاسخ احدی از اعزا به این پیام :

همه کارهای خیر بجای  خود عالیست. وهیچ صوابی بالا تر از گریه برای امام حسین علیه السلام نداریم  

پاسخ بنده:

البته این حکم دینی که "هیچ صوابی بالاتر از گریه برای امام حسین علیه السلام نداریم" یقینا مستفاد از احادیث مبارک ائمه هدی علیهم السلام است که باید توسط اهل حدیث بررسی و پاسخ داده شود, چرا که دلیل عینی و متقنی از نص صریح قرآن کریم به عنوان تنها منبعی که تمام مسلمانان معتقد به عدم انحراف آن هستند, در این خصوص به صورت مستقیم "و نه استدلالی " نداریم. ذکر این نکته لازم است که حدیث نیز ریشه وحیانی دارد و اگر سلسه آن در علم الرجال به سند صحیح به معصوم علیه السلام متصل باشد, نزد فقهای امامیه به اندازه کلام وحی, مورد استناد و استفاده است ولی آنچه به نظر من در این خصوص قابل تذکرست, این است که کمک به همنوع, دستگیری یتیم, قرض احسن, نیکی به والدین, مدارا با همسایه و دیگر اصفات نیکو که عقلا نیز فعل حسن است در کنار همین منابر و محافل و مساجد و حسینیه ها به ما یاد داده شده است و اصالتا رمز ماندگاری قیام حسینی و یا حداقل عدم بیعتشان, ماندگاری عمل صالح و جلوگیری از فحشا در اجتماع بوده است که در خطبه آن حضرت داریم که در اشاره به یزید فرمودند " رجل فاسق شارب الخمر قاتل النفس المحرمه معلن بالفسق و ..." و همین ماندگاری می تواند داعی به خیر برای مستمعین باشد. ثانیا قرآن کریم در بدایت سوره ماعون می فرماید :

 أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ

 آیا کسى که پیوسته روز جزا را انکار مى کند دیدى؟!


فَذَٰلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ

او همان کسى است که یتیم را با خشونت مى راند،

وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ

و (دیگران را) به اطعام مسکین تشویق نمى کند.

بنابراین بنا بر این آیات, دین داری از صراط های دعوت کمک به مستمندان و یتیمان است و مجالس ذکر مناقب اهل بیت علیهم السلام از بارزترین و بهترین امکنه برای این امر که وجود مقدس امام حسن علیه السلام "کریم اهل بیت" چندین بار کل ثروت و چندین بار نصف ثروت خود را به فقرا بخشیدند و همگی داستان نزول آیات سوره مبارکه "هل اتی" را در کرامت این خاندان در بخشش به "یتیما و اسیرا و فقیرا" شنیده ایم و اگر نبود چنین مجالس انذار و نقل حدیث و منبر, چه روشی عمومی تر و در دسترس تر برای تبیین آنها.
ثالثا مستفاد از منبر فقیه و متأله و مفسر بزرگ معاصر, حضرت آیت الله جوادی آملی " حفظه الله "(نقل به مضمون) گریستن بر امام حسین و دیگر ائمه علیهم السلام, از سنخ گریه های روزانه و آلام یومیه نیست, چه بل آنکه این گریه در دردهای بی حد ائمه, گریه بر زخم شمشیر و سر بریده نیست که این در مرتبه پایین اشک بر آن ذوات کرامت است, اشک مومن بر ایشان, اشک منطقی است, از روی عقل, از روی دوری ما از احوال خوش ایشان, از درد جامعه و شاید به قول مرحوم شریعتی اشک بر دوری از افکار حسین است و نه زخم های تن او.
رابعا هزار و چهارصد سال است که شیعیان به اقامه عزا برای واقعه عاشورا پرداختند(و اولین روضه خوان امام حسین, امام سجاد ""علیهماالسلام"" بود) و معمول و کثرت این آدم ها یا طلبه های بی بضاعتی بودند که از عشق اهل بیت در این مسیر قدم برداشتند یا قصاب و بقال و کاسب محل خود بودند و دهه محرم را به عشق حسین, زیر نوحه می زدند و متاسفانه از چند سال اخیر و به دلیل حمایت های رهبری از مادحین, عده ای با سوء استفاده از این امر شأن مداحی را نزول داده و یا به فساد مالی کشیده شده یا با نوچه پروری و سیاسی کاری, امر دین را مضحکه خود کرده اند.
خامسا اگر دین دارانه به قضایا بنگریم فی المثال در مساله حج که جزو تاکیدات هماره ادعیه و جزو واجبات هر مسلمان است و خالی نبودن کعبه از واجبات کفایی و موکدات است و در عین حال پر هزینه, باید به صرف هزینه اش تعطیل شود!؟ آیا حج فقط در این زمان پرهزینه شده و در قدیم هزینه ای نداشته!؟
خیر, برداشت ما این است که خدای ناکرده " ید الله مغلوله_مائده ۶۴ " ولی "ولله خزائن السماوات و الارض -منافقون ۷" و اگر کسی در راه خیری برود, هم می تواند حسینیه سازی کند و روضه بخواند و نشر معارف کند و هم به یتیم و بی بضاعت رسیدگی کند, که آن دادن و هم آن بی بضاعت شدن همگی آزمایش است و عارضی است و نه منعم مالی از خود دارد که بدهد و نه آن بی بضاعت مال خود را از دست داده که همه از ابتلاء است.
امیدست که همه ما در کلام و منطق صراط مستقیم که خداوند به آنها نعمت عطا کرده است را پی گیریم.

بار گناهانمان را خود بر دوش می کشیم؟

کوچک بودم که شنیدم هویدا در دادگاه انقلاب اینگونه می گفت :(نقل به مضمون) من هیچ کاری را بدون دستور(شاه) انجام نداده ام و من فقط مجری و نه آمر بوده ام.
در واقع هویدا از خود و کرده ها و ویرانی ها و چه بسا آبادانی هایی که کرده بود سلب اختیار می کرد تا از حکم مرگ دادگاه رهایی یابد ولی هیچگاه این چنین نشد و هویدا اگرچه نخست وزیری نسبتا موفق, حداقل در ظاهر اقتصاد و کشورداری بود ولی به آتش خشم انقلابیون و در اثر آنکه در روزگاری که باید عاقبت خویش را می نگریست, سوخت.
این درس زندگی هویدا برای من راهی بود که اولا وزر و بزه کار دیگران را بر دوش خود نکشم و ثانیا بر عاقبت امری که از دسترسم خارج است بیشتر بیاندیشم.
این عاقبت اندیشی به منزله آن است که عواقب کار خود را در همه امور بیاندیشیم و از آن در تمام اوقات دنیا و در محضر قادر اخری دفاع کنیم. اگر سخنی می گوییم, قلمی می زنیم, نگاهی می کنیم, شغلی برمی گزینیم, وصلتی می کنیم, افتراقی ایجاد می کنیم و در همه احوال بتوانیم از آن دفاع کنیم و نه به واسطه تغییر دولت و حکومت بر خود بلرزیم یا حتی در مقابل کرده های خود برابر والدین و همسر و دوستان و آشنایان سرافکنده باشیم و از همه مهمتر روی مغضوب رحمان رحیم را در آخرت بر خود ببینیم.
مثل جالبی است که ظاهرا از بزرگان منقول است که متاسفانه کاربرد "الم یعلم بان الله یری" از "این مکان مجهز به دوربین می باشد" کارایی کمتری دارد.
وضوح این مطلب را در خود حداقل با آنچه در گوشی های همراه مان می گذرد می توانیم بهتر درک کنیم.

هیات های گزینش استخدام

هیات عالی گزینش کل کشور
اینکه بدون سلام نامه ام را می آغازم, نه از بی ادبی که در اوج انزجار از اقدامات صورت گرفته ام.
آقایان
در قرآن کریم جایگاه منافق در اسفل سافلین و بدترین درکات جحیم است ولی نهایتا برای عدم بر جای آوردن نماز و روزه و خمس و زکات به تناسب عقاباتی مورد نظر شارع مقدس است چه رسد به امور استحبابی چون نماز جمعه و فرع فقهی چون ولایت فقیه که از متقاضیان بدو استخدام استنطاق می شود و تخم دروغ و نفاق در دل ایشان کاشته می شود.
آقایان
مگر رژیم پهلوی چنین گزینشاتی در ادارات و حتی ارتش و ساواک نداشت و چنانی شد که دیدید و بزرگ ارتش داران در اوج تشنجات اعلام بی طرفی کرد و چه تعداد نیروهای ساواک توبه کردند و به اطلاعات ج.ا پیوستند!؟
آقایان
اگر هنر دارید کسانی را که توانایی و تخصص دارند جذب کنید و آنگاه با فرهنگ سازی مجذوب به دین شوند و نه منافقینی که بی تخصص و صرفا به جهت  آقازادگی یا سفارشی بودن مشغول کار می شود.
و سخن آخر آنکه, چنان با این روش گزینش خود دین مردم را به یغما بردید که مصداق آن حدیث است که وقتی حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور می فرمایند انگار مثل دین جدشان دین جدیدی در جامعه کفر آورده اند.

وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا ۖ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلَالًا (نوح/24)

رونوشت:
آقای رهبر جهت استحضار
آقای رئيس جمهور با عرض تاسف رسیدگی فرمایید
رئيس مجلس جهت اقدام برای اصلاح قوانین

ای حرمت ملجا درماندگان

آدم صاف و ساده ای بود. می گفت بچه که بودم خیلی به ساز و آواز علاقه داشتم ولی پدرم نمی گذاشت. بزرگ تر که شدم حین کارگری در کارگاه های آن روز تهرانپارس, می زدم زیر آواز ولی هیچ وقت چیزی نشدم تا اینکه ده سال پیش بود که این کارم به لطف ارباب گل کرد و ماندگار شد.
گفتم با ردیف های آوازی چگونه آشنا شدید؟ گفت اگر به حساب خود بزرگی ام نگذاری, خودم رفتم دنبالش و هیچ وقت استاد ندیدم هر چند که قسمت شد وقتی از اردبیل زن ستاندم, برادر زنم  در این مسیر کمکم کرد.
می گفت ۲۹ سال است با محمد اصفهانی دوست است و اگر به حساب تعریف از خود نگذاری, اولین استاد آوازش من بودم.
در مورد شعر این کار صحبت کرد که حسان چیتچیان, وقتی مادر بیمارش را به ضریح مطهر حضرت چسبانیده و حاجت می خواست به زبان شعر این کلمات را گفته بود و او اول بار هم مصرع اولش را اشتباه خوانده بود ولی هیچ وقت نگذاشت, تصحیحش جای آن حال خوش را بگیرد و هیچ گاه حال آن "اذن به یک لحظه نگاهم بده" اولین اثر را از یاد نمی برد.
خلاصه آدم با حالی بود و به قول خودش زیر سفره ارباب روزی می خورد و روز نیست به لطف آن اثر مورد تشویق و عنایت مردم قرار نگیرد.
حال خوشی برای خواندن نداشت وگرنه به قول خودش می گفت یک روز استاد تاج اصفهانی را دیدند که نشسته و برای چند تا بچه در یک زمین خاکی می خواند.
امروز توفیق زیارت استاد کریم خانی (صاحب اثر بی نظیر آمده ام شاه پناهم بده)را به صورت کاملا اتفاقی داشتم.

اصلع بطین

در  گعده ای با مضمون ردیه بر برخی ادعیه مشهور که در احدی از آنها به وجود صفت "اصلع بطین" برای امیرالمؤمنین علیه الاسلام به معنای "کچل شکم گنده" اشاره شد, البته با تدقیق مشخص شد که اصلا آن عبارت در دعای مفروض نبوده است. اما امشب در اثنای تورق کتابی "تدبری در ساحت بیت"به صورت دفعتا به این عبارت برخورد کردم و یاد آن مباحثه افتادم, توضیح این اصطلاح , خالی از لطف نیست:

اصفات مذکور به صورت مرکب برای حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و به عنوان تمسخر استعمال می شد  تا آنجا که حسودان و عنودان بعد از قطعیت خواستگاری حضرت ایشان از حضرت زهرا سلام الله علیها به طعن حضرت را شکم گنده می خواندند و خلیفه دوم نیز از جمله مستعملین مکرر اصفات مذکور به حضرت بود اما به صرف عینک خوش بینانه نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله این اصفات به اشکال زیر مصادره به مطلوب  گردید.
اميرالمؤمنين عليه‌السلام فرمودند: خداوند تبارك و تعالى نه مرا بلند آفريد و نه كوتاه بلكه معتدل و ميانه بالا خلق نمود لذا در جنگ ها وقتى به افراد كوتاه ضربت مى زنم آن‌ها را دو قد مى كنم (يعنى از فرق دو نيمه مى شوند) و به افراد طويل كه ضربت مى زنم آن‌ها را از كمر دو نيمه مى نمايم.

و اما بزرگى شكمم، به خاطر آن است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله بابى از ابواب علم به من تعليم فرمود كه از آن هزار باب منفتح مى شود و اين ابواب در شكم من جمع شده از اين رو سبب شده كه شكمم فراخ و بزرگ گردد.(علل الشرایع، ترجمه سيد محمدجواد ذهنى تهرانى، انتشارات مؤمنين ، ج 1، ص 528)
همچنین در دو حدیث دیگر (صحیفه الامام الرضا ص۶۳)و (بحار ج۱۰ ص ۱۸) عبارات مذکور  در اصفات حمیده آن حضرت استعمال شده است که به دلیل تطویل و در دسترس نبودن ترجمه دقیق فارسی از ذکر آن خودداری می شود.

به بهانه برخورد با جمله ای بیلبرد شده از رهبری

مقام رهبری
سلام,

بنیانگذار انقلاب باری در یکی از سخنان خود خطاب به شاه گفتند :(نقل به مضمون) بالفرض که پدران ما در مجلس موسسان, رضا خان و حکومت پهلوی را برگزیدند, حالا ما می خواهیم انتخاب کنیم.
آقای خامنه ای
به درستی می دانید پیام شرکت یا عدم مشارکت مردم در انتخابات ها که شاید به زعم شما و کارشناسان"ی که مرادشان از تاییدیه و تکذبیه ها نه جنابعالی و اصل نظام که همانگونه که مشخص شد حقوق های نجومی خود است" تایید نظام تلقی گردد به خصوص از ۷۶ تا انتخابات قبلی چیست, بنابراین بیایید و برای ماندگاری نام خود در تاریخ سرفراز این سرزمین و بالاتر از آن خیر کثیر آخرت, دست به اقدامی شایان زنید و  این جمله خود را با رفراندومی ملی جهت دموکراتیزه کردن نظام برای به گور بردن آرزوی دشمنان این سرزمین در درانداختن آتش فتنه و نفاق و ناآرام کردن مام میهن, عملی سازید:
ما اصلا برای خدمت به مردم آمدیم, فلسفه وجودی ما خدمت به مردم است.
و بدانید که هر چند استعمال لفظ دشمن پس مرگ دردناک با بدن مثله شده شخصی که متداوم زیر نظر وزارت اطلاعات بود و نهایتا هم به دست نیروهای به اصطلاح خودسر وزارت خانه کشته شد جمله مشمئز کننده ای بود اما اینکه فروهر دشمن بی خطر بود, نکته مهمی است که بر کثرت نیروهای ملی و مذهبی و اصلاحاتی ها و طیف گسترده ای از معترضین صادق است ولی حتما امروزها فهمیده اید که امثال ایشان دشمن نیستند و داعش و القاعده و استکبار سعودی - یهودی چشم به عدم اتحاد ما دارند.
خداوند توفیق عمل به همه عنایت فرماید.

خوش گمانی

بیان خوش بینی و مثبت نگری سخن شیوا و به حقی است که فحوا و غایت آن مورد نیاز امروز ماست ولی از نظر من مثبت نگری با دید ثبوتی متفاوت است.
بحث مفصلی است و شاید جای آن اینجا نباشد ولی کوتاه سخن آن این است که آنچه امروز به عنوان مثبت نگری مطرح است حاصل اندیشه های روان شناختی و تفکراتی است که بر محور زمان و عوامل انسانی ساخته و پرداخته شده است ولی دید ثبوتی که مجازی بر اندیشه الهی است, فارغ از آن آرامش و لطف به خود در دنیا, نیاز به عینکی دیگر در راستای هدف غایی دارد.
عینکی که آن قدر وسعت دیدی را به تو می دهد که خارج از تصور انسانی است.
نمونه عالی این امر, وجود مقدس نبی مکرم اسلام صل الله علیه و آله است که تنها در یک نمونه از بارها رفتار بزرگ منشانه, در هنگامه ورود لشگر اسلام به مکه مکرمه و فتح آن, با همه آن آزارها, شکنجه ها, توطئه‌ها و قتل ها و.... پرچم را به دست امیرالمؤمنین می دهد تا فریاد "الیوم یوم المرحمه"سر دهد و سپس خانه ام الفساد کفر "ابوسفیان" را خانه امن قرار می دهد.
کوتاه سخن آنکه, از نظر حقیر انتهای این دید و اندیشه, سکینه و آرامش"هو الذی انزل السکینه فی قلوب المومنین / الا به ذکر الله تطمئن القلوب " و لطف به خویشتن "و العاقبه للمتقین" است.
تا به غایت ره میخانه نمی دانستم
ورنه مستوری ما تا به چه غایت باشد

والدین

شاید تعبیر و تاویل شعر معروف سعدی علیه الرحمه در به درد آمدن اعضا به محض رنج یک عضو فارغ از آنچه او به اجتماع تناسب و عمومیت داده است, بیش از همه در والدین صدق کند. آنجا که هر یک از ما تمام اجزاء بدنمان را سلولی از هر یک ایشان تشکیل داده است که علی الاطلاق به محض هر رنجشی, ایشان آزرده خاطرند و به تعبیری دل والدین به اولاد بندست (و دور از جمع ما) دل اولاد به سنگ. ولی وقتی که از دست می روند, در این آشفته بازار دنیا محبت های بی چشم داشت شان  بیشتر به آدمی رخ می نمایاند.
مساله ممات و حیات آنها برای اولاد (یا حداقل من) عارضی است و غیر از زندگی متداوم با ایشان و حتی بهره و مدد از وجود پس از حیات دنیاشان آن قدر ملموس است که بعضی اوقات سریع تر و عینی تر می توان آن را به نسبت دوران حیات شان دریافت داشت. چه آنکه مضجع ایشان دارالشفای فرزند و حتی شادی و نگرانی شان از پشت قاب عکس آویخته به دیوار اتاق هویداست.
و اما شاید مهمترین قسمت آن باشد که در این حال (ممات والدین) مهمترین علقه و هدف آدمی بر تداوم یاد و نام و خاطره ایشان قرار می گیرد و چه با خیرات و چه مهمتر با تشبه رفتار و کردارش به عادات و احسان مبرز و مشهور آنها سعی در زنده نگاه داشتن خاطره و نام ایشان می گذارد, که این "خدا بیامرزی" که در انظار عام به بر جای گذاشتن فرزندان و نسلی صالح تعبیر می شود, چه بسا خوشآیندی والاتر از دیگر خیرات و مبرات بازماندگان برای اموات نزد خالق و مخلوق  باشد.

 
"مِيرَاثُ اللّهِ مِن عَبدِهِ المُؤمِنِ الوَلَدُ الصَّالِحِ
ميراث خداوند به بنده مؤمنش فرزند صالح است( وسائل الشيعة، ج15، ص97. امام صادق علیه السلام)

برای جامعه زنان نگرانم

برای جامعه زنان نگرانم
 # متن خانم تهمینه میلانی و پاسخ مهندس حسین نگراوی به وی

داشتم به عکس هیلاری کلینتون نگاه میکردم .اولین زن کاندیدای نهایی ریاست جمهوری تاریخ آمریکا.
صورتش از غرور و اعتمادبه نفس میدرخشید.
گردن افراشته درمکانی ایستاده بودکه تابه حال هیچ زنی نایستاده.
 به صورتش که نگاه میکردم کنارچشم هایش پراز چین و چروک بود و پیری پوست صورتش را از طراوت جوانی انداخته بود.
اما لبخند پیروزمندانه اش صورتش را روشن کرده بود.
من در مورد سیاست ها و نگرش های جهان بینانه او بحثی ندارم.اینکه بعداز رسیدن به ریاست جمهوری آمریکا چه چیز برای کشورش و دنیا تدارک دیده است.
مهم این بود که اودر آن مقام ایستاده ، انسانی در نهایت قدرت ازهمجنسان ما.
وماهنوز درگیر بوتاکس و عمل های زیبایی و پروتز و آرایش های بی قاعده هستیم.
این قدرت و عظمت را برای زنان کشورم آرزو کردم که با تمام مشقات و تضییع حقی که در قبالشان روا می دارند باز دلخوش النگو و گوشواره هایی هستند و صدای اعتراضشان را برق این فلزات زرد خاموش می کند.
من نگران زنان کشورم هستم وقتی هنوز در جامعه مجازی میچرخند و جوک ارسال می کنند ولی متن های بلند و تکان دهنده را نمی خوانند چرا که از حوصلشان خارج است و اصولا علاقه ایی برای دانستن ندارند.
جامعه مجازی برای زنان در مملکت ما همان اجتماع های زنانه دم دربهای منزل است ولی باکلاس تر ومدرن تر با گوشی های لمسی و لمیده  و آسوده بر مبل.
برای زنان جامعه خویش نگرانم که از اخبار جهان
 بی خبرند و مطالعه رامشقت بار و کسل کننده
 می دانند.
برای زنان جامعه ام نگرانم ....."تهمینه میلانی"

 🌺پاسخ مهندس حسین نگراوی از خوزستان به متن ارسالی خانم تهمینه میلانی
----------------------------------------

داشتم متن شما را با دقت می خواندم که تپش قلبم بالا گرفت! چرا که با خود گفتم که زنی که چنین متنی را نوشته و دغدغه غفلت زنان را دارد چگونه خود غافل است و نمیداند که این انحصار طلبی و تنگ اندیشی ما مردان است که سبب شده است زنان در اولویت بندی ارزشها ترتیب معکوسی را برگزینند!
چند درصد مردان به آگاهی زنان اهمیت میدهند؟ چه درصدی از مردان  بجای ظواهر زن ؛ جواهر زن را نشان میگیرند؟ این ما مردها هستیم که چنان در انتخابهایمان ارزش گذاری نمودیم که زن بجای جوهر ؛ مظهر خویش را آراست تا از فلاکت تنها ماندن و بی همتا و بی پناه شدن رهایی یابد! و افسوس چه ظالمانه تاریخی برای ترش شدنش اعلام کردیم بدون آنکه دوران شیرینش انسان گونه رفتار نموده باشیم😔
ای کاش خانم میلانی میدانست که خانم هیلاری کلینتون در جامعه ایی زندگی میکند که قانون بزرگترین پناه اوست و روشنفکران واقعی ارزشهای او را منعطف به باطن زن نموده اند نه ظاهرش!

ای کاش خانم میلانی میدانست که در آنجا مردان چنان آموزش دیده اند که زن را به پوست و رنگ و قد و..ارزش گذاری نمیکنند! ..آنجا پاسخ " نه " به مرد جزایش اسید پاشی نیست!
آنجا وقتی زن شریکش را برمیگزیند متهم به فاحشه بودن نمیشود!
اینجا زن باید بماند و انتظار بکشد تا جایی که به خودش شک کند و بجای مطالعه کتاب ؛ روزانه و هر دم به آینه روی بیاورد! و با رنگ نمودن خویش عار و ننگ بودن تنهایی را از خود دور کند!

اما خانم میلانی..من برعکس شما  بیشتر برای جامعه مردانم نگرانم که  زنانش را چنان پرورانده است که مردانش از دامن همان زنانی به معراج میرسد که سر از حقوق نجومی در می آورد! گویی در معراج ستاره و نجوم هدیه میدهند! و چنان میشود که 99/4 درصد اختلاس  گران را مردانش تشکیل میدهند!😱

خانم میلانی دیگر در اینجا هیچ مردی از دامن زن به معراج نمیرسد !چرا که دامنها چنان کوتاه شده اند که حکم...پیدا کرده اند!
راستی ما با دامن این زنان چه کردیم که مردان مخلص ؛ مختلس  شدند و زنان از جایگاه واقعیش منفلس!!؟
 ...حسین نگراوی ( خوزستان
---------------------
حاشیه بنده:

هر دو متن حاوی نکات جوهری و ارزشمندی است که اگرچه شاهد مثال هایی دارد ولی دارای معارضان فراوانی است  و شاید بتوان گفت که اصلا ریشه این مشاکل همچون همان ابزار و وسایل این خود نمایی ها واردات غرب است ولی در اینکه افکار بیمار جامعه ما چه مرد و چه زن, موجبات این همه آلایش و پیرایه زاید و دوری جستن از اصل انسانی است, تشکیکی وارد نیست, چه آنکه کمتر تصمیم, کمتر سخن غالب یک جمع, کمتر قصد و اراده یک شخص و کمتر عمل فرد و اجتماع را می توان از دایره زر و زور و خودآرایی خارج دانست یا حداقل برداشت من از شنیده ها و دیده ها چنین برمی آید, اما اگر به واقع غرب از این زندان تن خارج شده و به سعادت گفتار نیک, پندار نیک و کردار نیک نایل آمده که حبذا, هر چند که گمان می کنم که : آواز دهل شنیدن از دور خوش است و تنها این قبیل آزاد اندیشی ها در لسان صدق عرفایی چون خواجه شیراز می گنجد که :
دل فریبان نباتی همه زیور بستند
دلبر ماست که با حسن خداداد آمد

تغیر یا لایتغیر بودن احکام نزد شارع مقدس در ازمنه و امکنه

احکام در شریعت به دو دسته تعبدی و تقنینی تقسیم می شود. اطاعت از دسته اول لزوما اوامر تسلیمی است و فارغ از خواص آن برای ابنای بشر سنجش میزان تسلیم عبد به معبود تلقی می گردد. این احکام تقریبا به اشکال مشابه در همه ادیان وضع شده است و بعضا دارای تفاوتی در ظاهر عمل است. فی المثال عمل(قربانی یا گندم یا..) آزمایش هابیل و قابیل, کلیسا, نماز, روزه, خمس, زکات, حج و اینگونه اشکال عبادی جز احکامی است در هر زمانی بر مسلم (به معنی عام کلمه) وارد و اگرچه ممکن است مراتب و منافعی هم برای آن ذکر کنند ولی صرفا به معنای استطاعت امر خدا و جز وظایف فردی است. اما احکام تقنینی که بعضا در جوامع ساری و جاری است یا از امور عرف جامعه بوده است که ادیان مهر تایید بر آنها زده اند یا با قیود و اصلاحی همراه شده اند و یا کلا و بر اثر نیازی وضع شده اند ولی در هر صورت از سوی شارع مقدس وجوب آن تاکید شده است.
مثلا احکام ارث, نفقه, مهریه, جنگ, قصاص, ازدواج, طلاق در جمله دو قسم اول اند که البته و تقریبا در همه آنها اصلاحاتی رخ داده است و در برخی این اصلاحات عمیق ترند همچون قصاص که از قتل قوم به قتل نفس و از قتل نفس به قتل عضو حکم داده است.
اما قسم سومی از احکام وجود دارد که قبل از ظهور شریعت موجود نبوده و بر اساس اقتضای زمان و به حکم شارع بروز کرده و اصولا هیچ دلیل منطقی هم نمی توان برای آن جز دستور شارع یافت. مثلا آبشخور ناقه صالح, حرمت ماهیگیری شنبه یهود, ننوشیدن آب سپاهیان طالوت و...از این نوع اند.
شاهد مثال هایی از مصحف شریف که تکذیب کنندگان این قوانین مورد لعنت الهی واقع اند فراوان است که ذیلا به گوشه ای از آنها اشاره می گردد:
نحل ۱۲۴
بقره ۶۵
نسا ۱۶۰
انعام ۱۴۶
همچنین برخی از اقوام که بدون حکم الهی, حکمی را به خدا بسته اند مورد عقاب اند:
نحل ۱۱۶
مائده ۱۰۳
انعام ۱۱۹
انعام ۱۳۸
انعام ۱۴۳-۱۴۴
توبه ۳۷
یونس ۵۹
مساله بعد, لفظ قرآن کریم در آیات بیان احکام است که در آنها امری و ابدی به نظر می رسد و نه پیشنهادی و زمانی که به بخشی از آنها اشاره می رود:
بقره ۲۳۳
نساء ۲-۳-۴-۷-۱۱
مائده ۳۸
بقره ۱۸۰
بقره ۱۷۸
مائده ۴۵
نور ۱
پایان سخن آنکه به نظر می رسد اگر مبنا را مسلمانی و اعتقاد را بر مصحف شریف آسمانی قرار دهیم و خلط مباحثی که ظاهرا بیشتر شبیه گعده دینی میان روشنفکران دینی علی الخصوص دکتر سروش در خصوص نوع متن قرآن است را کنار بگذاریم, گریزی از ثابت بودن احکام وضع شده در دین نداریم, هر چند حتما راه اجتهاد برای تفسیر حکم یا تراخی یا توقف آن باز است که حتما در شئون فقها رضوان الله تعالی علیهم به عنوان متبحر در استخراج از منابع چهارگانه فقه شیعی است. هر چند که فقه و احکام را تنها بخش کوچکی از اصالت دین که اعتقاد به توحید است بگیریم.

دست بسته

هر چند رضا مارمولک برای کیفور شدن خودش می گفت که "حیف که اسلام دست و پای ما را بسته است" اما بعضی وقت ها من شدیدا و به غیر از آن قصد رضا, به این جمله اعتقاد پیدا می کنم.
رمضان به پایان نرسیده بود که شخصی در مورد مصارف کفاره روزه اش از من خواست وسیطه پرسش شوم که آیا اجازه مصرف در پرداخت اقساط اندک مانده فقیری را که سالی است توان پرداخت ندارد را می دهند؟! اما از نظر روحانی معزز, پاسخ منفی بود و من و سائل ، هر دو از این حکم دلگیر شدیم.
کاش بسته بودن دست اختیار ما محدود به این کارها بود و مجبور نبودی جهت رعایت حدود  خیلی حرف ها را  و با خیلی ها حرف و ربط ات را محدود کنی و یاهمین شعرخواندن شبانه و چه و چه را تعطیل کنی
ولی چه می گویم و پایم را از گلیم فکرم بیشتر دراز می کنم, چه آنکه شارع مقدس  "ُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُور" است اما ای کاش همگان بدانند که :
کاین دست بسته را بگشایند عاقبت
وان گشاده باز ببندند بر قفا

کراهت شعرخوانی در برخی اوقات

البته به قول دانشمند و مفسر معاصر و بزرگ قرآنی, حضرت آیت الله جوادی آملی, ثبوت روایات متعدد ولو مشهوری که در کثرت زمینه ها وارد آمده برای اهل حدیث مشکل است و در این زمینه جای کار بسیار است, ولی به قاعده "  رعایة الاحتیاط فی امور الدّین والدّنیا"  روات حدیث (رضوان الله تعالی علیهم) بر کراهت شعر (ولو حق) در شب (و روز جمعه, رمضان و...) تاکید داشته اند.

نخست آنکه:
قصد حقیر از بیان مطلب مذکور که خوشه ای از پای منبر اخیر خلف صالح مرحوم شیخ العلما اعلی الله مقامه بود, صرفا تذکری مکتوب به خود و جمیع پیروان آن پیر پدر راهبر بود که انشاالله همه ما توفیق راهروی از ایشان را داشته باشیم.
دوم آنکه به نقل از همین منبر و دیگر منابر فواضل دل و دانش و مستفاد به  روایات , کراهت مذبور در همه شب ها, روز جمعه, رمضان و احرام و مسجد آمده است ( اگر چه نزد فقها رضوان الله تعالی علیهم از موارد اختلافی است) که همانگونه که اشاره کردم در عمل به احتیاط و نه ثبوت قطعی مساله, رعایت آن شرط عقل است.
سوم اگر بخواهیم  بسته به برداشت های خود نتیجه بگیریم که رای ما آن است که فقها رضوان الله تعالی علیهم در این رابطه اشتباه کرده اند و فی المثال به دلیل قرابت متن با نظم مصحف شریف, شعر به کل در همه انواع و ازمنه بلااشکال است,  حکایتی از حرم سرای ناصرالدین شاه در عصر تحریم تنباکو شنیدنی است که : شاه در حرم از همسرش تقاضای قلیان کرد, زن شاه قلیان را جلوی شاه آورده و شکست و گفت آنکه تو را به من حلال کرده, قلیان را حرام کرده است, لهذا اگرچه حقیر از معدود لذایذ دنیوی را پناه آوردن به محضر شعر به خصوص شعرایی که بوی عشق نابشان از قرن ها دورتر شنیده می شود, می بینم ولی "حکم العقل من الاحتیاط" اگر چه ممکن است آدمی را در مظان دگماتیسم و خشک مغزی و بی احساسی قرار دهد ولی به مصداق یکی از دلایل اثبات و وجوب عقلی عمل به دساتیر شارع مقدس (از حضرت امیر علیه السلام) آدمی چیزی در دنیا از دست نمی دهد و به فرض صحت مساله, در اخری پاداش می گیرد ولی عکس آن صادق نیست و در صورت وجود مساله و عدم عامل بودن به آن, مستحق عقاب است.
والسلام علی عباد الله الصالحین

مباحثه ای مکتوب پیرامون اجتهاد آ.سید علی حسینی خامنه ای فی مابین بنده و احدی از دوستان

بنده:
مطلب مورد اشاره در مورد اجازه اجتهاد رهبری ، عینا و به نقل از سایت شان تقدیم می گردد:
تحصیل در مشهد
سیدعلی خامنه‌ای تحصیل را در چهار سالگی از مکتب‌خانه و با فراگیری قرآن کریم شروع کرد. دوره‌ی دبستان را در نخستین مدرسه‌ی اسلامی مشهد، دارالتعلیم دیانتی، گذراند[۲۰] . در همین ایام، یادگیری قرائت و تجوید قرآن را نزد برخی قاریان قرآن مشهد آغاز کرد[۲۱] .
هم‌زمان با تحصیل در کلاس پنجم دبستان، تحصیلات مقدماتی حوزوی را نیز آغاز کرد. شوق وافر او به تحصیلات حوزوی و تشویق والدین سبب شد که وی پس از اتمام دوره‌ی دبستان، وارد دنیای طلبگی شود و تحصیل علوم دینی را در مدرسه‌ی سلیمان‌خان ادامه دهد. وی بخشی از مقدمات را نیز نزد پدر طی کرد. سپس به مدرسه‌ی نواب رفت و دوره‌ی سطح را در آن به پایان برد. هم‌زمان با تحصیلات حوزوی دوره‌ی دبیرستان را تا سال دوم متوسطه ادامه داد[۲۲] .
وی معالم‌الاصول را نزد آیت‌الله سیدجلیل حسینی سیستانی و شرح لمعه را نزد پدر و میرزا احمد مدرس یزدی فرا گرفت. رسائل، مکاسب و کفایه را نیز نزد پدر و آیت‌الله حاج شیخ هاشم قزوینی آموخت. در سال ۱۳۳۴ش، در درس خارج فقه آیت‌الله سید محمدهادی میلانی حاضر شد.
حوزه نجف
وی در ۱۳۳۶ش طی سفر کوتاهی همراه خانواده به نجف اشرف مشرف شد و در دروس مدرسان بنام حوزه‌ی علمیه‌ی نجف، از جمله آیات سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی، سید محمود شاهرودی، میرزا باقر زنجانی و میرزا حسن بجنوردی حضور یافت، ولی به دلیل عدم تمایل پدر برای اقامت در آن شهر به مشهد بازگشت[۲۳] و به مدت یک سال دیگر در درس آیت‌الله میلانی حاضر شد. سپس در سال ۱۳۳۷ش به شوق ادامه تحصیل عازم حوزه‌ی علمیه‌ی قم شد[۲۴] . در همین سال و پیش از عزیمت به قم، آیت‌الله محمدهادی میلانی به وی اجازه‌ی روایت داده بود[۲۵] .
حوزه قم
سید علی خامنه‌ای، در قم نزد بزرگانی چون آیات حاج‌آقا حسین بروجردی، ‌امام خمینی، حاج شیخ‌مرتضی حائری یزدی، سیدمحمد محقق داماد و علامه طباطبایی تلمذ نمود[۲۶] . در مدت اقامت در قم اکثر وقت خود را به تحقیق، مطالعه و تدریس می‌گذراند.
بازگشت به مشهد
آیت‌الله خامنه‌ای در ۱۳۴۳ش به دلیل عارضه‌ی بینایی پدر و کمک به وی به ضرورت از قم به مشهد بازگشت و بار دیگر در جلسات درس آیت‌الله میلانی حضور یافت که تا سال ۱۳۴۹ ادامه داشت. او از ابتدای حضور در مشهد، به تدریس سطوح عالی فقه و اصول (رسائل، مکاسب و کفایه) و برگزاری جلسات تفسیر برای عموم همت گماشت. در این جلسات جمعیت کثیری از قشر جوان به ویژه دانشجویان حضور پیدا می‌کردند[۲۷] . در جلسات تفسیر خود، مهمترین پایه‌های فکری اسلام و اندیشه اسلامی را از خلال آیات قرآن استخراج و بیان می‌نمود و به تعمیق بنیان‌های اندیشه مبارزه و براندازی حکومت طاغوت می‌‌پرداخت به صورتی که شرکت‌کننده در درس تفسیر او به این نتیجه ضروری و طبیعی می‌رسید که حکومتی بر پایه اسلام و معارف دین  باید در کشور تحقق یابد. یکی از اهداف اصلی او از تفسیر، انتقال مبانی انقلاب اسلامی به جامعه بود از سال ۱۳۴۷ درس تخصصی تفسیر را نیز برای طلاب علوم دینی شروع کرد که این دروس و جلسات تفسیر تا سال ۱۳۵۶ و قبل از دستگیری و تبعید به ایرانشهر ادامه داشت[۲۸] . جلسات تفسیر در سالیانی از دوره ریاست جمهوری و پس از آن ادامه داشت.
با توجه به مستندات سایت ایشان ، تنها شرکت در دروس آیات عظام  سید محمدهادی میلانی، سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی، سید محمود شاهرودی و غیره و کسب اجازه روایی از آیت‌الله محمدهادی میلانی  دیده می شود و به رسم حوزه های علمیه گذشته که روحانیون ، اجازه اجتهاد فقهی خود را از احدی علما اخذ می کردند ، دیده نمی شود.
http://farsi.khamenei.ir/memory-content?id=26142

ادامه نوشته